| کد مطلب: ۱۴۸۶۰

سراب دو دولتی

واشنگتن باید حمایت بی‌قیدوشرط خود را از اسرائیل متوقف کند و براساس واقعیت‌های میدانی سیاست‌گذاری کند

سراب دو دولتی

وقت آن رسیده‌است که دولت ایالات متحده مسئولیت رویکردهای شکست‌خورده‌ای را که باعث این جنگ ویرانگر شده‌است، برعهده بگیرد. دهه‌ها مستثنی کردن اسرائیل از استانداردهای بین‌المللی همزمان با پیگیری اظهارنظرهای بی‌اثر در مورد آینده دودولتی غیرقابل دسترس به شدت جایگاه آمریکا را در جهان تحت تاثیر قرار می‌دهد.

واکنش بی‌رحمانه اسرائیل به حمله غافلگیرکننده حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ باعث بروز فاجعه انسانی شده‌است. تنها در طول ۱۰۰ روز ابتدایی جنگ اسرائیل، معادل سه بمب اتمی بر روی نوار غزه بمب ریخت و بیش از ۳۳ هزار فلسطینی را به قتل رساند که بیش از ۱۰ هزار نفر از آنان کودک بودند.

ده‌ها هزار نفر دیگر بر اثر این بمباران‌ها مجروح شدند، ۷۰ درصد از منازل مسکونی غزه تخریب شدند یا آسیب دیدند و یک میلیون و ۹۰۰ هزار نفر، یعنی نزدیک به ۸۵ درصد از جمعیت نوار غزه آواره شدند.

براساس آمار سازمان ملل در حال حاضر نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر از ساکنان غزه در معرض گرسنگی قرار دارند و بیماری‌های عفونی به سرعت در حال گسترش است. در همین دوره در کرانه باختری، صدها فلسطینی توسط نیروهای اسرائیلی یا شهرک‌نشینان به قتل رسیدند و بیش از ۳۰۰۰ فلسطینی، بیشتر آنها بدون هیچ اتهامی، بازداشت شده‌اند.

تقریباً از همان ابتدا مشخص بود که اسرائیل هیچ برنامه مشخصی برای پایان جنگ غزه ندارد و همین باعث شد تا ایالات متحده آمریکا به فرمول همیشگی خود رجوع کند. روز ۲۹ اکتبر، درست زمانی که قرار بود حمله زمینی اسرائیل آغاز شود، جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا گفت: «باید برای آنچه قرار است در ادامه رخ دهد، چشم‌انداز روشنی داشته‌باشیم و از نظر ما این اتفاق راه‌حل دودولتی است.»

سه هفته بعد، پس از حملات بی‌رحمانه به شمال نوار غزه، رئیس‌جمهور آمریکا بار دیگر گفت: «فکر نمی‌کنم مادامی که راهکار دودولتی به نتیجه برسد، پایانی در کار باشد.»

روز ۹ ژانویه، آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا بار دیگر به این موضوع اشاره کرد و خطاب به دولت اسرائیل گفت که راهکار دائمی «تنها از طریق رویکرد منطقه‌ای که شامل مسیر مشخص به سمت تشکیل دولت فلسطینی بشود، امکان‌پذیر است.»

این مطالبات برای احیای راهکار دودولتی ممکن است با حسن‌نیت بیان شوند. سال‌هاست که راهکار دودولتی به‌عنوان هدف غایی دیپلماسی تحت رهبری آمریکا مطرح می‌شود و همچنان به‌عنوان تنها سازوکاری تلقی می‌شود که رسیدن هر دو ملتی را که در یک سرزمین زندگی می‌کنند به آرزوهای‌شان میسر می‌کند.

به این ترتیب مقام‌های ایالات متحده آمریکا به ادبیات و مفاهیم دهه‌های گذشته روی آورده‌اند تا بتوانند در میان هرج و مرج کنونی، دنبال نور امیدی باشند. از آنجا که دهشت غیرقابل بیان حمله ۷ اکتبر و جنگ جاری در غزه نشان داد که وضعیت کنونی غیرقابل استمرار است، مقام‌های آمریکایی استدلال می‌کنند که این نتیجه‌گیری کمک می‌کند که به یک مصالحه بزرگ‌تر برسیم.

آنها معتقدند که واشنگتن می‌تواند اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها را تحت فشار قرار دهد تا نهایتاً تن به این هدف دست‌نیافتنی بدهند که دو دولت در کنار یکدیگر در صلح زندگی کنند و همزمان عادی‌سازی روابط بین کشورهای عربی و اسرائیل برقرار شود.

اما این ذهنیت که یک دولت فلسطینی می‌تواند از خرابه‌های غزه سر بر بیاورد، هیچ ریشه‌ای در واقعیت ندارد. مدت‌ها پیش از ۷ اکتبر، روشن بود که عناصر بنیادین برای راهکار دودولتی وجود ندارند.

اسرائیل دولت راست‌گرایی را انتخاب کرده‌بود که مقام‌هایی در آن حاضر بودند که علناً با راهکار دودولتی مخالف بودند. رهبران فلسطین که توسط غرب به رسمیت شناخته می‌شوند، یعنی تشکیلات خودگردان فلسطینی، به شدت در میان فلسطینیان نامحبوب شده‌است.

در عین حال شهرک‌سازی اسرائیلی تا حدی گسترش پیدا کرده‌است که ایجاد یک کشور فلسطینی ماندگار و به هم‌پیوسته تقریباً غیرممکن شده‌است. برای نزدیک به ربع قرن گذشته نیز تقریباً هیچ مذاکره جدی فلسطینی-اسرائیلی وجود نداشت و هیچ مقام منتخبی نیز در اسرائیل از ازسرگیری چنین مذاکراتی حمایت نکرده‌است.

حمله بهت‌آور حماس به اسرائیل و اقدام چندماهه اسرائیل برای محو کردن غزه نیز باعث شده‌است تا همه این روندها تقویت شوند. اثر اصلی، صحبت دوباره از راهکار دودولتی این است که واقعیت یک‌دولتی که به‌طور قطع در جنگ‌های بیشتری فرو می‌رود، پوشانده شود.

خیلی خوب بود اگر می‌شد اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بتوانند در مورد تقسیم مسالمت‌آمیز سرزمین و ملت در دو کشور مستقل با هم مذاکره کنند. اما این کار شدنی نیست و آنها نمی‌توانند این کار را بکنند. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل در چندین بیانیه به وضوح بیان کرد که نه‌تنها با تشکیل کشور فلسطینی مخالف است، بلکه همانگونه که خودش توضیح داد به «کنترل امنیتی کامل اسرائیل بر تمامی سرزمین‌های غرب رود اردن» ادامه خواهد داد.

سرزمین‌های مورد اشاره او شامل قدس شرقی، کرانه باختری و نوار غزه می‌شوند. به عبارت دیگر به نظر می‌رسد که حاکمیت اسرائیل بر میلیون‌ها فلسطینی غیرشهروند از طریق ساختار حاکمیت مشابه آپارتاید که در آن تا ابد فلسطینیان از داشتن حقوق کامل شهروندی محروم خواهند بود، ادامه خواهد داشت.

مسئولیت اصلی این واقعیت تلخ در وهله اول بر عهده سیاستمداران اسرائیلی است که البته با کمک رهبران فلسطینی و دولت‌های بی‌خیال عربی ایجاد شده‌است. اما بخش اصلی تقصیر طرف‌های ثالث خارجی بر عهده ایالات متحده آمریکا است که به راست‌گراترین دولت تاریخ اسرائیل کمک کرد و از آن دفاع کرد.

دولت بایدن تنها با بیان کردن ادعای حمایت از صلح نمی‌تواند باعث ایجاد صلح شود. اما دولت بایدن می‌توانست این واقعیت را بپذیرد که ادبیات مربوط به آینده دودولتی شکست خورده‌است و تمرکز خودش را به سمت مدیریت شرایط به شکلی که هست، متوجه کند.

این رویکرد شامل این می‌شود که دولت آمریکا اطمینان حاصل کند اسرائیل به قوانین بین‌المللی و هنجارهای لیبرال برای همه کشورهایی که در سرزمین‌های تحت کنترلش زندگی می‌کنند، احترام می‌گذارد و اطمینان حاصل کند که اسرائیل وعده بایدن را مبنی بر «معیارهای برابر آزادی، عدالت، امنیت و رونق به صورت مشابه برای فلسطینیان و اسرائیلی‌ها» عملی کند.

نه دو کشور و نه یک کشور

درحالی‌که جنگ غزه استمرار پیدا می‌کند بسیاری از اسرائیلی‌ها استدلال می‌کنند که دیگر امکان بازگشت به وضعیت پیشین وجود ندارد و منظورشان از این حرف این است که امکان آتش‌بس بدون «نابودی» کامل حماس وجود ندارد.

اما گزینه‌های جایگزینی که رهبران اسرائیلی به جای حاکمیت حماس پیشنهاد می‌کنند، تفاوت چندانی با وضعیت موجود ندارد. اینگونه نیست که اسرائیل به شکل ناگهانی غزه را تصرف کرده‌باشد، در واقع اسرائیل هرگز دست از کنترل غزه نکشیده‌بود، این واقعیت برای اهالی غزه که ۱۷ سال محاصره را تحمل کرده‌بودند، کاملاً روشن است.

درست‌تر این است که بگوییم اسرائیل در چارچوب سازوکارهای سیاسی مختلف تنها قدرت اشغالگر در غزه در طول ۵۶ سال گذشته‌بوده‌است که حالا بار دیگر در حال تلاش برای تغییر دادن مقررات سلطه خود بر این باریکه است.

دولت اسرائیل هم به وضوح اعلام کرده‌است که قصدی برای از سر گرفتن تلاش برای ایجاد کشور فلسطینی ندارد. اسرائیلی‌ها مدت‌ها پیش از ۷ اکتبر مخالفت خود را با راهکار دودولتی نشان داده‌بودند.

در طول یک دهه گذشته، جناح صلح‌طلب اسرائیل که حزب میرتس آن را نمایندگی می‌کند، تا حدی در صندوق‌های رای سقوط کرد که به آستانه حذف کامل رسید. سال ۲۰۲۲ این حزب نتوانست کف رای لازم را برای ورود به کنست به دست بیاورد. دولت کنونی اسرائیل هرچند هنوز کاملاً راهکار دودولتی را رد نکرده‌است، اما هر کاری از دستش بر می‌آید، علیه آن کرده‌است و تعدادی از اعضای آن علناً آرزو دارند غزه و کرانه باختری را کاملاً ضمیمه کنند.

وقایع ۷ اکتبر این روند را شتاب داد. افکار عمومی اسرائیل به شکل گسترده‌ای اعتقادشان را به نتایج ناشی از راهکار دودولتی از دست داده‌اند و جنبش شهرک‌نشینی که نیتش سلطه بر تمامی سرزمین‌های محصور میان رود اردن و دریای مدیترانه است، با تمام توان به قدرت رسیده‌است.

برخی ممکن است استدلال کنند این شهرک‌نشین‌ها به این دلیل تاثیرگذاری زیادی دارند که نتانیاهو برای باقی ماندن در قدرت به آنها وابسته است. اما مشکل بزرگ‌تر از اینهاست. بسیاری از اسرائیلی‌ها این روزها نه علاقه‌ای به راهکار دودولتی دارند و نه راهکار یک‌دولتی تحت کنترل اسرائیل که همه شهروندان در آن با حقوق برابر زندگی کنند.

بسیاری از آنها احساس می‌کنند که وقایع ۷ اکتبر تجسم بدترین نگرانی‌های آنها نسبت به فلسطینیان بود. چه اسرائیلی‌ها رسماً بپذیرند و چه نپذیرند، رد کردن راهکار دودولتی یا راهکار یک‌کشوری بر مبنای برابری برای همه، تنها دو احتمال را پیش روی ما می‌گذارد. احتمال نخست تشدید هر چه بیشتر برتری‌جویی و کنترل نژادپرستانه مشابه آپارتاید علیه جمعیت غیریهودی است که به زودی جمعیت آنها بیشتر از اسرائیلی‌های یهودی می‌شود.

احتمال دوم کوچ اجباری گسترده فلسطینیان از سرزمین است که برخی اعضای کابینه اسرائیل علناً خواستار آن شده‌اند. در سمت فلسطینی‌ها هم ابهت تشکیلات خودگردان که آمریکا آن را گزینه خود برای اداره غزه بعد از جنگ می‌داند، تا حد زیادی فروریخته است. تشکیلات خودگردان فلسطینی ضمن اینکه نتوانسته ‌است جلوی سیاست‌های اسرائیل را بگیرد، در عین حال از دیدگاه فلسطینیان کاملاً فاسد به نظر می‌رسد و به لحاظ انتخاباتی هم هیچ مشروعیتی ندارد.

امروزه کمتر فلسطینی‌ای پیدا می‌شود که از محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی حمایت کند. (یک نظرسنجی که اواخر ماه نوامبر ۲۰۲۳ در حین آتش‌بس کوتاه‌مدت در غزه انجام شد، نشان داد که حمایت از محمود عباس به ۷ درصد رسیده‌است.) همزمان محبوبیت حماس در بین فلسطینیان به‌ویژه در کرانه باختری افزایش پیدا کرده‌است.

نظرسنجی‌های جدید نشان می‌دهد که حمایت از راهکار دودولتی هنوز در میان فلسطینیان جریان دارد، اما در میان آنها تقریباً هیچ‌کس اعتقاد ندارد که آمریکا توانایی عملی کردن این راهکار را داشته‌باشد. افرادی که برای سازوکار دودولتی فشار می‌آورند باید با این واقعیت‌های مهم مواجه شوند. نه رهبران و نه افکار عمومی در هر دو طرف از چنین فرآیندی استقبال نمی‌کنند.

واقعیت‌های میدان از جمله زیرساخت‌های امنیتی و راه‌هایی که طراحی شده‌اند تا شهرک‌های یهودی در سراسر کرانه باختری را محافظت کنند و به هم متصل کنند در کنار نابودی تقریباً کامل غزه، ایجاد یک کشور فلسطینی ماندگار را تقریباً غیرممکن کرده‌است.

اوضاع بحرانی

واشنگتن به جای اصرار بر خروجی دودولتی که هیچ امکانی برای عملی شدن ندارد، باید واقعیت‌های کنونی را به رسمیت بشناسد و از نفوذ خود برای تضمین رعایت قوانین و هنجارهای بین‌المللی توسط تمام طرف‌ها استفاده کند. ایالات متحده مدت‌هاست که از فشار به اسرائیل برای رعایت چنین استانداردهایی اجتناب کرده‌است.

دولت بایدن حتی تا جایی پیش رفته‌است که اسرائیل را در مقابل رعایت قوانین داخلی آمریکا هم محافظت کرده‌است. (ماه ژانویه گزارشی تحقیقی توسط گاردین منتشر شد که نشان می‌داد وزارت خارجه آمریکا از سال ۲۰۲۰ با استفاده از «سازوکارهای ویژه» با دور زدن قانونی در آمریکا که ارائه تسلیحات نظامی به دولت‌های ناقض حقوق بشر را منع می‌کرد، اجازه استمرار ارسال سلاح به اسرائیل می‌داد.) این وضعیت باید تغییر کند. واشنگتن تنها با رعایت نظام بین‌المللی لیبرال مبتنی بر قانون است که می‌تواند جلوی تلخ‌ترین بی‌عدالتی‌هایی را که در شرایط کنونی وجود دارد، بگیرد.

چنین رویکردی بر این مبنا نیست که آمریکا به اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها دیکته کند که چه باید بکنند، بلکه بر این مبنا است که جلوی اقدام‌های غیرعادی برای استفاده از بخش زیادی از منابع آمریکا با هدف تقویت رفتارهایی که ایالات متحده قابل اعتراض می‌داند و با منافع آمریکا در تضاد است، بگیرد.

رویکرد مبتنی بر قانون در مورد وضعیت پساجنگ در غزه، کرانه باختری و قدس شرقی چند عنصر دارد. نخست اینکه آمریکا باید حمایت از آتش‌بس را در دستور کارخود قرار دهد و پایان فوری جنگ در غزه و بازگشت گروگان‌های اسرائیلی را دنبال کند.

یک آتش‌بس باعث می‌شود که کشتار روزانه صدها فلسطینی متوقف شود و اجازه داده‌شود که کمک‌های بشردوستانه وارد منطقه شود تا جلوی گسترش پرشتاب قحطی و بیمارهای عفونی را بگیرد. این آتش‌بس همچنین باعث توقف شلیک موشک‌های حماس به سمت اسرائیل می‌شود، تنش‌ها با حزب‌الله در مرز اسرائیل و لبنان را پایان می‌دهد و اجازه می‌دهد که اسرائیلی‌های آواره به شهرهای مرزی بازگردند.

این آتش‌بس حتی ممکن است به کارزار حوثی‌ها علیه دریانوردی تجاری در دریای سرخ، که پیشتر باعث گسترده‌تر شدن جنگ شده‌بود، پایان دهد. (هم حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله و هم اعضای حوثی‌ها در بیانیه‌های خود گفته‌اند که در صورت برقراری آتش‌بس حملات پایان پیدا می‌کند و نصرالله تاکید کرده‌است که حملات علیه نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه توسط نیروهای تحت حمایت ایران هم تمام می‌شود.) دولت بایدن با اجتناب از درخواست برای آتش‌بس از پاییز ۲۰۲۳ تا آغاز ۲۰۲۴ نه‌تنها باعث شد که جنگ به شکل خطرناکی گسترش پیدا کند بلکه دولت راست افراطی اسرائیل را در سرکوب و نابودی محلات و جوامع فلسطینی از جمله در کرانه باختری و قدس شرقی جسورتر کرد.

در شرایطی که تقریباً اجماع جهانی برای آتش‌بس وجود دارد و از هر ۵ آمریکایی براساس نظرسنجی در ماه دسامبر از آتش‌بس حمایت می‌کنند، اگر بایدن نمی‌تواند خواستار پایان جنگ شود، آنگاه در روز پس از پایان جنگ هم آمریکا به سختی می‌تواند خود را به‌عنوان جلودار مطرح کند. اما آتش‌بس به تنهایی برای پایان دادن به عملکرد عمیقاً غیرقانونی کنونی کافی نیست.

تندروی‌های جنگ غزه به حدی شدید بودند که بسیاری از ناظران بین‌المللی معتقدند که این اقدامات قوانین بین‌المللی را کاملاً نقض کرده‌اند. یکی از نتایج این اقدامات این بود که واشنگتن منزوی شد و ادعای دفاع آمریکا را از هنجارها و نظام لیبرال بین‌المللی زیر سوال برد. این واقعیت که آفریقای جنوبی، یکی از رهبران جنوب جهانی اسرائیل را در دیوان دادگستری بین‌المللی به اتهام ویژه نسل‌کشی متهم کرده‌است، نشان‌دهنده این است که تا چه اندازه بخش‌هایی از جهان با واشنگتن و متحدان غربی‌اش همگام نیستند و باعث شده‌است که رهبری آمریکا در نهادهای بین‌المللی از بین برود.

دیوان روز ۲۶ ژانویه در دستور موقت بدوی خود نتیجه‌گیری کرد که برخی اقدام‌های اسرائیل در غزه می‌تواند نقض کنوانسیون نسل‌کشی سازمان ملل باشد. هرچند دیوان درخواست آتش‌بس را مطرح نکرده‌است اما مجموعه‌ای از احکام جدی را صادر کرده‌است تا اسرائیل برای کاهش آسیب به شهروندان فلسطینی عملی کند.

اگر واشنگتن به حمایت بی‌قیدوشرط از اسرائیل در غزه ادامه دهد بدون اینکه از اسرائیل بخواهد این احکام را اجرایی کند، احتمالاً بیش از پیش به‌عنوان همدست اسرائیل در جنگ به نظر خواهد رسید. منطقی است که ایالات متحده در سطح بین‌الملل از تلاش برای بررسی مسئولیت جنایات جنگی اتهامی حمایت کند.

دولت بایدن حاضر نشده‌است هیچ عقوبت و مجازاتی برای بی‌میلی اسرائیل برای پذیرش مطالباتش در نظر بگیرد. آمریکا برای اینکه بتواند بر سرپیچی اسرائیل غلبه کند باید محافظت کردنش را از اسرائیل نسبت به عواقب نقض شدید قوانین و هنجارهای بین‌المللی در سازمان ملل و دیگر سازمان‌های بین‌المللی متوقف کند.

چنین گامی به خودی خود می‌تواند باعث ایجاد مجادله‌های درون اسرائیل و بین فلسطینی‌ها شود که می‌تواند فرصت‌های تازه‌ای ایجاد کند. همزمان کاخ سفید باید هرگونه کمک به اسرائیل را موکول به پیروی از قوانین آمریکا و هنجارهای بین‌المللی کند و به جای مخالفت، باید کنگره را نیز تشویق به همین اقدام‌ها کند.

دولت آمریکا باید به نهادهای دولتی ابلاغ کند که از قانون و حقوق بین‌الملل برای ارائه هرگونه کمک به اسرائیل پیروی کنند، نه اینکه از هر روشی برای دور زدن قوانین استفاده کنند.

قواعد واقع‌گرایی

موضوع تناقض‌آمیز این است که تمام رنج‌هایی که توسط فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها از ۷ اکتبر تاکنون تحمل شده‌است باعث شد این موضوع روشن شود که هم نیاز فوری به راهکار دودولتی وجود دارد و هم اینکه امکان ایجاد آن وجود ندارد. آمریکا اگر علاقه داشت تا تلاش‌اش را برای ایجاد کشور فلسطینی انجام دهد، می‌توانست کاری در این راستا انجام دهد.

اما در رویکرد کنونی دولت آمریکا هیچ نشانه‌ای دیده‌نمی‌شود که دولت حاضر باشد چیزی جز لفاظی در این زمینه همزمان با کمک کردن به واقعیت دهشتناک کنونی انجام دهد. رنج و بهت ناشی از جنگ ممکن است ارزیابی درونی فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها و رهبران جدید احتمالی در هر دو طرف باعث نیاز به ارزیابی مجدد شود، اما ممکن است دیر شده‌باشد.

ممکن است که بایدن درصورتی که اسرائیل را به فرآیند ایجاد دو دولت راضی کند، بتواند آنگونه که کاخ سفید بی‌صبرانه علاقه‌مند است، کشورهای عربی را برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل به صف کند. اما فلسطینی‌ها و طرف‌های دیگر به دلیل بی‌اعتمادی به رهبری آمریکا در پی عملکردش در جنگ کنونی، بعید است در این فرآیند مشارکت کنند.

اعتبار آمریکا در خاورمیانه در پایین‌ترین سطح خود قرار دارد. در چنین شرایطی یک ابتکار دودولتی باید بتواند نتایجی کاملاً قطعی و فوری به بار بیاورد تا کوچک‌ترین شانسی برای موفقیت داشته‌باشد. برای مثال دولت بایدن می‌تواند بلافاصله کشور فلسطینی در کرانه باختری و غزه را به رسمیت بشناسد و در سازمان ملل تعهد بدهد که از شهرک‌سازی‌های اسرائیل حمایت نمی‌کند و کمک‌های نظامی به اسرائیل را به رعایت قوانین جنگی و عدم مانع‌تراسی در مقابل کشور فلسطینی موکول کند.

آمریکا می‌تواند در مورد تضمین امنیت اسرائیل درون مرزهای به رسمیت شناخته‌شده بین‌المللی اسرائیل تعهد بدهد. اما بعید است که اسرائیل هیچ‌یک از این شروط را بپذیرد و هیچ نشانه‌ای در سابقه بایدن وجود ندارد که نشان دهد او تمایل دارد به اسرائیل برای پذیرفتن این تعهدات فشار بیاورد.

هواداران از سرگیری تلاش برای راهکار دودولتی ادعا خواهند کرد که این گزینه تنها گزینه واقع‌گرایانه است. به وضوح این اظهارنظر غلط است. بدون توجه به نتیجه جنگ غزه، غیرمحتمل است که گزینه راهکار دودولتی یا یک راهکار یک‌دولتی قابل قبول، روی میز باشد. سیاست ایالات متحده نباید بر محور تلاش مذبوحانه برای احیای مذاکراتی باشد که نتایج غیرقابل دسترسی برای آن متصور است بلکه باید مبتنی بر تاکید به استانداردهای حقوقی و حقوق بشری باشد که انتظار دارد عملی شوند.

واشنگتن می‌تواند از قدرتش برای مقابله با سیاست‌هایی استفاده کند که با آنها مخالف است. ایالات متحده باید از سازوکارهای عدالت بین‌المللی و مسئولیت کیفری همه طرف‌ها برای جنایات جنگی حمایت کند. باید خواستار رعایت قوانین و هنجارهای حقوق بشر بین‌الملل برای همه مردمی شود که تحت کنترل مؤثر اسرائیل زندگی می‌کنند، چه شهروند اسرائیل باشند، چه نباشند.

آمریکا باید از استمرار همکاری عادی با دولت‌هایی که این استانداردها را رعایت نمی‌کنند، خودداری کند. ایالات متحده آمریکا برای احیای اعتبار ازدست‌رفته‌اش در خاورمیانه و جنوب جهانی باید بتواند حدود دقیق قانونی تعیین کند.

وقت آن رسیده‌است که دولت ایالات متحده مسئولیت رویکردهای شکست‌خورده‌ای را که باعث این جنگ ویرانگر شده‌است، برعهده بگیرد. دهه‌ها مستثنی کردن اسرائیل از استانداردهای بین‌المللی همزمان با پیگیری اظهارنظرهای بی‌اثر در مورد آینده دودولتی غیرقابل دسترس به شدت جایگاه آمریکا را در جهان تحت تاثیر قرار می‌دهد.

ترجمه: شهاب شهسواری

 عکس: AFP

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی