شتاب در افول/تداوم جنجالهای مجریهای صداوسیما نشان میدهد که مدیریت این سازمان با قدرت بیشتری سیاستهای غیرملی را پیش میبرد
با وجود تشدید انتقادها و افزایش خاموشی تلویزیون در خانه ایرانیها، موتور حرفهای بیربط مجریها یا کارشناسهای صداوسیما نهتنها از کار نیفتاده؛ بلکه در سالهای اخیر هربار پرقدرتتر از قبل مسیر غیرمردمیبودن را فتح کرده است.

با وجود تشدید انتقادها و افزایش خاموشی تلویزیون در خانه ایرانیها، موتور حرفهای بیربط مجریها یا کارشناسهای صداوسیما نهتنها از کار نیفتاده؛ بلکه در سالهای اخیر هربار پرقدرتتر از قبل مسیر غیرمردمیبودن را فتح کرده است.
در هفته اخیر باز هم اظهارنظر سه مجری تلویزیون درباره بیانیه جبهه اصلاحات، بیلبوردهای تبلیغاتی و تهدید رژیم صهیونیستی جنجالآفرین شد. اینبار هم آنها با ادبیات تهدید، زور و هتاکانه در جایگاه سخنرانی و خطابه قرار گرفتند. یک مجری شبکه خبر با اشاره به بیانیه جبهه اصلاحات آن را به سبک علامه مصباح نقد و بهنوعی نویسندگان آن را از الاغ کمتر توصیف میکند.
ماجرا از این قرار است که علامه مصباح یزدی در یک حکایت تجربه خود با یک الاغ را برای عبور از یک کوچه گلآلود توصیف میکند که در آخر آن همراه با الاغ بر زمین خورده است. معمولاً از این روایت بهعنوان عبرت گرفتن از تجربههای تلخ و اشتباه گذشته استفاده میشود، اما مجری تلویزیون از این حکایت برای تعبیرهای شخصی خود و زیرسوال بردن رویکرد راهحل و گفتوگومحور بیانیه اخیر جبهه اصلاحات استفاده کرده است.
برخی از منتقدان منشأ این نگاه و بیان آن را در رسانه کشور به جریانهای تند اصوالگرا مرتبط میدانند که از زمان انتشار بیانیه جبهه اصلاحات تاکنون شروع به تخریب ایدهها و راهکارهای آن با طرح تعبیرهایی ازجمله بازی در زمین دشمن و شورش یا فتنه علیه ارزشهای جمهوری اسلامی را مطرح کردهاند. به اعتقاد آنها از آنجا که غالب تیم مدیریتی صداوسیما در اختیار یک جبهه خاص است، انتقاد یکطرفه و توهینآمیز از بیانیه یک گروه سیاسی هم دور از انتظار نبوده و نیست.
در همچنان بر چرخ جهالت میچرخد
علاوه بر توهین مجری شبکه خبر به یکی از جبهههای سیاسی کشور، مبینا نصیری مجری شبکه سه تلویزیون در اظهارنظر تازه خود نظر شخصیاش را درباره درست و غلطی یک سبک زندگی خاص به مردم تحمیل کرده است. مجری برنامه سلام صبح بهخیر به بیلبوردهای تبلیغاتی سطح شهر تهران که شیشههای بههمخورده یک برند ماءالشعیر را نشان میدهد، اشاره میکند و از مسئولان وزارت ارشاد بهدلیل نمایش سبک زندگی نامتعارف و غربی خواسته که از مردم عذرخواهی کنند. جدای از اینکه معلوم نیست او با چه متر و معیاری تبلیغ ماءالشعیر و چیپس را سبک زندگی اشتباه و غیرمعمولی ارزیابی کرده، نکته دیگری که در نگاه مردم و منتقدان پررنگ شده، تبلیغ زیرپوستی یک برند خاص در تلویزیون است.
به اعتقاد آنها، مجری انتقاد از سبک زندگی خاص را بهانهای برای تبلیغ کرده است. پیشازاین همین مجری در صحبت با مهمان روانشناس برنامه درباره فراگیری مصرف نوشیدنی ماچا در بین جامعه بحث کرد. به این دلیل که از نظر مهمان برنامه طرح اسم این نوشیدنی بهنوعی همان تبلیغ و تشویق مردم به مصرف آن است. در مقابل منتقدها معتقدند که مقاومت تلویزیون و کارشناسهای آن برای صحبت درباره دغدغهها و اولویتها باعث شد تا خوردن یا نخوردن ماچا بیشتر محل بحث قرار گرفت. همه این موارد بار دیگر خلأ بیان و نمایش نگاه، نظر و سبک زندگی مردم را در رسانه ملی آشکارتر کرد.
ازسویدیگر و در شرایطی که سایه رعب و وحشت از جنگ و ادامه آن همچنان بر روح و روان مردم چنبره زده است، همچنان حساسیت مردم به این موضوع دستمایه طنازی مجریهای تلویزیون قرار میگیرد. سامان گوران، مردم اسرائیل را تهدید کرده و گفته است: «ما اجازه نمیدهیم آب خوش از گلویتان پایین برود.» این اظهارات انتقادات به عملکرد صداوسیما و افزایش منفوری آن بین مردم را برای چندمینبار محل بحث و ارزیابی جامعه و متخصصان قرار داد.
چندینسال است که صداوسیما و تولیدات آن ـ چه در حوزه سریال، چه در برنامههای مناسبتی ـ از سفره مصرف فرهنگی ایرانیها حذف شده است. این رسانه در مرجعیت خبری و اطلاعاتی هم مدتهاست بازی را به رسانههای خارجی و شبکههای اجتماعی باخته است. اولینبار هم نیست که اظهارات مجریها یا کارشناسان برنامههای تلویزیون، حاشیهساز میشود و خشم و نارضایتی مردم از این رسانه غیرملی را بیشتر از قبل میکند.
قدیمیترین و جنجالیترین اظهارنظر همان جمله «هر که ناراحته جمع کنه بره از ایران» است که مدتهاست نُقل محافل ایرانیها شده تا هرزمان و در هر موقعیتی اعتراض داشتند از اینجمله بهصورت طعنهآمیز استفاده کنند. حتی نظر منصوره معصومی مبنی بر اینکه «مملکت مال حزباللهیهاست» در سال ۱۴۰۲ مُهر تاییدی بر تمام انتقادها به رویکرد یکطرفه و جهتدار تلویزیون بود. بااینحال مدیران صداوسیما نهتنها سیاستهای اشتباه، محدود و مخاطبگریز این رسانه را تغییر ندادهاند؛ بلکه بهنظر میرسد که بیشازپیش در مدیریت و نظارت بر مجریها و کارشناسهای تلویزیون اختیار ندارند.
اصل گمشده در تلویزیون
البته تجربه جنگ ۱۲ روزه و استفاده ابزاری از علاقهمندیهای هنری و فرهنگی مردم در صداوسیما نشان داد که مدیران این رسانه از اولویت مصرفی مردم آگاه هستند، اما ترجیح میدهند آن را انکار کنند تا همان رویکرد شتابدهنده برای افول در نگاه مخاطب را ادامه دهند. متخصصان و کارشناسهای رسانه هم معتقدند که این روند معیوب در صداوسیما تا زمانی که بر اهمیت مخاطب از طریق توجه به «عنصر مغایر»،«نظرهای دوطرفه» و «روایتگری بیطرفانه» تمرکز نکنند، ادامه خواهد داشت.
مجید رضاییان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم در گفتوگو با هممیهن خطاب به مدیران صداوسیما، باز هم به آنها توصیه میکند تا توجه به مخاطب، پایش و بهکارآیی بازخوردهای آنها را در تولیدات رسانهای خود لحاظ کنند. به گفته او، رعایت و بهکارگیری عنصر «مغایر» در تمام رسانههای چاپی و تصویری، یک اصل مهم است که سالهاست در صداوسیما نهتنها به آن توجهی نشده؛ بلکه کاملاً کنار گذاشته شده است. رضاییان همچنین توضیح میدهد: «در ابتدا برای بررسی عملکرد صداوسیما باید این را بگویم که بدون توجه به ارزشهای سیاسی، یک اصل مهم در تمام رسانهها باید رعایت شود و آنهم عنصر «مغایرت» است.
بهعبارتدیگر، هر نوع رسانهای زمانی میتواند ارتباط خود با مخاطب را گسترش بدهد که نظرات مخالف و موافق درباره هر موضوعی را در تولیدات لحاظ کند. به همین دلیل حیات یکرسانه در نگاه مخاطب فقطوفقط باتوجه به این اصل مهم ادامه مییابد.» او در ادامه صحبتهای خود به خبرنویسی روزنامهنگارها اشاره و مطرح میکند که بین آنها برای رعایت عنصر مغایرت، معمول است که از عبارتهایی همچون «درحالیکه» و «با این وجود» استفاده میکنند تا بتواند دو نگاه مختلف و متفاوت نسبت به یک موضوع را روایت کنند.
فعالان رسانه در زمان نوشتن مقاله و یادداشت هم به نظرات کارشناسی ارجاع میدهند تا گفتههایشان بیاساس نباشد و پایه علمی و دقیقی داشته باشد. این استاد دانشگاه با بیان این مطالب خطاب به مسئولان تلویزیون این سوال را مطرح میکند که چرا در طول فعالیت این رسانه به عنصر مغایرت نظرات کارشناسی، مخالف و موافق در تولیدات خود توجه نکرده و نمیکنند؟
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از صحبتهای خود با تاکید بر اینکه مخاطب ارزش و سرمایه کلیدی رسانههاست، مطرح میکند که درحالحاضر مسئله مردم و مخاطبان رسانهها تغییر است. در این وضعیت صداوسیما میتواند دوربین خود را در بین مردم ببرد و یک سوال ساده از آنها بپرسد که تغییر را در چه میدانید و همان را در کنار نظرهای مخالف و موافق به تصویر بکشد و نیازی به توهین به یک جبهه سیاسی هم نخواهد بود.
به اعتقاد او، هنوز هم دیر نشده و باید صداوسیما از قابلیتها و امکانات خود برای پایش بازخورد مخاطبانش استفاده کند. بنابراین به گفته متخصصان و کارشناسان بهنظر میرسد تا زمانیکه رویکرد و نگاه مدیران صداوسیما به تولیدات یکطرفه و ارزشی تغییر نکند، این رسانه غیرملی با سرعت بیشتری به افول خواهد رفت.