| کد مطلب: ۵۶۵۸۲

قرائت تهرانی از بغداد/آیا نتیجه انتخابات عراق صحنه سیاسی این کشور را به نفع ایران نشان می‏‌دهد؟

پس از برگزاری انتخابات عراق، تحلیل‌های بسیاری درباره نتیجه آن در ایران منتشر شد. بسیاری از این تحلیل‌ها، به‌خصوص در رسانه‌های نزدیک به محور مقاومت، نتیجه را به نفع ایران روایت کردند؛ اما این تحلیل چقدر به واقعیت نزدیک است؟

قرائت تهرانی از بغداد/آیا نتیجه انتخابات عراق صحنه سیاسی این کشور را به نفع ایران نشان می‏‌دهد؟

پس از برگزاری انتخابات عراق، تحلیل‌های بسیاری درباره نتیجه آن در ایران منتشر شد. بسیاری از این تحلیل‌ها، به‌خصوص در رسانه‌های نزدیک به محور مقاومت، نتیجه را به نفع ایران روایت کردند؛ اما این تحلیل چقدر به واقعیت نزدیک است؟ آیا صحنه سیاسی عراق در آخرین بروز آرای عمومی، وضعیتی در راستای منافع جمهوری اسلامی ایران از خود نشان داده است؟ پاسخ این سؤال، مثل بسیاری از سؤال‌های دیگر در عرصه سیاست خارجی و برخلاف تصورات عمومی، در قالب «بله» یا «خیر» نمی‌گنجد. واقعیت محصور در آمار و ارقام انتخابات نیست و بررسی بستر رقابت، تصویر واضح‌تری از اوضاع می‌دهد.

موفقیت گروه‌های شیعه نزدیک به ایران

شاید مهم‌ترین نتیجه انتخابات که به نفع ایران دیده شد، پیروزی بازوی سیاسی جریان‌های نزدیک به ایران بود. برآیند تحلیل‌ها بر این است که این گروه‌ها، موفقیت قابل‌توجهی در این انتخابات حاصل کرده‌اند. واشنگتن اینستیتوت، در تحلیل مفصلی، آمار کسب کرسی این گروه‌ها و نیز نزدیکی دیگران به آن‌ها را چنین روایت می‌کند که در همین صفحه می‌خوانید.

نتیجه را می‌توان به این شکل خلاصه کرد: در استان‌های شیعه‌نشین که رقابت عملاً منحصر به احزاب شیعه است، جریان‌های سیاسی مخالف ایران عملاً در رقابت حضور نداشتند. مهم‌ترین آن‌ها، جریان صدر به رهبری مقتدی صدر، انتخابات را تحریم کرده بود.

این تحریم، البته باعث کاهش مشارکت در میان شیعیان شد، اما در نهایت مانعی برای پیروزی جریان‌هایی که نزدیک به ایران وصف می‌شوند، نشد. جریان ائتلاف میهنی عراق به رهبری ایاد علاوی، نخست‌وزیر سابق عراق نیز این دوره خود را زیر چتر ائتلاف بازسازی و توسعه، به رهبری محمدشیاع‌السودانی قرار داد. به این ترتیب و در مجموع در استان‌های شیعه‌نشین، جریان‌های زیر چتر چارچوب هماهنگی، صحنه را در اختیار گرفتند.

ائتلاف محمدشیاع السودانی، البته به‌عنوان نخست‌وزیر مستقر، نتیجه مطلوبی حاصل کرد؛ اما چنان که از ذات نظام پارلمانی عراق برمی‌آید، او در جایگاهی قرار نگرفته که به‌تنهایی دولت تشکیل دهد. سودانی دوره قبلی با حمایت چارچوب هماهنگی به نخست‌وزیری رسید. این دوره، برخی تحلیل‌ها از این می‌گفتند که این چارچوب از حمایت از سودانی پشیمان شده است اما بعد از انتخابات، سودانی از نزدیکی دوباره خود به این جریان گفت و همچنان گزینه مهم نخست‌وزیری با حمایت چارچوب هماهنگی است.

از سوی دیگر، در استان‌هایی که ترکیب جمعیتی یک‌دست ندارند و احزاب شیعه با دیگران رقابت می‌کنند نیز، این احزاب نتایج مطلوبی حاصل کرده‌اند. یکی از عوامل این موضوع، همراهی محمدالحلبوسی، رئیس سابق مجلس عراق و چهره برجسته جریان‌های سنی در عراق، با سودانی بود که اقبال نخست‌وزیر را در این مناطق بالا برد.

اما برای بررسی تصویر کلی‌تر در زمینه نفوذ ایران یا آمریکا در عراق، نکات دیگری را نیز باید در نظر داشت.

چرخش‌های سیاسیون عراق در سیاست خارجی

سودانی به‌عنوان نخست‌وزیر، در مقایسه با اسلافش در جلب اقبال و محبوبیت در میان مردم موفقیت قابل‌توجهی داشته است و همین او را دارای این ظرفیت کرده که برای اولین بار، نخست‌وزیری دودوره‌ای باشد. جهت حرکت سودانی اما به سمت فاصله‌گرفتن از قدرت‌های خارجی تأثیرگذار در عراق و تمرکز بیشتر بر پروژه‌های داخلی بود. او به‌نسبت دیگران، کمتر به ایران، آمریکا یا حتی عربستان نزدیک بود و به نوعی، پروژه «استقلال» عراق را الگوی اصلی عملکرد خود کرده بود.

سودانی البته در این مسیر، محدود به واقعیت‌های جاری عراق نیز بود. عراق فعلاً از جنبه‌های بسیاری، به کمک‌ها و حمایت‌های مختلف از ایران و آمریکا نیاز دارد. قدرت دیپلماتیک این کشور هنوز راه زیادی پیش رو دارد تا بتواند کاملاً مستقل از دیگران بر پای خود بایستد. همزمانی نفوذ ایران و آمریکا، یک پیامد قابل‌توجه دیگر نیز دارد: وابستگی‌هایی که عراق به هر کدام از دو سوی این معادله دارد، خود به عنوان عاملی عمل کرده که تا حدی نفوذ دیگری را محدود و تلاش‌هایش را خنثی کرده است و همین به عنوان عاملی تعادل‌بخش به کمک طرفداران استقلال در عراق آمده است.

در مشخص‌ترین مثال آن، نیروهای حشدالشعبی به عنوان جریانی نزدیک به ایران، برخلاف خواست ایران در معرض فشارهایی برای تغییر وضعیت هستند و ایالات متحده نیز تلاش می‌کند این فشارها افزایش یابد. در مقابل، خواست آمریکا درباره انحلال این گروه‌ها و حذف آن‌ها از صحنه سیاسی نیز تا امروز ممکن نبوده است و یکی از عوامل مهم این عدم امکان، تمایل و تلاش ایران بوده است و در نهایت، واقعیت روی زمین، باید جایی بین خواسته‌های دو طرف پیدا شود و سودانی نیز تلاش کرده در این منطقه از قدرت مانور خود استفاده کند. موفقیت سودانی در نهایت، به معنای اقبال عراقی‌ها به کاهش نفوذ اهرم‌های خارجی‌ها در کشورشان بوده است.

در عین حال، این موضوع، پیش از انتخابات نیز مورد توجه سیاسیون و مشخصاً احزاب شیعه در چارچوب هماهنگی نیز بوده است. این احزاب در ماه‌های منتهی به انتخابات، با الهام از الگوی سودانی، گرایش و توجه بیشتری به استقلال عراق و اولویت‌دهی به دغدغه‌های داخلی نشان دادند. به بیان دیگر، بخشی از دلیل موفقیت جریان‌های نزدیک به ایران در انتخابات عراق این بود که تا حدی، از برند خود به عنوان نیروهایی طرفدار ایران در صحنه عراق فاصله گرفتند و موضع ملی‌تری برای خود تعریف کردند.

ارزیابی‌ها از رویکرد ایران نیز حاکی از این است که برخلاف برخی دوره‌های پیشین، این بار ایران راهبرد عدم مداخله را در قبال روند سیاسی عراق در پیش گرفته است. این راهبرد، تا حدی متکی به محدودیت‌های اجباری است و تا حدی از محاسبات سیاسی تهران حاصل می‌شود.

محدودیت اهرم‌های تهران

تحولات ماه‌ها و بلکه سال‌های اخیر، قدرت اعمال نفوذ ایران را در منطقه به شکل قابل‌توجهی کاهش داده است و به‌تبع، در عراق نیز اهرم‌های ایران تا حدی تضعیف شده‌اند. هدف‌قرارگرفتن مستقیم ایران توسط اسرائیل و آمریکا در جنگ و آسیب‌های جدی که در این جنگ وارد شد، حذف سوریه از «محور مقاومت» با سقوط بشار اسد، تلفات جدی حزب‌الله لبنان و وضعیت فعلی این گروه که تحت فشار دولت برای خلع سلاح است، موقعیت بغرنج حماس به عنوان نیرویی گرفتار بحران‌های جدی در غزه و البته بازگشت تحریم‌های سازمان ملل متحد در نتیجه اقدام اروپایی‌ها و آمریکا در شورای امنیت، از جمله تحولاتی بودند که توان دیپلماتیک ایران را به شکل قابل توجهی محدود کردند. بحران‌های داخلی ایران، از جمله در حوزه‌های آب و انرژی نیز اثر خود را گذاشته‌اند.

بخش دیگری از محدودیت ایران، به اتفاقی مربوط به سال‌ها پیش برمی‌گردد. قاسم سلیمانی در جایگاه فرمانده نیروهای قدس سپاه، معمار اصلی ائتلاف‌هایی بود که تحت عنوان محور مقاومت توصیف می‌شدند؛ اما بخش اعظم مدیریت این ساختار، متکی به ارتباطات و تعاملات شخص او بودند.

پس از ترور او در عراق، ساختاری که او بنا کرده بود برجا ماند اما ارتباطات و تعاملات او به طور خودکار به ارث نرسید و توانایی اعمال نفوذ ایران و نیروهای نزدیکش پس از او، به شکل قابل‌توجه و البته قابل‌فهمی، کمتر از زمان حضور او در این سمت بوده است. چنین وضعیتی، بخشی از محاسبه تهران در رسیدن به این تصمیم بوده که مداخله فعالانه در فرایند تشکیل دولت بعدی نداشته باشد.

بازی دو سر برد به جای مداخله دو سر باخت

اما این تصمیم برای عدم مداخله، یک دلیل دیگر نیز در تهران دارد. در شرایط فعلی و با موقعیت چارچوب هماهنگی، تهران مطمئن است هیچ کدام از گزینه‌های احتمالی نخست‌وزیری برای او نامطلوب نیستند؛ به عبارت دیگر، خطری احساس نمی‌شود که برای پیشگیری از آن، ایران به جنب‌وجوش بیفتد. از مالکی تا سودانی، هر کس انتخاب شود، با اتکای بر این ائتلاف به کرسی خواهند نشست و اهرم نفوذ فعلی ایران در این جریان‌ها، به اندازه کافی اثرگذار خواهد بود.

از سوی دیگر، عراق کشوری درگیر بحران‌های بسیار در صحنه داخلی است. هر فردی بر کرسی دولت بنشیند، در مواجهه با این بحران‌ها احتمالاً به چالش‌هایی برخورد کند و هدف انتقاداتی قرار گیرد. مداخله فعالانه ایران در تشکیل دولت، در آن بزنگاه، ایران را نیز در زمره مقصران اصلی از نگاه منتقدان قرار خواهد داد. در شرایط فعلی نیز، اینکه ایران تا چه حد بتواند منافع خود را در عراق یا به وسیله این کشور پیگیری کند، به محدودیت‌های دیگری وابسته است و آن چنان، موضوع تفاوت بین نخست‌وزیران نیست که به زحمت دخالت و خطرات آن بیارزد.

به‌علاوه، یک دغدغه دیگر نیز احتمالاً در نظر تهران اثر داشته است: ایران در سال‌های اخیر، تا حدی در نتیجه نقش‌آفرینی مستقیم خود، مخالفت‌هایی نیز در افکار عمومی عراق جلب خود کرده است. در مقطع فعلی، کاهش قدرت دیپلماتیک ایران نیز به این معناست که نزدیکی به تهران می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.

در چنین بستری، این تصور بیراه نیست که اگر تهران، شبیه به دوره‌های سال‌های قدیم، برند خود را پشت یکی از گزینه‌ها قرار دهد، اثر منفی بر شانس او برای کسب کرسی نخست‌وزیری یا حتی بر اقبال او در افکار عمومی پس از کسب کرسی هم بگذارد.

تأثیر پروژه استقلال بر ایران و آمریکا

یک حقیقت دیگر را نیز در این میان باید در نظر گرفت: پروژه استقلال عراق، در صورتی که پیش برود، مناسبات این کشور را به معادلات معمولی تعامل خارجی نزدیک‌تر می‌کند. در چنین محاسباتی، البته ایالات متحده به عنوان ابرقدرت جهانی، همواره گزینه‌های بسیاری برای نقش‌آفرینی خواهد داشت، اما چنان که تحولات پس از صدام نشان داد، ایران به عنوان کشوری همسایه که رفع بخشی از نیازهای روزمره عراق را نیز در اختیار دارد، فرصت‌هایی خوبی برای اثرگذاری بر روند تحولات عراق خواهد داشت.

مهم‌ترین دغدغه بغداد جدید، این که عراق به پایگاهی برای اقدام علیه دیگران تبدیل نشود، یکی از انگیزه‌های مهم ایران برای نقش‌آفرینی در این کشور بوده است. رابطه عادی بین بغداد و تهران و تمایل عراق به این که دیگر صحنه و بستری برای جنگ و تقابل دیگران نباشد، تا حدی رافع بخشی از دغدغه‌های امنیتی ایران نیز خواهد بود. شاید از همین روست که در مجموع، نارضایتی محافل واشنگتن از روندها در عراق در ماه‌های اخیر، پرسروصداتر بوده و تریبون‌های تهران، در مجموع چندان اوضاع را ناخوشایند نمی‌بینند.

موفقیت مقطعی در بستر روند افول

واقعیت ماجرای این انتخابات و صحنه سیاسی عراق را در مجموع می‌توان چنین توصیف کرد: بله، این انتخابات، بهترین نتیجه محتمل را از نظرگاه تهران داشته است. نیروهایی که در سابقه خود، نزدیکی بیشتری به تهران نشان داده بودند، نتایج خوبی حاصل کردند و نیروهایی که در مقابل ایران قرار می‌گرفتند، بالا نیامدند؛ اما صحنه کلی سیاست عراق، به سمت کاهش اثرگذاری ایران پیش می‌رود.

این تا حدی نتیجه تحولات سیاسی داخلی عراق است و این حقیقت که نظام سیاسی این کشور، هر چه از زمان صدام حسین دور می‌شویم، طبعاً قوام بیشتری می‌یابد. تا حدی نیز این وضعیت نتیجه قرارگرفتن ایران در موضع ضعف در تحولات منطقه است که باعث می‌شود، انگیزه صاحبان مناصب بغداد برای نزدیکی به ایران کمتر شود.

یک حقیقت کلی نیز همچنان برقرار است: در شرایط بحرانی سایر متحدان مستقیم ایران در منطقه، عراق همچنان محل حضور مهم‌ترین بازماندگان پدیده‌ای است که محور مقاومت خوانده می‌شد. این پایگاه، البته همانند ماه‌های پیش از انتخابات، در معرض تهدید و فشار است، اما نتیجه انتخابات اخیر، لااقل این فشارها و تهدیدها را علیه ایران و طرفدارانش در عراق، شدیدتر نخواهد کرد.

سرنوشت فرایند تشکیل دولت و احتمالاً پس از آن، بازگشت مسئله تعیین تکلیف حشدالشعبی به دستور کار بغداد، احتمالاً وضعیت را روشن‌تر خواهد کرد؛ هرچند احتمالی جدی وجود دارد که تا آن زمان، تحولات دیگر برای ایران و منطقه، متغیرهای این معادلات را باز هم تغییر دهند. فعلاً ایران ناظر نه‌چندان ناراضی تحولات عراق خواهد بود و کلافگی مشهود واشنگتن درباره عراق در کنار بی‌میلی محسوس دولت فعلی ایالات متحده به نقش‌آفرینی جدی‌تر در این کشور نیز، به مذاق تهران خوش می‌آید.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار