تورم فزاینده و حذف طبقه متوسط در ایران
بازگشت تحریمهای بینالمللی و فعال شدن مکانیسم ماشه، ایران را در مسیر تورم فزاینده و ناپایداری اقتصادی شدیدتری قرار خواهد داد.

بازگشت تحریمهای بینالمللی و فعال شدن مکانیسم ماشه، ایران را در مسیر تورم فزاینده و ناپایداری اقتصادی شدیدتری قرار خواهد داد. این تورم ناشی از اختلال در زنجیرههای واردات، محدودیتهای صادراتی، نوسانات ارزی و افزایش هزینه تأمین کالا و خدمات است و بهطور مستقیم قدرت خرید خانوارهای طبقه متوسط را کاهش میدهد و سطح زندگی آنها را تهدید میکند.
کاهش قدرت خرید، توان سرمایهگذاری خرد، ایجاد تقاضای پایدار و مشارکت فعال در فعالیتهای نوآورانه اقتصادی را محدود میکند و ظرفیت رشد اقتصادی کشور را تحت فشار قرار میدهد. طبقه متوسط، بهعنوان ستون اقتصاد و ثبات اجتماعی، نقش حیاتی در توسعه پایدار و ایجاد تعادل اقتصادی دارد. این طبقه با ایجاد تقاضای پایدار، سرمایهگذاری خرد، نیروی کار مولد و مشارکت در فعالیتهای نوآورانه، موتور اصلی رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور محسوب میشود.
فشارهای اقتصادی ساختاری، تورم مزمن و نوسانات ارزی، با فعال شدن مکانیسم ماشه، روند حذف تدریجی طبقه متوسط را تسریع کرده و پیامدهای گسترده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به همراه خواهد داشت. پیامدهای مستقیم این روند شامل افزایش مهاجرت نسل جوان، خروج نخبگان و کاهش توان نوآوری خواهد بود. محدود شدن توان مصرف و سرمایهگذاری طبقه متوسط، چرخه تولید و مصرف را مختل کرده و رکود اقتصادی را تشدید میکند.
همزمان، افزایش نابرابری درآمدی و گسترش شکاف طبقاتی، انسجام اجتماعی و سرمایه اجتماعی کشور را در معرض خطر قرار میدهد و به تضعیف اعتماد عمومی و احساس تعلق اجتماعی منجر خواهد شد. از منظر فرهنگی و اجتماعی، تحلیل روند حذف تدریجی طبقه متوسط نشان میدهد که کاهش سطح زندگی و محدود شدن دسترسی به فرصتهای رشد و توسعه، سرمایه انسانی و قابلیتهای تطبیقی جامعه را تضعیف میکند و در بلندمدت، پایداری اجتماعی و هویت ملی را به چالش میکشد.
فقدان فرصتهای شغلی و توسعهای برای طبقه متوسط، کاهش مشارکت اجتماعی، محدود شدن فعالیتهای فرهنگی و کاهش انگیزههای نوآورانه را به همراه دارد. تورم فزاینده در سالهای اخیر، نهتنها شاخصهای اقتصادی را تحت فشار قرار داده، بلکه اثرات روانی و اجتماعی عمیقی بر زندگی خانوارها برجای گذاشته است. فشارهای اقتصادی مزمن، سطح استرس و اضطراب را در جامعه افزایش داده و سلامت روان را بهطور جدی تهدید میکند.
این وضعیت، رفاه اقتصادی خانوادهها را کاهش داده و توانایی آنها برای سرمایهگذاری بر آموزش و توسعه مهارتهای فرزندان را محدود کرده است. چنین شرایطی باعث میشود نسلهای آینده نیز با کاهش فرصتهای اقتصادی و اجتماعی مواجه شوند، چرخه محرومیت ادامه یابد و شکاف بین طبقات اجتماعی بیشتر شود. در سطح کلان اقتصاد، افت قدرت خرید طبقه متوسط یکی از مهمترین چالشهاست. این کاهش، سرمایهگذاریهای خرد را محدود کرده و تقاضای داخلی را به شدت پایین میآورد. نتیجه آن کاهش گردش نقدینگی، کندی حرکت چرخه تولید و رکود نسبی در بازارهای صنعتی و خدماتی است.
علاوه بر این، سرمایهگذاری خارجی در چنین فضایی با تردید جدی همراه شده و بازار کار با فشارهای گسترده دست به گریبان میماند. افزایش نرخ تورم و کاهش ارزش پول ملی، هزینه واردات مواد اولیه و تجهیزات را بالا برده و قیمت تمامشده محصولات داخلی را افزایش میدهد. در نتیجه، توان تولیدکنندگان برای رقابت در بازارهای جهانی کاهش یافته و سهم ایران از تجارت بینالمللی کوچکتر میشود. این مسئله، نهتنها بخش تولید، بلکه صنایع وابسته به صادرات و حتی اشتغال را تحت تأثیر قرار میدهد. یکی از روندهای نگرانکننده، حذف تدریجی طبقه متوسط است.
این طبقه که همواره نقش واسط در ثبات اقتصادی و اجتماعی ایران ایفا کرده، در معرض خطر فروپاشی قرار دارد. خروج نخبگان، که بسیاری از آنها در جستوجوی فرصتهای بهتر از کشور مهاجرت میکنند، پیامد دیگری از این بحران است. ترکیب این دو روند، تهدیدی ساختاری و بلندمدت برای ثبات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور ایجاد میکند.
پیامدهای چنین شرایطی، تنها به امروز محدود نمیشود و آثار آن بر آینده نیز سنگین خواهد بود. بیثباتی اقتصادی و اجتماعی میتواند اعتماد عمومی را تضعیف کرده و به شکافهای فرهنگی دامن بزند. اگر سیاستهای مؤثر برای کنترل تورم، حمایت از تولید و تقویت طبقه متوسط اتخاذ نشود، آسیبها به نسلهای بعدی منتقل شده و چرخه بحران ادامه پیدا خواهد کرد.