| کد مطلب: ۲۳۷۹۷
شکاف اپوزیسیون بر سر جنگ

بررسی مواضع مخالفان جمهوری اسلامی در قبال حمله احتمالی اسرائیل به ایران

شکاف اپوزیسیون بر سر جنگ

طی همه این سال‏‌ها با هر رخداد مهمی در کشور رسانه‌‏های اپوزیسیون خارج از کشور به واکنش نسبت به آن پرداخته اما هر چه جلوتر می‌‎آییم، هم در یکدستی این نظرات خدشه وارد شده و هم در پی افزایش امکانات مذکور واکنش‏‌ها متنوع‌‏تر شده است. البته که شاهد چنددستگی در دیدگاه‌‏های همان‌‏ها که پیشتر در آن رسانه‌‏ها و در طی این مدت از یکدستی سخن می‎‌گفتند هم هستیم.

اعتراضات گسترده از چند دهه گذشته در کشور، کم‎کم فضای سیاسی خاصی را به همراه آورد و عملاً با خروج عده‌ای از ایرانیان به‌ویژه پس از اعتراضات 88، در پی گسترش برخوردها و تنش‌‎ها در کشور، اپوزیسیون متفاوت‎تری در آن سوی مرزها ایجاد کرد و دیگر صرفاً تشکیلات مجاهدین خلق و سلطنت‌طلب‌ها که از همان سال‌های اولیه پس از پیروزی انقلاب در خارج از مرزها به مقابله با جمهوری اسلامی ایران پرسروصدا فعالیت می‎کردند، به عنوان اپوزیسیون شناخته نمی‎شوند و جریان‎ها و تشکل‎های مختلف آن سوی مرزها به اظهارنظر درباره وقایع ایران و پیرامون ایران می‌پردازند. 

اگر تا پیش از این تنها آنهایی که در آن سوی مرزها رسانه و تلویزیون داشتند، توان اظهار نظر درباره ایران و یا هر مسئله دیگری را پیدا می‌کردند، با افزایش شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان ابزار ارتباطی تقریباً هر آن که بخواهد می‎تواند نظرش را بی‌واسطه به مردم مخابره کند. طی همه این سال‌ها با هر رخداد مهمی در کشور رسانه‌های اپوزیسیون خارج از کشور به واکنش نسبت به آن پرداخته اما هر چه جلوتر می‎آییم، هم در یکدستی این نظرات خدشه وارد شده و هم در پی افزایش امکانات مذکور  واکنش‌ها متنوع‌تر شده است.

البته که شاهد چنددستگی در دیدگاه‌های همان‌ها که پیشتر در آن رسانه‌ها و در طی این مدت از یکدستی سخن می‎گفتند هم هستیم. از جمله مهمترین نشانه‌های شکست محسوس آن یکدستی جریان اپوزیسیون رسانه‌دار خارج از کشور در سال 1401 و در پی اعتراضات به مرگ مهسا امینی رخ داد و آن هم آن زمان که جمع کثیری از این جماعت تحت علم سلطنت‌طلب‌ها و رضا پهلوی سعی کردند متحد شوند و خود را اپوزیسیون قوی و حتی آلترناتیو حکومتی معرفی کنند اما در نهایت پس از چند جلسه و میتینگ پیش از حتی نزدیکی به هدف، اختلافات چنان گسترده شد که تک‌تک آنها به مرور از ائتلاف خارج شدند و حتی به مخالفان یکدیگر هم بدل شدند.

در همه این سال‌ها طیف دیگر اپوزیسیون، تشکل سازمان مجاهدین خلق بود که در افزایش حامیان و اعضا با معضل روبه‌رو بوده؛ به‌ویژه آنکه هنوز خاطرات مردم از همراهی این تشکیلات با صدام در جنگ 8 ساله و قیام مسلحانه‌ای که برای از بین بردن حکومت نوپای جمهوری اسلامی در پی گرفتند و ترورهایی که در پرونده‌شان نام آنها آمده است، باقی است و مانعی بر سر راه پیشبرد اهداف‌شان.

البته در پی همان افزایش شبکه‌های اجتماعی در این بین دسته دیگری از اپوزیسیون هم به مرور به شهرت رسیدند که شاید در جایگاه مخالف آنچه در ایران جاری و ساری است، قرار گرفته‌اند اما دغدغه‌شان بیشتر آزادی و حقوق بشری آن هم با رویکرد تقریباً خشونت‌پرهیز است که البته هم از لحاظ تشکیلاتی در موقعیت حداقلی هستند و هم در تندروی‌های پرهیاهو و پرامکانات مخالفان جمهوری اسلامی خارج از مرزها دست پایین را دارند.

این افراد در بیشتر اظهارنظرها در تلاشند که نوعی انسانیت و آزاداندیشی غیروابسته را در پیش بگیرند. از جمله مواردی که اپوزیسیون خارج‌نشین را با چنددستگی حتی بیش از آنچه اشاره شد، روبه‌رو کرد مسئله جنگ اسرائیل و فلسطین از 7 اکتبر سال گذشته و رخدادهای پس از آن است. از زمانی که سیدحسن نصرالله ترور شد تا پس از حمله موشکی ایران به اسرائیل در دهم مهرماه، یکی از مهم‌ترین محورهایی که در صدر اخبار منطقه دیده می‌شود، بررسی و گمانه‌زنی درباره این موضوع است که آیا اسرائیل به حمله ایران پاسخ خواهد داد و این پاسخ احتمالی در چه حد است؟

فارغ از اینکه در دنیای تحلیل‌ها و گمانه‎‌زنی‌ها چه می‌گذرد، در بین ایرانیان نیز فضای اظهارنظر درباره حمله احتمالی اسرائیل و نوع آن در صورت وقوع برقرار است اما علاوه بر این دو موضوع، یک بحث دیگر نیز وجود دارد؛ اینکه آیا باید به استقبال حمله اسرائیل رفت یا خیر. این گزارش سعی دارد به بررسی مواضع اپوزیسیون جمهوری اسلامی بپردازد و به این سوال پاسخ دهد که چه فضایی در بین چهره‌ها و گروه‌های شاخص اپوزیسیون برقرار است؟ البته پیش از ورود به گزارش ذکر این نکته ضروری است که آنچه در این گزارش مورد اشاره قرار می‌گیرد، ادبیاتی است که اپوزیسیون دارند، جملات آنها بدون دخل و تصرف در گزارش ذکر شده و موضع روزنامه هم‌میهن نیست.  

حامیان جنگ‌ ایران و اسرائیل

چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور عده‌ای هستند که در سخنان و واکنش‎هایشان از شروع جنگ ایران و اسرائیل دفاع می‌کنند. در داخل کشور شاهد آن هستیم که جریان تندرویی با خاستگاه اصولگرایی و رویکرد بنیادگرایانه خواهان ورود ایران به جنگ با اسرائیل هستند؛ نمونه‌اش تشکل «شریان» که منشعب از جبهه پایداری است؛ در پیامی که برای تسلیت شهادت یحیی سنوار توسط اسرائیلی‌ها منتشر کرده، چنین نوشته است:«فرماندهان قهرمان و دلاور نیروهای مسلح خداقوت می‌گوییم و از آنان درخواست داریم با تغییر دکترین دفاعی-هسته‌ای، در جنگ تمام‌عیاری که دشمن خونخوار به امت اسلامی تحمیل کرده، رویکرد تهاجمی و حمایت قاطع و آشکار از تمامی اضلاع محور مقاومت - و نه‌فقط جغرافیای ایران عزیز - را مدنظر قرار داده و بدانند پاسخ‌های بازدارنده و مملو از تلفات در سرزمین‌های اشغالی و اشغالگران چندملیتی مهاجر از غرب که همگی نیروهای نظامی محسوب می‌شوند، با پشتوانه‌ی حداکثری مردم قهرمان ایران اسلامی و امت‌ عدالتخواه جهان اسلام و ملت‌های آزادیخواه دنیا قرار خواهد گرفت.»

