| کد مطلب: ۵۰۸۳۹

ریشه تصمیمات پرهزینه

سیاست خارجی عرصه واقعیت‌هاست و نه توهم اما گاهی ارزیابی اشتباه از قدرت، موقعیت و توان دیگر کشورها موجب می‌گردد، مقامات یک کشور دچار توهم شوند. مانند صدام حسین هنگام حمله به ایران و کویت... اما منشأ این توهم از کجاست؟

ریشه تصمیمات پرهزینه

سیاست خارجی عرصه واقعیت‌هاست و نه توهم اما گاهی ارزیابی اشتباه از قدرت، موقعیت و توان دیگر کشورها موجب می‌گردد، مقامات یک کشور دچار توهم شوند. مانند صدام حسین هنگام حمله به ایران و کویت... اما منشأ این توهم از کجاست؟

1-توهم قدرت: کشورها پس از رسیدن به مرحله‌ای از توانمندی، احساس می‌کنند که جایگاه آنها در منطقه یا جهان باید افزایش یابد و دیگران باید آنها را در سطحی بالاتر مورد شناسایی قرار دهند. این موضوع باعث گردید که آلمان که در سال‌های ۱۸۴۸ تا ۱۸۷۱ به وحدت رسیده بود، نیاز به قدرت و افزایش فضای تنفسی کند و همین عامل جنگ جهانی اول گردد. دولت بعث عراق که پس از جنگ با ایران، دارای توان نظامی بالا و ارتش آماده به جنگ بود، به فکر گسترش سرزمینی و اشغال کویت افتاد.

2-توهم تهدید: کشورها براساس تهدیدات خارجی سیاست خارجی خود را تنظیم می‌کنند. گاهی این تهدیدها منطقی است و گاهی منشأ ذهنی دارد و نوعی سوء‌ظن است. پس از جنگ جهانی دوم، دو بلوک شرق و غرب به‌دلیل ترس وارد یک مسابقه تسلیحاتی شدند که به افزایش تسلیحات متعارف و غیرمتعارف انجامید.

3-توهم مشروعیت: برخی کشورها به‌دلیل داشتن قدرت و یا هژمونی پذیرفته‌شده، تصوری از خود دارند که می‌توانند هر اقدامی را با حمایت دیگران انجام دهند و همه از آن‌ها حمایت کنند. نمونه بارز آن حمله آمریکا در سال 2003 به عراق بود که به جنگ دوم خلیج فارس مشهور گردید. واشنگتن به‌رغم آوردن دلائل مختلف برای جنگ با صدام، نتوانست موافقت سایر کشورها را به‌دست آورده و آنها را قانع نماید در نتیجه حمله به تنهایی و فقط با پشتیبانی چند کشور انجام شد.

4-توهم کنترل: برخی رهبران تصور می‌کنند که توان و موقعیت آن را دارند تا سایر کشورها را تحت کنترل و هدایت خود قرار دهند مانند ترامپ که قبل از رسیدن به ریاست‌جمهوری توهم آن را داشت که به سرعت می‌تواند رهبران روسیه و اوکراین را متقاعد کند و جنگ را پایان دهد اما در همان ابتدای کار با شکست مواجه شد و اکنون پس از چندماه به نتیجه مطلوب نرسیده است.

5-توهم تاریخی یا ایدئولوژیک: تاریخ برخی کشورها با نوعی ذهنیت همراه است که تصور می‌کنند اقداماتی را می‌توانند یا نمی‌توانند انجام دهند. برای مثال صهیونیست‌ها دارای یک توهم تاریخ و ایدئولوژیک هستند که اجازه دارند کشوری از نیل تا فرات تاسیس کنند و براساس آن نقشه جغرافیایی تعیین و برآن، سکه ضرب می‌کنند. اروپایی‌ها از دیر هنگام نسبت به روسیه بدبینی تاریخی داشته‌اند. اینکه این بدبینی چه مقدار واقعی و چه میزان توهم است، جای بحث و بررسی دارد لیکن این ترس نوعی توهم تاریخی شده است.  دولت ترکیه نیز برای تشکیل دوباره دولت عثمانی دارای نوعی توهم است؛ به نحوی که به اقداماتی دخالت‌جویانه در سایر کشورها می‌پردازد.

اما پیامدهای این توهم چه می‌تواند باشد؟

مهمترین دستاورد این توهمات، تصمیم‌گیری‌های پرهزینه و غیرمنطقی و بعضاً همراه با شکست است. جنگ‌های بزرگی در تاریخ به‌دلیل این توهمات صورت پذیرفته است. اشغال افغانستان توسط دولت شوروی، جنگ بی‌نتیجه ویتنام و مقابله‌جویی آمریکا با کمونیست‌ها، حمله آمریکا به عراق برای انتقال دموکراسی. یکی دیگر از دستاوردهای این توهمات، انزوای بین‌المللی است. اقدام صدام در اشغال کویت، حمله روسیه به اوکراین و جنگ غزه برای اسرائیل نمونه‌هایی از این پیامدها می‌باشد.

کشورها بعضاً تصوری از برخورد سایر کشورها ندارند و مانند مسکو به ابعاد مختلف حمله خود از جمله ترس نهادینه‌شده در دنیای غرب توجه نمی‌کنند و نتیجه آن، تحریم‌های سنگین و از دست دادن منافع مادی و معنوی می‌شود. مشکل دیگر برای دولت‌های متوهم، شکست در اهداف سیاست خارجی می‌باشد. یعنی نه‌تنها این دولت‌ها به رویاها و خواسته‌هایشان دست پیدا نمی‌کنند بلکه اهداف واقعی که می‌توانستند از طرق بهتر به‌دست آورند را هم از دست می‌دهند.

دولت آمریکا زمان حمله به عراق، باور نمی‌کرد که دولت جایگزین صدام، گرایش به ایران داشته باشد و نتیجه عملیات آن، تشکیل حشدالشعبی و گروه‌های ضدآمریکایی گردد. مورد دیگری که رهبران دارای توهم با آن مواجه هستند بی‌اعتمادی داخلی و خارجی نسبت به آنان است. یعنی جهان متوجه می‌‌شود که این رهبران واقعیت‌ها را درک نمی‌کنند و یا دارای انگیزه‌های بلندپروازانه هستند.

نمونه برجسته این نوع رهبران، سرهنگ قذافی رهبر پیشین لیبی بود که با توهمات خودش موجب نابودی حکومت و کشورش شد. وی آنقدر بلندپروازانه و غیرواقعی حرکت می‌کرد که در نهایت مجبور شد امکانات اتمی کشورش، افرادی که موجب انفجار هواپیمای لاکربی شده بودند و حکومتش را... تسلیم غربی‌ها نماید. درنهایت باید گفت اندیشه و تصمیمات رهبران یک کشور عامل خوشبختی یا بدبختی مردم آن است. پیروی از توهمات سرانجامی نتیجه‌ای جزء شکست و نابودی یک کشور نخواهد داشت.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار