خشم شدید از خط سفید/بررسی ابعاد جامعهشناختی روانشناختی و رسانهای واکنش جامعه به ماجرای اینترنت بدون فیلتر بعضی از اشخاص
اگر قرار باشد دسترسی تسهیلشدهای وجود داشته باشد، منطقی است که با معیارهای روشن و قابلدفاع برای تمام افراد در شرایط مشابه فراهم شود؛ نه اینکه در قالب امتیازهای فردی یا گزینشی ظاهر شود.
هفته گذشته شبکه ایکس امکانی جدید در اختیار کاربران قرار داد؛ دیدن موقعیت مکانی. امکانی که بهدلیل فیلترینگ در ایران بدل به هشتگی جدید شد با نام «اینترنت سفید» و مشخص شد علاوه بر تعداد زیادی از فعالان سیاسی، نمایندگان مجلس و موافقان فیلترینگ، بر تن سیمکارتهای بعضی از خبرنگاران و فعالان جامعه مدنی هم رخت سفید پوشانده شده است.
همین موضوع بود که انتشار اسکرینشات از قسمت اطلاعات اکانتها را به همراه موجی از خشم و نفرت بهراهانداخت که ترکشهایش به تن روزنامهنگاران مستقل هم رسید. حالا تعدادی از جامعهشناسان بر این باورند که آنچه این موج خشم را ایجاد کرده، ساختار تبعیض و نابرابری است که بر پایههای شفافیت، پاسخگویی و عدالت دسترسی بنا نشده است و درنتیجه تقسیمبندی جامعه به «خودی» و «غیرخودی» را شکل داده است.
بعضی روانپزشکان هم ریشههای این خشم عمومی را درک میکنند اما آن را قابل نقد میدانند و بر این باورند که جامعه محصور در نظام تبعیض سیستماتیک، با روایتسازی و واکنش نشان دادن به افراد بهجای ساختار تبعیضآمیز، سرمایههای اجتماعی را از بین میبرد. آنها ریشه این شکل از واکنش را نوعی «احساس گناه پنهان» میدانند که به این شکل فرافکنی میشود؛ احساس گناه افرادی که از ایران رفتهاند و حالا سرمایههای اجتماعی داخل کشور را آماج انتقاد کردهاند.
کارشناسان ارتباطات هم بر این باورند که مطالبه روزنامهنگاران باید دسترسی همه به اینترنت آزاد باشد و اگر بههردلیلی قطع میشود، باید برای همه قطع باشد. آنها روزنامهنگاران را به شفافیت و مطالبهگری برای دسترسی همگانی به اینترنت آزاد دعوت میکنند و میگویند ممکن است پاسخ آنها همچنان هم برای بخشی از جامعه متقاعدکننده نباشد اما آنها باید به رسالتی که ایجاد شفافیت است عمل کنند.
اختلال در نظم اعتماد و عدالت ارتباطی
در جریان جنگ ویتنام رسانههای آمریکایی، حکومت آمریکا را با نشاندادن فجایعی که در ویتنام رخ میداد زیر فشار قرار دادند. هنوز هم در لابهلای اخبار میتوان ردپای تصاویر و ویدئوهایی که توسط خبرنگاران در آن روزها ثبت شده را دید. آنها خبر از نسلکشی با بمبهای خوشهای دادند که توسط آمریکا بر سر مردم ویتنام بارید.
پس از این تجربه بود که آمریکا، در سال ۲۰۰۱ و در زمان حمله به افغانستان، حضور خبرنگاران بهجز خبرنگاران سیانان را در جنگ ممنوع کرد؛ تصمیمی که واکنشهای زیادی در پی داشت و منجر به این شد که دو سال بعد در سال ۲۰۰۳ و در زمان جنگ با عراق، وزارت دفاع آمریکا موضوعی را به میان روزنامهنگاران ببرد بهنام «روزنامهنگاری همراه». وزارت دفاع آمریکا در آن زمان اعلام کرد عراق سلاحهای کشتارجمعی دارد و مقابله با این سلاحها نیازمند آموزش ویژه است و با همین استدلال از خبرنگاران دعوت کرد در دوره آموزش مقابله با سلاحهای کشتارجمعی شرکت کنند.
در این دوره، خبرنگاران شش ماه در پایگاههای آمریکایی زندگی میکردند و روزمره خود را با نظامیان آمریکایی میگذراندند؛ تصور عمومی این بود که ارتش آمریکا راهی برای حفاظت از جانشان را به آنها نشان میدهند. هیچکس به آنها درباره اینکه چه بنویسند یا ننویسند نگفته بود. اما همین موضوع به بحثی جدی میان روزنامهنگاران بدل شد و عدهای استدلال میکردند که این دوره ممکن است بهدلیل حفاظت از جان خبرنگاران برگزار شده باشد اما دلیل مهمتری هم دارد.
آنها میگفتند همین افراد هستند که به جبهه میروند و همراه همان کسانی هستند که با آنها زندگی کردند. درنتیجه این همزیستی میتواند به شکل غیرمستقیم روی اخبار آنها اثرگذار باشد. این وضعیت را میتوان به آنچه این روزها با اینترنت سفید بر سر روزنامهنگاران باریده مقایسه کرد و در شکلی کلیتر به این مسئله پرداخت که نسبت روزنامهنگاران با امکاناتی که در اختیارشان قرار میدهند چگونه باید تنظیم شود.

شیرین احمدنیا، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران موضوع دسترسی بعضی خبرنگاران و فعالان مدنی به اینترنت بدون فیلتر را بیشازآنکه مسئلهای فردی بداند، نشانهای از اختلال در نظم اعتماد و عدالت ارتباطی در جامعه میداند. او به «هممیهن» میگوید واکنش عمومی گسترده و شدید نسبت به این موضوع از همینجا تغذیه شده است: «از احساس اینکه بخشی از فرآیندهای حساس و مرتبط با حقوق شهروندی، در فضایی غیرشفاف و نابرابر رقم خورده است.»
به گفته او هر نوع دسترسی ویژه در حوزهای به این میزان عمومی و حیاتی، وقتی در سکوت و بدون معیارهای شفاف رخ دهد، ناگزیر بهشکل رانت دیده میشود: «حتی اگر نیت اولیه، به تعبیر برخی، حمایت از کار رسانهای بوده باشد.» احمدنیا بر این باور است در جامعهای که سرمایه اجتماعی شکننده است، کوچکترین نشانههای تبعیض میتواند باعث واکنشهای گسترده و احساسی شود؛ نه از سر دشمنی با افراد، بلکه از سر نگرانی نسبت به بیعدالتی ساختاری: «از منظر اخلاق حرفهای هم، هر کنشگری که در میدان رسانه یا جامعه مدنی فعالیت میکند، ناچار است نسبت به بازتاب اجتماعی تصمیمات خود حساس باشد. این حساسیت بخشی از هویت حرفهای ماست. اگر قرار باشد دسترسی تسهیلشدهای وجود داشته باشد، منطقی است که با معیارهای روشن و قابلدفاع برای تمام افراد در شرایط مشابه فراهم شود؛ نه اینکه در قالب امتیازهای فردی یا گزینشی ظاهر شود.»
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران پرهیز از شخصیسازی و تقلیل مسئله به افراد را لازم میداند: «مشکل اصلی در نحوه طراحی و مدیریت چنین سیاستهایی است، نه الزاماً در کسانی که از آن بهرهمند شدهاند، مگر اینکه با قصد استفاده شخصی یا آگاهانه بوده باشد که آن خود موضوع دیگری است.» احمدنیا در توضیح بیشتر این موضوع میگوید: «نظام ارتباطی و سیاستگذاری اینترنت زمانی میتواند اعتماد تولید کند که بر پایههای شفافیت، پاسخگویی و عدالت دسترسی بنا شود.»
او راهحل پایدار برای چنین مشکلاتی را نه در سرزنش افراد که در اصلاح ساختار و برقراری قواعد یکسان برای همه میداند: «هرچند همین لحظات است که خیلی از ما درسهایی که باید را میگیریم و در مسیر مسئولیتپذیری بیشتر در قبال جامعهای که به آن تعهد داریم قرار میگیریم اما راهحل پایدار برای چنین مشکلاتی را باید در اصلاح ساختار و برقراری قواعد یکسان برای همگان جست. درنهایت حواسمان باشد در شرایطیکه هرچه بیشتر نیاز به حفظ جبهه واحد داریم، نتیجه خودزنیها چه کسانی را خوشحال میکند.»
روایتسازی برای ازبینبردن سرمایه اجتماعی

«نمیتوان پدیدههای اجتماعی را بهشکل دستوری بهراه انداخت و متوقف کرد.» این جمله را امیرحسین جلالی، روانپزشک و عضو هیئتعلمی انجمن روانپزشکان به «هممیهن» میگوید. او خشم اجتماعی که به روزنامهنگاران معطوف شده را قابل درک میداند: «زمانیکه چنین اتفاقی افتاده میتوان درک کرد که چرا این خشم و واکنش بیپروا و بیرحمانه نسبت به کسانی رخ میدهد که به تبعیض تن دادند و بهنوعی با دستگاه تبعیض و دستهبندیکردن شهروندان همکاری کردند.
اما زمانیکه این مسئله را درک میکنیم به این معنا نیست که غیرقابل نقد است.» برای او قابل باور نیست که گردانندگان شبکه ایکس باوری به نظام بدون تبعیض و گردش آزاد اطلاعات داشته باشند: «نظام سرمایهداری و نظامی که پشت این سیستمهاست بهدنبال دستکاری و شکلدادن به افکار عمومی است و این تجربه در شبکههای اجتماعی امری قابل اثبات است که مورد توجه دستگاههای قضایی و امنیتی در ایالاتمتحده آمریکا هم قرار گرفته است.»
بااینحال او بررسی واکنشها به اینترنت سفید را از این موضوع جدا میکند میکند و میگوید: «اتفاقیکه میافتد این است که علاوه بر اینکه انگیزه روزنامهنگاران و کنشگران مدنی کاهش پیدا میکند، ما شاهد ازبینرفتن یک سرمایه اجتماعی داخلی هستیم.»
به گفته او نوع روایتسازی فضای رسانهای ضدسرمایه اجتماعی روزنامهنگار و کنشگر مدنی است: «من بهعنوان یک کنشگر و کسی که به پدیدهها نگاهی نقادانه دارم، میبینم که ما در حال ازدستدادن سرمایههای اجتماعی به اسم روزنامهنگار، اهالی رسانه، فعال سیاسی، کنشگر اجتماعی و حتی کنشگران اقتصادی هستیم. این مسئله مرا به فکر فرو میبرد. تعدادی روزنامهنگار یا کنشگر سیاسی از چنین امکانی استفاده کردند اما پیوندزدن آن به سرسپردگی به سیستم سلطه و همکاری و همدستی با سیستم تبعیض، برای آینده جامعه ایرانی زیانبار خواهد بود.»
عضو هیئتعلمی انجمن روانپزشکان علت این زیانبار بودن را ازبینرفتن سرمایه اجتماعی میداند که نیروی داخلی است: «منتقدان، کسانیکه زندان رفتند، در کنار برخورداران رسمی از سیستم تبعیض قرار داده شدند و بین اینها تفاوتی قائل نمیشوند. نتیجه این وضعیت، ایجاد مشروعیت برای کسانی است که در یک فضای نابرابر نیاز به چنین امکانی ندارند.»
در فضای کنونی با نوعی از روایتسازی مواجهایم که گویی توطئهای پشت پرده در جریان بوده و افراد در حال تنازل اخلاقی بودند: «با شکلی از روایتسازی مواجه شدیم که در ضدیت با سرمایه اجتماعی داخلی درنهایت سودی برای جامعه مدنی ایران ندارد و جامعه ایرانی را فاقد هر نوع ظرفیتی برای تغییر و تحول میکند. نتیجه این روایتسازی این است که کسی از بیرون باید بیاید و ما را نجات دهد.»
جلالی جامعه را محصول و محصور در یک نظام تبعیض سیستماتیک میبیند که در آن همه افراد از سیستم تبعیض بهرهمند میشوند و چوب آن را هم میخورند: «بهباور من خیلی از کسانی که از اینترنت سفید استفاده کردند نهتنها آگاه نبودند که تصورشان این نبود که امر غلطی است. درست است که این دسترسی غلط است و مطلوب نیست اما کدام ساحت زندگی فردی، اجتماعی و روزمره ما درست است.
راه اصلی این نیست که ما خشممان را جابهجا بکنیم.» او راه اصلی را در بلندتر کردن نگاه نسبت به سیستم تبعیض میداند: «کسی که طرفدار و عامل فیلترینگ است و از این اینترنت استفاده کرده، کاری کاملاً غیراخلاقی انجام داده و خود ساختار و فرد باید مورد تخطئه قرار بگیرد. اما همانطور که در تمام حوزههای اجتماعی حق قربانینکوهی نداریم، اینجا هم کسانی که از این سیستم استفاده کردند قربانی فضای غیرشفاف و تبعیضآمیزند.»
او در توضیح بیشتر آنچه در حال رخدادن است، میگوید: «درباره فردی که از اینترنت بدون فیلتر استفاده کرده طوری حرف زده میشود که گویی نوکر «بی جیره مواجب» یک سیستم پنهان و مخوف است که هر روز او را بهکار میگیرد.» جلالی با نقدکنندگان داخل کشور همدلی دارد اما بر این باور است اگر کسی از بیرون کشور این نقدها را میکند، نفساش از جای گرم بلند میشود: «روزنامهنگاران هر روز با زندگی، آسایش، جوانی و آیندهشان برای هر خطی که مینویسند قمار میکنند و بسیاری از آنها چوب آن را هم خوردند، اینکه کسی بگوید آنها نادانسته یا دانسته به نوعی نوکری تن دادهاند، بیانصافی است.»
او ریشه مطرحشدن چنین صحبتهایی را در نوعی «احساس گناه پنهان» میداند که به این شکل فرافکنی میشود: «اگر فردی خارج از ایران زندگی میکند لازم نیست احساس گناهش را روی کسی فرافکنی کند که هر روز، هم هوای آلوده را میبلعد، هم در این آلودگیهای سیاسی و اجتماعی که بعضاً توسط هموطنان در داخل و بیرون تولید میشود، نفس میکشد.» ازسویدیگر، او از روزنامهنگاران میخواهد با مناعت با این موضوع برخورد کنند و نرنجند: «جامعه مدنی ایران پذیرفته که چوب بخورد اما برای توسعه ایران تلاش کند.
توسعه ایران امر دشواری است و بخش مهم آن تغییر و تقویت فرهنگ مدنی ماست. میتوان با مناعت و برخورد سازنده و غیرقهرآمیز با منتقدان همراهی و همدلی داشت و آنها را تشویق کرد که علیه ساختار سرکوب بایستند، نه اینکه با ساختار تبعیض و سرکوب بهنوعی علیه کسانی همراه شوند که خودشان قربانی این سیستم هستند.»
او معتقد است ضعفهای فردی نتیجه یک ساختار است: «همین ساختار است که ما را به امتیازها وابسته میکند و گاهی برای انجام کارهای روزمره ناچار به بهرهگیری از این امتیازها میشویم و این امر غیرقابل باوری نیست. اما در این فضاهای پر از سوءتفاهم هر عاملی تبدیل به مسئلهای برای شککردن میشود.»
شکست اخلاقی برای روزنامهنگاران

سیمین کاظمی، جامعهشناس هم بر این باور است که جامعه ایران، در تقسیمبندی خودی و غیرخودی که معیار تقسیم امتیازات است، خود را بهعنوان غیرخودی و محروم از امتیازاتی میبیند که توسط حاکمیت توزیع میشود. او در توضیح بیشتر این امتیازات و ریشههای خشم اجتماعی که این روزها در فضای مجازی علیه اینترنت سفید شکل گرفته به «هممیهن» میگوید: «این امتیازات شامل بسته بزرگی از امتیازات اقتصادی، اداری، مصونیت سیاسی و قضایی، پیشرفت شغلی و چیزهای دیگر است.
اخیراً مشخصشده که دسترسی آزاد به اینترنت هم رانتی است که بین دایره خودیها توزیع میشود و سایر مردم مجبورند از سد فیلترینگ بگذرند تا به اینترنت دسترسی پیدا کنند. بدیهی است که این تبعیض و محرومیت، خشم و نارضایتی بهوجود میآورد و این تصور را میسازد که مردم از نظر حاکمیت غیرخودی و دشمن، صغیر و فاقد صلاحیت استفاده از اینترنت آزاد هستند و دسترسیشان باید تحت کنترل حاکمیت باشد ولی یک اقلیتی هستند که مورد اعتماد حاکمیتاند و از نظر ذهنی رشید و بالغاند و حق دسترسیشان به اینترنت آزاد بهرسمیت شناخته شده است. چنین تبعیضی خشم جامعه را برمیانگیزد، ضمن اینکه تحقیرآمیز و حامل توهین هم هست.»
او معتقد است: «مردمی که در محرومیت هستند و با چنین تبعیضی روبهرو شدهاند، دریافتهاند که گروهی که انتظارات اجتماعی از آنها متفاوت بوده یعنی روزنامهنگاران و خبرنگاران مستقل نیز در این تبعیض در سوی دیگر، یعنی در کنار طبقه حاکم و خودیها هستند، قابل انتظار است که افشاشدن این واقعیت برای جامعه تکاندهنده و ناراحتکننده باشد و موجب ناامیدی و خشم شود.»
به اعتقاد او یکی از تبعات فاششدن اینترنت سفید، بیاعتمادی و تقویت این باور است که مواضع جامعه مدنی و رسانهها متناسب با میزان منافع و امتیازاتی خواهد بود که به آن دسترسی دارند: «این گمان پیش میآید که جامعه رسانهای که وظیفه انتقال و انتشار اخبار و اطلاعات صحیح و دقیق را دارد، بهخاطر منافع دچار سوگیری شود و در افشای واقعیت اهمال کند یا واقعیت را بهنفع آنهایی که رانت میدهند تحریف کند. ازبینرفتن اعتماد و سرمایه اجتماعی ضربه سنگینی است که جبران و بازسازی آن به آسانی میسر نمیشود.»
او پنهانکاری و فقدان شفافیت را شکست اخلاقی برای روزنامهنگاری مستقل میداند: «متاسفانه روزنامهنگاران و خبرنگاران با پذیرفتن اینترنت آزاد و سکوت درباره آن از مسیر اخلاق حرفهای خارج شدند و به تبعیض مشروعیت دادند. همین موجب میشود دستکم برای مدتی از سوی برخی طرد شوند و اخبار و گزارشهایشان مورد تردید قرار گیرد.»
او معتقد است جامعه مطبوعاتی باید در این مورد شفافیت میداشت: «وقتی چنین امتیازی به آنها داده شد، اگر واقعاً بحق دسترسی آزادانه و همگانی به اطلاعات و دادهها اعتقاد دارند، باید از گرفتن چنین امتیازی امتناع میکردند و موضوع را به اطلاع مخاطبان میرساندند.»
کاظمی میگوید جامعه عموماً در برابر تبعیض سکوت نمیکند و این واکنش به تبعیض قابل درک است اما میتواند واکنش دیگری هم به این موضوع داشته باشد: «واکنش دیگر میتوانست بهجای حمله به افراد، اعتراض به ساختاری باشد که چنین تبعیضهایی را خلق میکند و به گروهی امتیاز میدهد و بقیه را محروم میکند.
واکنش جامعه میتواند مطالبه اینترنت آزاد برای همگان، رفع تبعیض و رفع فیلترینگ باشد. برداشتن فیلترینگ وعده رئیس دولت فعلی بوده و باید آن را بهطور جمعی یادآوری و مطالبه کرد و توضیح خواست.» احساس خشم و ناامیدی موجب انباشت نارضایتیها میشود و جامعه با پیوستن اهل رسانه به اردوی «اقلیت ممتاز»، خود را تنهاتر و وضعیت خود را غیرقابل درمان ارزیابی میکند: «امید جامعه از این بریده شده که خبرنگاران و روزنامهنگاران موضوع فیلترینگ را صادقانه پیگیری کنند.
جامعه ما مدتهاست با ازسرگذراندن تجربیات مختلف، اعتمادش به طبقه حاکم سستشده و این اصل را دریافته که پشت هر خبر و اظهارنظری، منافع چه گروه یا افرادی قرار دارد. با افشای اینترنت سفید، این سوءظن اجتماعی شدیدتر و بحرانیتر هم خواهد شد.» بااینحال او معتقد است از دو بُعد میتوان به مسئله اینترنت سفید برای روزنامهنگاران نگاه کرد: «اگر با یک نگاه خنثی و ابزاری به حرفه خبرنگاری نگاه کنیم، خبرنگار لازم است بهخاطر حرفهاش دسترسی آزادانه به اخبار و اطلاعات داشته باشد و سیمکارت سفید لازم است و باید داشته باشد.
در بسیاری از حرفههای دیگر هم حرفهمندان به ابزار و اطلاعاتی دسترسی دارند که افراد خارج از آن حرفه ندارند. مثلاً در حرفه پزشکی، پزشکان میتوانند برای دیگران نسخه بنویسند، جراحی کنند، گواهی مرخصی استعلاجی بدهند و هیچکس دیگری نمیتواند به این امتیازات دسترسی داشته باشد، ازاینمنظر این یک تبعیض نیست و مقتضیات حرفهای است.» او میگوید برخورداربودن از اینترنت آزاد ممکن است عزم خبرنگاران و تلاش آنها را در طرح مسئله رفع فیلترینگ، بهعنوان یک مطالبه اجتماعی، تحتتاثیر قرار دهد: «قلم انتقادی آنها را کُند و سست کند و این وضعیت برای جامعه ناامیدکننده است.»
شفافیت و مطالبهگری

مرتضی کاردر، روزنامهنگار و عضو هیئتمدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران هم خشم عمومی را درک میکند و درباره علت آن به «هممیهن» میگوید، چون مواجهه جامعه با اینترنت و هر پدیده جدید تکنولوژیکی همواره با ممنوعیت و محدودیت همراه بوده است: «بخشی از عمر همه ما بر سر انتظار برای اتصال، تلفشده و این خشمها بههمیندلایل بحق است. افراد میبینند در روزهایی که این انتظار و عدمدسترسی وجود داشته، عدهای بدون این مشکلات از اینترنت برخوردار بودند.»
او تردیدی ندارد که روزنامهنگاران بهواسطه نیازهای شغلیشان باید به اینترنت دسترسی داشته باشند: «مسئله این است که این ماجرا مانند بسیاری از موارد دیگر، تبدیل به یک تبعیض میشود؛ چون بسیاریاوقات کسانی که باید از این حق برخوردار باشند، از آن برخوردار نیستند و مجموعه بزرگی از افراد بهنام خبرنگاری و اینترنت خبرنگاری از آن برخوردار میشوند و این پرسش ایجاد میشود که اساساً چرا باید فیلترینگ وجود داشته باشد.
هیچ پاسخ روشنی به این سوال وجود ندارد، دسترسی به نهادهای سیاستگذار و کسانی که این قوانین را مصوب میکنند هم وجود ندارد و مبنای مشخصی هم برای فیلترینگ وجود ندارد.» دسترسی آزاد به اطلاعات جزو بدیهیات جهان امروز است: «متاسفانه ما همواره دراینزمینه با مشکل مواجه بودیم و مانند جوامع پیشامدرن با موضوع اینترنت مواجه میشویم و درنتیجه این ماجرا ادامه خواهد داشت.»
کاردر بر این باور است که بدنه مطبوعاتی، قدرت پیشین خودش را ندارد: «حاکمیت و نهادهای حاکمیتی فکر میکنند با در اختیار قراردادن چیزهایی مانند اینترنت خبرنگاری، طرح ترافیک و مواردی شبیه به اینها، جامعه مطبوعاتی را به سکوت دعوت کنند و بهنظر میرسد در این ماجرا موفق بودند. مطالبه اینترنت آزاد برای همه، در سالهای اخیر از صدر مطالبات جامعه مطبوعاتی خارجشده و این غمانگیز است و دسترسی آزاد برای همه باید جزو اولویتهای روزنامهنگاران باشد؛ اما شاید چون برخی از این افراد به اینترنت آزاد دسترسی داشتند، این مسئله برایشان چندان پررنگ نبوده است.»
به گفته او اصل مطالبه روزنامهنگاران باید دسترسی همه به اینترنت آزاد باشد و اگر بههردلیلی قطع میشود، باید برای همه قطع باشد: «اینکه سطحبندی و دهکبندی مانند یارانه در این مسئله ایجاد شود، نشاندهنده تبعیض است و طبقهبندی دیگری به همه طبقهبندیهای موجود اضافه خواهیم کرد.» عضو هیئتمدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران معتقد است که اعتماد عمومی به مطبوعات، آسیب دیده و با اتفاقاتی ازایندست آسیب بیشتری هم خواهد دید. او به روزنامهنگاران پیشنهاد میکند که این وضعیت را به فرصتی تبدیل کنند و رفع فیلتر و اینترنت آزاد را در صدر مطالبات و اولویتهایشان قرار دهند.
اینترنت به مثابه حقی عمومی

اعظم صوفیانی، پژوهشگر ارتباطات اما در گفتوگو با «هممیهن» معتقد است که نتیجهگیری سریع جامعه درباره این موضوع، ناراحتکننده بود: «برخی این توضیح را دادند که پیش از فیلترشدن توئیتر، اکانتهایشان را ساخته بودند و در آنزمان بحث اینترنت سفید وجود نداشته است. لازم بود که این افراد دیده شوند اما آنها هم در کنار افرادی که از اینترنت سفید استفاده کرده بودند، قرار گرفتند. پیچیدگیهای اینچنینی دیده نشد، بلافاصله افراد را تقسیمبندی کردند و به آنها برچسب زدند.»
او به «هممیهن» میگوید کسانیکه اینترنت سفید دریافت کردند، با جامعه شفاف نبودند: «این خبر در روزهایی منتشر شد که برای کارهای ساده پژوهشی، با چالش فیلترینگ مواجه بودیم و اگر روزنامهنگار حق دارد، پژوهشگر هم حق دارد، کسی که کسبوکار اینترنتی دارد هم حق دارد و چنین نگاهی، مسئله را طبقاتی میکند.
بسیاری از این حق محروم بودند و زمانیکه روزنامهنگاران اینترنت سفید دریافت کردند این مسئله را برای جامعه شفاف نکردند.» صوفیانی تصمیمگیری، واکنش سریع جامعه و تقسیم به خودی و غیرخودی را ناشی از ساختار تبعیضآمیز میداند: «جامعه برای هر مسئلهای بسیار سریع تصمیمگیری میکند و بلافاصله دوقطبی خودی و غیرخودی را شکل میدهد که ناشی از ساختاری است که تبعیض میآفریند.»
او اینترنت را یک حق عمومی میداند و معتقد است، فضای رسانهای و روزنامهنگاران باید روی اینکه اینترنت حق همه است ،تمرکز میکردند و این موضوع را مطالبه میکردند: «ممکن است پاسخی که برخی از خبرنگاران مخالف فیلترینگ به جامعه دادند، با بازخورد موردنظر آنها متفاوت بوده باشد.
اما مسئله، شفافیت است و با وجود تمام این شرایط، بهنظر من بهترین پاسخی که میتواند اتفاق بیفتد، همچنان شفافسازی و بیان این مسئله است که چه اتفاقی افتاده است.» به گفته او اگر روزنامهنگاران بهصورت شفاف پاسخدهند، ممکن است بخشی از جامعه همچنان پاسخ آنها را نپذیرد؛ اما دراینصورت آنها در راستای رسالتشان که شفافیت است، عمل کردهاند.