| کد مطلب: ۱۹۲۸۹
فرصت تاریخی بایدن در خاورمیانه

عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان می‌تواند به جنگ غزه پایان دهد

فرصت تاریخی بایدن در خاورمیانه

بایدن به نوبه خود تنها خواهان پایان دادن به جنگ نیست. او همچنین می‌خواهد روندهای سیاسی منطقه را تغییر دهد. این هدفی است که به نفع سعودی‌ها است و آنها نیز می‌خواهند از این زمان برای دستیابی به یک معاهده دفاعی با ایالات متحده استفاده کنند.

توضیح: آنچه در این صفحه می‌خوانید مواضع نویسنده است و صرفاً جهت اطلاع خواننده ایرانی از شیوه فکری دیپلمات‌های آمریکایی درباره خاورمیانه و بحران غزه، منتشر شده است. مواضع مطرح‌شده در این نوشتار، لزوماً موضع روزنامه هم‌میهن نیست.

دنیس راس، مشاور سیاست خارجی دولت باراک اوباما: در  تاریخ 21 جولای، جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده از رقابت‌های ریاست‌جمهوری سال 2024 کناره‌گیری کرد و به‌طور زودهنگام به دورانی که در آمریکا به دوران  «اردک‌لنگ» مشهور است، ورود کرد. اکثر ناظران تصور می‌کنند که او نمی‌تواند در ماه‌های آینده کارهای زیادی انجام دهد. اما بایدن به صراحت اعلام کرده است که یک اولویت برایش وجود دارد و او قصد دارد در زمان باقیمانده از ریاست‌جمهوری‌اش این اولویت را با جدیت دنبال کند و آن اولویت چیزی نیست جز پایان دادن جنگ در غزه و احیای پروژه صلح آمریکا در خاورمیانه.

برآورده‌کردن این اهداف ممکن است در حال حاضر غیرواقعی به نظر برسند؛ خصوصاً پس از ترورهای اخیر رهبران ارشد حزب‌الله و حماس توسط اسرائیل، که ایران و حزب‌الله را واداشت قول تلافی بدهند. اقدام تلافی‌جویانه ایران و حزب‌الله می‌تواند منطقه را وارد یک جنگ تمام‌عیار کند و هیچ کسی در منطقه چنین جنگی را نمی‌خواهد. اما تا زمانی که آنچه که در آینده رخ خواهد داد، مشابه رخدادهای پیشین باشد و تبادل آتش همچنان کنترل شده باشد و این تبادل آتش روندها را به سمت یک جنگ افسارگسیخته سوق ندهد، اعلام خروج بایدن از قدرت موجب می‌شود که دست او برای انعقاد یک توافق عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و عربستان، البته به صورت مشروط و پایان دادن به جنگ در غزه بازتر شود.

بعید است بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در برابر تلاش‌های تقویت شده بایدن و دستیاران ارشدش در این خصوص مقاومت کند. ممکن است این ادعا خلاف واقع به نظر برسد، اما به دلایل متعدد، نتانیاهو به آمریکایی‌ها نیاز دارد تا ابتکار عمل را در دست بگیرند. او می‌داند که بدون دخالت آمریکا، نمی‌تواند برای آزادی گروگان‌هایی که حماس همچنان در غزه در اختیار دارد، توافق کند.

او همچنین می‌داند که شکست نظامی حماس اهمیت چندانی نخواهد داشت چراکه این گروه احتمالاً بتواند خود را بازسازی کند. چه از طریق مسیرهای قاچاق در مرز مصر و غزه و چه از طریق استفاده مخفیانه از برخی منابع مالی که برای بازسازی غزه صرف می‌شود. نتانیاهو می‌داند که تنها واشنگتن توانایی ایجاد توافق را دارد و تنها واشنگتن است که می‌تواند مکانیسم‌هایی برای جلوگیری از اقدام حماس در بازسازی خود صورت دهد.

علاوه بر این، نتانیاهو می‌داند که اگر خواهان جایگزینی برای حکومت حماس در غزه باشد، به کشورهای کلیدی عربی نظیر امارات متحده عربی، مصر و شاید مراکش نیاز دارد تا این کشورها با ایالات متحده و سایر بازیگران برای ایجاد یک دولت موقت در غزه همکاری کنند تا این دولت موقت بتواند مسئولیت روزمره امنیت و حکمرانی در غزه را برعهده بگیرد.

بایدن نیز به نوبه خود تنها خواهان پایان دادن به جنگ نیست. او همچنین می‌خواهد روندهای سیاسی منطقه را تغییر دهد. این هدفی است که به نفع سعودی‌ها است و آنها نیز می‌خواهند از این زمان برای دستیابی به یک معاهده دفاعی با ایالات متحده استفاده کنند. سعودی‌ها معتقدند که چنین معاهده‌ای عامل بازدارنده نهایی در مقابل ایران خواهد بود. مقامات سعودی درک می‌کنند که انعقاد چنین پیمانی تنها در صورتی امکان‌پذیر است که ریاض روابط خود را با اسرائیل عادی‌سازی کند.

چنین معاهده‌ای برای تصویب در سنای ایالات متحده به 67 رای نیاز دارد که ممکن است به دست آوردنش به نظر سخت بیاید. اما با زمان‌بندی مناسب، کسب چنین رایی امکان‌پذیر خواهد بود. اگر توافق عادی‌سازی میان عربستان و اسرائیل، قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده در ماه نوامبر حاصل شود، سنا می‌تواند در ماه دسامبر بررسی کند.

اگر کامالا هریس، معاون رئیس‌جمهور و نامزد دموکرات‌ها، در انتخابات پیروز شود، دموکرات‌ها به درخواست بایدن برای حمایت از تصویب توافقنامه، به‌ویژه به‌عنوان آخرین اقدام مهم بایدن به عنوان رئیس‌جمهور، پاسخ مثبت خواهند داد. جمهوری‌خواهان نیز به نوبه خود، عموماً از ایده دستیابی به موفقیتی مانند این حمایت می‌کنند و در آن مقطع بعید است که اگر نامزد آنها، دونالد ترامپ، در انتخابات شکست خورده باشد، با چنین توافقی مخالفت کنند.

از سوی دیگر، اگر ترامپ پیروز شده باشد، دلیل کمی برای تحت فشار قرار‌دادن جمهوری‌خواهان برای مخالفت با این معاهده خواهد داشت، زیرا عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان بر اساس توافقات آبراهام است که خودش مطرح کرده بود و این عادی‌سازی محدودیت‌هایی را بر روابط چین و عربستان سعودی تحمیل می‌کند و ترامپ نیز از نتایج این توافق سود می‌برد. علاوه بر این، سناتورهای نزدیک به ترامپ، مانند لیندسی گراهام، احتمالاً ترامپ را متقاعد خواهند کرد که ضدیت دموکرات‌ها نسبت به او و سعودی‌ها، تصویب این معاهده را در دوره ریاست‌جمهوری ترامپ بسیار دشوار می‌کند.

هم‌زمانی نیز با واقعیت‌های سیاسی اسرائیل همخوانی دارد. کنست تا اوایل نوامبر در تعطیلات است و در زمانی که کنست جلسه‌ای برگزار نمی‌کند، سرنگونی یک دولت بسیار دشوار خواهد بود. این بدان معناست که تا سه ماه آینده، نتانیاهو فضای سیاسی لازم برای اتخاذ تصمیمات سخت را خواهد داشت. اینها تصمیماتی هستند که وزرای راستگرای دولت ائتلافی او، مانند ایتامار بن‌گویر و بزلال اسموتریچ، حتماً رد می‌کنند. اما نتانیاهو قبلاً سیگنال‌هایی داده است که آنچه آنها می‌خواهند، یعنی اشغال مجدد و شهرک‌سازی در غزه را انجام نخواهد داد.

از این منظر، تقویم سیاسی هم برای ایالات متحده و هم برای اسرائیل فوایدی در پی دارد: توافقی که قبل از انتخابات ایالات متحده حاصل شده‌ باشد، درحالی‌که کنست در تعطیلات است، می‌تواند پس از انتخابات در سنای ایالات متحده به رأی گذاشته شود. اما بدون بسیج دیگران و سازماندهی مناسب از سوی دولت بایدن برای ایفای نقش‌های لازم، جنگ پایان نخواهد یافت و توافق عادی‌سازی بین اسرائیل و عربستان محقق نخواهد شد.

بهای صلح

به چند دلیل، عادی‌سازی روابط عربستان با اسرائیل می‌تواند بازی را در خاورمیانه تغییر دهد. معنای این عادی‌سازی این است که مهم‌ترین کشور عربی سنی - که پادشاه آن، سلمان بن‌عبدالعزیز آل سعود، لقب رسمی «خادمین حرمین شریفین» را داشت - با اسرائیل صلح خواهد کرد. این امر باعث کاهش عنصر مذهبی در درگیری بین کشورهای دارای اکثریت مسلمان و اسرائیل می‌شود. علاوه بر این، عادی‌سازی روابط همکاری‌های اقتصادی و امنیتی ضمنی اسرائیل و عربستان را از سایه‌ خارج کرده و علنی می‌کند و ائتلاف منطقه‌ای را برای مقابله با ایران و گروه‌های مورد حمایتش تقویت می‌کند. علاوه بر این تلاش‌های چین برای تقویت نفوذ نظامی و اقتصادی‌اش در منطقه را نیز محدود می‌کند.

عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل به وضوح در خدمت منافع ملی ایالات متحده است و منافع اسرائیل را نیز تامین خواهد کرد. هنگامی که نتانیاهو در اواخر سال 2022 قدرت را به دست گرفت، انعقادمعاهده صلح با عربستان سعودی را به عنوان اولویت اصلی خودش عنوان کرد، زیرا این پیمان اسرائیل را در یک استراتژی منطقه‌ای گسترده‌تر برای مقابله با ایران و نیروهای مورد حمایتش ادغام می‌کرد.

پیگیری این هدف در حال حاضر نیز به او اجازه می‌دهد تا بخشی از اعتباری را که با حمله حماس به اسرائیل در اکتبر گذشته از دست داده بود، پس بگیرد. عادی‌سازی روابط به نفع عربستان نیز خواهد بود. انعقاد یک معاهده دفاعی با ایالات متحده، امنیت ملی عربستان سعودی را تقویت کرده و به پادشاهی عربستان اجازه می‌دهد تا بر اولویت واقعی خود نظیر تحول اجتماعی و اقتصادی که در چشم‌انداز 2030 ترسیم شده و طرح کلی ریاض برای دستیابی به شکوفایی اقتصادی و رهبری جهانی در انرژی‌های تجدیدپذیر، تمرکز کند. شاهزاده محمد بن‌سلمان  رهبر بالفعل عربستان سعودی این طرح‌ها را کلید آینده خود در قدرت می‌داند.

اگرچه بن‌سلمان خواهان انعقاد یک معاهده دفاعی با ایالات متحده است و می‌داند که عادی‌سازی با اسرائیل شرط اساسی چنین معاهده‌ای است اما در عین حال او توافقی را دنبال نخواهد کرد که تشکیل یک کشور فلسطینی در آن لحاظ نشده باشد. قبل از جنگ اسرائیل در غزه، پادشاهی عربستان ممکن بود برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل، به کمتر از تشکیل یک کشور فلسطینی قانع شود.

اما از آنجایی که تصاویر مرگ و ویرانی در غزه افکار عمومی عرب را ملتهب کرده است، حالا دیگر خواسته‌ عربستان برای توافق عادی‌سازی بیشتر شده است. برای اینکه ریاض اکنون با عادی‌سازی روابط با اسرائیل موافقت کند، رهبری عربستان باید ببیند که گام‌های معناداری در جهت تشکیل کشور فلسطین برداشته می‌شود یا خیر.

البته، برای بسیاری از اسرائیلی‌ها، پس از حملات 7 اکتبر حماس، چشم‌انداز تشکیل کشور فلسطینی غیرقابل تصور شده است زیرا آنها می‌ترسند که حماس بر چنین کشوری تسلط یابد. به همین دلیل، دولت بایدن شیوه توصیف اهداف خود را تغییر داد و از ایده برداشتن گام‌های زمان‌دار و غیرقابل برگشت به سوی تشکیل کشور فلسطین تغییر مسیر داده و سخن از ایده توسعه مسیری معتبر به سوی تشکیل دولت فلسطین به میان آورد. اما در حال حاضر، حتی همین تغییر  لحن بایدن هم بیش از آن است که نتانیاهو آن را بپذیرد.

چالش برطرف کردن ترس‌های اسرائیل در مورد تشکیل کشور فلسطینی و حل و فصل نگرانی‌های عربستان برای فلسطینی‌ها مسئله بسیار مهمی برای دولت بایدن است. اگر قرار است نتانیاهو با سعودی‌ها معامله کند، ابتدا باید خود و سپس افکار عمومی اسرائیل را متقاعد کند که برآورده کردن خواسته‌های عربستان تهدیدی مرگبار برای اسرائیل به شمار نمی‌رود و سپس باید از دست چهره‌های راست افراطی در دولت خود، مانند بن‌گویر و اسموتریچ، که از رعایت شرایط عربستان سعودی برای عادی‌سازی روابط سرباز می‌زنند، خلاص شود.

کاری که فلسطینی‌ها باید انجام دهند

مسیری رو به جلو وجود دارد، اما این امر مستلزم تمرکز دولت بایدن بر حقوق فلسطینی‌ها و مسئولیت‌های آنها است. ایالات متحده باید فلسطینیان را به عنوان مردمی که حق تعیین سرنوشت دارند، به رسمیت بشناسد. اما این حق نه مطلق است و نه خود به خود اعطا می‌شود، زیرا همراه آن، تعهداتی نیز در کار است. قبل از تحقق تشکیل دولت فلسطینی، تشکیلات خودگردان فلسطین باید برخی معیار را رعایت کنند.

اولین معیار ممکن است بدیهی به نظر برسد و آن این است که تشکیل کشور فلسطین دیگر نمی‌تواند مبتنی بر مقاومت در برابر اسرائیل باشد، بلکه باید بر‌اساس همزیستی انجام شود. تشکیلات خودگردان باید از مقاومت مسلحانه چشم‌پوشی کرده و تمام گروه‌ها از جمله حماس و جهاد اسلامی را طرد کند. نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان باید انحصار استفاده از زور در داخل خاک فلسطین را داشته باشند.

تا زمانی که شبه‌نظامیان مستقلی مانند حماس وجود داشته باشند، یک کشور فلسطینی نمی‌تواند وجود داشته باشد. تشکیلات خودگردان همچنین باید به پرداخت حقوق و مزایا به فلسطینی‌ها و خانواده‌های فلسطینی‌هایی که به اسرائیلی‌ها حمله می‌کنند و به دلیل اعمال خشونت‌آمیزشان در زندان‌های اسرائیل هستند، پایان دهد.

تشکیلات خودگردان همچنین باید سیستم آموزشی فلسطین را اصلاح کند تا بر توسعه مهارت‌های مورد نیاز برای رقابت در قرن بیست و یکم و همچنین ترویج مدارا و همزیستی تمرکز کند. دولت بایدن باید با دولت‌های عربستان سعودی و امارات متحده عربی که هر دو سیستم آموزشی خود را متحول و مدرن کرده‌اند، همکاری کند تا هیئتی از کارشناسان را برای نظارت بر بازنویسی کتاب‌های درسی فلسطینی‌ها تشکیل دهد.

تشکیلات خودگردان همچنین باید نهادهای قضایی و اقتصادی خود را با هدف تقویت حاکمیت قانون و شفافیت فرآیندهای مالی، بودجه و سرمایه‌گذاری اصلاح کند. ایالات متحده باید با اتحادیه اروپا، بانک جهانی و سایرین همکاری کند تا هیئتی متشکل از کارشناسان حقوقی و مالی مستقل را برای نظارت بر اصلاحات و ارزیابی پیشرفت آن ایجاد کند. سرانجام، پس از یک دوره گذار شاید سه‌ساله، فلسطینی‌ها باید انتخابات آزاد و منصفانه برگزار کنند و تشکیلات خودگردان تنها به نامزدهایی اجازه شرکت در انتخابات را بدهد که به صراحت خشونت را کنار گذاشته و تعهد خود را به همزیستی با اسرائیل اعلام کرده باشند.

جدول زمانی برای تشکیل کشور فلسطینی باید انعطاف‌پذیر باشد زیرا تکمیل آن به انجام این تعهدات و اقدامات عمده توسط تشکیلات خودگردان بستگی دارد. تشکیلات خودگردان به ندرت، یا هرگز، چنین اقداماتی را انجام نداده است. اما این رویه خودش دلیل بیشتری برای ایجاد این معیارهاست تا فلسطینی‌ها بدانند که باید چه کار کنند. اگر آنها به این اهداف برسند، یک کشور فلسطینی در یک جدول زمانی توافق شده ظهور خواهد کرد. اما اگر آنها نتوانند اجرا کنند، کشور فلسطینی تشکیل نخواهد شد.

کاری که اسرائیلی‌ها باید انجام دهند

اسرائیل نیز مسئولیت‌ها و تعهداتی دارد. نمی‌تواند گام‌هایی بردارد که دستیابی به تشکیل کشور فلسطین را دشوارتر یا غیرممکن می‌کند؛ مانند اشغال زمین‌های بیشتر برای توسعه شهرک‌ها. علاوه بر این، رشد بیرونی شهرک‌ها باید متوقف شود و پاسگاه‌های غیرمجاز باید برچیده شوند. دولت اسرائیل باید صراحتاً اعلام کند که خشونت شهرک‌نشینان افراطی علیه فلسطینیان را تحمل نخواهد کرد.

جدای از پایان دادن به اقداماتی که برای جلوگیری از تشکیل یک کشور احتمالی فلسطینی طراحی شده‌اند، اسرائیل باید تعدادی گام عملی برای تقویت توانایی تشکیلات خودگردان برای عملکرد و حکومت مؤثرتر بردارد. اسرائیل باید از کسر درآمدهای مالیاتی که برای تشکیلات خودگردان جمع‌آوری می‌کند، دست بردارد.

اجازه توسعه زیرساخت‌های جاده‌ای و آبی در کرانه باختری، کاهش پست‌های بازرسی برای سهولت تردد فلسطینیان؛ باز کردن منطقه C که تقریباً 60 درصد از کرانه باختری را در بر می‌گیرد را بدهد. اسرائیل باید درها را برای شرکت‌های فلسطینی برای فعالیت و سرمایه‌گذاری باز کند. اسرائیل باید اجازه دهد که محصولاتی نظیر داروها و گوجه‌فرنگی از کرانه باختری در صورت مطابقت با استانداردها، در اسرائیل فروخته شود.

اگرچه پیوستگی ارضی بیشتر در نهایت برای یک کشور فلسطینی آینده ضروری خواهد بود، اما اسرائیلی‌ها، به طور قابل درکی، با آن موافقت نمی‌کنند؛ تا زمانی که تشکیلات خودگردان به طور مؤثر علیه گروه‌هایی که خشونت علیه اسرائیلی‌ها را انجام می‌دهند، اقدام کند. اما برای انجام این کار، نیروهای امنیتی فلسطین به مشروعیت بیشتری نیاز دارند و این احتمالاً تنها زمانی حاصل می‌شود که فلسطینی‌ها معتقد باشند که تشکیلات خودگردان در حال حکمرانی و دولت‌سازی است و نه صرفاً اقدام به عنوان پیمانکار امنیتی برای اسرائیل. این تصور می‌تواند در طول زمان ایجاد شود، مشروط بر اینکه تشکیلات خودگردان عملکرد خود را عاری از فساد کند و اسرائیل نیز به جای تضعیف تشکیلات خودگردان، قدرتش را تقویت کند.

همه اینها ممکن است اکنون خیالی به نظر برسد. این واقعیت که نه اسرائیلی‌ها و نه فلسطینی‌ها این گونه رفتار نکرده‌اند یا این‌گونه اقدامات را انجام نداده‌اند، گواهی بر بهای زیاد سیاسی و واکنشی است که آنها را وا می‌دارد، از انجام این کارها بترسند. اما عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان می‌تواند معادله را برای هر دو طرف تغییر دهد. برای اسرائیلی‌ها، نوید یک ائتلاف واقعی علیه «محور مقاومت» ایران وجود دارد که چشم‌انداز منطقه را دگرگون خواهد کرد. برای فلسطینی‌ها نوید تشکیل کشور وجود دارد.

آنچه که کشورهای عربی باید انجام دهند

برای سازماندهی و هدایت چنین فرآیندی در شش ماه پایانی دولت بایدن به تلاشی شدید، سازمان‌یافته و هماهنگ نیاز است. کشورهای عربی، به‌ویژه مصری‌ها، اماراتی‌ها، اردنی‌ها، قطری‌ها و سعودی‌ها نقش ویژه‌ای در این فرایند دارند. محمود عباس، رئیس‌ تشکیلات خودگردان فلسطین، در صورتی که واشنگتن تنها طرفی باشد که او را مجبور به انجام معیارهایی بکند، مسلماً در برابر اقدامات لازم حتی به صورت تدریجی مقاومت خواهد کرد. اما اگر این کشورهای عربی به عنوان یک گروه و با یک صدا او را تحت فشار قرار دهند، احتمال بیشتری دارد که دست به عمل بزند.

سابقه اندکی وجود دارد که ثابت کند این کشورهای عربی به این شکل هماهنگ و با پیام جمعی صریح عمل می‌کنند و این اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه همه آنها بفهمند که اگر این کار را نکنند، واشنگتن نمی‌تواند نقشی را که می‌خواهد بازی کند. اگر کشورهای عربی انتظار دارند که ایالات متحده به نتانیاهو فشار بیاورد خودشان نیز باید دست به اقدامات ضروری بزنند. هر چه واشنگتن بتواند بیشتر به حرکت اعراب و فلسطین به سمت توافق حرکت کند، بایدن اهرم بیشتری بر نتانیاهو خواهد داشت.

با این اوصاف، بزرگترین منبع اهرم فشار ایالات متحده این خواهد بود که بتواند به نتانیاهو نشان دهد که باید دست به انتخاب بزند. او یا باید عادی‌سازی با عربستان سعودی و هر آنچه که برای یک استراتژی مؤثر در قبال ایران و گروه‌های مورد حمایتش نیاز است را بپذیرد، یا اینکه فرصت تغییر شکل منطقه و جایگاه اسرائیل در این فضای جدید را به فراموشی بسپارد. اگر اسرائیل گزینه دوم را انتخاب کند میراثش تنها حمله هفتم اکتبر خواهد بود.

برخی ممکن است انتقاد کنند و بگویند که چنین طرح‌هایی بسیار پیچیده هستند و بهترین چیزی که می‌توان به آن امیدوار بود، معامله گروگان‌گیری است که پایان جنگ را کلید می‌زند. ممکن است حق با آنها باشد. اما اگر واشنگتن هدف بلندپروازانه‌تری را دنبال نکند، دیری نمی‌گذرد که منطقه به وضعیت قبل از 7 اکتبر بازمی‌گردد و تنها طرف‌هایی که منافع آنها در نتیجه این وضعیت تامین می‌شود، ایران و نیروهای مورد حمایتش هستند. ما با فرصتی برای تغییر مسیر منطقه روبه‌رو هستیم.

صلح یک‌شبه به دست نمی‌آید، اما دولت بایدن می‌تواند مسیر متفاوتی را ترسیم کند. هیچ‌کس نمی‌تواند تراژدی 9 ماه گذشته را از میان ببرد. اما یک رویکرد بهتر؛ یعنی رویکردی که بر حقوق و مسئولیت‌های همه طرف‌ها تأکید می‌کند، می‌تواند فصل جدیدی را برای خاورمیانه رقم بزند. بایدن در روزهای باقیمانده‌اش در قدرت، باید از این فرصت استفاده کند.

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
  • برای اولین بار از زمان آغاز جنگ اوکراین، کاخ سفید به کی‌یف اجازه داد تا از «سامانه‌ موشکی تاکتیکی ارتش آمریکا» موسوم…

  • ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌‌جمهوری اوکراین روز سه‌شنبه، پس از اعلام خبر شلیک نخستین موشک آمریکایی میان‌برد به خاک روسیه با…

  • دونالد ترامپ بار دیگر در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا به پیروزی رسید. قبل از هر چیز باید به این سوال پاسخ داد که چرا…

سرمقاله
آخرین اخبار