انقلاب وجدان/درباره نقش سفر پاپ به لهستان در سقوط کمونیسم
نمیدانیم شنیده بودید یا نه، اما روز ۱۶ اکتبر در کشور لهستان روز پاپ ژان پل دوم نام گرفته است. شاید تصور کنید دلیل این امر تبار لهستانی این نخستین و تنها پاپ اسلاو تاریخ کلیسای کاتولیک است.

نمیدانیم شنیده بودید یا نه، اما روز ۱۶ اکتبر در کشور لهستان روز پاپ ژان پل دوم نام گرفته است. شاید تصور کنید دلیل این امر تبار لهستانی این نخستین و تنها پاپ اسلاو تاریخ کلیسای کاتولیک است. البته شاید این امر هم در این نامگذاری بیتأثیر نبوده باشد، اما کمی جستوجوی بیشتر مرا متوجه واقعیتی کرد که تاکنون کمتر درباره آن خوانده بودم و آن اینکه سفرهای جناب پاپ به سرزمین مادری نقش مهمی در آزادسازی این کشور از حکومت کمونیستی داشته است.
پاپ ژان پل دوم در سال ۱۹۷۸ به مقام پاپی رسید. او نخستین پاپ غیرایتالیایی بود که پس از 500 سال به این مقام رسیده بود. کمتر از یک سال از شروع ریاستاش بر کلیسای کاتولیک اما عزم را جزم کرد که سری به لهستانی بزند که بعد از جنگ جهانی دوم غلتیده بود به دامان بلوک شرق و شوروی برای آن تعیین تکلیف میکرد. همزمان البته در این کشور در همان سالها صدای اعتراضها کمکم بلند شده بود و شخصیتی همچون لخ والسا بهعنوان رهبر معترضان مورد توجه بینالمللی هم قرار میگرفت.
در چنین وضعیتی سفر پاپ به لهستان اما چندان برای حکومت لهستان نیز مطلوب نبود زیرا هرچه باشد، حتی اگر در ایران، به شوخی و البته برای ترساندن مردم از پیوستن فرزندانشان به گروههای دست چپی میگفتند کمونیست یعنی «خدا نیست»، اما این واقعیت را نیز نباید فراموش کرد که حکومتهای کمونیستی کم با باور به خدا و دین و مذهب مردم جدال نکردند. حال تصور کنید پس از دههها حکمرانی کمونیستهای خداناباور، وقتی پاپ پا به زادگاهش گذاشت، با موج جمعیتی معادل یکسوم مردم کشور مواجه شد که طی 9روزی که او در لهستان بود، دوست داشتند هرطور شده او را ببینند.
حکومت لهستان هم البته نگران چنین روزهایی بود. دولت کلیسای کاتولیک، بهعنوان مذهب اکثر لهستانیها را رقیبی جدی در جلب وفاداری شهروندان میدید و بدش نمیآمد سامانش را بر هم زند. درمقابل کلیسای کاتولیک در لهستان هم مقاومت شدیدی در برابر رژیم کمونیستی نشان داد. این بود که اگرچه حکومت نخست خود را بیمیل به این سفر نشان داد اما بعدتر هم که با اکراه پذیرفت پاپ به کشور سفر کند، شرایطی را برای سخنرانیهای او لحاظ کرد.
یکی از آنها این بود که نه علیه کمونیسم حرف بزند، نه علیه مذهبستیزی کمونیستها. البته هم پاپ زیرکتر از این حرفها بود، هم مردم معترض. این بود که او در این سفر، آنطور که جیمز فلاک در کتاب «پاپ در لهستان» توصیف کرده است، با زیرکی بین امیدهای رو به افزایش مردم لهستان و ترسهای خطرناک یک رژیم در حال مرگ مانور داد.
پاپ در سخنرانیهایش که گاهی تعداد شنوندگانش به میلیونها نفر میرسید، از کرامت و حقوق انسانها سخن گفت و همین اشارات برای مردمی که سالها زیر سرکوب حکومت بودند، کفایت میکرد که شجاعت تخیل و تفکر آزادی را لااقل در ذهن و ضمیر خود پرورش دهند. او حتی صریحتر از این اشارات، در یکی از سخنرانیهایش از لهستانیها خواست تا سنتهای ملی و مذهبی خود را حفظ کنند و برای آزادی مبارزه کنند.
در زمینه سفر پاپ به لهستان و تاثیر مهمی که بر جای گذاشت، مستندی نیز ساخته است بهنام «آزادسازی یک قاره: ژان پل دوم و سقوط کمونیسم». در این مستند که دیوید ناگلیری آن را ساخته است، او نشان میدهد که سخنرانی و نفس حضور پاپ در تقویت جنبش همبستگی مردم لهستان موثر بود. او حتی روایتی دارد از نشستهای پاپ با رهبران کمونیست لهستانی و تلاشش برای پایان حکومت نظامی. بدینترتیب میتوان این سفر را یکی از بزرگترین نمونههای پیروزی قدرت معنوی بر خشونت و ظلم قلمداد کرد؛ جایی که بهزعم برخی از محققان این حوزه، ژان پل باعث «انقلاب وجدان» شد تا درنهایت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق بدون شلیک حتی یک گلوله رقم بخورد.
یکی دیگر از مفسران درباره سفر زیارتی ژان پل دوم به لهستان گفته است که این سفر خارقالعادهترین سفر زیارتی در تاریخ اروپای معاصر بود. از ورشو تا ژنزوو، چستوخووا و درنهایت کراکوف، پاپ روح خود را برای مردماش به ارمغان آورد؛ روحی که بسیاری معتقدند جهان را در پشت پرده آهنین تغییر داد.