در برابر هم در خارج از کشور عده‌ای از تندروترین اپوزیسیون خواهان شروع جنگ ایران و اسرائیل هستند؛ آنها در توجیه حمایت تلویحی یا صریح خود از حمله خارجی به کشور، به مواردی از مسائل سیاست داخلی و خارجی کشور اشاره و انتقاد کرده‌اند، بدون آنکه پاسخ دهند پیامدهای حمله خارجی به کشور چیست و آیا با بمباران و زیرساخت‌های آن توسط نتانیاهو و حامیان آن چیزی از کشور باقی می‌ماند که آنها بخواهند بعدها دموکراسی و توسعه را برای آن به ارمغان بیاورند. چهره‌هایی مانند:

سلطنت‌طلب‌ها:رضا پهلوی  (پسر محمدرضا پهلوی) و سایر تشکل‌ها و چهره‌های سیاسی سلطنت‌طلب از جمله مهمترین حامیان جنگ ایران و اسرائیل هستند. رضاپهلوی که درباره حمله موشکی به اسرائیل، آن را «به‌صراحت اعلام جنگ علیه آن کشور» و «اعلام جنگ علیه ملت ایران» عنوان کرده است، بدون آنکه به این توجه داشته باشد که مگر می‎شود جنگ راه بیفتد و ملتی که درگیر شده است، بدون خسارات و مشکلات بتواند از آن عبور کند، خواهان چنین حمله‌ای از سوی اسرائیل به ایران شده است.

او در توجیه سخنانش ادامه داده است که «سال‌هاست به کسانی که همچنان به امید اصلاح و تغییر رفتار این رژیم هستند و هر بار فریب بازی «اصلاح‌طلب» و «میانه‌رو» را می‌خورند، هشدار داده‌ام: اصلاح‌طلبی و میانه‌روی معنایی ندارد. بحران‌سازی و جنگ‌افروزی، در ذات و بنیان آن است. این جنگ، جنگ مردم ایران نیست... به آن بخش از نیروهای نظامی که دل در گرو ایران دارند می‌گویم: این، جنگی ملی-میهنی نیست.(10تیر)» و باید از او پرسید موشکی که به درون مرزها پرتاب بشود چگونه قرار است تفاوت مردم، نظامیان و مسئولان مملکت را تشخیص دهد که اینگونه خواهان جنگ است.

از چهره‌های سیاسی که این جریان که مستقیماً به اظهارنظر پرداخته است؛ بابک شکرآبی است که همسو با رضاپهلوی خواهان حمله اسرائیل به ایران و زدن افسران عالی‌تربه کشور و البته کودتای نظامیان در ایران شد؛ به عبارتی یک گام جلوتر رفته و علاوه بر تحمیل خسارت به مردم و کشور تغییر حکومت به قیمت قدرت گرفتن نظامیان را خواستار شده است.

او در اظهاراتی به تاریخ 22 مهر چنین گفته است:«اگر اسرائیل موفق به حذف افسران عالی‌رتبه شود، احتمال اینکه افسران میان‌رتبه، شرایط را فرصتی مناسب برای به دست گرفتن قدرت بدانند، افزایش خواهد یافت، ساختار رهبری درهم‌ریخته امکان یک کودتای نظامی توسط افسران سرخورده که تلاش می‌کنند...» و در ادامه هم نه حکومت مردمی بلکه بازگشت سلطنت و یک خودکامگی به سردمداری رضا پهلوی را برای ایران تبیین می‎کند؛ چنانچه ادامه داده است:«نقش شاهزاده به‌عنوان ولیعهد قانونی ایران و فرمانده کل قوا و همچنین پیام‌های متعدد ایشان به سران نیروهای مسلح در سال‌های اخیر و همچنین اختیارات قانونی که ایشان در مقام ولیعهدی/پادشاهی از آن برخوردار هستند نه‌تنها کم‌هزینه‌ترین حالت گذار از جمهوری اسلامی را برای این نیروها و کشور ممکن می‌کند بلکه اطمینان‌خاطری خواهد بود برای سران کشورهای منطقه و جهان که سقوط جمهوری اسلامی موج دیگری از بی‌ثباتی را برای خاورمیانه و جهان درپی نخواهد داشت.(22 مهر)» همچنین حامد شیبانی‌راد، دبیر حزب ایران نوین  که دبیرکل حزبی است که در زمان پهلوی از جمله تشکل‌های همسو با حکومت بود و چهره‌هایی مانند حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا دبیران کل آن بودند هم در ادامه همین خواسته به اظهارنظر پرداخته است.

او در سخنانی به تاریخ 18 مهر به این اشاره کرده است که «جمهوری اسلامی باید سرنگون شود، به هر قیمتی». اولین برداشتی که از همین تک‌جمله استنباط می‌شود، این است که نکند منظور از هر قیمتی «جان و سرمایه و آبادانی» مردم این کشور باشد. 

او در واکنش به همین برداشت هم چنین گفته است:«اما و اگرآورندگان را از جمله خندق‌های محافظ نظام فرض کنید و از آنها به سرعت عبور کنید. (18 مهر؛ توئیتر)» حزب مشروطه ایران (لیبرال‌دموکرات) که از جمله احزاب سلطنت‌خواه است همسو و در همان پروژه حمایتی آنها خواهان حمله به ایران شده است و در برابر حملات سازمان‌های تروریستی، از حماس و حزب‌الله لبنان تا حوثی‌های یمن را به شدت محکوم کرد. (23 مهر؛ بیانیه به مناسبت کنگره پانزدهم) در کنار آن سایر تشکل‌های سلطنت‌طلب مانند جبهه 7 آبان هم با همین رویکرد به تبلیغات و فعالیت گسترده در راستای جنگ‌افروزی پرداختند.

احزاب اپوزیسیون غیرسلطنت‌طلب خواهان جنگ اسرائیل و ایران: سازمان مجاهدین خلق: مریم رجوی رهبر مجاهدین خلق از دیگر چهره‌هایی است که درباره حمله اسرائیل به ایران هم سخن گفته است و البته براساس سوابق مجاهدین خلق چنین رویکردی از سوی او دور از انتظار نبود، به‌ویژه آنکه این سازمان پیش از آن در جنگ ایران و عراق هم با امید سرنگونی حکومت ایران در جبهه مخالف با کشور ایستاد و حالا در این زمینه گفته است:«در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ گفتیم سر مار تروریسم و جنگ‌افروزی در ایران است و هر کس در خاورمیانه صلح می‌خواهد باید بر «سر مار» تمرکز کند.

حالا یک‌سال بعد چه کسی نمی‌داند دینامیزم اصلی جنگ و یک طرف اصلی آن ایران است که جنگ‌افروزی و صدور بنیادگرایی بخش اساسی استراتژی آن برای بقاست.(17 مهر؛ توئیتر) » اگر حمایت پهلوی را زاییده عدم اشراف لازم به عواقب این رخداد بدانیم، این دفاعیه درباره مریم رجوی که شاهد کشته شدن جمعیت گسترده از مردم ایران در جنگ 8 ساله و میزان خساراتی که بر ایران در آن جنگ تحمیل شد، بوده است، ممکن نیست.

حزب کومله:  عبدالله مهتدی، دبیرکل حزب کومله، نیز از چهره‌هایی است که خواهان درگیری با ایران در پی حملات اسرائیل به فلسطین و لبنان شده است. بر اساس سوابق حزب کومله، این تشکیلات از همان فردای پیروزی انقلاب اسلامی ایران سلاح در دست به مخالفت پرداختند و از همان ابتدا با آنچه جمع کثیری از مردم ایران رقم زده بودند مخالفت کرده و به مبارزه با آن پرداختند.

با این پیش‌فرض چنین درخواستی از طرف او هم چیزی شبیه خواسته مریم رجوی است. او در این زمینه گفته است:«آنچه امروز  بر سر مردم لبنان می‌آید، حاصل... پیاده کردن سیاست صدور انقلاب اسلامی است...  آیا حوادث لبنان سرانجام کاسه صبر جهان را لبریز خواهد کرد؟  هرچه باشد، سر مار در تهران است و تعیین تکلیف با آن و نجات ایران، منطقه و جهان از این مرکز شرارت وظیفه خود مردم ایران و نیروهای سیاسی آن است. (7 مهر؛ کانال تلگرامی)»  

چهره‎های دیگری در میان این جماعت هستند؛ که تلویحاً از جنگ حمایت کردند؛ مثلاً علیرضا آخوندی (عضو پارلمان سوئد) که در موارد مختلف سیاست داخلی ایران اظهارنظر کرده و از جمله اکت‌های سیاسی‌اش شرکت در راهپیمایی در برابر پارلمان اروپا برای قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروه‌های تروریستی بود. او در این زمینه گفته است:«وقوع حمله نظامی در دست هیچ‌کدام از ما نیست. جمهوری اسلامی این بازی را تا جایی جلو برده که دیگر اجتناب از اقدام نظامی ممکن نیست. کسانی که فکر می‌کنند این به معنای آزادی فوری است، دچار توهم‌اند. کسانی که می‌گویند تأثیرات این شرایط بر زندگی محدود خواهد بود، دروغ می‌گویند... اما اگر از این عملیات اجتناب کنیم، تنها تقویت خواهیم کرد. اگر جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای دست یابد، هرگز موفق به سرنگونی آن نخواهیم شد.(16 مهر؛ توئیتر)»

مهدی نصیری، از جمله افرادی است که اظهارنظرش درباره جنگ ایران و اسرائیل شوک‌برانگیز بود. سردبیر سابق کیهان که تا پیش از آن به عنوان تندرو اصولگرا در کنار حسین شریعتمداری به تخطئه اصلاح‌طلبان و میانه‌رو‌ها دست می‎زد طی انقلاب درونی مورد ادعای خود، حالا در جرگه اپوزیسیون تندرو خارج از کشور قرار دارد؛ آن دسته که مخالف جنگ دوباره در ایران نیستند. او در اظهارنظری تصریح کرد:«این وضعیت امروز حاصل 45سال رجزخوانی و جنگ‌طلبی و ستیز با جهان از سوی جمهوری اسلامی بوده و واضح بوده که یک روز کار به اینجا می‌کشد. نکته دیگر این است که آیا می‌توان از بیگانه کمک گرفت؟ مسئله کمک گرفتن از خارجی و یا داخلی، تابع منافع ملی است. تمام اپوزیسیون دنبال این هستند که جنگ رخ ندهد و توصیه می‌کنند که جمهوری اسلامی دست به کاری نزند که شما دست به کاری نزنید که اسرائیل در حمله به ایران مصمم باشد اما متاسفانه عملکرد ایران پس از هفتم اکتبر به گونه‌ای بوده که اسرائیل را به این نقطه رسانده و کسی نمی‌تواند کاری کند.

کاری که اینجا اپوزیسیون می‌تواند انجام دهد، در واقع این است که با اسرائیل لابی کند که اگر حمله قطعی است، به مردم ایران و منافع ملی آسیب نرسانند.(23 مهر؛ مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی)» سعید بشیرتاش، فعال سیاسی ملی‌گرا که پس از حوادث 18 تیر از ایران خارج شد و تصمیم به مقابله با جمهوری اسلامی ایران گرفت و در همه این سال‌ها نابودی این حکومت را سرلوحه کارش قرار داده است؛ برخلاف موضع ملی‌گرایان در حفظ خاک و جان مردم،  و برخلاف تقابلی که در طول تاریخ میان سلطنت‌طلبان و ملی‌گرایان بود، اینبار همسو با آنها خواهان حمله اسرائیل به ایران شده است. او در سخنانی چنین گفته است:«جمهوری اسلامی در اقدامات... خود برای نابودی اسرائیل سرانجام ایران را وارد جنگی نابرابر کرده است. آنانی که زیر نام ایران‌دوستی می‌گویند در جنگ میان ایران و اسرائیل طرف ایران می‌ایستند دقیقاً می‌خواهند چه کنند؟ می‌خواهند ژ۳ بگیرند و بجنگند؟ نخیر. آنها تنها تبدیل به بلندگوی تاییدکننده سیاست‌های ضدایرانی جمهوری اسلامی خواهند شد.(12 مهر؛ توئیتر)»

منتقدان جنگ

به جز آن افراد و تشکل‎های مذکور که می‎توان به نوعی آنها را ضد ایران و مافع ملی کشور تلقی کرد. چنانچه پیروزی خودشان و بازگشت‌شان به ایران یا تصرف ایران را به قیمت آسیب به مردم، زندگی، سلامت و سرمایه‌های آنها می‎دانند، در میان همین اپوزیسیون خارج‌نشین مخالفان اسرائیل هم کم نیستند؛ چهره‌هایی مانند عبدالکریم سروش، محسن کدیور، مسعود بهنود و.... و بسیاری دیگر که میان انسانیت و سیاست خط مشخصی دارند و در همه سال‌ها نسبت به تجاوزی که اسرائیل به فلسطین کرده واکنش داشته‌اند و البته در همین مدت یکساله در بخش تندروترین‌ها هم دودستگی به مرور زمان شکل گرفته است.

عملاً گروهی در همین طیف‌ها هستند که نگران نابودی زندگی مردم در ایران و هر نقطه دیگر جهان‌اند. به عبارتی برخی از چهره‌های شاخص اپوزیسیون هم حضور دارند که سمت دیگر ماجرا ایستاده و مخالفت قاطع خود را با جنگ و حمله خارجی بیان کرده‌اند. مثلاً علاوه بر آنها که از ابتدای شروع جنگ 7 اکتبر علیه اسرائیل سخن گفته‌اند و از تصمیم ایران در مقابله با آن در ابتدای انقلاب دفاع کردند(مانند سروش به تاریخ 12 فروردین 1403) در همین روزهایی که آن دسته اول بر طبل حمله به ایران می‌کوبند و آن جماعتی که در ایران خواهان جنگ هستند؛ عده‌ای مانند نادر سلطان‌پور، حامد اسماعیلیون، بهنام امینی و فرخ نگهدار در مقابل آنها ایستاده‌اند؛

مثلاً  نادر سلطان‌پور (روزنامه‌‌نگار بی‌بی‌سی و ایران اینترنشنال) در توئیترش نوشت:«ایران آزمایشگاه نیست که بگوییم یک‌بار هم جنگ را تجربه کنیم بلکه به آزادی برسیم. نه استیصال گروهی جایگزینی است برای خرد جمعی و نه خودخواهی فردی باید به خطری تبدیل شود برای آینده جمعی... دموکراسی یک جعبه کادوپیچی‌شده نیست که به ما هدیه بدهند. تاریخ هم نشان داده راه میان‌بر ندارد.... (17 مهر؛ توئیتر)» یا اسماعیلیون که پس از سقوط هواپیمای اوکراینی آن سوی مرزها خود را به عنوان چهره اپوزیسیون خودش را تبلیغ کرد در توئیترش با فاصله‌گیری از آن ائتلاف 1401 و سلطنت‌طلب‌ها نوشت:«سخن گفتن از بمبارانِ زیرساخت‌ها و نیروگاه‌ها و پالایشگاه‌ها نباید چنین آسان بشود.

استیصال یا نفرت نباید متوجه مردمان ما بشود. همواره راه سومی وجود دارد. می‌توان هم به جمهوری اسلامی نه گفت و هم به جنگ. می‌توان در صورت وقوع جنگی گسترده در کنار جمهوری اسلامی نایستاد و در سوی دیگر هم پشتیبان دولتی خارجی نبود که می‌خواهد به ایران حمله‌ی نظامی کند...حمایت از حمله‌ی نظامیِ دیگران به ایران...قضاوت بی‌رحمانه‌ی تاریخ را به دنبال دارد. راه سوم در به هم پیوستن ماست که می‌خواهیم به این کابوس پایان بدهیم. راه سوم در پیوند داخل و خارج از ایران است که می‌داند مردم ایران شایسته‌ی زندگی در صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز با دنیا هستند، شایسته‌ی زندگی در سایه‌ی دموکراسی، آزادی و‌ عدالت. (14 مهر؛ توئیتر)»  فرخ نگهدار هم از فعالان سیاسی چپگرا که عضو چریک‌های فدایی خلق بوده و خواهان اصلاحات است و در سال‌های گذشته همسو با منتقدان داخل در راستای بهبود وضعیت سیاسی مردم تلاش کرده است؛ در این زمینه در برابر سلطنت‌طلبان و مجاهدین خلق واکنش نشان داده و در توئیترش نوشت:«جمهوری اسلامی نظام سیاسی منتخب من نیست.... اما، هرگاه ایران آماج حمله نظامی قرار گیرد، من، قطع نظر از ماهیت نظام و علل حمله، آن را قاطعانه محکوم کرده و بی‌درنگ در جانب مدافعان میهن، و در مقابل کسانی می‌ا‌یستم که از مهاجمان حمایت می‌کنند.

توضیح فوق از آنجا ضروری است که معدودی فعالین چپ، به پیروی از تزهای آوریل لنین، می‌گویند: «اگر نتانیاهو ایران را زد ما باید علیه جمهوری اسلامی قیام کنیم»؛ این همان روشی است که مجاهدین خلق در جنگ صدام علیه ایران، در پیش گرفتند و حالا رضا پهلوی هم متاسفانه آن را پذیرفته است.  بهنام امینی، فعال سیاسی که اتفاقاً او هم از اپوزیسیون خارج‌نشین است و در شبکه‌های مختلف فارسی‌زبان به عنوان کارشناس سخن می‎گوید در واکنش به همان گروه‌های اول و تلاش برخی بر هم‌صدا کردنش در حمایت از حمله اسرائیل به ایران گفت:«...برچسب استقبال از حمله نظامی را به ما نچسبانید، دست‌کم شخصاً در طی ۳۰ سال فعالیت سیاسی همواره خط مشی‌ام و خط قرمزم حمله نظامی به خاک ایران بوده از دوران جورج بوش تا به امروز و تا آینده، مسئولیت گفتار افراد پراکنده در فضای مجازی خودشان هستند...(12 مهر؛ توئیتر)»

کجا ایستاده‌اند؟ 

اگرچه شاید بسیاری از سخنان اپوزیسیون قابل دفاع نباشد اما بنابر آنچه در بالا به آن اشاره شد، همه آنها را هم با یک چوب نباید راند. به عبارتی در زمینه حمله احتمالی اسرائیل به ایران هم مشخصاً تفاوت بین همین گروها و چنددستگی بین آنها محسوس است و عده‌ای پیرامون رضا پهلوی، سازمان مجاهدین خلق  جمع شده‌اند؛ بر طبل جنگ می‌کوبند و در زمان حمله دشمن خارجی، بی‌محابا نسبت به آینده ایران، زندگی مردم و سلامت و پیشرفت‌شان همان مسیری را خواهند رفت که پیش از این در سال‌های هشت سال جنگ ایران و عراق، با همراهی با عراق و علیه ایران سپری کرده‌اند، جماعتی که چه‌بسا اگر پایش برسد مقابل مردم ایران هم اسلحه خواهند کشید.

آنها شباهت زیادی به برخی جنگ‌طلبانی دارند که امروز در داخل خاک ایران زیست می‌کنند؛ هر دو از پیروان ماکیاوللی به شمار می‌روند که می‌گفت: «هدف وسیله را توجیه می‌کند.» اگر عده‌ای جنگ را عرصه‌ای برای کاسبی و رسیدن به اهداف گروهی خود می‌دانند، عده دیگری هم در خارج از مرزها وجود دارند که این رویا را در سر دارند که اگر جنگ شود، با انفجار هر موشک در خاک ایران یک راه برای تصرف ایران برای آنها و حامیان‌شان باز خواهد شد و پس از جنگ، سربازانی که به ایران حمله کرده‌اند فرش قرمز برایشان پهن خواهند کرد و می‌گویند «بیایید، این شما و این هم ایران».

اما در مقابل جمعیت دیگری ایستاده‌اند که تاکید دارند که هر چقدر در جایگاه اپوزیسیون باشند؛ اما نباید به سراغ گزینه نظامی رفت و به قول داریوش اقبالی، خواننده:«در کوله هیچ سربازی آزادی نیست.». افرادی که واقع‌بینانه‌تر به موضوع نگاه می‌کنند که جنگ اگر دولت‌ها را درگیر می‌کند و قطعاً مردم با جان و مالشان هزینه آن را می‎دهند، احتمالاً تعدادشان در بین اپوزیسیون تریبون‌دار کمتر است اما آنها بر موضع خود در مخالفت با جنگ تاکید دارند و البته به واسطه همین اعلام موضع، شاهد توهین‌هایی از سمت مدافعان جنگ هستند. 

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار