دو صدا در روحانیت
بند پایانی بیانیۀ مجمع محققین و مدرسین حوزۀ علمیۀ قم دربارۀ جنایات اسرائیل با آنچه از زبان امامان جمعه و روحانیت رسمی در صداوسیما میشنویم تفاوت بارزی دارد چراکه در پایان تصریح میکند: «راه حل برونرفت از بحران منطقه بازگشت رژیم صهیونیستی به مرزهای قانونی پیش از تهاجم ۱۹۶۷ و تشکیل دولت مستقل فلسطین است.» موضعی که به مذاق کیهان خوش ننشسته و به شیوۀ مألوف بیتوجه به کسوت و صبغۀ روحانی این تشکل بر آنان تاخته است.
بند پایانی بیانیۀ مجمع محققین و مدرسین حوزۀ علمیۀ قم دربارۀ جنایات اسرائیل با آنچه از زبان امامان جمعه و روحانیت رسمی در صداوسیما میشنویم تفاوت بارزی دارد چراکه در پایان تصریح میکند: «راهحل برونرفت از بحران منطقه بازگشت رژیم صهیونیستی به مرزهای قانونی پیش از تهاجم 1967 و تشکیل دولت مستقل فلسطین است.»
موضعی که به مذاق کیهان خوش ننشسته و به شیوۀ مألوف بیتوجه به کسوت و صبغۀ روحانی این تشکل بر آنان تاخته و نوشته است: «پیشنهاد قانونی بودن مرزهای قبل از تهاجم ۱۹۶۷ را از کدام کیسه درآوردهاید؟! و اگر- درحالیکه امروزه کودکان دبستانی هم از این واقعه باخبرند -شما از آن اطلاعی نداشته و نمیدانید! چه اصراری دارید درباره موضوعی که نمیدانید اظهارنظر کنید؟! و البته سؤال دیگری نیز در میان است و آن، این که چرا راهحلی که ارائه کردهاید دقیقاً همان راهحل مورد نظر آمریکا و اسرائیل و اروپا و برخی از دولتهای دستنشانده منطقه است؟! آیا این همخوانی اتفاقی و تصادفی است؟! اگر چنین است چرا اتفاقاً با دیدگاه قدرتهای استکباری حامی اسرائیل مو نمیزند؟!»
میتوان حدس زد خشم کیهان بیش از موضع «مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم» در اعلام حمایت از تشکیل دولت مستقل فلسطین (و در واقع راهحل دودولتی) به این خاطر باشد که چرا به موازات جامعه مدرسین که بازتابدهنده دیدگاههای رسمی است، مجمع محققین نیز اعلام موضع میکند و به جای یک صدا دو یا چند صدا به نام مدرسین حوزه شنیده میشود؟
واقعیت اما این است که از روحانیت شیعه یک صدا شنیده نمیشود و تکثر و تنوع از ویژگیهای آن است و اگر دو صدا پیشتر در قالب نوع نگاه به مقولۀ سیاست شنیده میشد اکنون درون روحانیت سیاسی وفادار به ساختار هم یک صدا شنیده نمیشود یا اگر هم یک صدا اما طابق النعل بالنعل هم نیستند. تازه این در حالی است که به نوشتۀ آقای زیدآبادی، شهید اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی فقید حماس هم 11 آبان سال گذشته به صراحت اعلام کرده بود «آماده مذاکره سیاسی برای راهحل دوکشوری با پایتختی قدس هستیم» و اگر مجمع محققین و مدرسین به خاطر این راهحل مستوجب سرزنش باشد باید پرسید در قبال آن موضع چه نظری دارند و چرا همان زمان بر او خرده نگرفتند؟ دو صدا البته محدود به راهحل برای بحران جاری در منطقه نیست. در همین روزهای اخیر شاهد واکنش آیتالله سیدمصطفی محقق داماد به سخنان آقای سیدمحمدمهدی میرباقری هم بودیم.
یک روحانی با مرتبۀ نزدیک به مرجعیت و منتسب به خاندان بنیانگذار حوزۀ علمیۀ قم که مورد احترام و وثوق طیف متنوعی از فقها و روحانیون و حقوقدانان است و شناختهشدهترین فقیه ایرانی در محافل مسیحی و خارج از کشور در بحثهای حقوقی و الهیاتی که موضع یک روحانی برخاسته از مکتب مرحوم مصباح یزدی را نپسندیده و در واقع برنتافته است.
جالب اینکه عنوان آقای میرباقری «رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم» است و در این جایگاه سخن میگوید و آقای محققداماد نیز رئیس دپارتمان مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران است و اتفاقاً دومی رسمیت دارد و آکادمی قم را در چارچوب نهادهای متعددی باید دانست که در کنار حوزههای علمیه و با ساختاری بین نظام آموزشی سنتی و مدرن پا گرفتند.
یکی (میرباقری) از «طرح بزرگ خدا؛ جنگ مؤمنان با کافران» میگوید با این تصریح: «برای رسیدن به مقصد قرب الهی حتی اگر نصف مردم جهان کشته شوند، میارزد؛ لذا کشته شدن 42 هزار نفر از مردم غزه در قبال آن مقصد بزرگ اهمیت ندارد البته کشته شدن شکست نیست؛ بلکه احدیالحسنیین است و در هر حال، پیروزی است. بهویژه آن که کسانی که کشته شوند، نمیمیرند؛ بلکه زندهاند.»
دیگری (محقق داماد) نه به تنهایی که به اتفاق دیگر اعضای گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران نظری کاملاً متفاوت ابراز میکنند: «ارجمندی شهادت در تعالیم اسلامی هرگز به معنای استقبال از جنگ و یا بیارزشی حیات حتی یک تَن تا چه رسد به جمع زیادی از انسانها نیست. در جهانی که اگر شماری به مراتب کمتر از مظلومانی که طی سال گذشته در غزه و کرانه باختری به شهادت رسیدهاند انسانهای متعلق به هر هویت دینی، نژادی، و فرهنگی دیگر کشته میشدند غوغایی بزرگ برپا میشد باید از ارزش، اهمیت و مظلومیت خونهای ریختهشده سخن گفت نه از بیاهمیتی جان و حیات آدمیان آن هم از نگاه دینی که ارزش جان یک انسان را برابر ارزش جان تمام بشریت به شمار میآورد.»
روشن است که قصه محدود به تقابل فکری مجمع محققین با جامعه مدرسین نیست اگرچه تشکل اخیر بعد از شکستهای انتخاباتی و درگذشت بزرگان آن از موضعگیریهای رادیکال و گاه شاذّ سیاسی به سبک و سیاق دوران حیات مرحوم شیخ محمد یزدی فاصله گرفته و این بار کیهان از جانب آنان سخن گفته است.
البته به این بهانه میتوان نوع مواجهۀ رئیس فقید جامعۀ مدرسین را که مقبول اصولگرایان است با یک مرجع تقلید – آیتالله سیدموسی شبیریزنجانی- به یاد آورد که از جانب آقای یزدی به خاطر شرکت در میهمانی ناهار جمعی از شاگردان و دوستان و جملگی هممنصوبان امام – چهرههایی چون سیدمحمد خاتمی و موسویخوئینی و عبدالله نوری- شماتت شد و خطاب به مرجع تقلید نوشت: «دیگر تکرار نشود!» انگار که مرجع تقلید باید برای نشست و برخاستهای خود از رئیس حوزه یا رئیس جامعه اجازه میگرفته است.
لحن و ادبیاتی که حتی اعتراض آقای صادق آملیلاریجانی را هم در پی داشت در حالی که میانهای با میزبانان آیتالله ندارد اما به تندی به آقای یزدی تاخت. برای این که بدانیم دو صدا به دو گانه مجمع و جامعه در قم یا جامعه روحانیت و مجمع روحانیون در تهران محدود نیست یادآوری واکنش اخیر روزنامۀ جمهوری اسلامی با مدیرمسئول روحانی و اشتهار به دفاع از روحانیت هم گویاست که در نقد سخنان نقل شده از آقای میرباقری نوشت: «برخی افراد زبان به رجز میگشایند که معلوم نیست چند روز رزم جامه پوشیده باشند. از جنگ میگویند حتی اگر به قیمت کشته شدن نصف مردم شود اما معلوم نیست که در این جنگ قرار است خودشان در کجای این میدان باشند. آنچه تاکنون از این جماعت دیدهایم انگشت کردن در چشمِ خودیها بوده است. کسانی که با این زبان از جنگ سخن میگویند باید کارنامهای به اندازه همه هشت سال دفاع مقدس داشته باشند نه کمتر اما.... اما بزرگانشان که یک سخنرانی هم در دفاع از «دفاع مقدس» نداشتند چه رسد به حضور در میدان... کسانی جنگ را اصل میدانند که اصالتشان به هر چه باشد به جنگ و جبهه نیست. امروز صدایشان بلند است معلوم نیست اگر - خدای ناکرده- ناقوس جنگ بلند شود کجا خواهند بود. آیا خودشان حاضرند یکی از نصف همان جمعیت جان باخته باشند؟»
اگر پیش از انقلاب بر سر مبارز بودن یا نبودن در میان روحانیون اختلاف درگرفت و به همین خاطر عدهای با عنوان «روحانی مبارز» صف خود را جدا کردند و در شورای انقلاب تفاوت -و نه اختلاف- بر سر این بود که روحانیت باید حزبی شود یا نه به مرور به دیدگاههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی تسری یافت ولی اتفاقاً اختلافی نبود که به تعبیر قرآنی امام خمینی «فشل کند» بلکه به عکس موجب رقابت و تکثر شد.
اهمیت قضیه به این خاطر است که جبهۀ واحد قائل به ولایت فقیه خود دچار این تقسیم و تکثر شد وگرنه اگر بنا بر تقسیمات دیگر باشد که متنوعتر است و به یاد داریم که امام خمینی با مُهر تأیید بر انشعاب مجمع روحانیون از جامعۀ روحانیت این دوصدایی را به رسمیت شناختند. اتفاقاً پرشورترین و رقابتیترین انتخابات در جمهوری اسلامی هم آن دو نوبتی بوده که این دو صدا در مقابل هم قرار گرفتند: درسالهای 1376 و 20 سال بعد در 1396.
در اولی البته رقابت با طعم رفاقت بود چندان که بعد از شکست درصدد جبران برنیامد و با رئیسجمهور پیروز به نسبت همکاری کرد ولی دومی 4 سال بعد بازگشت و در فضای بیرقیب بر کرسییی نشست که پیشتر فراچنگ نیامده بود اگرچه با فرجامی تلخ صحنه را ترک کرد و صحنه، دیگر شد. نهتنها از کلیت روحانیت شیعه یک صدا شنیده نمیشود که روحانیت سیاسی و کاملاً در چارچوبِ جمهوری اسلامی هم از تکصدایی فاصله گرفته و دو صدای کاملاً متفاوت و متمایز را میشنویم.
یکی از آنِ آقای میرباقری است که در انتخابات اخیر از آقای سعید جلیلی حمایت کرد و با عنوان رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم میگوید، میارزد اگر برای آنچه او «طرح بزرگ خدا» میخواند نصف عالم هم کشته شوند؛ و در نقطه مقابل دکتر محقق داماد است که دوشادوش مسعود پزشکیان ایستاد و در جایگاه «رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم» بر اهمیت جان یکایک آدمیان با نگاه مدرن حقوق بشری تأکید میورزد و اگر چندان نمیدانیم همراهان اولی در مؤسسۀ متبوع او چه کسانی هستند نیک میدانیم بیانیۀ دومی را به جز محققداماد چهرههای برجستۀ فلسفه و عرفان اسلامی همچون دکتر اعوانی و دینانی و رسول جعفریان و رحیم نوبهار امضا کردهاند و از این جمع دو نفر اخیر نیز روحانیاند. به این اعتبار داستان منحصر به نکتهای که خشم کیهان را برانگیخته و خواستار تصحیح شده نیست و تنوع و تکثر فراتر از اینهاست و اگر قرار بود انکار صداهای دیگر و پروژه خالصسازی به نتیجه میرسید اکنون شاهد استمرار همان مسیر سهساله بودیم.