| کد مطلب: ۵۷۰۰۵

نبرد با زمان در غزه/درگیری زیر خاکستر در غزه همه محرک‌‏های درگرفتن یک جنگ دیگر را در خود دارد

جنگ و درگیری نظامی با هم تفاوت دارند. مهمترین تفاوت میان جنگ و درگیری، در مفهوم زمان تجلی می‌یابد.

نبرد با زمان در غزه/درگیری زیر خاکستر در غزه همه محرک‌‏های درگرفتن یک جنگ دیگر را در خود دارد

جنگ و درگیری نظامی با هم تفاوت دارند. مهمترین تفاوت میان جنگ و درگیری، در مفهوم زمان تجلی می‌یابد. جنگ‌‌ها در تاریخ معینی شروع می‌شوند و در تاریخ معینی پایان می‌یابند. شیوه پایان جنگ‌ها نیز از دو حالت خارج نیست. یا یکی از طرفین پیروز می‌‌شود و دیگری شکست می‌خورد بنابراین جنگ پایان می‌یابد و یا اینکه جنگ از طریق مذاکره میان دو طرف، حال به صورت مستقیم و یا با نقش‌آفرینی میانجی، پایان می‌یابد. اما درگیری‌های نظامی لزوماً با آتش‌بس یا معاهده صلح تمام نمی‌شوند.

چون در درگیری‌های نظامی معمولاً محرک‌های شروع دوباره درگیری، حتی با مذاکره نیز لزوماً از بین نمی‌روند و اتفاقاً این محرک‌ها هستند که می‌توانند یک درگیری نظامی را بار دیگر تبدیل به یک جنگ کنند. در واقع درگیری نظامی، شکل توصیفی شرایطی است که در آن محرک‌‌های آغاز یک جنگ وجود دارند. از این جهت پایان دادن به درگیری نظامی معمولاً دشوارتر از پایان دادن به جنگ است.

درگیری‌های نظامی نه‌تنها پایان نمی‌یابند بلکه هرازچندگاهی ممکن است یک جنگ به راه بیاندازند و بار دیگر به وضعیت درگیری برگردند و این سیکل همواره ادامه داشته باشد. درگیری میان حزب‌‌الله و اسرائیل و درگیری فلسطینی‌ها و اسرائیل نیز بر اساس همین قاعده استوار است و به نظر می‌رسد که ایران نیز در حال ورود به چنین سیکلی است. اما یک پارامتر است که می‌تواند به درگیری پایان دهد و آن پارامتر همان پارامتری است که جنگ را از درگیری متمایز می‌کند: پارامتر زمان. 

نقش پارامتر زمان در غزه

پارامتر زمان از بسیاری جهات تعیین‌کننده است چراکه در نهایت یا یکی از طرفین درگیری نظامی با گذر زمان فرسوده می‌‌شود و یا اینکه اراده سیاسی‌اش برای ادامه درگیری ضعیف می‌‌شود و یا اینکه توانایی نظامی‌اش فروکاسته می‌‌شود و یا اینکه شرایط در گذر زمان آنقدر تغییر می‌کند که اساساً درگیری نظامی دیگر اهمیتش را از دست می‌دهد.

مثلاً در غزه، جنگ از زمانی به بعد به درگیری تبدیل شد. درست برعکس لبنان. در لبنان درگیری نظامی بود که تبدیل به جنگ شد و این جنگ نیز در نهایت با آتش‌بس تمام شد اما در غزه و در شرایط فعلی هم اسرائیل و هم حماس در تلاشند از پارامتر زمان به نفع خودشان استفاده کنند و هیچ کدام‌شان هم هیچ مسیر مشخص و مطمئنی برای رسیدن به پیروزی ندارند. 

در واقع جنگ در غزه تمام شده اما درگیری نظامی بین اسرائیل و حماس هنوز متوقف نشده است. نیروهای اسرائیلی در امتداد خط زرد مستقر شده‌اند و تقریباً نیمی از نوار غزه را در اشغال خود دارند. حماس هم در تلاش است نیروهای خودش را دوباره بسیج کند تا بتواند روی نیمه‌ی دیگر نوار غزه کنترل داشته باشد.

نقض آتش‌بس هم گاه و بیگاه اتفاق می‌افتد اما هنوز نمی‌شود شرایط در غزه را شروع جنگی دیگر نام گذاشت. اما با توجه به این اینکه آتش‌بسی هرچند نصفه و نیمه در جریان است آیا می‌توان گفت محرک‌های درگرفتن جنگی دیگر از میان رفته‌اند؟ خیر. خاصیت درگیری نظامی همین است که محرک‌های شروع دوباره جنگ را حفظ می‌کند. 

محرک‌های جنگی دوباره

اما این محرک‌ها چه هستند؟ اسرائیل می‌خواهد حماس را برای همیشه از غزه خارج کرده و اجازه ندهد کشور فلسطینی شکل بگیرد. حماس هم می‌خواهد موقعیت خودش را تقویت کرده؛ خود را به عنوان رهبر جنبش فلسطینی مطرح کند و زنده نگه دارد.  بنابراین این محرک‌ها تا اطلاع ثانوی طرفین را در مسیر حرکت به سمت جنگی دیگر نگه می‌دارد اما پیروز نهایی این مناقشه طرفی است که بتواند در نبرد نهایی با زمان پیروز شود. 

برای فهم این مسئله باید دید که غزه برای اسرائیل و حماس چه اهمیتی دارد. برای اسرائیل غزه بیشتر مرز و جغرافیایی بوده که می‌شد بر سر آن با دیگر قدرت‌ها معامله کرد. غزه به لحاظ مذهبی اهمیتی برای اسرائیل ندارد، منابع قابل توجهی هم ندارد و حتی لزوماً حائل جغرافیایی مناسبی هم با مصر نیست. حتی در جنگ سال 1948، غزه هدف اصلی ارتش اسرائیل نبود.

اسرائیل قبل از سال 2023، دو بار غزه را اشغال کرد. یک بار سال 1956 و یک بار هم سال 1967. هر دو بار هم مدتی بعد از اشغال غزه، به این خاطر که غزه اهمیتش خیلی زیاد نبود و اشغال آن دردسر زیادی داشت و منافعش هم اندک بود، در نهایت از غزه خارج شد اما کرانه باختری، برعکس غزه، برای اسرائیل هم اهمیت مذهبی دارد و هم اینکه به عنوان یک مانع جغرافیایی و مرز جغرافیایی با اردن عمل می‌کند.

بنابراین کرانه باختری همیشه برای اسرائیل مهم‌تر از غزه بوده است. به همین دلیل است که اسرائیل پروژه‌های توسعه و عمران خود را بیشتر در کرانه باختری پیش برده است و در این خصوص بیشتر سیاست مدیریت وضعیت را در پیش گرفته تا توسعه.  به مروز زمان که جمعیت غزه بیشتر و بیشتر شد، رویکرد سیاسی اسرائیل به سمت مدیریت بدون دخالت غزه متمایل شد. به این معنا که اسرائیل کنترل مرزی را بیشتر کرد و بعد هم با جنگ‌های کوتاه که معمولاً به حمله هوایی و حملات زمینی محدود بود، غزه را مدیریت می‌کرد. 

اما غزه برای فلسطینی‌ها و به‌خصوص برای حماس یک منطقه محصور است که می‌تواند جلوی توسعه‌طلبی اسرائیل را بگیرد. در غزه می‌توان نیروی چریکی آموزش داد و آرمان‌های فلسطینی‌ را تبلیغ کرد تا جامعه جهانی به اسرائیل فشار بیاورد تا اسرائیل مجبور شود سیاست‌هایش را در کرانه باختری هم تغییر دهد؛ اگرنه غزه به‌هیچ‌وجه در استراتژی اصلی فلسطینی‌ها نقش محوری ندارد.  از سال 2007 به بعد که کنترل غزه به دست حماس افتاد، این منطقه به مرکز مبارزه مسلحانه با اسرائیل تبدیل شد.

حماس هزاران موشک و راکت ذخیره کرد، کیلومترها تونل ساخت و تعداد زیادی نیرو آموزش داد. از سال 2007 بعد هر چند سال یک بار جنگی چندهفته‌ای بین حماس و اسرائیل رخ می‌داد اما از آنجایی که غزه به طور نسبی برای اسرائیل خیلی اهمیت نداشت، هیچ وقت ارتش اسرائیل به سمت وارد آوردن ضربه نهایی و کاری به حماس حرکت نکرد. هرچند وقت یک بار دو طرف با هم درگیر می‌شدند و بعد چند کشور غربی یا عربی میانجی می‌شدند و دوباره درگیری خاتمه می‌یافت.

بنابراین به‌طور کلی اگر این سابقه‌ را در نظر بگیریم باید گفت که این داینامیک خیلی هم تغییر نکرده است. دوباره یک جنگ دیگر داشتیم که البته این بار خیلی فاجعه‌بارتر بود و باز هم چند کشور میانجی شدند و حالا یک آتش‌بسی برقرار شده است. بنابراین طبق الگوی قدیمی، احتمالاً باید منتظر وقوع یک جنگ دیگر نیز باشیم چون این آتش‌بس محرک‌های اصلی جنگ را از بین نبرده است. 

حالا وضعیت چطور است؟

به نظر می‌رسد حماس دیگر زرادخانه موشکی و راکتی ندارد. ظاهراً سازمان گردان‌های حماس از بین رفته است. از نوع درگیری‌هایی که با نیروهای اسرائیلی رخ می‌دهد می‌‌شود فهمید که حماس دیگر سازمان رزم ندارد. تعداد زیادی از رهبران سیاسی و فرماندهان ارشد نظامی حماس کشته شده‌اند. حماس به لحاظ سیاسی منزوی شده است.

حتی کشورهایی مثل قطر که زمانی روابط نزدیکی با حماس داشتند نیز دیگر از ایده حضور حماس در غزه حمایت نمی‌کنند. ایران هم که در دوسال گذشته بیشترین حمایت سیاسی را از حماس صورت داده، حالا با گذشت بیش از دو سال از هفت اکتبر سال 2023، متحمل آسیب‌هایی شده است و وارد داینامیکی از درگیری شده که خاص است؛ بنابراین ملاحظات و اولویت‌های خاص دیگری دارد. حماس در وضعیت حفظ وضع موجود و انطباق با وضعیت فعلی قرار گرفته است. 

در اسرائیل به‌خصوص بعد از هفت اکتبر 2023، مردم به شدت عصبانی‌تر و جنگ‌طلب‌تر شده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که اسرائیل خیلی نباید نگران تبعات دیپلماتیک اقداماتش باشد و باید با شدت بیشتری با حماس و حزب‌الله و ایران برخورد کند. اما این خلق و خو معنایش این نیست که مردم اسرائیل خسته و فرسوده نیستند. سربازهای اسرائیلی نیز خسته‌اند. طبق آمار رسانه‌های اسرائیلی، ده‌ها هزار سرباز اسرائیلی در وضعیتی هستند که نیاز به مراقبت‌های فیزیکی و روانی دارند.

اقتصاد اسرائیل هم اگرچه تاب‌آوری زیادی از خود نشان داده اما معنایش این نیست که تحت فشار قرار ندارد. در سطح بین‌المللی هم اسرائیل دیگر به مانند یک سال قبل از حمایت بین‌المللی برخوردار نیست. در اروپا و آمریکا بدبینی نسبت به استراتژی اسرائیل در حال افزایش است. البته اسرائیل هنوز قدرت نظامی، سیاسی و دیپلماتیک برای شروع کردن دوباره جنگ در غزه را حفظ کرده اما قاعدتاً این قدرت نامتناهی نیست و در حال حاضر می‌‌شود نشانه‌هایی از محدودیت‌های ژئوپلیتیک این قدرت را مشاهده کرد. 

اما در این میان یک چیز تغییر نکرده است. این واقعیت جغرافیایی تغییر نکرده که غزه و اسرائیل هنوز به هم چسبیده‌اند و از هم گریزی ندارند. نه اسرائیل می‌تواند آینده غزه را نادیده بگیرد و نه غزه می‌تواند راه خودش را از اسرائیل جدا کند. حماس اگر بخواهد همچنان از غزه به عنوان پایگاهی برای تبلیغ آرمان فلسطین استفاده کند در هر صورت باید یا با اسرائیل بجنگد و یا به نوعی با اسرائیل کنار بیاید اما این مبارزه ممکن است بیشتر به شکل نوعی حفظ وضع موجود و استقامت باشد. به این امید که اراده سیاسی اسرائیل سست شده و در نهایت مجبور شود از غزه عقب‌نشینی کند تا حماس بتواند خودش را بازسازی کند. آیا این امید حماس بیهوده است؟ خیلی نمی‌توان مطمئن بود که این امید حماس بیهوده باشد. 

اسرائیل در گذشته نقاط زیادی را اشغال کرده اما بعد از مدتی به دلایلی مشخص عقب‌نشینی کرده است. شاید حماس به این امید است که ممکن است بتواند کاری که حزب‌الله در دهه‌های 80 و 90 میلادی انجام داد را انجام دهد.  یعنی یک درگیری طولانی چریکی علیه اسرائیل به راه بیاندازد و در نهایت اسرائیل مجبور شود از غزه عقب بکشد. همانطور که در نهایت مجبور شد از لبنان عقب‌نشینی کند. 

اما هدف اسرائیل نابودی کامل حماس و ایجاد یک نظام حکمرانی عربی جدید در غزه است. اسرائیل برای محقق کردن این هدف چاره‌ای ندارد جز اینکه اراده سیاسی حماس را در هم بشکند. اما شکستن اراده سیاسی حماس کار چندان ساده‌ای نیست. چون حماس یک نهاد دموکراتیک نیست. حماس در این شرایط محبوبیت خیلی زیادی هم در غزه ندارد. بنابراین نه پارامترهای دموکراتیک و نه ملاحظات محبوبیت عمومی در شکل‌دادن اراده سیاسی حماس مؤثر نیست.

در شرایط فعلی حماس یک گروه مسلح غیردموکراتیک و ایدئولوژیک است. حالا به میزان بیشتری منزوی شده و محبوبیتش نیز کاهش یافته است، بنابراین اراده سیاسی‌اش از پارامترهای بیرونی تاثیر نمی‌گیرد بلکه بیشتر ریشه در پارامترهای ایدئولوژیک دارد و در هم شکستن ایدئولوژی نیز کاری است بس دشوار.

البته شکست دادن جنبش‌های چریکی غیرممکن هم نیست. نیاز به زمان و فشار نظامی مداوم دارد. ترکیه تقریباً بعد از 50 سال توانست حزب کارگران کردستان را مهار کند. ببرهای تامیل در سریلانکا هم همین سرنوشت را داشتند و در نهایت شکست خوردند. حتی خود اسرائیل هم یک زمانی موفق شد سازمان آزادی‌بخش فلسطین را در هم بشکند. 

زمان، پارامتری تعیین‌کننده

اینجاست که پای زمان به میان می‌آید؛ با توجه به توضیحاتی که داده شد می‌بینید که هر دو طرف به زمان نیاز دارند و در حال استفاده از زمان علیه دیگری هستند. حماس امید دارد که با گذر زمان، ترامپ نسبت به استراتژی اسرائیل در خصوص غزه صبرش را از دست بدهد. به موازات این، حماس می‌داند که اسرائیل به موعد برگزاری انتخابات سراسری نزدیک می‌شود.

دولت ترامپ نیز به شدت به دنبال این است که بتواند اعلام کند در خاورمیانه یک پیروزی بزرگ به دست آورده است. حالا اگر آتش‌بس نقض شود و دوباره جنگی شروع شود، ممکن است ترامپ به این نتیجه برسد که اساساً حضور اسرائیل در غزه باعث می‌‌شود هیچ طرحی به نتیجه نرسد اما مسئله این است که ترامپ به این زودی‌ها به چنین نتیجه‌ای نخواهد رسید بنابراین به گذر زمان نیاز است. 

در آن سو، امید اسرائیل این است که ترامپ سه سال دیگر قدرت را در دست دارد، بنابراین اسرائیل وقت کافی دارد تا حماس را شکست دهد. محاسبه دیگر اسرائیل این است که اگر بتواند درگیری با حماس را به دور از توجه رسانه‌ها انجام دهد، آن‌وقت دیگر بازتاب جهانی نیز در کار نخواهد بود. بنابراین این احتمال وجود دارد که اسرائیل مسیر کمک‌ها به غزه را باز کند تا کمی فشار را از روی خودش بردارد و به موازات آن درگیری با حماس را در سطح دیگری و به روش دیگری ادامه دهد. 

خلاصه اینکه هنوز مشخص نیست کدام طرف می‌تواند از ابزار زمان به نحو بهتری علیه دیگری استفاده کند. پیش‌بینی آینده درازمدت سخت است. به طور کلی از شواهد اینطور برمی‌آید که حماس موقعیت ضعیف‌تری دارد. منزوی شده است و در قسمت‌های کوچک‌تری از غزه محاصره شده و نمی‌تواند مثل قبل تجدید قوا کند.

بنابراین هر چه زمان بگذرد شرایط برایش سخت‌تر می‌شود. البته حماس تا همین جا نیز تاب‌آوری نشان داده است. حماس هنوز توانسته حضورش را در رفح حفظ کند. اما یکی از عوامل اصلی شکست احتمالی حماس شدت پیدا کردن اختلافات داخلی بین نیروهای حماس است. اگر این اختلافات داخلی رخ ندهد، به طور حتم اجماع داخلی در حماس این خواهد بود که مبارزه علیه اسرائیل ادامه یابد. 

در مورد اسرائیلی‌ها هنوز نمی‌توان گفت که اگر دولت بعدی در اسرائیل به قدرت برسد باز هم همین استراتژی را ادامه خواهد داد یا خیر. ممکن است اسرائیلی‌ها دوباره تصمیم بگیرند از غزه خارج شوند و غزه را به یک نیروی بین‌المللی بسپارند و آن گروه بین‌المللی بتواند حماس را کنترل کند. در این خصوص در حال حاضر نمی‌توان نتیجه‌ای گرفت. 

اما حالا ترامپ اعلام کرده که به زودی مرحله دوم طرح صلح غزه به اجرا درخواهد آمد. به گفته دو مقام آمریکایی و یک منبع غربی که مستقیماً در این روند دخیل هستند، ترامپ قصد دارد پیش از کریسمس اعلام کند که روند صلح غزه وارد مرحله دوم شده و ساختار حکمرانی جدید این منطقه را رونمایی کند.

آتش‌بس شکننده در غزه بزرگ‌ترین دستاورد سیاست خارجی ترامپ در دور دوم ریاست‌جمهوری او تاکنون بوده است، و دولت او می‌خواهد برای جلوگیری از بازگشت به جنگ، به مرحله دوم پیش برود. آتش‌بس کاملاً فرو نپاشیده است اما حملات اسرائیل تاکنون ۳۶۶ فلسطینی را کشته و حملات حماس نیز چندین سرباز اسرائیلی را از زمان آغاز آتش‌بس در ۱۱ اکتبر به قتل رسانده است. یکی از عناصر کلیدی مرحله اول — آزادی تمامی گروگان‌های زنده و فوت‌شده توسط حماس — تقریباً کامل شده است.

تنها بقایای یک گروگان فوت‌شده هنوز بازگردانده نشده و یک هیئت اسرائیلی پنج‌شنبه با میانجی‌گران قطری و مصری دیدار کرد تا درباره نحوه بازگرداندن آن گفت‌وگو کند. تحت فشار آمریکا، اسرائیل موافقت کرده گذرگاه رفح را باز کند و اجازه دهد فلسطینی‌ها از غزه به مصر خارج شوند. اسرائیل، مصر و آمریکا در حال گفت‌وگو درباره ترتیبات امنیتی هستند که امکان بازگشت فلسطینی‌ها در جهت مخالف را فراهم خواهد کرد. انتظار می‌رود بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، پیش از پایان ماه با ترامپ در آمریکا دیدار کند تا مرحله بعدی توافق غزه را بررسی کنند.

ترامپ در یک تماس تلفنی به نتانیاهو گفته است که انتظار دارد او «شریک بهتری» در موضوع غزه باشد. مرحله دوم توافق شامل خروج بیشتر نیروهای اسرائیلی از غزه، استقرار یک نیروی بین‌المللی تثبیت‌کننده (ISF) در غزه، و به‌کارگیری ساختار حکمرانی جدید است که شامل «هیئت صلح» به رهبری ترامپ می‌شود.

شورای امنیت سازمان ملل به‌تازگی هم ISF و این هیئت را تأیید کرده است. مقامات آمریکایی می‌گویند در مراحل پایانی تشکیل این نیروی بین‌المللی و ساختار جدید حکمرانی برای غزه هستند و امیدوارند طی دو یا سه هفته آینده آن را اعلام کنند. یک منبع غربی دخیل در این روند گفت: «تمام عناصر مختلف به‌خوبی پیش رفته‌اند. همه چیز جلو می‌رود و هدف این است که قبل از آغاز تعطیلات اعلام شود.» در رأس ساختار حکمرانی، هیئت صلح به رهبری ترامپ قرار می‌گیرد که شامل حدود ۱۰ رهبر از کشورهای عربی و غربی خواهد بود.

در سطح بعد، یک هیئت اجرایی بین‌المللی قرار خواهد داشت که شامل نخست‌وزیر سابق بریتانیا، تونی بلر، مشاوران ترامپ جارد کوشنر و استیو ویتکاف، و دیگر مقام‌های ارشد از کشورهایی خواهند بود که در هیئت صلح حضور دارند.یک دولت تکنوکرات فلسطینی تحت نظارت این هیئت اجرایی اداره خواهد شد. این دولت شامل ۱۲ تا ۱۵ فلسطینی با تجربه مدیریتی و تجاری خواهد بود که وابسته به حماس، فتح یا هیچ حزب یا گروه فلسطینی دیگر نباشند.

به گفته یک منبع مطلع از روند گزینش، فهرست اولیه شامل ۲۵ فرد بود که حدود نیمی از آنها حذف شده‌اند. برخی از نامزدها اکنون در غزه زندگی می‌کنند و برخی دیگر قبلاً در آنجا بوده‌اند و برای خدمت در دولت جدید بازخواهند گشت. آمریکا در مراحل پایانی دستیابی به اجماع با اسرائیل، تشکیلات خودگردان فلسطین و کشورهای منطقه درباره ترکیب دولت تکنوکرات قرار دارد. در همین حال، کشورهایی از جمله اندونزی، آذربایجان، مصر و ترکیه اعلام آمادگی کرده‌اند که نیرو به ISF اعزام کنند.

قرار است این نیرو در بخش‌هایی از غزه که اکنون تحت کنترل ارتش اسرائیل است مستقر شود. مقامات آمریکایی می‌گویند این اقدام امکان خروج بیشتر نیروهای اسرائیلی از این مناطق را فراهم می‌کند. طرح ترامپ پیش‌بینی می‌کند که ISF به‌طور نزدیک با دولت تکنوکرات و در هماهنگی با اسرائیل و مصر کار کند. منابع می‌گویند آمریکا، قطر، مصر و ترکیه در حال مذاکره با حماس بر سر توافقی هستند که بر اساس آن این گروه از اداره غزه کناره‌گیری کرده و روند خلع سلاح را آغاز کند. طبق این پیشنهاد، حماس ابتدا سلاح‌های سنگین خود را کنار می‌گذارد و سپس روند برچیدن سلاح‌های سبک را آغاز می‌کند.

منبع غربی دخیل در گفت‌وگوها گفت که مصر و قطر به رسیدن به توافق با حماس خوش‌بین هستند، اما نتانیاهو چنین نیست. این منبع گفت: «بی‌بی بدبین است، اما متعهد است که این روند را یک فرصت بداند.» آمریکا و میانجیگران می‌خواهند تمامی عناصر لازم برای توافق مرحله دوم را، با حمایت کشورهای منطقه، آماده کرده و سپس آن را برای پذیرش به حماس ارائه کنند. این منبع گفت: «معادله این خواهد بود: خروج ارتش اسرائیل از غزه در برابر خروج حماس از قدرت.» 

اما سؤال بزرگ این است که آیا حماس با خلع سلاح و اجازه به دولت جدید برای به‌دست گرفتن قدرت و اداره منطقه موافقت خواهد کرد؟ آنها نمی‌توانند مستقیم یا غیرمستقیم از طریق سلاح‌هایشان در قدرت باشند. لحظه سرنوشت‌ساز در چند هفته آینده فرا خواهد رسید.» یک مقام کاخ سفید به آکسیوس گفت: «اعلامیه‌هایی درباره هیئت صلح و اجرای بیشتر طرح صلح غزه در هفته‌های آینده منتشر خواهد شد.» 

این مقام افزود: «دولت ترامپ و شرکای ما به‌طور جدی برای اجرای طرح تاریخی ۲۰ ماده‌ای رئیس‌جمهور ترامپ که امنیت و ثبات را برای مردم غزه و منطقه گسترده‌تر به ارمغان خواهد آورد، کار می‌کنند.»

اما به طور کلی به نظر می‌رسد که سال آینده میلادی نشان خواهد داد که روند امور در غزه به کدام سمت حرکت خواهد کرد؛ غزه به زمان نیاز دارد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار