| کد مطلب: ۵۳۵۳۵

آنچه مسکو می‏‌بیند/تقابل ایران و ایالات متحده فرصت‌ها و تهدیدهای مختلفی برای روسیه می‏‌سازد

وضعیت روابط بین ایران و ایالات متحده همچنان تیره است. مسئله کهنه هسته‌ای، نه‌تنها حل نشده یا در مسیر حل‌وفصل قرار نگرفته، بلکه گامی نیز در جهت مخالف نیز رفته است.

آنچه مسکو می‏‌بیند/تقابل ایران و ایالات متحده فرصت‌ها  و تهدیدهای مختلفی برای روسیه می‏‌سازد

وضعیت روابط بین ایران و ایالات متحده همچنان تیره است. مسئله کهنه هسته‌ای، نه‌تنها حل نشده یا در مسیر حل‌وفصل قرار نگرفته، بلکه گامی نیز در جهت مخالف نیز رفته است. ایالات متحده و اروپایی‌ها با اتکا بر سازوکار ماشه و در شورای امنیت سازمان ملل متحد، تحریم‌های ایران در سازمان ملل را بازگشته اعلام کرده‌اند. در طرف مقابل، ایران، اعتبار این استنادات را نپذیرفته‌است و در عین حال، پس از عبور تاریخ انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد، اعلام کرده‌است که از نظر او، پرونده توافق هسته‌ای اساساً تمام‌شده و محدودیت‌های آن نیز به همراهش.

به عبارت دیگر، دو طرف، نه‌تنها در جهت رسیدن به فهم مشترک و پیگیری شرایطی مرضی‌الطرفین نیستند، بلکه اساساً در واقعیت‌های یکسانی نیز نمی‌زیند. در ظاهر، اوضاع باید به چیزی شبیه به روزهای پیش از توافق بازگشته باشد اما اتفاقات ماه‌ها و بلکه سال‌های گذشته، از جمله جنگ‌های گسترده اسرائیل در منطقه به درگیری مستقیم نظامی با ایران منتهی شد، شرایط را زیرورو کرده است.

مقامات ایران، به روال معمول، به نظر مساعد کشورهای دیگر درباره موضع خود در مقابل موضع طرف غربی اشارات متعددی دارند اما برجسته‌ترین این موضع‌گیری‌ها، به موضع منفی دو کشور شرقی عضو برجام و نیز عضو شورای امنیت برمی‌گردد، یعنی روسیه و چین که هر دو، لااقل در حد صحبت، کم‌وبیش حرف‌های ایران را بحق خوانده‌اند. مشخصاً روسیه، چنان که اغلب نیز چنین بوده، موضع‌گیری‌های بیشتری در این زمینه داشته است و البته، به عنوان همسایه ایران، هم در روابط خود و هم در اثر متقابل چالش‌های بین‌المللی، حضور جدی‌تری در این پرونده دارد.

چشم‌انداز تنش‌ها بین ایران و ایالات متحده، غبارآلود است و گستره وسیعی از احتمالات دیده می‌شوند که البته، اکثراً اشکال مختلفی از تقابل هستند. در بسیاری از بحث‌ها در این زمینه، یک مسئله مهم که توجهات را جلب می‌کند، موضوع چگونگی و چرایی نقش‌آفرینی احتمالی روسیه در هر کدام از سناریوهای محتمل است؛ به‌خصوص که اخیراً، در میانه درگیری لفظی محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران در زمان مذاکرات برجام و سرگئی لاوروف، همتای روس او در آن زمان که همچنان در همان سمت است، تفسیر و تعبیرهایی از نقش روسیه در چالش‌های روابط خارجی ایران مطرح شد. در این میان اما خالی از لطف نیست اگر گامی به عقب برداریم و به این بپردازیم که در میانه این تنش‌ها، سود و زیان روسیه به کدام سمت است. در صورت تشدید تنش بین دو طرف، یا حتی تبدیل تقابل به درگیری نظامی، روسیه چه خیر و شری از ماجرا خواهد دید؟

مشغولیت آمریکا، مطلوب روسیه

اولین نکته مثبت در تقابل آمریکا با ایران برای روسیه، به سطح کلان و به رقابت قدرت‌های بزرگ بین مسکو و واشنگتن برمی‌گردد. آمریکا دهه‌هاست، حضوری فعال در عرصه امور خاورمیانه داشته و بلکه خود بسیاری از اتفاقات و تحولات را کلید زده است، اما همزمان، سه رئیس‌جمهور مختلف آمریکا، در آرزوی کاهش نقش‌آفرینی در این منطقه و به‌تبع، کاهش هزینه‌ها و دردسرهایش بوده‌اند.

گام‌هایی نیز برداشته شده اما در نهایت، آمریکا همچنان در چارچوب اهداف و خواسته‌های سیاست خارجی خود، مجبور به حضور فعال در خاورمیانه بوده‌است و بسیاری اوقات نیز اقدامات مربوط به کاهش حضور، با گامی دیگر در جهت عکس دنبال شده‌اند. رئیس‌جمهور دونالد ترامپ، در سیاست خارجی به‌طور کلی نیز به کاهش هزینه‌های ایالات متحده برای آنچه او، نفع دیگران می‌بیند معتقد است، اما همچنان او نیز چندان توفیقی در کاهش حضور در خاورمیانه نداشته است.

این به‌خودی‌خود، برای روسیه تا حدی مطلوبیت دارد. مشغولیت ایالات متحده در خاورمیانه، بخشی از منابع نظامی، دیپلماتیک و بلکه مالی ایالات متحده را آن‌جا نگه می‌دارد. این از طرفی به معنای این است که در عرصه مقابله مسکو و واشنگتن، مثلاً در عرصه‌ای مثل جنگ اوکراین، ظرفیت‌های آمریکا محدودتر می‌شود. از طرف دیگر، به‌طور کلی، ادامه فعالیت آمریکا در صحنه پرچالش و دردسری مثل خاورمیانه، به صرف مصرف منابع، گستره اقدامات آمریکا در دیگر عرصه‌های مطلوب خود را کاهش می‌دهد و این در عرصه رقابت کلی بین قدرت‌های بزرگ، مطلوب رقیب است.

اگر این تقابل به درگیری نظامی دوباره تبدیل شود، باز هم از این جنبه، هزینه‌های واشنگتن، سود مسکو هستند. به عنوان نمونه، این احتمال همچنان وجود دارد که درگیری نظامی دوباره با ایران، تهران را به سمت اقدام علیه منافع آمریکا در منطقه ببرد. در چنین حالتی، ایالات متحده یا باید برای دفاع از دیگران در منطقه در مقابل ایران هزینه کند و تا حدی از رویکرد «اول آمریکا» فاصله بگیرد، یا منحصراً، تقابل خود را پیش ببرد و به این ترتیب، متحدان را ناراضی کند. در عین حال، ترامپ نشان داده‌است رویکرد مطلوبش در عرصه نظامی، نه ورود دوباره به جنگ‌های طولانی‌مدت که استفاده از ضربات دفعتی است.

اگر تنش‌ها به سطح درگیری برسند و کنش و واکنش‌ها، ماجرا را طولانی کند، این الگو دیگر به کار نخواهد آمد و این نیز، بازی را تغییر می‌دهد. یک نکته دیگر نیز در این میان قابل‌توجه است: در طول جنگ ۱۲ روزه اسرائیل با ایران دیده شد که در میان افکار عمومی ایالات متحده و مهم‌تر از آن در بدنه رأی خود ترامپ، مخالفت‌هایی جدی با ورود آمریکا به این درگیری وجود دارد. حمله آمریکا به ایران، البته در میان همان گروه‌ها نارضایتی ایجاد کرد، اما تمام‌شدن بلافاصله داستان در آن مرحله، این دردسر را دور کرد. اگر درگیری دنباله‌داری در کار باشد، این موضوع می‌تواند به اختلافاتی جدی‌تر در صحنه سیاست داخلی آمریکا نیز منجر شود.

تلاش رقبا برای جلب حمایت مسکو

بخشی از تنش‌ها در خاورمیانه، به تقابل ایران و اسرائیل و نیز نگرانی‌های دول عرب منطقه و البته ترکیه نسبت به این هر دو بازیگر است. روسیه، با همه طرف‌های این مسئله روابط خود را دارد. روسیه، نزدیک‌ترین قدرت جهانی به منطقه نیز هست. هر کدام از این طرف‌ها به دنبال این هستند که یا حمایت و موافقت روسیه را نسبت به خود و برنامه‌های خود جلب کنند یا لااقل بتوانند روسیه را قانع کنند در جهت کمک به رقیب نقش‌آفرینی نکند.

در سناریوهای تشدید تنش، این تلاش‌ها از سوی طرف‌های درگیر بیشتر نیز خواهد شد و روسیه فرصت‌های بیشتری برای بهره‌مندی از این جایگاه خواهد داشت. در این میان، مشخصاً تهران که در وضعیت کمبود متحد قرار دارد، بیشتر به دنبال جذب حمایت‌های مختلف از مسکو خواهد بود و در مقابل، طبعاً امتیازاتی را که در دسترس داشته باشد به کرملین ارائه خواهد کرد.

اهرمی قوی‌تر در مقابل دیگران

روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی، رابطه خاصی با ایران داشته و دارد. همین روسیه در حال حاضر مشغول درگیری‌ها و تقابل‌هایی با غرب نیز هست و البته، در سمت مقابل، تمایل به مدیریت این درگیری وجود دارد. مشخصاً در عرصه جنگ اوکراین، طرف آمریکا و طرف‌های اروپایی مایل به پایان‌یافتن درگیری و صلح هستند. تنش غرب با ایران، همزمان با درگیری‌اش با روسیه، می‌تواند رابطه با تهران را به اهرمی برای مسکو نیز تبدیل کند. روسیه به این ترتیب می‌تواند با مانع‌آفرینی در مسیر اعمال فشارها بر ایران، خود فشاری به غرب بیاورد و به این ترتیب امتیازی دیگر در این تقابل بیابد، چه در عرصه درگیری و چه در حالت مذاکره. روسیه می‌تواند هم از ایران در عرصه درگیری کمک بگیرد و هم با کمک به ایران، بازی طرف مقابل را تضعیف کند. در عین حال، رقبای ایران در منطقه نیز در چنین حالتی به دنبال جلب نظر روسیه باشند.

اسرائیل، دول عرب منطقه و ترکیه، همه با کم‌وبیش، متحدان ایالات متحده هستند و نقش‌آفرینی روسیه در جهت حمایت از رقیب آن‌ها، یعنی ایران می‌تواند این امکان را برای مسکو ایجاد کند که بر تصمیمات آن‌ها در جهت خواسته‌های ایالات متحده و غرب، اثر بگذارد. باز در این مسئله نیز، هر چه تنش بالاتر رود، امکان استفاده از این اهرم‌ها برای مسکو بیشتر می‌شود. واشنگتن در صورتی که درگیری با ایران بالا رود، قطعاً ترجیح خواهد داد روسیه یا در جهت حمایت از ایران اقدام نکند یا این اقدامات را محدود نگه دارد. این می‌تواند به تبادل امتیازی بین مسکو و واشنگتن ترجمه شود. روسیه حتی ممکن است با حرکتی مطلوب حریفش بتواند بخشی از تنش‌ها و دردسرهای خود با غرب را تسکین دهد.

نکته دیگر در این میان، اختلافات بالقوه و بالفعل بین ایالات متحده و اروپا، مشخصاً در دوره ترامپ است. ترامپ در مسائل مختلف بین‌المللی، برخلاف الگوی رابطه نزدیک و معمول بین آمریکا و اروپا عمل کرده است. مشخصاً در موضوع اوکراین، البته چالش بر سر این است که اروپا اهمیت بسیار بیشتری برای حمایت از اوکراین قائل است و در طرف مقابل، ترامپ، رویکرد دمدمی‌مزاجی نسبت به اوکراین نشان داده و البته اغلب، نسبت به کی‌یف و شخص ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور این کشور، رفتاری تقریباً خصمانه داشته است.

همین حالا و در صحنه اوکراین این احتمال وجود دارد که ایالات متحده بتواند در مسیری با روسیه پیش برود که چندان مطلوب اروپایی‌ها نباشد. چه آن که او صراحتاً نیز اعلام کرده چه امتیازاتی، مشخصاً در حوزه سرزمینی حاضر است به روسیه بدهد و این امتیازات هم اغلب به مذاق اروپایی‌ها خوش نمی‌آیند. اگر با افزایش تنش‌ها حول ایران، جبهه تازه‌ای باز شود که آمریکا یک سمت و روسیه سمت دیگر آن باشد، فرصت دیگری ایجاد می‌‌شود که مسکو و واشنگتن، با الگوی خاص ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ درباره آن با هم مواجه شوند و این عرصه دیگری برای نمود این تعامل کم‌سابقه بین این دو رهبر شود.

هزینه‌های تنش

اما به‌هیچ‌وجه این‌طور نیست که این تنش‌ها برای روسیه تماماً سود باشد. از زاویه‌ای دیگر می‌توان گفت، همه این مزایا، در صورتی که از حدی بیشتر شوند، می‌توانند به دردسر و وضعیتی نامطلوب برای روسیه تبدیل شوند. مشغولیت آمریکا در منطقه، همزمان به معنای حضور و نقش‌آفرینی جدی او در این عرصه نیز هست.

این حضور احتمالاً با تلاش واشنگتن برای کاهش فرصت‌های تعامل و تبادل پایتخت با روسیه نیز همراه باشد و همزمان همین رابطه‌ای که می‌تواند به عنوان اهرمی به کار مسکو بیاید، در صورتی که بحران از حدی فراتر رود، می‌تواند برای مسکو هزینه‌آفرینی نیز داشته باشد. به عبارتی، گرچه موقعیت فعلی ایران، این کشور را در وضعیت رابطه‌ای خاص با مسکو قرار داده است، همین رابطه خاص باعث می‌‌شود تشدید این وضعیت بتواند ویژگی‌های نامطلوبی هم برای روسیه داشته باشد.

دردسر برای شریک منطقه‌ای

تقابل ایران با غرب همزمان به این معناست که تهران، فعلاً تنها پایتخت منطقه است که در جدال مسکو و واشنگتن، فقط با یکی رابطه دارد. هر چه فشار بر ایران بیشتر باشد، هر چه منابع ایران محدودتر باشد و هر چه دردسرهای ایران بیشتر بالا بگیرد، یکی از فرصت‌های بهره‌برداری روسیه در صحنه سیاست خارجی، محدودتر خواهد شد. هیچ کشوری البته خود را برای دیگری هزینه نمی‌کند؛ اما به هر حال، روسیه احتمالاً مایل نباشد که شریکش در جنوب خزر، تماماً در مقابل دیگران دست‌بسته شود و در صورتی که فشارها از حدی بیشتر شوند، این امکان هست که هزینه‌ای برای برقراری توازن به روسیه نیز تحمیل شود.

از نوع تعامل تهران و مسکو در سال‌های اخیر و مشخصاً بعد از کلیدخوردن جنگ اوکراین می‌‌شود نتیجه گرفت که تهران، در محدوده امکانات خود، در کم‌شدن بار دردسرهای روسیه تلاش‌هایی کرده‌است. تضعیف تهران یا گرفتارکردنش در درگیری بیشتر، می‌تواند امکان این نقش‌آفرینی را از ایران بگیرد یا دست کم، کاهش دهد.

این تصویر را به‌خصوص باید از این لحاظ دید که صحنه منطقه در سال‌های اخیر، بیشتر در جهت ترجیحات غرب و کمتر در راستای مطلوبات روسیه پیش رفته است. سوریه، یک متحد مهم، با سقوط رژیم بشار اسد، کاملاً متحول شده است. مسکو البته از همین حالا در مسیر برقراری و تنظیم روابط خود با رژیم تازه سوریه هست اما به هر حال، حکومت فعلی سوریه، لااقل فعلاً با خیلی از دشمنان و رقبای سوریه دوران اسد، درگیری و تنش ندارد و بلکه به آن‌ها نزدیک است.

دول عرب منطقه، همواره رابطه نزدیکی با آمریکا داشته‌اند. مسئله پیمان‌های ابراهیمی از سویی، تبعات درگیری ایران و اسرائیل و نقش‌آفرینی آمریکا برای پایان آن از سوی دیگر و حضور فعال واشنگتن در تعیین مسیر جنگ‌های اسرائیل در منطقه، تعامل این بازیگران با طرف غربی را بیشتر هم کرده‌است.

درگیری جمهوری آذربایجان و ارمنستان، محملی برای افزایش نقش‌آفرینی آمریکا در قفقاز نیز شد و دو همسایه، دو جمهوری سابق شوروی را در کاخ سفید در کنار هم نشاند. ترکیه نیز از ماجرای گذرگاه زنگزور بهره برد. در چنین شرایطی، این تهران است که موقعیتی متفاوت دارد و همچنان برای روسیه جایگاه جدی‌تری قائل است. درست است که اصل این وضعیت، می‌تواند امتیازی برای روسیه باشد اما در عین حال، تضعیف بیش از حد تهران، یا درگیرشدن در جنگی گسترده با هزینه‌ها و آسیب‌هایش، مضراتی برای کرملین نیز خواهد داشت.

این مسئله نیز قابل‌توجه است که ایران به هر حال، هم مشتری صنعت هسته‌ای روسیه است و هم تجهیزات نظامی روسیه. مسکو البته در برآورده‌کردن هر دوی این خواسته تهران، هرگز عجله‌ای از خود نشان نداده‌است اما ایران همچنان، به‌خصوص در شرایط محدودیت، پیگیر این خواسته‌هاست و همین اخیراً قرارداد تازه‌ای برای احداث چند نیروگاه هسته‌ای در ایران، بین تهران و مسکو منعقد شد. هر چه ایران در موقعیت سخت‌تری قرار گیرد، هر چه منابعش محدودتر شود و هر چه در صورت وقوع درگیری نظامی، آسیب‌های بیشتری ببیند، چشم‌انداز چنین تعاملاتی هم می‌تواند محدودتر شود.

در سناریویی که تنش‌ها شکل درگیری نظامی به خود بگیرد، یک چالش دیگر نیز پیش روی مسکو قرار خواهد گرفت: اگر مسکو تصمیم بگیرد در حمایت از ایران، وارد معرکه شود، با چالش‌ها، هزینه‌ها، دردسرها و خطرهای بازکردن جبهه جنگی دیگر در مقابل دشمنی کم‌وبیش یکسان، مواجه خواهد شد؛ اما اگر در محاسبه خود به این نتیجه برسد که بهتر است مداخله حداقلی داشته باشد یا حتی صرفاً به موضع‌گیری سیاسی اکتفا کند، سابقه‌ای ناخوشایند از خود به جا می‌گذارد که ممکن است برای دیگر متحدان حال و آینده روسیه، اهمیت داشته باشد. این تصویر، چندان تصویر مطلوبی برای یک قدرت بزرگ جهانی نیست که متحدی در همسایگی‌اش هدف حمله‌ای ادامه‌دار قرار گیرد و آن قدرت جهانی صرفاً نظاره‌گر ماجرا باشد. این در باقی روابط روسیه هزینه خواهد آفرید.

افزایش تنش، افزایش نقش‌آفرینی آمریکا

هر چه تنش آمریکا و ایران بیشتر شود، بازی آمریکا در خاورمیانه و حتی شاید در قفقاز نیز گسترده‌تر می‌‌شود و این طبعاً برای رقیب آمریکا، خوشایند نیست. به‌خصوص اگر ماجرا به درگیری دوباره نظامی برسد، این به معنای افزایش حضور نظامی و افزایش استفاده آمریکا از پایگاه‌های نظامی خود، در میان کشورهایی در نزدیکی روسیه باشد. همین می‌تواند ظرفیت افزایش تهدید برای مسکو را داشته باشد.

هر چه فرصت، امکان و توان نقش‌آفرینی ایران در منطقه کمتر شود، به این معنا خواهد بود که راه برای ایالات متحده هموارتر می‌‌شود تا نظم مطلوب و معماری امنیتی مدنظر خود را در منطقه حاکم کند، درحالی‌که یکی از موانع جدی در این زمینه کم شده است و این، علاوه‌بر تقویت موضع رقیب، جایگاه روسیه به عنوان وزنه توازن متقابل در منطقه را نیز تهدید می‌کند. اتفاقاتی که در ماه‌ها و سال‌های اخیر در منطقه، مثلاً در لبنان یا سوریه افتاده‌اند، بیش از هر چیز در راستای آسیب به عرصه‌های نفوذ ایران بوده‌اند، اما در این عرصه‌ها، طرفی که فرصت بیشتری برای بهره‌مندی از این وضعیت می‌بیند، ایالات متحده است و این هم باز، برای روسیه خوشایند نخواهد بود.

از جایی به بعد، روسیه یا ناچار می‌‌شود مداخلات نظامی، مالی و سیاسی خود را در منطقه به شکل قابل‌توجهی افزایش دهد، یا اساساً سیاست و راهبرد کلان خود در قبال خاورمیانه را تحت بازنگری قرار دهد و پایه و اساس آن را پذیرش نظامی با رهبری کامل ایالات متحده قرار دهد. در صحنه قفقاز و در ماجرای روابط جمهوری آذربایجان و ارمنستان، به نظر رسید روسیه چندان دست باز یا لااقل تمایل به ریسک لازم برای تقابل در این سطح را ندارد و به همین مناسبت، اجبار به انتخاب بین این دو گزینه را نخواهد پسندید. در همین عرصه نیز، تحدید ایران با کاهش نفوذ روسیه همزمان و هم‌راستا بود.

این نکته سال‌هاست از زبان دوست و دشمن تکرار می‌‌شود که جنگ ایران و ایالات متحده، با دیگر مداخلات آمریکا در منطقه تفاوت خواهد داشت. امکانات ایران برای چنین تقابلی، البته کم شده‌اند اما از بین نرفته‌اند. فعلاً به نظر می‌رسد اگر بناست درگیری نظامی تازه‌ای در منطقه کلید بخورد، احتمال اینکه یک طرف آن اسرائیل باشد بیشتر باشد تا ایالات متحده؛ اما نزدیکی و رابطه خاص اسرائیل و آمریکا تا حدی است که بخش عمده آنچه در سناریوها دیده می‌شود، کم‌وبیش یکسان خواهد بود، به‌خصوص که تقریباً به صورت قطعی آمریکا، حداقل در جنبه تأمین تسلیحات و تجهیزات و کمک‌های دفاعی به اسرائیل، در صحنه این درگیری هم حضور داشته باشد.

جنگ ۱۲ روزه اخیر، بسیار محدودتر از آن چیزی بود که ممکن است در درگیری تمام‌عیار بین ایران و اسرائیل رخ دهد و در صورتی که ماجرا از سر گرفته شود، احتمال زیادی وجود دارد که ابعاد ماجرا گسترده‌تر باشد.

جایی میان دو کرانه

از برآیند این وضعیت، چیزی شبیه به همانی برمی‌آید که پیش از این هم درباره وضعیت روابط روسیه با ایران گفته شده است. تقابل غرب با ایران، تا وقتی که شدت آن از حدی فراتر نرفته باشد، می‌تواند فرصت‌ها و امکاناتی برای روسیه ایجاد کند که هم در رابطه‌اش با ایران، هم در تقابلش با ایالات متحده و بلکه اروپا از آن‌ها استفاده کند. همزمان و به‌خصوص اگر تنش‌ها بیش از حد بالا رود یا تبدیل به کارزاری نظامی با همه پیش‌بینی‌ناپذیری‌هایش شود، تهدیدهایی برای روسیه نیز ایجاد می‌شوند. این مسئله به‌خصوص درباره وضعیت درگیری نظامی صادق است.

می‌توان ادعا کرد راهبرد سیاست خارجی روسیه در قبال خاورمیانه، صرفاً با شرایطی سازگار است که در آن هیچ طرفی آنقدر قدرتمند نشود که بتواند به صحنه تسلط پیدا کند. در چنین توزیع قدرتی، مسکو می‌تواند شراکت‌ها و روابطی همزمان با طرف‌های مختلف و رقبای منطقه‌ای داشته باشد،‌ چنان که هم‌اکنون نیز دارد و حتی می‌تواند گاهی خود را در جایگاه واسطه و میانجی نیز ببیند. هر کدام از طرف‌ها این را می‌بینند که اگر بین خود و مسکو چالش بیافرینند، روسیه می‌تواند به رقیب، کمکی بیشتر ارائه دهد و این خود یکی از انگیزه‌های بازیگران منطقه‌ای برای تنظیم روابط خود، با این قدرت جهانی است.

توانایی حفظ این رویکرد، اتکایی اساسی به این دارد که وضعیت تغییر نکند، یا به تعبیر دقیق‌تر، بیش از این تغییر نکند. فقدان هژمون منطقه‌ای یا یک‌دستی جریان‌های قدرت و به جای آن، حضور چندین قدرت منطقه‌ای که ظرفیت رقابت با هم را داشته باشند، بدون اینکه بتوانند همدیگر را حذف کنند. این وضعیت بهترین حالت برای روسیه در خاورمیانه است.

در بحث تنش‌های غرب با ایران، ترجمه این سناریوی مطلوب، کم‌وبیش حفظ وضعیت فعلی خواهد بود، گرچه این سطح از تنش نیز ممکن است ناپایدار باشد و از این رو، احتمالاً در این مقطع، کمی کاهش حرارت در منطقه خیال مسکو را راحت‌تر کند. هر گونه تکانه جدی که با درگیری طرف‌های غربی با ایران ممکن است ایجاد شود، عدم قطعیت را در منطقه، در تعادل قدرت آن و در پویه‌شناسی آینده کوتاه‌مدت و بلندمدتش، بسیار بالا می‌برد و شواهد رویکردهای روسیه نشان می‌دهد، مسکو این را نخواهد پسندید.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
آخرین اخبار