وضعیت متناقض شادی و تأسف صلح/ چرا و چگونه راست جهانی جنگطلب از در صلحخواهی درآمد؟
غفلت از این مهم تحتتاثیر القائات و شیطنتها و آلوده کردن فضای انتخاباتی به تنفر، انزجار و بیفایدگی توسط اقتدارگرایان و سوءاستفادهکنندگان از این حق ملی، حاصلی ندارد جز اینکه از او ترامپ خارج میشود یا نتانیاهو یا احمدینژاد یا پوتین و یا علیاف و اردوغان و... که جهان را از دریچه منفعت شخصی و جریانی و پرآشوب و ایفای نقش کارگزاری میخواهند؛ نه ملی و آرامش و همزیستی انسانی.

امضای توافق صلح موسوم به طرح صلح ترامپ منعکسکننده وضعیت متناقضی از شادی و تأسف است. عملیات ۷اکتبر دو سال پیش توسط حماس خود قضاوت پاردوکسیکالی را بر ذهن متبادر میکرد که ازیکسو، ستم تحمیل کشتار و اشغال سرزمین و آوارگی چندین دههای را جلوی چشم میآورد و بر شکلگیری گروههای مقاومت از جمله حماس و حقانیت واکنش آن و استقامت فلسطین صحه میگذاشت و از سوی دیگر، فقدان محاسبه پیامدهای خونبار و مصیبتبار تن دادن به چنین حرکت نابرابر و هزینهزایی، آنگونه که شاهد هزینههای عظیم انسانی و مالی آن در غزه و درگیر کردن منطقه بودیم را در ترازوی قضاوت میگذاشت و رای بر بیتدبیری و مصداق ضربالمثل آب بر آسیاب دشمن ریختن را پررنگتر میکرد.
هدف بلندمدت و بزرگتر، یعنی جاودانگی و پابرجایی فلسطین بهعنوان یک کشور و واحد سیاسی واجد همه حقوق سرزمینی و بشری و بازگردانی مسئله فراموششده فلسطین به جایگاه واقعی خود در صحنه سیاسی جهان و ممانعت از تحقق اهداف توسعهطلبانه اسرائیل به بهای ویرانیها و خون دهها هزار نفر غیرنظامی، کمتر در محاسبات قضاوتگران میآمد.
حال اینکه پابرجایی همه کشورها بهویژه در اروپا و آسیا بهواسطه از سر گذراندن تاریخی اینچنین خونبار و سرگذشتی تراژیک است و راز ماندگاری آنها هم همین تاریخ خونبار و مقاومت و سرسختیشان است.
البته که تکرار تجربه دههها و سدههای پیش برای ملتی در این زمان برای جهان بشریت که از هر حیث با گذشته متفاوت و البته بسیار بسیار مترقیتر و مجربتر و مرتبطتر است، مایه تأسف و چهبسا سرافکندگی همه نهادهای رسمی و سیاسی مدعی دفاع از حقوقبشر است.
سونامی فشار اجتماعی سیاسی جهانی و داخلی بر آمریکا و اسرائیل علاوه بر هزینه سرسامآور نظامی بر این دو، که به گفته اخیر سرهنگ بازنشسته آمریکایی مک گرگور در گفتوگو با قاضی اندرو ناپولیتانو، تنها در جنگ ۱۲روزه با ایران برای اسرائیل خسارتی بالغ بر ۵۰میلیارد دلار در بر داشته، فشار آوارگی و بیخانمانی و گرسنگی و نیز نسلکشی بیرحمانه تحمیلی بر مردم فلسطین، دو طرف منازعه را به نقطه توافق صلح موسوم به ترامپ رساند که باز قضاوت و ذهنیت پارادوکسیکال شادی و تأسف را همزمان پیش میآورد.
ترامپ اخیراً حمله به ایران را یکی از دلایل رسیدن به نقطه صلح فعلی خواند. واضح است که منظور ترامپ در این بیان توجیهگرانه، القای شکست ایران به شنونده و پایان ماموریت رفع تهدید ایران است. اما بخش ناگفته این بیان یکسویه، همان خسارت بالا و آوارگی جمعیت کثیری از ساکنان شهرهای اسرائیل است و شکستن توهم شکستناپذیری اسرائیل با حملات موشکی و برخورد به صخره سخت ایران بهرغم ضربات سنگین مادی و انسانی متقابلی که خورد.
از این منظر میتوان پذیرفت که حمله به ایران نقطهعطف رسیدن و تن دادن به این توافق است. صلح و توقف کشتار و ویرانی با هر شرایط و در هر صورتی که باشد، فیذاته مایع خوشحالی هر وجدان بیدار و نوعدوست است.
اما جنبه تأسف این توافق بهاصطلاح صلح از این جهت است که طراحان و میانجیهای نمایشی و موجسوار این صلح، و اغلب پشتیبانان آن که خود ایادی و گماردگان و تقویتکنندگان این کشتار و نسلکشی دوساله بودند و ماموریت «کار کثیف» خود را اینگونه طراحی و واگذار کرده بودند.
اما آرایش صحنه این بازی سیاسی نشست و مشارکت در فرجامبخشی طرح صلح توسط ترامپ و کشورهای دیگر برای تنظیم توافق صلح که هریک اهدافی در فراسوی نتیجه محتوم فشار دوسویه مذکور که همان توقف ناگزیر کشتار و اشغال و پذیرش ناکامی است را دنبال میکنند و نمایش صلحطلبی میدهند، وجه دوم این وضعیت تأسفبار پارادوکسیکال فوق را برجستهتر میکند. چراکه تا وقتی این سونامی فشار راه نیفتاده بود؛ هرکدام به شیوه و توان خود بر این آتش در طول مدت دوسالی که اگر آغاز آن را مقطع ۷اکتبر در نظر بگیریم، دمیدهاند و یا در بهترین وجه بیتفاوت و منفعل بودند.
راست افراطی سالهاست جنگ و آوارگی و ویرانی و کشتاری را بر مردم این سرزمین تحمیل کرده و میکند، حالا طوری جلودار صلحطلبی است و نمایش مضحک راه میاندازد که انگار تجهیزات کشتار و کمکهای مالی و حمایتهای سیاسی و اعمال نفوذهای بهانهساز پشت این نسلکشی و سکوتهای منفعلانه و رذیلانه همراهان یکباره صلح، تبهکارانی بودند که از کره دیگری گسیل شده بودند.
اگر نبود وجدان بیدار بشری و گستردگی ارتباطات و همزمانی تبادل نظر و اطلاعات و اگر نبود کنشها و فشارهای نیروهای مدنی جوامع که بر دولتهای خود آوردند و جهان را با خود همراه کردند و البته از دگرسو، مقاومت و پایمردی مردم سرزمین فلسطین که حفظ سرزمین خود را بر جان و مال خود ترجیح دادند، فوج فوج کشته دادند و سرزمینشان را ترک نکردند؛ نه چنین توافقی صورت میگرفت و نه دژخیمان زمان از کوچاندن چند میلیونی مردم فلسطین به جای نامعلوم دیگر آنگونه که بیشرمانه از بیان آن هیچ ابایی نداشتند، منصرف میشدند و موضوع فلسطین که با عمد و آگاهی از دستور کار قدرتها خارج شده بود و جایش را به حقانیت کاذب اسرائیل و تهدید امنیتیاش داده بود، به سطح اول دغدغه جهانی و جایگاه واقعی خود در دستور کار جهان سیاست البته این بار مستحکمتر قرار نمیگرفت.
معلوم نیست که توقف این روند تا کی و چگونه دوام داشته باشد و یا این وضعیت را با استفاده از ابزارهای رسانهای که بر فضای آن تسلط دارند بهوسیله توجیهگران رسانهای خود وارونه جلوه ندهند و رذیلتهای خود را با بستهبندی شیک خیرخواهی و صلحطلبی به خورد همگان ندهند و طرح و نقشه دیگر نریزند و از این ترفند برای فرونشاندن سونامی مذکور، درصدد خرید زمان تنفس و برگرداندن جو ضداسرائیلی نباشند.
انگیزههایی همچون، جایزه صلح نوبل، بهرهبرداری از آرام کردن جو و چهبسا متقاعد کردن افکارعمومی داخلی خود برای انتخابات برای تداومِ ماندن یکدست در قدرت و بازطراحی نقشههای شوم با توجیهات و بهانههای دیگر و یا تغییر اولویتها، خریدن این زمان تنفس را کاملاً توجیه میکند. برای توجیه و تن دادن به این توافق برای افکارعمومی خود، از بین بردن توان تجهیزاتی و عملیاتی حماس، حزبالله، سوریه و عراق را برجسته میکنند و برای خود هورا میکشند و به قول خودشان خطر را دور کردهاند.
گیریم که غوغای پیروزی آنها راست باشد، فکر کنیم که این جریان مقاومت برگشته به وضعیت ده سال قبل خود که فاقد هرگونه تجهیزات و تشکیلات قوی عملیاتی بودند و تنها سنگ و کلوخ داشتند. تا وقتی دلیل مقاومت است و تا وقتی عدم مشروعیت رژیمی اشغالگر است. مقاومت راه مبارزه خودش را باز مییابد و تجهیز میکند. نه طرح صلح ریاکارانه ترامپ مانع خواهد بود، نه طرح ابراهیم و نه هیچ پیمانی دیگر بلکه فقط و فقط دست کشیدن از شرارت و توسعهطلبی و تبهکاری و چشمداشت به منابع و منافع قلدرمآبانه به سرزمین دیگران میتواند مانع و رافع واکنش مقاومت شود.
بهنظر میرسد تا چشماندازی روشن و تا زمان حیات نسل بشری حاضر که شاهد و ناظر این فاجعه انسانی و تبهکاری سازمانیافته بودند، حنای این ایادی و کارگزاران رذیل رنگ نخواهد داشت و از زبالهدان تاریخ بوی تعفن افکار پلید آنها همچون اسلافشان هرگز محو نخواهد شد و درآنسو، مسئله فلسطین در اذهان جوامع مستحکمتر و رسواسازی ترفندهای توسعهطلبانه آسانتر خواهد بود.
تا همینجا و در سر جمع باید ملت فلسطین را بهرغم همه هزینههای انسانی و مادی و تحمل رنج و آوارگی و مصیبت، و نیز جنبش جهانی صلح و خشونتپرهیزی، پیروز این ماجرای غمبار دانست. همانگونه که مئید جاودانفر، مدافع سینهچاک همیشه حاضر در رسانههای ماهوارهای، با زانوی غم در بغل و چهرهای افسرده، به شکست اسرائیل اعتراف میکند.
همچنان باید امیدوار ماند که جهان رو به آبادی است؛ بهرغم دستوپازدنهای ددمنشانه سوداگران مرگ. لازمه تثبیت این آبادی، مراقبت مستمر از دستاورد خونبار بشری یعنی دموکراسی، نیازمند مشارکتجویی و پرهیز از انفعال آحاد اجتماعی در هر نقطهای از جهان است که حق استفاده از صندوق رای را بهدست آوردهاند.
چراکه غفلت از این مهم تحتتاثیر القائات و شیطنتها و آلوده کردن فضای انتخاباتی به تنفر، انزجار و بیفایدگی توسط اقتدارگرایان و سوءاستفادهکنندگان از این حق ملی، حاصلی ندارد جز اینکه از او ترامپ خارج میشود یا نتانیاهو یا احمدینژاد یا پوتین و یا علیاف و اردوغان و... که جهان را از دریچه منفعت شخصی و جریانی و پرآشوب و ایفای نقش کارگزاری میخواهند؛ نه ملی و آرامش و همزیستی انسانی.