ایران در کدام مقاطع تاریخی، راهبرد خود را در قبال گروههای فرامرزی بازتبیین کرد؟
خاورمیانه جدید و محور مقاومت
خاورمیانه پس از آنچه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به وقوع پیوست و تحولاتی که نزدیک به ۹ ماه است که جهان را بیش از گذشته متوجه به این منطقه کرده، فضای جدیدی را ایجاد کرده است که در صورت پویا نبودن سیاست خارجی، جایگاه کشورهای این منطقه را در خاورمیانه جدید متزلزل خواهد کرد.
جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کشوری که «تنهایی استراتژیک» را در طول ۸ سال جنگ تحمیلی عراق بهخوبی تجربه کرد، به این باور رسیده است که تنها از طریق تفوق قدرت و افزایش نفوذ میتواند امنیت خود را حفظ کند. این عمل استراتژیک از طریق مفهومی، انتزاعی و استراتژیک با استفاده از ایجاد و تقویت گروههای وفادار و متعهد به ایدئولوژی و راهبرد ضدصهیونیستی و ضدآمریکایی خود و نیز ایجاد پایگاههای نظامی گروههای مقاومت و تقویت قدرت نظامی آنها و نیز اتحاد با کشورهای همسو در کنار موازنه درونی قدرت تامین میشود.
ایران با استفاده از راهبرد عمق استراتژیک تلاش میکند خط مقدم نبرد را به خارج از مرزهای جغرافیایی خودش بکشاند تا امکان اقدام رقبا و دشمنان منطقهای در حمله مستقیم به ایران کاهش یابد. موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیک متحدان ایران از جمله حزبالله لبنان و حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، در مجاورت مرزهای اسرائیل، بر اهمیت آنها در محور مقاومت افزوده است. همچنین ایران نسبت به تامین منافع خود از طریق گروههای فلسطینی در جهت نفوذ در مناقشه اعراب و اسرائیل بهره میگیرد.
فراتر از حزبالله و متحدان فلسطینی ایران، تهران توانسته از ظرفیت سایر شبکه متحدان شیعه غیردولتی خود در سوریه استفاده کند و همچنین با حمایت از دولت سوریه از عمق استراتژیک خود پاسداری کند. از انصارالله یمن نیز بهعنوان دیگر متحد ایران در محور مقامت یاد میشود. گروههای تشکیلدهنده حشدالشعبی نیز از جمله مهمترین عناصر قدرت و نفوذ ایران در عراق هستند که تهران با ارائه تسلیحات و مشاوره نسبت به تقویت آنها اقدام کرده است. همین امر نیز موجب شده تا گروههای محور مقاومت بقای خود را در بقای جمهوری اسلامی ایران بدانند؛ هرچند قوت و ضعف این نگاه در همه گروهها یکسان نیست.
آیتالله خامنهای در تشریح اهمیت دور نگاه داشتن خط مقدم نبرد از مرزهای ایران، در زمان حضور سپاه پاسداران و نیروهای داوطلب مدافعین حرم در عراق و سوریه برای مبارزه با داعش گفتند: «کسی که از اینجا میرود در عراق یا در سوریه به عنوان دفاع از حریم اهلبیت در مقابل این تکفیریها میایستد، در واقع دارد از شهرهای خودش دفاع میکند.»
ایشان همچنین در جای دیگری گفتند: «اگر اینها مبارزه نمیکردند، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیه استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم.»
محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی در زمانی که جانشین ولیعهد و وزیر دفاع این کشور بود، در مصاحبهای به این خط قرمز جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد و گفت: «نبرد را به داخل مرزهای ایران میکشانیم».
راهبرد ایران در قبال محور مقاومت
حزبالله نخستین گروهی بود که بهصورت مستقیم توسط انقلابیون ایران شکل گرفت؛ علیاکبر محتشمیپور، سفیر پیشین ایران در سوریه و کسی که پدر معنوی حزبالله در سالهای نخست شناخته میشد، در این ارتباط گفته بود: «امام(ره) نظرشان این بود که ما خودمان یک تشکیلاتی را برنامهریزی و تاسیس کنیم و در چارچوب یک حرکت واحد و یکپارچه که هم از نظر نظامی و هم از نظر عقیدتی کارآمد باشند، برای مقابله با اسرائیل تاسیس شود؛ نه اینکه یک شرکت سهامی درست کنیم و هر گروهی خود را شریک بداند و سهم خودش را بگیرد بهعنوان اینکه برود با اسرائیل وارد نبرد شود چون در این صورت، بحث منافع شخصی و تحصیل بیشتر امکانات جایگزین بحث مبارزه با اسرائیل میشود».
پس از حزبالله و در مرحله بعد گروههایی قرار میگیرند که تحت تاثیر انقلاب ایران شکل گرفتهاند و از این جهت با تهران قرابت دارند که جهاد اسلامی فلسطین از جمله اولین گروههایی است که اینگونه شکل گرفت؛ از دیدگاه جنبش جهاد اسلامی، تا پیش از پیروزی انقلاب در ایران، اسلام از صحنه مبارزه و رویارویی دور بوده است، لذا با انقلاب ایران، این مسئله روشن شد که اسلام تنها راهحل بود و جهاد بهترین شیوه است.
فتحیشقاقی، مؤسس جهاد اسلامی در خصوص تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر مبارزات فلسطین گفت:«این انقلاب به ما فهماند که پیروزی ما در گرو پیروی از راه امام خمینی (ره) است؛ از همین رو، ناگهان در و دیوار مسجدالاقصی و مساجد دیگر با تصاویر رهبر ایران تزئین شد. انتفاضه یکی از ثمرات بیداری اسلامی است که امام خمینی در منطقه و بهویژه در فلسطین بهوجود آورد. پس بر ماست که در مبارزه برای رهایی از تسلط و اشغالگری اسرائیل از تمام راهحلهای دیگر پرهیز کرده و با توجه به اصولی که امام در مبارزه با اسرائیل ارائه کردهاند، با دشمنان اسلام و مسلمانان مبارزه کنیم».
جمهوری اسلامی ایران علاوه بر این در راستای آنچه «مبارزه با استکبار جهانی»، «اشغالگری رژیم صهیونیستی» و همچنین «صدور انقلاب» عنوان کرده است، از همان ابتدا چتر حمایتی خود را بر روی سایر گروههایی که پیش از انقلاب نیز تشکیل شده بودند گستراند و تلاش کرد تا آنها را تقویت کند که ابتدا سازمان آزادیبخش فلسطین و فتح و پس از آن حماس از جمله این گروهها هستند.
با سقوط صدام حسین در عراق نیز، افراد و گروههایی که در جریان جنگ ایران و عراق، در کنار ایران علیه صدام میجنگیدند سازماندهی شدند و ظهور داعش نیز موجب شد تا همه این گروهها در ساختاری با نام حشدالشعبی جای بگیرند.
در نزدیک به یک دهه گذشته، دو تحول مهم در منطقه خاورمیانه یعنی بهار عربی یا همان بیداری اسلامی و طوفانالاقصی و تحولات پس از آن، ایران را در موقعیتی قرار داده تا نسبت به کیفیت روابط خود با نیروهای جبهه مقاومت تأمل کرده و راهبرد جدیدی را تبیین کند.
ایران، بهار عربی، سوریه و حماس
خیزشهای مردمی در کشورهای عربی که ایران ترجیح داد به جای «بهار عربی» از تعبیر «بیداری اسلامی» برای نامیدنشان استفاده کند، از دسامبر ۲۰۱۰ در تونس آغاز و کشورهایی از جمله تونس، یمن، مصر و لیبی را با خود همراه کرد. در مقطع ابتدایی این خیزش در خاورمیانه و شمال آفریقا، با استقبال تهران مواجه و سیاست خارجی و نهادهای انقلابی را به خود مشغول کرد که بخشی از این مسئله را میتوان ناشی از وجود نظامهایی در کشورهای مذکور دانست که رابطه خوبی با جمهوری اسلامی نداشتند.
برای مثال با آغاز خیزش در تونس و با امید به تغییرات اساسی در روابط میان دو کشور، مقامهای جمهوری اسلامی و بهویژه رهبر انقلاب و پیرو آن دستگاه سیاست خارجی ایران حمایت آشکار خود را از قیام مردم این کشور ابراز داشتند. در این راستا آیتالله خامنهای در خطبههای نمازجمعه گفتند «انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ که باعث سرنگونی رژیم شاه شد برای کسانی که تحت حکومتهای مشابه با رژیم شاه هستند الگوی مناسبی است».
در همین راستا، ایران از انقلاب مردم مصر نیز بسیار خرسند بود چراکه تغییر حکومت در قاهره را مساوی با خروج این کشور از صف کشورهای دارای رابطه سیاسی و امنیتی با اسرائیل میدانست.
روند حمایت ایران از بهار عربی اما در جایی متوقف شد که موج خیزشهای عربی راه خود را به سمت سوریه و متحد قدیمی تهران یعنی بشار اسد در پیش گرفت و اینجا بود که ایران با چرخش دیدگاه خود، اوضاع حاکم بر سوریه را فتنه آمریکا و اسرائیل برای سرنگونی اسد توصیف کرد. نزدیک به ۵ سال پیش از آغاز تحولات سوریه، محور ایران، سوریه و حزبالله لبنان توانسته بودند تا در همکاری نزدیک تجربه موفقی را در جنگ سال ۲۰۰۶ علیه اسرائیل پشت سر بگذارند و این امر اهمیت بیش از پیش دمشق برای تهران را آشکار میکرد. حضور نیروهای سپاه پاسداران ایران و حزبالله لبنان در این کشور برای نجات حکومت بشار اسد نیز در چارچوب همین اتحاد استراتژیک معنا شد.
حزبالله ضمن آموزش و هدایت شبهنظامیان شیعه عراقی و سایر مبارزان شیعه در سوریه با همکاری آنها به حمایت از دولت سوریه اقدام نمود. با این حال، تبعات تحولات سوریه و حمایت آشکار ایران از حکومت بشار اسد، روابط تهران با یکی از گروههای مهم محور مقاومت را دچار چالش کرد؛ حماس که بسیاری از بنیانگذارانش از درون جنبش اخوانالمسلمین برخاسته یا از آن متأثر بودند به دلیل آنکه اخوانالمسلمین یکی از گروههایی بود که در سوریه علیه بشار اسد میجنگید، در صف مخالفین حکومت دمشق قرار گرفتند. این اقدام حماس همچنین میتواند در راستای تلاش برای از دست ندادن حمایتهای کشورهای حاشیه خلیجفارس به احتمال اینکه حکومت دمشق سقوط خواهد کرد نیز تعبیر شود چراکه این کشورها جملگی علیه اسد صفبندی کرده و برای سرنگونی او سرمایهگذاری کرده بودند.
سیاست جدید حماس، اتحاد این گروه با دولت سوریه را با تنش مواجه کرد؛ این در حالی بود که سوریه از سال ۱۳۷۸ که اردنیها خواهان خروج رهبران حماس از خاک خود شدند، مقر اصلی رهبران در تبعید حماس بوده و حکومت بشار اسد حمایت همهجانبهای از آن کرده بود. از این مقطع زمانی، دفتر سیاسی حماس به قطر منتقل شد و کمکهای ترکیه به این گروه افزایش یافت.
در این مدت، جمهوری اسلامی ایران به بهترین نحو تلاش کرد تا خروج حماس از سوریه و حتی حمایتش از گروههای مخالف بشار اسد، میان این گروه و تهران فاصله نیاندازد؛ خالد مشعل، رئیس وقت دفتر سیاسی حماس بارها در آن مقطع بر این امر تاکید کرده است که «خروج حماس از سوریه باعث قطع روابط این جنبش با ایران نشد و تهران همچنان به حمایت از حماس ادامه میدهد».
او در مصاحبهای با الجزیره گفت: «روابط ما با ایرانیها هیچ زمانی قطع نشد و هنوز ادامه دارد، حمایت ایران از حماس بهرغم شرایط سختشان هنوز برقرار است. روابط با ایران بدان معنا نیست که بر استقلال تصمیمگیری حماس تأثیر میگذارد یا به ضرر منافع ملی فلسطین تمام میشود یا اینکه به معنای توافق با این کشور یا غیره در پروندههای دیگر باشد».
جنبش حماس در مهرماه ۱۴۰۱، هیئتی را پس از ۱۰ سال راهی سوریه کرد و منابع وابسته به این گروه به رسانهها گفتند که این گام تاریخی در روزهای آینده با گامهای دیگری همراه خواهد شد که در نهایت به گشایش دفتر حماس در سوریه میانجامد. این منابع تأکید کردند، اعتمادسازی میان جنبش حماس و سوریه در دو سطح مردمی و رسمی به شکلی ثابت ادامه پیدا خواهد کرد.
آنچه در جریان تحولات سوریه رخ داد، بیش از هر زمان دیگری جمهوری اسلامی ایران و تحلیلگران حوزه خاورمیانه و جبهه مقاومت را متوجه این امر کرد که نهتنها حزبالله از جهت پیشینه و ایدئولوژی نسبتی کاملاً متفاوت نسبت به سایر گروههای مقاومت با تهران دارد بلکه سایر گروهها نیز در این موضوع جایگاه یکسانی ندارند و ممکن است در بزنگاههایی همچون آنچه در ۲۰۱۱ رخ داد، این چنین پشت جمهوری اسلامی ایران بهعنوان تنها یا بعضاً یکی از اصلیترین حامیان خود را خالی کنند.
ایران، طوفانالاقصی، حزبالله و مقاومت عراق
پس از تحولات جدید در خاورمیانه متعاقب عملیات طوفانالاقصی و آغاز جنگ در غزه، خط اصلی سیاست خارجی ایران در روز چهارم پس از حمله حماس و در سخنرانی آیتالله خامنهای مشخص شد؛ رهبر انقلاب در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح، در دانشگاه افسری امامعلی(ع) گفتند: «حامیان رژیم و برخی افراد رژیم غاصب در دو سهروز اخیر یاوهگوییهایی کردهاند که ایران را پشت این حرکات معرفی میکنند؛ اشتباه میکنند. ما از فلسطین دفاع میکنیم؛ پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند جوانان فلسطین را میبوسیم اما این کار، کار خود فلسطینیهاست».
براساس همین سخنان و سیاستی که از سوی نهادهای سیاسی و نظامی ایران پیش گرفته شد، بهوضوح مشخص بود که تهران در تلاش است تا خود را از جغرافیای جنگ دور نگه داشته و در عین حال تنش را به صورت کمی و کیفی کنترل کند. در همین راستا نیز پیامهای غیرمستقیمی میان ایران و ایالات متحده رد و بدل شد تا مشخص شود تهران و واشنگتن در نیل به هدف مشترک که همان کنترل سطح تنش است، همداستان هستند.
در میانه این مسیر اما یک تحول بار دیگر موجب شد تا مسئله کیفیت روابط جمهوری اسلامی با گروههای محور مقاومت بهویژه شبهنظامیان عراقی مورد بحث و حساسیت قرار بگیرد؛ گروه کتائب حزبالله بهعنوان یکی از گروههای شاخص در محور مقاومت در عراق از زمان ۷ اکتبر و درحالیکه حزبالله لبنان و انصارالله یمن حملات خود را متوجه اسرائیل کرده بودند، در مسیری متفاوت، حملات خود را علیه پایگاههای آمریکایی در منطقه آغاز کرد و در این مسیر تا جایی پیش رفت که در جریان حمله به یک پایگاه ایالات متحده در مرز سوریه و اردن موسوم به برج ۲۲، سه سرباز آمریکایی کشته شدند. این حمله که خشم کاخ سفید را در پی داشت موجب شد تا این نگرانی به وجود بیاید که شاید ایالات متحده بخواهد در پاسخ، مواضعی از جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار دهد که در نتیجه آن شرایط منطقه به شدت غیرقابل پیشبینی میشد اما واشنگتن ترجیح داد همچنان همین گروه عراقی را هدف انتقام خود بداند.
این همه داستان نبود و در اقدامی غیرمنتظره، گروه کتائب حزبالله عراق در بیانیهای از تعلیق عملیات نظامی علیه نیروهای آمریکایی تا اطلاع ثانوی خبر داد. دبیرکل کتائب حزبالله در این بیانیه گفت: «با اعلام تعلیق عملیات نظامی و امنیتی علیه نیروهای اشغالگر – بهمنظور جلوگیری از شرمساری دولت عراق - به دفاع از مردم خود در غزه به روشهای دیگر ادامه میدهیم».
در بخش مهم این بیانیه از جمهوری اسلامی ایران نام برده شده و آمده است: «برادران ما در محور مقاومت بهویژه در ایران نمیدانند ما چگونه جهاد میکنیم و بارها به تشدید تنشهای ما اعتراض کردهاند».
این واکنش که نشان از نقش ایران در تصمیم این گروه برای تعلیق حملات داشت درحالی صورت گرفت که کتائب حزبالله، قدرتمندترین جناح مسلح در مقاومت اسلامی در عراق است که از زمان آغاز جنگ غزه تاکنون بیش از ۱۶۰ حمله به نیروهای آمریکایی در منطقه را برعهده گرفته بود. این تنش موجب شد تا مقامات جمهوری اسلامی ایران بار دیگر بر موضوع استقلال گروههای مقاومت تاکید کنند؛ وزیر امور خارجه نیز در طول این مدت بارها این مسئله را تکرار و در مصاحبهای با شبکه CBS آمریکا نیز گفت:«گروههایی که در عراق و سوریه علیه منافع آمریکا اقدام کردهاند، خود تصمیم گرفتهاند و براساس جمعبندی و تصمیمات خود اقدام کردهاند. طرف آمریکایی در روزهای گذشته پیامهایی را در این رابطه به ما داده است و ما به صراحت اعلام کردهایم که ایران هیچ گروه نیابتی در منطقه ندارد».
رهبر انقلاب نیز در سخنرانی روز اول فروردینماه با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران از مقاومت حمایت و تمجید و تا قدر ممکن پشتیبانی میکند، گفتند: «اما این در واقع خود گروههای مقاومت هستند که تصمیم میگیرند و اقدام میکنند و حق نیز با آنهاست».
سخنان آیتالله خامنهای را البته نباید تنها در خصوص تصمیماتی که گروههای عراقی یا انصارالله یمن اتخاذ میکنند تفسیر کنیم چراکه حزبالله لبنان نیز بهعنوان نزدیکترین گروه محور مقاومت به ایران، در سالهای اخیر بیش از گذشته استقلال خود را به دست گرفته است و موضوع منافع و اولویتهای خود بهعنوان یک گروه سیاسی حاضر در دولت را که در راستای منافع ملی لبنان تعبیر میشود در تصمیمگیری بیش از سایر مؤلفهها دخیل میکند. در این مسیر، مشکلات ناشی از تحریمهای ایران که دست تهران را برای کمکهای مالی و لجستیکی به گروههای همپیمان خود بسته است، نقش تعیینکنندهای ایفا میکند.
در این شرایط، حزبالله به دلیل آنکه گروهی با مؤسسان ایرانی و تفکر انقلاب اسلامی ایران است شاید همچنان تا حدی از منظر ایدئولوژیک و حتی بعضاً دلبستگیهای شخصی رهبران خود در تصمیماتش ایران را نیز دخیل کند اما این مسئله میتواند نهتنها موجب تغییر سیاست ایران در قبال سایر گروهها شود بلکه احتمالا آن گروههای حاضر در محور مقاومت نیز کیفیت روابط خود با تهران را بازتعریف کنند.
خاورمیانه جدید
خاورمیانه پس از آنچه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به وقوع پیوست و تحولاتی که نزدیک به ۹ ماه است که جهان را بیش از گذشته متوجه به این منطقه کرده، فضای جدیدی را ایجاد کرده است که در صورت پویا نبودن سیاست خارجی، جایگاه کشورهای این منطقه را در خاورمیانه جدید متزلزل خواهد کرد. جمهوری اسلامی ایران در جریان بهار عربی که یکی از همپیمانان تهران را نیز با خود همراه کرده بود، سیاستگذاری خارجی خود را در همراهی با نیروهای محور مقاومت چه در بُعد دیپلماسی و چه نظامی در مسیری به کار گرفت که پس از ۱۲ سال نتیجه آن را در بازگشت سوریه به آغوش اتحادیه عرب، مشاهده کرد.
این در حالی است که شرایط کشور در جریان تحولات پس از طوفانالاقصی و ورود تمامی گروههای محور مقاومت با کیفیتهای مختلف، در مسیری قرار گرفت که تهران را درگیر روزمرگی و سیاستهای واکنشی کرده است و در فضایی که عربستان سعودی در حال بهرهبرداری و امتیازگیری از آمریکا برای پیشبرد طرح عادیسازی روابط با اسرائیل است و قطر جایگاه خود را بهعنوان یک میانجی اصلی منطقهای تثبیت کرده، ایران همچنان نتوانسته از امتیازات خود که موجب شد تا ایالات متحده در چند مقطع برای کنترل تنش در منطقه به ارسال پیام به تهران روی بیاورد، استفاده کند.
در این مسیر، چانهزنی ایران نقش قابلتوجهی در سرنوشت نیروهای محور مقاومت دارد؛ موضوع حضور حماس در آینده فلسطین و غزه، سرنوشت حزبالله لبنان در صورت شکلگیری یک جنگ همهجانبه و کیفیت روابط جمهوری اسلامی ایران با گروههایی که در جریان تحولات ماههای اخیر احساس استقلال بیشتری از تهران پیدا کردهاند، همگی وابسته به پویایی سیاست خارجی ایران است که امروز اثری از آن دیده نمیشود.
عکس: AP