صحـرای گازی/کتاب دیـانا گالیوا درباره چگونگی توسعه اقــتصادی و دیپلماتیک قطر بـا کمک منابع هیدروکربنی
به تازگی کتاب «صحرای گازی» منتشر شده که به موضوع توسعه قطر پرداخته است. نویسنده این کتاب، دیانا گالیوا محقق کالج سنت آنتونی، دانشگاه آکسفورد است که تلاش کرده براساس نظریه «قدرت عاریهای»، توسعه قطر را مورد بررسی و کنکاش قرار دهد.

به تازگی کتاب «صحرای گازی» منتشر شده که به موضوع توسعه قطر پرداخته است. نویسنده این کتاب، دیانا گالیوا محقق کالج سنت آنتونی، دانشگاه آکسفورد است که تلاش کرده براساس نظریه «قدرت عاریهای»، توسعه قطر را مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. محمدحسین باقی مترجم این کتاب در مقدمه آن آورده است که «صحرای گازی» شرح میدهد که چگونه «قدرت نرم» در خدمت «قدرت عاریهای» قرار گرفت و چگونه ثروت و منابع هیدروکربنی قطر به آنها کمک کرد تا فضایی برای مانورهای اقتصادی و دیپلماتیک فراهم کنند و ثروت قطر سکویی برای نقشآفرینی بیشتر آنها ایجاد کرد.
این کتاب پارامترهای رشد سیاسی قطر را با بسط یک نظریه جایگزین قدرت یعنی «قدرت عاریهای» توضیح میدهد و خوانندگان اطلاعات بیشتری در مورد تعامل قطر با بازیگران غیردولتی (اسلام سیاسی، قبایل، رسانهها، ورزش و دیگران) برای حفظ قدرت خود به دست میآورند که به این کشور اجازه میدهند نفوذ کاملاً تثبیتشده بازیگران غیردولتی را به دلیل ماهیت فراملیشان به عاریت بگیرد. در حقیقت مورد قطر نشاندهنده توانایی یک دولت برای ایجاد رابطه «حامی - پیرو» با بازیگران غیردولتی، غلبه بر محدودیتهای تعیینشده بر اساس اندازه یا قدرت نظامی برای به دست آوردن نفوذ بینالمللی است.
این کتاب در سه بخش و با هفت فصل نوشته شده است که در بخش اول ویژگیهای اصلی «قدرت عاریهای» را توضیح میدهد. در فصل دوم رویکردهای مختلف قدرت در نظریه روابط بینالملل را مورد بحث قرار میدهد که انواع مختلف قدرت و مواضع قطر را توضیح میدهد و جزئیات و ویژگیهای اصلی و مبانی نظری قدرت عاریهای را معرفی میکند.
بخش دوم، یعنی فصل سوم تا ششم، به بررسی اعمال قدرت عاریهای از سوی قطر میپردازد و نمونههایی از حمایت بازیگران غیردولتی برای نمایش قدرت را ارائه میدهد. هر فصل از ساختار مشابهی پیروی میکند تا به وضوح اندازهگیری قدرت عاریهای را از طریق نشان دادن گستره دامنه، وزن و هزینه نشان دهند. فصل سوم به بررسی حمایت قطر از بازیگران غیردولتی اسلام سیاسی در اعمال قدرت عاریهای میپردازد. این فصل روابط قطر با اخوانالمسلمین، گروه مبارز اسلامی لیبی، النهضه، طالبان، حماس، حزبالله لبنان، جداییطلبان چچن و جنبش حوثی را بررسی میکند.
در فصل چهارم، تعاملات قطر با قبایل برجسته را از طریق نمایندگان قبایلی که در مرزهای کشورهای مدرن، بهویژه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای دورتر از جمله سوریه و عراق قرار دارند، توضیح میدهد.
در فصل پنجم، حمایت قطر از بازیگران رسانهای غیردولتی مانند الجزیره، عربی پست(هاف پست عربی) تلویزیون العربی، عربی جدید (العربی الجدید)، عربی ۲۱، میدل ایستآی و تلویزیون لیبیالاحرار را تحلیل میکند که همگی به قطر کمک کردند تا از طریق شبکههای فراملی خود اهرم سیاسی به دست آورد. همچنین در فصل ششم، نحوه تعامل قطر با نهادهای ورزشی مانند فیفا، افسی بارسونا، پاریسنژرمن، آاسرم و افسی بایرنمونیخ را نشان میدهند.
در بخش سوم و در فصل هفتم، قدرت عاریهای را توضیح و نتیجهگیریهای مفهومی را در مورد آن ارائه میدهد. این نتیجهگیری درسهایی را که ممکن است از اعمال قدرت عاریهای قطر آموخته شود را مورد بحث قرار میدهد و استدلال میکند که قطر به اعمال قدرت عاریهای در آینده ادامه خواهد داد. این فصل سایر بازیگران غیردولتی را که قطر با آنها برای اعمال قدرت عاریهای از طریق گفتوگوی مختصر با «اندیشکده رویال یونایتد سرویس» در تعامل هستند را بررسی میکند. این نتیجهگیری به بررسی حمایت بازیگران غیردولتی تثبیتشده سایر کشورها در اعمال قدرت عاریهای (مطالعات موردی بحرین، ایران، عربستان سعودی و روسیه است) میپردازد.
چرا قطر؟
در این کتاب، قدرت قطر را که بین ۲۷ ژوئن ۱۹۹۵ و ۵ ژانویه ۲۰۲۱ به کار گرفته شده است، بررسی میکند. با وجود جاهطلبیهای رهبری قطر، این کشور تنها در زمان سلطنت شیخ حمد که در ۲۷ ژوئن ۱۹۹۵ آغاز شد واقعاً به صحنـه جهانی آمد. با این حال برای چنین سیاستهایی که تحت رهبری شیخ تمیم نیز توسعه یافت، قطر هزینههای خاصی را پرداخت کرد، از جمله شدیدترین آنها خصومت سهونیمساله بین قطر و گروه چهار یعنی کشورهای همسایه (عربستان سعودی، امارات، بحرین و مصر) است که تا ۵ ژانویه ۲۰۲۱ ادامه داشت.
این کتاب استدلال میکند که قطر یک مطالعه موردی جدی در نمایش قدرت عاریهای است بهویژه به این دلیل که به درک قدرت قطر فراتر از لنز هر نوع قدرت موجود (و بهویژه قدرت نرم که اغلب در رابطه با قطر استفاده شده است) و نظریه دولت کوچک میپردازد. قطر بهطور سنتی یک بازیگر سیاسی ضعیف بوده و اغلب به دلیل ظرفیت محدود قدرتش سرزمین کوچک تعداد جمعیت و ظرفیت نظامی در سایه همسایگان خود قرار داشته است؛ با این حال توانسته به یک بازیگر منطقهای تبدیل شود.
نفوذ سیاسی قطر به تدریج در حال افزایش است و بهویژه در زمینه رویدادهای تاریخی در خاورمیانه، به ویژه از بهار عربی به بعد، افزایش یافته است. علاوه بر این معماری منطقهای یعنی تغییر موازنه قدرت ژئوپلیتیکی در خاورمیانه و منطقه شمال آفریقا، تغییر سیاست خارجی آمریکا به سمت آسیا و ترس از تأثیر داخلی قیام عربی در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باعث گسترش نفوذ سیاسی قطر در خاورمیانه شد.
خلأ قدرت ظهوریافته در خاورمیانه به دلیل کاهش نقش رهبران سنتی (عراق، مصر و سوریه) و ارتقای فرصتهای رهبری برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بهویژه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر، از سال ۲۰۱۱ تاکنون مسلطترین کشورهای خاورمیانه بودهاند و قطر را در میان وزنههای سنگین سیاسی منطقه قرار میدهند به عبارت دیگر قطر فراتر از زمینه و ادراک تثبیتشده از تئوری کشورهای کوچک پدیدار شد.
این کشور تلاش کرده خود را از دیگران جدا کند و از آن زمان تاکنون به یک بازیگر تأثیرگذار در عرصههای منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است. اگرچه درآمد حاصل از ذخایر زیرزمینی کمک قابلتوجهی به قطر کرده است، اما نکته این است که این کشور بهجای صرف هزینههای هنگفت نظامی، توجه خود را به حوزههای دیگر معطوف کرده است. به عبارت دیگر، قطر برای گسترش دایره قدرت خود بهجای تمرکز بر امور نظامی، در سایر حوزهها سرمایهگذاریهای کلان کرده است.
یکی از این حوزهها «شهر آموزش» است که میزبان پردیسهایی برای دانشگاههای جورجتاون، نورثوسترن و دیگر دانشگاههای برتر آمریکایی است. از دیگر اقدامات، افتتاح یکی از بزرگترین مجموعههای هنر مدرن عرب در جهان بوده است. قطر در اقدامات میانجیگرانه منطقهای نیز فعال بوده است؛ همچون میانجیگری در پرونده فلسطین و اسرائیل، پرونده هستهای ایران و سایر فعالیتهای مشابه.
شادی حمید، تحلیلگر مؤسسه بروکینگز، معتقد است: «قطر میکوشد مسیری میانه در پیش گیرد؛ در حالی که میزبان یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی آمریکا در جهان است، اما با ایران نیز پیوندهای نزدیکی دارد. قطر میانجی صلح در لبنان بوده و همچنین میان فلسطینیها، یمنیها و سودانیها با درجات مختلف و در برهههای زمانی متفاوت میانجیگری کرده است.» قطر سخت در تلاش است تا بهرغم کوچکی، به الگویی برای کشورهای خاورمیانه تبدیل شود.
دو نوع استراتژی وجود دارد که اغلب توسط کشورهای کوچک بهعنوان راهی برای کسب حمایت بیشتر در عرصه بینالمللی بهکار گرفته میشود: «دیپلماسی عمومی» و «برندسازی». یک دیپلماسی عمومی قوی میتواند برند کشور را به جهان معرفی کند. در مورد کشوری کوچک مانند قطر، دیپلماسی عمومی با کانالهای خود و برندسازی با عناصر خود از ابزارهای استراتژیک برای دستیابی به حضور مؤثر در عرصه بینالمللی و ایجاد یک سیستم دفاعی بهشمار میآیند.
مدلی که قطر در سطح دیپلماسی عمومی از طریق فعالیت نرم در جامعه جهانی ارائه میدهد، اتخاذ نقش میانجی در درگیریهای منطقهای و سپس بهرهبرداری از مزایای این نقش و تبدیل آن به دستاوردهای دیپلماتیک است؛ امری که نقش آن را در منطقهای آشفته تقویت میکند.
با این حال همراه با آن دگرگونی، قطر با همان برچسب تاریخی یک کشور «ضعیف» دارای ظرفیت محدود (به جز قدرت اقتصادی فزایندهاش) ظاهر شد. در سال ۲۰۱۹ تولید ناخالص داخلی قطر ۲۰۱ میلیارد دلار بود که ارزش تولید ناخالص داخلیاش0/17 درصد از اقتصاد جهان بود. قدرت اقتصادی به عنوان محرک اصلی برای اعمال قدرت قطر ظاهر شده است اما پول به تنهایی نمیتواند قطر را به نقش سیاسی پیشرو خود در خاورمیانه برساند.
در عوض پیوندهای ریشهدوانده قطر طی دههها به ویژه با بازیگران غیردولتی به موفقیت انجامیده است. این عمدتاً به این دلیل است که موفقیت قطر فراتر از آن چیزی است که از طریق انواع جا افتاده قدرت در نظر گرفته میشود، به جای ایجاد قدرت سیاسی مبتنی بر منابع قدرت خود، تنها از طریق به عاریت گرفتن نفوذ ریشهدار بازیگران غیردولتی باقیمانده است.
نخبگان قطری از فرصتهای به دست آمده به واسطه ثروت زیاد استفاده کرده و از آن برای حمایت از بازیگران غیردولتی استفاده کردند. رهبری قطر به ظرفیت محدود قدرت خود در ثروت ادامه داد، از فرصتها استفاده کرد و پیوندهای قدیمی را بسط و پیوندهای جدیدی را با بازیگران غیردولتی دارای نفوذ ریشهدار ترتیب داد. حمایت بازیگران غیردولتی خاص در زمینههای مختلف را میتوان با توجه به ویژگیهای کیفی متمایز آنها توضیح داد که به قطر این ظرفیت را میدهد تا نفوذ فراملی ریشهدار خود را بیشتر گسترش دهد.
مبانی قدرت عاریهای
نویسنده این کتاب «قدرت عاریهای» را اینگونه معرفی کرده است: «من قدرت عاریهای را به عنوان قدرتی تعریف میکنم که توسط یک دولت توانگر برای حمایت از یک بازیگر غیردولتی در ازای دسترسی به نفوذ فراملی آن بازیگر به کار میبرد. انتخاب قطر به عنوان مطالعه موردی به تلاشهای این کشور برای افزایش نفوذ در عین داشتن ظرفیت محدود، قدرت و مشاهده من از حمایت این دولت ثروتمند از بازیگران غیردولتی مربوط بود. با این حال، نام پیشنهادی برای این نوع قدرت را میتوان نهتنها برای دولتهای کوچک با ظرفیت طبیعی محدود، بلکه برای دولتهای متوسط و حتی قدرتهای بزرگی به کار برد که منابع معتبری از قدرت دارند، اما میتوانند نفوذ خود را با اعمال قدرت عاریهای افزایش دهند.»
در این کتاب، اصطلاح «عاریهای» به این دلیل انتخاب شده است که اگرچه قطر به جای استفاده از منابع بیشتر قدرت خود بر تواناییهای مالیاش تکیه کرده است اما این کشور بر نفوذ فراملی تثبیتشده بازیگران غیردولتی متکی است. به عبارت دیگر قدرت عاریهای شامل بازیگران غیردولتی و فراملی در حوزه نظریه روابط بینالملل است که یک دولت به روشهای مختلف از آنها برای اهداف استفاده میکند. قدرت عاریهای قدرتی است که توسط یک دولت متمول برای حمایت از یک بازیگر غیردولتی در ازای دسترسی به نفوذ فراملی آن بازیگر استفاده میشود.
دولتی که به «عاریت میگیرد» به دلیل نفوذ فراملی بازیگران غیردولتی، معمولاً دارای نفوذ جهانی در نظر گرفته میشود. با این حال، محبوبیت و در نتیجه نفوذ هر بازیگر غیردولتی در یک منطقه جغرافیایی به ویژگیهای خاص آن بستگی دارد. در چارچوب قدرت عاریهای، یک دولت نیز این نفوذ را به عاریت میگیرد و به منطقه خاصی میگستراند؛ جایی که نفوذ کاملاً تثبیت شده یک بازیگر غیردولتی از قبل وجود دارد. تأثیر این بازیگر ممکن است به یک جغرافیای سیاسی خاص (مانند اقدام قطر در جهان اسلام و سایر گروههای اسلامی) مرتبط باشد یا ممکن است در یک حوزه خاص مانند جام جهانی ۲۰۲۲،دامنه وسیع بینالمللی داشته باشد.
درسهایی که میتوان گرفت
در این کتاب همچنین توضیح داده شده که قطر با وجود ابزارهای مهم برای حمایت از بازیگران غیردولتی سعی کرد روشهای بیشتری را برای توسعه روابط با بازیگران غیردولتی توسعه دهد تا دامنه قدرت عاریهای را شکل دهد. به عنوان مثال قطر با تکیه بر ظرفیتهای مالی خود از طریق میانجیگری و از طریق حفظ پیوندهای فردی با اعضای گروهها، پیوندهایش با نهادهای اسلام سیاسی را توسعه داد. در مورد جذب وفاداران قبیلهای، ارائه مستقیم منافع مالی و اجتماعی، تلاشهایی نیز برای جذب غیرمستقیم با پیوند دادن تبار آل ثانی با شخصیتهای مهم در تاریخ عرب صورت گرفت.
بازیگران رسانهای غیردولتی بهطور مستقیم یا غیر آن حمایت میشوند. در این مورد هیچ مدرک قانونی مبنی بر تأمین مالی قطر وجود ندارد با این حال، پیوندهایی که بین سیاستگذاران قطر و مدیریت رسانه الجزیره وجود دارد همراه با نمایش روایتهایی که شامل حمایت از سیاستهای قطر میشود، نمونه دیگری از دامنه است. میزبانی رویدادهای ورزشی بزرگ در قطر نیز در همین راستا است. قطر به طور آشکار یا غیرمستقیم از بازیگران غیردولتی حمایت مالی کرده است با این حال ابزارهای مهم قطر (ثروت) همیشه به عنوان «واسطه» بین قطر و بازیگران غیردولتی عمل میکند.
آینده قدرت عاریهای قطر
نویسنده کتاب «صحرای گازی» درباره آینده قطر اینگونه نوشته است: آینده قدرت عاریهای قطر عمدتاً به ثروت بهعنوان ابزاری کلیدی برای حمایت از بازیگران غیردولتی بستگی دارد. به بیان ساده، قطر تا چه زمانی میتواند به بازیگران غیردولتی پول بدهد تا نفوذ تثبیتشدهشان را به عاریت بگیرد؟ ثروت قطر عمدتاً از بخش هیدروکربن به دست میآید و تلاشها برای تنوع بخشیدن به اقتصاد مبتنی بر انرژی است.
بحران خلیج فارس در سال ۲۰۱۷ آسیب قابل توجهی به اقتصاد این کشور وارد نکرد، بلکه نشان داد که با وجود ابتکارهای متنوعسازی، در زمان تنشهای سیاسی و محاصره یا تحریم، قطر همچنان به شدت به درآمدهای حاصل از بازار انرژی متکی است؛ این رفتار مورد انتظار یک دولت رانتی است، اگرچه در روزهای اول بحران، چشمانداز چندان خوشبینانه نبود.
اقتصاد قطر در ابتدا از دو جهت تحت تأثیر قرار گرفت. اول از همه در حالی که صادرات هیدروکربن بدون اختلال بود، واردات بین ژوئن و جولای ۲۰۱۷ تحت تأثیر قرار گرفت زیرا نظر برای مصالح ساختمانی و مواد غذایی به امارات و عربستان سعودی وابسته بود. باوجود این، تا آگوست ۲۰۱۷، پس از یافتن شرکای جدید تغییر مسیرهای تجاری و عرضه بخش خصوصی، واردات تقریباً به سطح «پیش از محاصره» بازگشت. در نتیجه بخشهای جدیدی برای سرمایهگذاری پدید آمد: تدارکات، حمل و نقل، مواد غذایی و سایر مواد اولیه.
قبل از بحران خلیج فارس، بیشتر شیر و محصولات لبنی تازه از عربستان سعودی وارد میشد، با این حال به دلیل محدودیتهای هوایی، دریایی و زمینی توسط گروه چهار، قطر مجبور شد شیر را از ترکیه و سپس از مراکش وارد کند. یک کارخانه لبنی جدید در قطر توسط «پاور اینترنشنال» تأسیس شد و هدف آن تأمین حدود ۳۰ درصد از نیاز این کشور بود. در جولای ۲۰۱۷، ۱۶۵ گاو شیری هلشتاین از آلمان وارد شد؛ اولین مجموعه گاو از حدود ۴۰۰۰ رأس گاو وارد شده. بر اساس گزارشها تا پایان نیمه اول سال ۲۰۱۸ شرکتهای محلی قصد داشتند تا ۹۲ درصد از نیاز داخلی شیر را تأمین کنند.
علاوه بر این یونان تخصص فنی- کشاورزی خود را در حمایت از طرحهای خودکفایی دوحه به اشتراک گذاشت. تا ژانویه ۲۰۱۹، قطر در تولید مرغ و تخممرغ به خودکفایی رسید و میزان شیر و گوشت تولیدشده محلی زیر برنامه امنیت غذایی در قطر افزایش یافت. در حالی که واکنش سریع قطر به تأثیر بحران بر عرضه مواد غذاییاش نشاندهنده توانایی این کشور در بسیج منابع و بخش خصوصی است، همچنین واضح است که هیچ برنامه استراتژیکی برای مستقل کردن بخش غذایی قطر از همسایگان و رقبایش پیش از اینکه روابط به نقطه بحران برسد، وجود نداشت.
یکی دیگر از تأثیرات منفی بحران خلیج فارس در سال ۲۰۱۷ بر نقدینگی بود که تحت تأثیر حذف سپردهها از بانکها قرار گرفت با این حال جریانهای خروجی افزایش یافت و بیش از آن با تزریق نقدینگی بخش عمومی جبران شد که کل نقدینگی در بخش بانکی را قویتر کرد. بر اساس گزارش «سرویس سرمایهگذاران مودیز»، قطر حدود ۴۰ میلیارد دلار برای حمایت از سیستم مالی خود بین ژوئن تا جولای ۲۰۱۷ تزریق کرد. «سازمان سرمایهگذاری قطر» که محصول درآمدهای گاز و نفت است؛ سپردههایی را به بانکهای داخلی تزریق کرد تا نقدینگی را به دلیل تضعیف شرایط عملیاتی و ادامه فشارهای مالی که وامدهندگان در پی بحران خلیج فارس با آن مواجه شدند، تقویت کند.
بر اساس گزارش مودیز خروج سرمایه از بانکهای قطری در ماههای ژوئن و جولای حدود ۳۰ میلیارد دلار بود که چشمانداز بانکهای قطری را از «ثبات» به «منفی» کاهش داد. در حالی که سازمان سرمایهگذاری قطر سپردههایی را به بانکهای محلی تزریق کرد اما همچنین شروع به فروش سهام خود در شرکتهای مختلف کرد و سهام مستقیم خود را در «کردیت سوئیس»، دومین بانک بزرگ سوئیس به 4/49 درصد در آگوست ۲۰۱۷ کاهش داد.
«سازمان سرمایهگذاری قطر» و «گلنکور» همچنین توافق کردند که بیشتر سهام خود را در «شرکت سهامی عام روس نفت» تخلیه و 4/7 درصد را به سازمان سرمایهگذاری قطر واگذار کنند. در سپتامبر ۲۰۱۷، سازمان سرمایهگذاری قطر ۴/۴ میلیون سهم در خردهفروش جواهرات لوکس «تیفانی و شرکا» فروخت و حدود ۴۱۷ میلیون دلار به دست آورد. در ماه مارس «الدیار القطریه» 26/1 میلیون سهم «وئولیا اینوایرمنت» را به قیمت تقریبی ۶۴۰ میلیون دلار فروخت. در مارس ۲۰۱۸ «قطر هولدینگ» سهام خود را در «گروه چاینا لایف استایل» و «هلدینگ بینالمللی سبک زندگی» به مبلغ ۶۶۲ میلیون دلار فروخت.
این ممکن است حاکی از پیامدهای منفی بحران باشد اگرچه مقامات قطری قاطعانه مثبتاندیش بودند، به عنوان مثال وزیر قطری، «علی شرید العمادی» در اکتبر ۲۰۱۷ اظهار داشت که «سازمان سرمایهگذاری قطر» که داراییهای تحت مدیریت آن ۳۰۰ میلیارد دلار تخمین زده میشود، بیش از ۲۰ میلیارد دلار از زمان آغاز بحران خلیج فارس به این کشور بازگرداند. در سپتامبر ۲۰۱۸ «قطر اکونومیک اینسایت» تأیید کرد که عملکرد اقتصادی قطر انعطافپذیر است. با وجود بحران اقتصاد 1/6 درصد در سال ۲۰۱۷ رشد کرد. حتی محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی در اجلاس سرمایهگذاری در ریاض اذعان کرد که قطر، با وجود اختلافات ما با آنها، اقتصادی بسیار قوی دارد.
در نتیجه با وجود بحران و تأثیر منفی اولیه، اقتصاد قطر، عمدتاً به دلیل محرکهای ارائهشده توسط سازمان سرمایهگذاری قطر، قوی باقی ماند. چالش جهانی کووید و سقوط قیمت نفت در سال ۲۰۲۰ نیز بر اقتصاد تأثیر گذاشت. بر اساس پیشبینی بانک جهانی، رشد قطر حتی با وجود سیاست افزایش هزینههای دولت برای کاهش پیامدهای اقتصادی کووید و هدف آن برای رشد ۳ درصدی در میانمدت متوقف شد. این با وجود فعالیت قویتر در بخش خدمات، مانند سرمایهگذاری در جام جهانی ۲۰۲۲ فیفا است. با وجود این به نظر میرسد در کوتاهمدت اقتصاد قطر در مواجهه با چالشهای مستمر عمدتاً به دلیل درآمدهای انرژیاش، انعطافپذیر است.
نقش خاندان آل ثانی
استراتژی نوسازی ملی قطر در دهه ۸۰ میلادی آغاز و در سال ۱۹۹۵ و طی یک کودتای بدون خونریزی به اوج رسید. در آن زمان به دلیل ولخرجیهای امیر شیخ خلیفه بنحمد آل ثانی و تهی شدن ذخایر نفتی قطر این کشور در آستانه ورشکستگی قرار گرفته بود. در پاسخ به بحرانی که در افق نمایان بود، فرزند او «شیخ حمدبن خلیفه آل ثانی» در حالی که پدرش در تعطیلات در آلپ سوئیس به سر میبرد دست به کودتا زد. او در یک پیام کوتاه به پدرش گفت: «بازنگرد». امیر جدید به محض به دست گرفتن قدرت، دست به تغییرات ساختاری گستردهای زد.
او ضمن سرمایهگذاری در حوزههای آموزش، فرهنگ، هنر و قائل شدن برخی حقوق برای زنان دست به تغییر نخبگان بوروکرات پیر زده و جوانان ۲۰ - ۳۰ ساله را جایگزین آنها کرد. برخی بر این باورند که این کشور در سال ۱۹۹۵ به تدریج شروع به تغییر به نفع زنان کرد یعنی زمانی که شیخه موزا همسر دوم شیخ حمد، مبادرت به برداشتن نقاب کرد با این حال، آریستوکراسی سنتگرا و حامیان «امیر پدر» اصلاحات را برنمیتابیدند و در همان سال به تخت نشستن امیر جدید، دست به یک ضدکودتا زدند، این کودتا به سرانجام نرسید در عوض اصلاحات سرعت گرفت.
اگر تا پیش از قرن ۲۰ اقتصاد قطر بر ماهیگیری و صید مروارید مبتنی بود، پس از شناسایی نفت در دهه ۱۹۴۰ اقتصاد این کشور به طلای سیاه اتکا یافت و روند شهرنشینی و گذار از اقتصاد محلی مبتنی بر ماهیگیری آغاز شد و با «چشمانداز ملی قطر ۲۰۳۰» انتظار میرود که اقتصاد نفتی را هم پشت سر بگذارد. گفته میشود درآمدهای نفتی قطر در دههی ۶۰ و ۷۰ سر به فلک زد و رشد اقتصادیاش به تدریج آغاز شد.
بر همین اساس، حاکمان این کشور سرمایهگذاری هنگفتی در زمینه توسعه زیرساختها و رشد شهری انجام دادند و تحولات چشمگیری در عرصه محیط زیستی هم به وجود آمد. با این حال، یکی از دلایل رشد قطر، تعهد رهبری این کشور به توسعه همراه با روابط پایدار با شرکای بینالمللی به دور از جنگ و ستیز بود. براساس برآورد «واحد اطلاعات اکونومیست»، قطر در سال ۲۰۰۸ بالاترین نرخ تولید ناخالص داخلی به ازای هر فرد را داشت. از نیمه دهه ۷۰ برنامهریزی شهری با هدف ایجاد یک چارچوب یا ساختاری برای توسعه آغاز شد. در تلاش برای نوسازی قطر، درآمدهای حاصل از نفت صرف پروژههای توسعه شهری شد.
در سال ۱۹۷۲ با یک شرکت برنامهریزی شهری بریتانیایی برای انجام طراحی و برنامهریزی توسعه مراکز شهری قرارداد بسته شد که راه را برای توسعه زیرساختی باز میکرد. در همان زمان، طرحی برای احیای آبهای کمعمق اطراف بخش شمالی دوحه برای میزبانی ساختمانهای دولتی و مالی بزرگ آغاز شد. این فرایند ادامه یافت تا سال ۲۰۰۸ که «چشمانداز ملی قطر ۲۰۳۰» آغاز شد که هدف از آن توسعه کشور در تمام حوزهها به منظور تضمین توسعه پایدار و استانداردهای بالای زندگی برای تمام ساکنان و نسل آیندهشان بود.
پرسش کلیدی دیگر که مستقیماً با اجرای بیشتر قدرت عاریهای قطر در ارتباط است به رهبری آن مربوط میشود. دلیلش این است که وقتی این کتاب، قدرت عاریهای قطر را توضیح میدهد، ناگفته نمیگذارد که این موضوع با تصمیم سیاستگذارش برای اعمال سیاستهای خاص مرتبط است و با وجود تلاشها برای تغییر رژیم در قطر توسط سایر اعضای خانواده آل ثانی، رهبری فعلی خانواده آل ثانی (که برای به کارگیری قدرت عاریهای مهم هستند) در قدرت باقی ماند و توسط شهروندانش حمایت شد.
به نظر میرسد هرگاه رهبری کنونی قطر که در به کارگیری قدرت عاریهای نقش محوری داشته، توانسته باشد در دوران محاصره یا تحریم بایستد، به سیاستهایی که مطابق با منافع سیاسی خودشان است ادامه خواهد داد.