| کد مطلب: ۵۹۲۸۹

شعر همه حاشیه‌‏نشین‏‌های جهان/نجوان درویش شاعری با ذهنیت عربی ـ جهانی است

«یک‌بار در بهشت بیدار شدیم» مجموعه‌ای از شعرهای نجوان درویش، شاعر، منتقد و روزنامه‌نگار فلسطینی است که بین سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ میلادی سروده شده و اولین‌بار با عنوانNothing More to Lose در نیویورک به چاپ رسیده است.

شعر همه حاشیه‌‏نشین‏‌های جهان/نجوان درویش شاعری با ذهنیت عربی ـ جهانی است

«یک‌بار در بهشت بیدار شدیم» مجموعه‌ای از شعرهای نجوان درویش، شاعر، منتقد و روزنامه‌نگار فلسطینی است که بین سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ میلادی سروده شده و اولین‌بار با عنوانNothing More to Lose در نیویورک به چاپ رسیده است. بعدتر البته این اشعار به زبان‌های اسپانیایی، کرواتی نیز بازگردانده شده‌اند و ترجمه‌های فرانسوی، ایتالیایی، یونانی و کاتالانی آنها نیز در دست تهیه است.

ترجمه‌هایی به زبان‌های هندی، اردو و آلبانیایی نیز از دیگر مجموعه شعرهای درویش نشان می‌دهد، با شاعری مواجهیم که این اقبال را یافته که در جهانی که شعر و ادبیات به‌زعم بسیارانی، زیر چرخ اقتصادی‌شدن مناسبات انسانی، در حال زوال و نابودی‌ است، همچنان مخاطبانی در اقصی‌نقاط دنیا می‌یابد و می‌تواند با آنها به گفت‌وگو بنشیند. بر اینها باید افزود، کسب جوایزی همچون جایزه «بیروت 39» در سال 2009 که به ۳۹ نویسنده برتر عرب که زیر ۳۹ سال داشته باشند، تعلق می‌گیرد یا قرارگرفتن همین کتاب او در سال ۲۰۱۴ در لیست بهترین کتاب‌های سال رادیو ملی آمریکا (NPR).

با این تفاسیر بیراه نیست، اگر بگوییم درویش ۴۷ ساله یکی از شخصیت‌های جهانی ادبیات عرب معاصر است و با عیسی بلاطه، منتقد فلسطینی، همنوا شویم که «شعر نجوان درویش تحولی شگفت‌انگیز در شعر امروز عربی است.» وقتی از شعر عرب سخن می‌گوییم، بلافاصله بسیاری از ذهن‌ها متوجه شاعرانی همچون محمود درویش می‌شود؛ هنرمندی فلسطینی که طعم زندان اسرائیل را چشید و بسیاری از آثارش بازتابی است از مقوله فلسطین و مفهوم مقاومت و مبارزه.

ذهن نجوان درویش نیز عاری از این دغدغه‌ها نیست به‌نحوی‌که عیسی بلاطه در مورد شعر او چنین می‌نویسد: «صدایی که هم‌زمان چنان پرشور و چنان بی‌طرف است که نفس را بند می‌آورد... شاید باید به شما، خواننده خیالی که زندگی‌تان با من بسیار متفاوت است – صرف‌نظر از دیدگاه‌ها، سیاست‌ها، تجربیات گذشته یا فقدان آنها - هشدار دهم، تا زمانی که خواندن این مجموعه را تمام کنید، غیرممکن است که از ارتباط با فلسطین فرار کنید.»

در این توصیف بلاطه از شعر نجوان، اما اشاره‌ای دوسویه وجود دارد که یک‌سویه‌ آن، مسئله فلسطین و شور مقاومت است. بنابراین از چنین منظری می‌توان با این سخن؛ «چنین شعری بازی نمی‌کند، زبان‌شناسانه، انتقادی و نظری نیست و خود را به دانشگاه‌ها نمی‌رساند، بلکه مستقیماً به قلب می‌رود، مستقیماً به اصل مطلب می‌پردازد و در هر صفحه، در هر سطر، صدای غنایی، قدرت تکان‌دهنده و خودپرسشگر، غالب است»، موافقت داشت.

اما باید دقت کرد که مرادِ بلاطه، وقتی از «بی‌طرفی» شعر نجوان درویش سخن می‌گوید، چیست؟ اینجا روی دیگر سکه شعری درویش را باید موردتوجه قرار داد و شاید به چیزی رسید شبیه آنچه ناتانیل تارن نوشته است: «مقاومت در خون و در خاطره جاری است اما این شعر، هرچقدر هم که وحشیانه باشد، پذیرشی غنایی و انسانی از دشمن و از دشمنان است»؛ زیرا گویی نجوان می‌داند «شر هرگز نمی‌خوابد». 

بر این باید افزود، این دیدگاه را که شعرهای نجوان درویش با زبانی ساده و بی‌پیرایه، مخاطب را به اندیشیدن درباره‌ رنج‌ها و امیدهای انسان معاصر دعوت می‌کند. نجوان در شعر خود، به ظلم‌هایی که بر ملت‌اش رفته است، می‌پردازد اما این باعث نمی‌شود که از مردم ستمدیده‌ دیگری که در معرض تبعیض نژادی، زبانی و فرهنگی قرار گرفته‌اند غافل شود.

به‌همین‌دلیل است که شعر او هم‌زمان شعری عربی و جهانی است. شعر حاشیه‌نشین‌ها و استثمارشدگان تاریخ است؛ او از آمازیغ (آزاد مردان) آفریقا، کرد، عرب، ایرانی، ترک و ارمنی می‌گوید. با خیام در نیشابور، با حافظ در شیراز، با احمد شوقی در مصر و با ارنستو کاردینال در نیکارا گوئه هم‌سخن می‌شود. به اصفهان و شیراز و بخارا و اهواز اشاره می‌کند. همین باعث شده است که حتی برخی چه‌بسا گزاف‌کارانه، او را با مولانا مقایسه کنند: «اگرچه اشعار او گاهی سیاسی است، اما پیامی جهانی را در خود جای داده که یادآور اشعار عرفانی بزرگی مانند مولوی است.»

بااین‌همه کمتر می‌توان تردید کرد که نجوان خود را همراه همه مظلومان در برابر ظالمان قرار میدهد و ستمکاران را درنهایت بازندگان تاریخ می‌داند. نمونه‌ای از این نگرش او را می‌توان در شعر «چه کسی ارامنه را به یاد می‌آورد؟» دید. عنوان این شعر عبارتی است منسوب به آدولف هیتلر که برای واکنش احتمالی به نسل‌کشی و بی‌اهمیت جلوه‌دادن آن گفته شده است.

پاسخ نجوان اما به چنین پرسشی قاطع و کوبنده است: «من آنها را به یاد می‌آورم./ من هر شب با آنها سوار اتوبوس کابوس‌ها می‌شوم/ قهوه امروز صبح را/ با آنها می‌خورم./ ای قاتل چه‌کسی تو را به‌یاد می‌آورد؟» 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار