تماشای شهـری روی تپه/گزارشی مختصر از بازدید نمایشگاه جیتکس ۲۰۲۵
جان وینتروپ (John Winthrop)، رهبر مهاجران پیوریتن انگلیسی در بوستون، در موعظهای پیش از سفرش به نیوانگلند در قرن هفدهم گفت: «ما باید چون شهری بر فراز تپه باشیم؛ چشم همه مردم بر ماست».

جان وینتروپ (John Winthrop)، رهبر مهاجران پیوریتن انگلیسی در بوستون، در موعظهای پیش از سفرش به نیوانگلند در قرن هفدهم گفت: «ما باید چون شهری بر فراز تپه باشیم؛ چشم همه مردم بر ماست». مراد وینتروپ از شهری بر تپه، جامعهای مذهبی ـ اخلاقی از مهاجران بود ولی بعدتر همین سخنان او که الهامگرفته از انجیل متی است، یکی از مهمترین افقهای آمریکای امروز شد. در آمریکای جدید، رهبران آمریکا از کندی تا ریگان این سخن را دستمایه ساخت نظمی نو از جهان کردند و موفق شدند.
اگر از «شیخ زاید»، معمار اماراتمتحده عربی بگذریم، انگار «شیخ محمدبن راشد آل مکتوم» که زمانی گفته بود «ما در دوبی منتظر آینده نمیشویم و آن را میسازیم»، هم متاثر از وینتروپ و ایده شهری روی تپه بوده است. دوبی امروز نهفقط برای خاورمیانه که دیگر برای جهان، شهری روی تپه است و چشم همگان به آن. دوبی دقیقاً مصداق ساختهشدن شهری روی تپهای از هیچ است.
این را احتمالاً هر بینندهای از جهان که حتی مدت کوتاهی در شهری تاریخدار زیسته باشد متوجه میشود. اینکه خوب یا بد است، برای کدام مردم خوب است و برای کدام مردم بد، حکایتی مفصل است و عالمانش باید درباره آن نظر بدهند. چندروز پیش این شهر روی تپه میزبان یکی از مهمترین نمایشگاههای فناوری جهان برای چهلوپنجمین سال متوالی بود.
تاریخ جیتکس، تاریخ شتابزده دوبی و میل جنونوار این شهر به پیشرفت و فوقمدرنشدن است. جیتکس که اولین دوره آن چندی بعد از شکلگیری کشور اماراتمتحده برگزار شد، یک نمایشگاه محلی و بسیار کوچک بود برای معرفی فناوریهای جدید به محلیهای دیگر، در آخرین دورهاش 180 کشور از دنیا حضور داشتند؛ در چند روز برگزاری آن اخبار جیتکس بر اخبار فناوری جهان سایه افکند، غولهای فناوری، معرفی محصولات جدیدشان را برای این نمایشگاه گذاشته بودند، سم التمن، یکی از مهمترین چهرههای امروز فناوری در آن سخنرانی کرد و هزاران قرار کاری از سراسر جهان در آن وعده شد.
در این میان بیشتر ایرانیانی که کمتعداد هم نبودند، به تماشای آن رویداد آمده بودند. در میان همهمه هفتادودوملت که با زبانهای مختلف با یکدیگر صحبت میکردند، صحبت به فارسی در همه جای نمایشگاه به گوش میرسید. اگرچه دیدن ایرانیان بیشمار در مراکز خرید و تفریحی دوبی پدیدهای بسیار عادیاست، ولی حضور این همه ایرانی در جیتکس، لااقل برای من مایه تعجب بود.
بخشی از بازدیدکنندگان ایرانی که لباسهای رسمی داشتند، مشخص بود از طرف ارگانها و نهادهای متبوعشان آمده بودند. بخشی هم که مدیران شرکتهای خصوصی و خصولتی بودند، اما حضور خورههای فناوری که با هزار بدبختی با این قیمت دلار و آن گرانی به دوبی آمده بودند شگفتانگیز بود. آنها که از خیرِ دیدن جاذبههای شهری دوبی میگذشتند چراکه به حساب ریال ما دیدن آن جاذبهها نمیصرفید، آنها که از صبحانه مجانی هتل قوتی بر میداشتند که تا آنجا که میشود سیر نگهشان دارد تا هزینه خوراک را کمتر کنند، اما اولین نفر به جیتکس میآمدند و با غرفهداران آنجا را ترک میکردند.
حضور اینان یک حس شعف و غمی توأمان همراه داشت. شاد از اینهمه شور به تغییر، میل به دیدن جهان جدید و غم از اینکه چطور و چرا چندصد کیلومتر اینطرفتر از ما، مردم محلیاش کیف کنند از اینکه گندههای فناوری جهان برای گرفتن فضای بیشتر در نمایشگاهشان با یکدیگر میجنگند، اما بازدیدکننده ایرانی نتواند درون نمایشگاه یک آب و غذا بگیرد. چراکه هیچ غرفه غذا و نوشیدنیای درون نمایشگاه، پول نقد نمیگیرد و تقریباً هیچ ایرانیای نمیتواند در حالت معمول کارت بینالمللی داشته باشد.
ورای اینها، صرف تماشاچیبودن ما در جهانی که پیشران آن فناوری است هم مایه اندوه بود. هرچه افراد ایرانی بیشماری در همهجای جیتکس به وضوح حضور داشتند و مشغول گلگشت میان غرفههای متنوع جهان بودند، باید با ذرهبین دنبال غرفه و جایی میگشتی که خبری از حضور ایران در آن باشد. این ناترازی میان حضور تماشاچیان ایرانی و کسبوکارهای ایرانی حکایت از روزگار سخت دارد.
کسبوکار وقتی نمیتواند کوچکترین مراودهای داشته باشد، وقتی انگارهای که از ایران و ایرانی در رسانههای جریان اصلی شکل گرفته، انگاره غلط بدوی بودن است، کسبوکار ایرانی برای چه به این نمایشگاه بیاید؟ هزار راهحل و برتری هم داشته باشد، اساساً مورد اقبال قرار نمیگیرد. برای همین ایرانیان نه در قالب نهاد، که ناچارند جدا جدا و با تکیه بر تواناییهای فردی خودشان ابتدا در جامعهای دیگر جذب شوند و بعد از آن بتوانند بهنام سرزمینی دیگر، خودشان را عرضه کنند. کارشان هم هزاربار سختتر از همسطحهایشان در کشوری دیگر است.
بخشی از شرایط منزویشدن ما حتماً که متاثر از سیاستهای نظام بینالملل است؛ سیاستی که وقت مذاکره شهرهای ما را بمباران میکند. با این وجود نمیتوان از زیرساختهای غیرقابل مقایسه خودمان با دوبی و دیگر کشورهای در حال پیشرفت منطقه نگفت. مثلاً من حیرت کردم وقتی دیدم مامور فرودگاه دوبی از همان اینترنتی برای چککردن پاسپورت استفاده میکند که در وایفای همه مستقران در فرودگاه آمده و چندصدهزار نفری که آنجا روزانه تردد دارند، میتوانند بهراحتی با سرعت باورنکردنی به آن متصل شوند.
در جیتکس هم همین بود، مسئولان نمایشگاه که سروکارشان با اینترنت بود از همان وایفایی استفاده میکردند که بازدیدکنندگان. در هر دو جای حساس، همه این قطعیت را داشتند که اینترنتشان نه قطع خواهد شد، نه سرعتاش کم. این قطعیت را به همه ساحتهای دیگر زندگی در آن شهر و احتمالاً کشور میتوان تعمیم داد. برای ما شوربختانه تردید جانشین همه زیرساختها شده است. ما که هر آیینه با غافلگیریای مواجهایم، نه سیاستگذارمان میتواند تصمیمی بلندمدت و حتی میانمدت بگیرد، نه مردم. روی کاغذ ما خیلی زودتر میتوانستیم نه شهر که سرزمینی روی تپه شویم؛ سرزمینی که عاریه هم نباشد. هنوز هم میتوانیم اما تا اوضاع فلک زین دست باشد، کار زیادی از دستمان برنمیآید جز تماشا کردن.