غلام باستانی جهانشمول/چرا «پیرپسر» بهترین انتخاب برای اسکار است؟
هرچند هیچگاه به گفت و توصیه منتقد و روزنامهنگار در معرفی فیلم به آکادمی اسکار وقعی داده نشده؛ ولی پربیراه نیست اگر کمی در مورد دلایل انتخاب فیلم «پیرپسر» داد سخن سر دهیم.

هرچند هیچگاه به گفت و توصیه منتقد و روزنامهنگار در معرفی فیلم به آکادمی اسکار وقعی داده نشده؛ ولی پربیراه نیست اگر کمی در مورد دلایل انتخاب فیلم «پیرپسر» داد سخن سر دهیم. البته فیلم «زن و بچه» و اثر بهغایت دلچسب و مانای «غریزه» هم میتوانند در این فهرست باشند. غریزه که در تکاکران محدود جشنواره، بهحدی مورد توجه قرار گرفت که تا ساعتها در ذهن جولان میداد؛ آنهم با بازی یکدست امین حیایی در کاراکتری قابل فهم. هرچند این فیلم تحسین شد در جمع اهالی رسانه و منتقدان؛ ولی یکی، دو شب بعد با اکران «پیرپسر» و حواشی آن، این فیلم به محاق رفت؛ که اگر نبود این اکران پشتسر هم، شاید «غریزه»، حالیه زبانزد منتقدان و روزنامهنگاران هنری میشد.
حال بگذریم از این فیلم و به چرایی انتخاب احتمالی«پیرپسر» اکتای براهنی بپردازیم. کشورها سعی میکنند فیلمی انتخاب نمایند که داستان و قصه آن جهانشمول باشد. فهماش برای جغرافیای دیگر، آسان و درکش هم سهل. درحقیقت داوران اسکار آن را مزمزه کنند و شیرینی و تلخی فیلم برایشان ملموس باشد؛ نه اینکه از جهان داستان فیلم چیزی دستگیرشان نشود یا مختص همان کشور سازنده باشد. جدا از برخی مسائل سیاسی یا قصه و مستندهای سیاسی ـ اجتماعی که دلایل انتخاب آن روشن است؛ آکادمی اسکار، فیلمی را برمیگزیند که برای جمعیت فیلمبین دنیا، مفهوم واحدی را ساطع کند.
حال میتوان با قطعیت گفت، کجای این گیتی فردی چون «غلام باستانی» و پلشتی ذاتی و تندخویی اخلاقیاش ندارد؟ در کجای دنیا پدر منفعتطلب یا فرد سودجویی چون او یافت نمیشود؟ در کدامین جغرافیا غلام باستانی، لمس و حس و درک نمیشود میزان کجفهمی رفتاریاش؟ جهانشمولی پلشتوارش، قبض و بسط روحیاتش و زنبارگی مفرطش در همهجای جهان میتواند مابهازا داشته باشد. از آمریکا، اروپا، آفریقا و آسیا، از هر مخاطبی که پرسیده شود؛ بهحتم تم آشنایی خواهد داشت در نظر آنان این فرد. و شاید حتی بتوانند نمونههای فراوانی از آن ارائه هم دهند. یا «رعنا» در کدامین نقطه از جهان هستی جایگزین ندارد.
فتانهبودنش، سیاسگونه رفتار کردنش، به در و دیوار زدنش در دو نحله سنتی و روشنفکری و به مقصود رساندن منویات درونش، بهحتم مختص جغرافیای بومی ایران نیست. حتی پذیرش و سکوت بهاجبارش در برابر جبر زمانه و دم برنیاوردنش در برابر آنچه بهسرش میآید؛ همه و همه میتواند برای مخاطبان دیگر کشورها، آشنا و باورپذیر باشد. علی «پیرپسر» هم کم ندارد مثل خود در دنیا؛ افسرده، غمین و دستبهگریبان زمانه. روشنذهنی که آوردگاهی برای بروز داشتههایش ندارد. پسری که پیر ِدرد و انباشت افکار بیرونندادهاش شده است.
پسری که حتی شور عاشقی را اگر هم در ذهن داشته باشد، مجالی برای بروز آن نمییابد. همه این خصوصیات در جهان پسامدرن میتواند دلپذیری شرقیگونهاش، مابهازای زیادی پیدا کند. جهانی که در بستر مدرنیته آزاردهندهاش صیقل میخورد بهحتم تشنه آن هست که کاراکتری چون علی را هضم نماید. بپرورانَدَش در ذهن، چه که مجال نشاندادن این شخصیتها در دنیای فیلمسازی هالیوود و اروپا، بسیار کم است. و اگر هم چنین کاراکترهایی در قصههایی باشند، در خردهپیرنگهای احتمالیاش گم میشوند.
پس ذهن و روان آدمیان مدرن کنونی، کمی بدش نمیآید دیدن آنچه نقیضاش را در جغرافیای زیستاش بهکرات دیده است. دیگر کاراکترهای این فیلم از رضا ـ برادر علی ـ گرفته تا غمخوار دوست غلام، همه آنچنان آشنا و قابل درک هستند که نیاز به واکاویشان نیست. کجای دنیا غمخوار وجود ندارد. غمخواری که فقط غمِ دوست نمیخورد؛ کمی هم غم خویشتن دارد. کجای جهان گعدههای میخواری و افیون برپا نیست. حال گیریم افیونهای جدید که روح و روان زائل میکند. پس پرواضح است که شخصیتهای این فیلم برای داوران و تماشاگران احتمالی آن، میتوانند قرینههای فراوانی داشته باشند.
بازیها هم آنچنان جاندار هستند که نظرات را جلب کنند. میماند آنکه فیلم در بستر تکنیکالش، چه نمرهای کسب کند. اگر انتخاب، «پیرپسر» باشد از سوی ایران، بعید مینماید که نتواند نظر داوران سختگیر اسکار را جلب نماید. جز اینکه داورانی از جرگه منتقد ماقبل و مابعد فیلم «خوب و بد»، در آن حضور داشته باشد که دور از ذهن است، بودن چنین افرادی درمیان مهمترین قاضیان شناخت فیلمهای خوب دنیا. هرچند باز هم امید میرود که انتخاب «پیرپسر» در نظر پیران تصمیمگیر سینمای ایران هم باشد، که اگر چنین نباشد، همه تحلیلها بر آب روان است و بس...