| کد مطلب: ۵۷۸۲۲

وقتی گفتن از خود نوعی رستگاری است

گاهی سکوت، سنگین‌تر از درد است. آدم سال‌ها با خودش کلنجار می‌رود، با زخم‌هایی که قرار نیست کسی ببیند و با خاطراتی که نمی‌داند چگونه در دل دیگران جایی برایشان پیدا کند. اعتراف به این تاریکی‌ها، آن هم در برابر هزاران گوش ناآشنا، کاری‌ است که هر کسی از پس‌اش برنمی‌آید.

وقتی گفتن از خود نوعی رستگاری است

گاهی سکوت، سنگین‌تر از درد است. آدم سال‌ها با خودش کلنجار می‌رود، با زخم‌هایی که قرار نیست کسی ببیند و با خاطراتی که نمی‌داند چگونه در دل دیگران جایی برایشان پیدا کند. اعتراف به این تاریکی‌ها، آن هم در برابر هزاران گوش ناآشنا، کاری‌ است که هر کسی از پس‌اش برنمی‌آید.

این همان نقطه‌ای است که گفت‌وگوی اخیر هستی مهدوی‌فر در پادکست «رختکن بازنده‌ها» را تبدیل به چیزی فراتر از یک مصاحبه معمولی می‌کند؛ نقطه‌ای که در آن، صراحت به یک عمل شجاعانه و حتی درمانگر بدل می‌شود.  در جامعه ما، هنوز صحبت از کودکی‌های دردناک، خشونت‌های پنهان یا فقدان‌های تکان‌دهنده، نوعی تابو محسوب می‌شود، اعتراف یک چهره وزن دیگری دارد.

آن‌چه هستی انجام داد، تنها بازگو کردن چند خاطره تلخ نبود؛ او چشم در چشم زخمی ایستاد که قرار بود سال‌ها پوشیده بماند. این کار، ریشه در یک پالودگی نفس دارد؛ نوعی سبک‌شدن از بارهای جمع‌شده‌ای که نه‌فقط زندگی فردی، بلکه مسیر حرفه‌ای و روابط اجتماعی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. او در لحظه‌ای که تصمیم گرفت حقیقت را بر زبان بیاورد، خود را در معرض قضاوت، سوءتفاهم و حتی برهم‌خوردن تعادل شغلی قرار داد.

اما همین ریسک، همان‌چیزی است که صدایش را متفاوت و قابل‌اعتماد می‌کند.زخم‌های خانوادگی، معمولاً پنهانی‌ترین شکل خشونت‌اند. نه تصاویر آشکار دارند، نه روایت مشخص. اغلب در سکوت اتفاق می‌افتند و در سکوت ادامه پیدا می‌کنند. کودکی‌ای که امنیت ندارد، در آینده فردی را می‌سازد که مدام در حال بازسازی خویشتن است. مواجهه با چنین گذشته‌ای نیازمند نیرویی ا‌ست که تنها از دل پذیرش می‌آید؛ پذیرش این‌که انسان نه‌تنها حاصل موفقیت‌ها، بلکه نتیجه شکست‌ها، ترک‌ها و اضطراب‌های قدیمی ا‌ست.

از دل همین تجربه‌هاست که رؤیا اهمیت دیگری پیدا می‌کند. برای هستی، بازیگری صرفاً انتخاب یک حرفه نبود؛ راهی بود برای جان‌دادن به رنج، برای تبدیل تجربه به خلاقیت و برای ساختن معنایی تازه از زندگی. آدم‌هایی که از دل خشونت یا ازدست‌دادن عبور می‌کنند، اغلب نیرویی دارند که دیگران نمی‌بینند. آن‌ها از همان سال‌های کودکی یاد می‌گیرند دنیا را سنگین‌تر بفهمند و همین فهم، گاهی در مسیر هنر تبدیل به سرمایه‌ای بزرگ می‌شود.

هنر ـ برای بسیاری ـ نه نقطه پایان درد، بلکه زبان تازه‌ای برای گفتن آن است؛ زبانی که بدون فریاد، بدون گلایه و بدون خودنمایی، مخاطب را درگیر می‌کند. در روایت مهدوی‌فر یک تناقض تلخ اما آشنا نیز وجود دارد: پدری که هم منبع زخم بوده، هم نخستین مشوق رؤیا. این ترکیبِ تناقض‌آلود، بخشی از واقعیت خانواده‌های بسیاری است؛ جایی که مهر و رنج، هم‌زمان جریان دارد. مواجهه با این پیچیدگی‌ها و به زبان‌ آوردن آن‌ها، شاید آغاز نوعی آشتی با گذشته باشد. زمانی که فرد می‌پذیرد حقیقت زندگی‌اش الزاماً از الگوی خانوادگی رایج پیروی نمی‌کند و با همین پذیرش، خودش تبدیل به راوی روایت خویش می‌شود.

اینجاست که درد به آگاهی بدل می‌‌شود و روایت، کارکردی بیش از گفتن یک خاطره پیدا می‌کند. معمولاً چهره‌ها ترجیح می‌دهند حریم خصوصی‌شان را حفظ کنند؛ نه به این دلیل که چیزی برای پنهان‌کردن دارند، بلکه چون می‌دانند جامعه چقدر بی‌رحم می‌تواند قضاوت کند. در چنین شرایطی، انتخاب هستی برای سخن‌گفتن از تاریک‌ترین گوشه‌های زندگی‌اش تنها یک حرکت رسانه‌ای نیست؛ نوعی ریسک‌کردن روی کارنامه آینده است. ممکن است بخشی از مخاطبان نسبت به این شفافیت واکنش منفی نشان دهند، ممکن است حتی در فضای کاری‌اش سوءبرداشت‌هایی ایجاد شود.

بااین‌حال او ترجیح داد در برابر این احتمالات سکوت نکند. این شجاعت جدی است؛ زیرا نشان می‌دهد چگونه روایتگری می‌تواند هم ابزار خودشناسی باشد، هم امکانی برای دیدن دردهای جمعی. چنین سخن‌گفتنی، نه‌تنها مرزهای حریم شخصی را جابه‌جا می‌کند، بلکه جامعه را نیز وادار به پرسشگری درباره مسائلی می‌کند که معمولاً زیر فرش پنهان می‌شوند.

روایت مهدوی‌فر، نه یک اعتراف عاطفی صرف، بلکه بخشی از گفت‌وگویی بزرگ‌تر درباره ریشه‌های خشونت خانگی، اختلالات عاطفی و فقدان‌های زودهنگام است؛ مسائلی که اگرچه فردی‌اند، اما ابعاد اجتماعی روشن و قابل‌لمسی دارند. متن من درباره یک بازیگر نیست؛ درباره انسانی است که تصمیم گرفته گذشته‌اش را پنهان نکند و از روایت آن نترسد.

او می‌داند این گفتن‌ها چیزی از وزن زخم‌ها کم نمی‌کند، اما می‌تواند راهی برای سبک‌ترشدن خود و شاید روشن‌ترشدن مسیر دیگران باشد. همین شهامت، ارزش شنیده شدن دارد؛ زیرا یادآوری می‌کند که گاهی گفتن، به‌اندازه زیستن، نوعی پیروزی است

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار