حسین نقاشی فعال سیاسی اصلاحطلب: اندیشکدههای سیاسی در کشور خیرعمومی چندانی ندارند
درخصوص تاسیس اندیشکدهها به نام شخصیتهای سیاسی که اخیراً نیز مصداق آن به نام مرحوم رئیسی مجوز دریافت کرده است، مسئله این است که اولاً تاسیس چنین بنیادهایی با عناوین رؤسایجمهور و قوای حاکم بر کشور اگر بخواهد از بودجه عمومی کشور ارتزاق کند توجیهی ندارد و در واقع هدررفت بیتالمال است، چراکه دهها مورد از این قبیل اندیشکدهها و یا شبهاندیشکدهها داریم که از بودجههای عمومی ارتزاق میکنند.
حسین نقاشی، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با هممیهن معتقد است در حالی که اندیشکدهها در جهان پیشرفته، نقش مهمی در تحلیل و راهبری سیاستها دارند، در ایران رشد فزاینده این نهادها بیش از آنکه به منافع عمومی خدمت کند، موقعیتی برای گروههای ذینفع سیاسی و اقتصادی فراهم کرده و خروجیهای آنها اغلب ناکارآمد و محدود به منافع جناحی است.
راهاندازی اندیشکدههایی با نام شخصیتهای سیاسی چقدر با ماهیت اندیشکدهها همخوانی دارد؟ این دست اقدامات چه تبعاتی برای اعتبار سیاسی و علمی اندیشکدهها دارد؟
اندیشکدهها به میزان استقلال و وابستگیای که به نهادهای دولتی دارند، متنوع و متعدد هستند. بدین ترتیب که برخی از این اندیشکدهها به صورت مستقل و غیروابسته به نهادهای دولتی و نهادهای عمومی کار میکنند و یا به دانشگاهها، اعم از دانشگاههای دولتی و خصوصی وابسته هستند و یا کاملاً وابسته به یکی از موسسات دولتی و نهادهای عمومی هستند، یا اینکه از هر کدام از نهادها و ارگانهایی که به آنها اشاره کردم مستقل هستند. این تنوع و تعدد در اندیشکدهها که در حوزههای مربوط به سیاستگذاری، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… فکر و برنامه تولید میکنند وجود دارد.
در میان این اندیشکدهها برخی در قالب شرکتهای انتفاعی هستند و ذینفع هستند، اما برخی ساختار نیمهدولتی دارند و یا برخی دولتی کامل هستند. در هر صورت آنچه که عنصر مشترک و مهم در این اندیشکدهها باید باشد، رصد سیاستها، تحولات و ساختارها است تا در جاهایی که کارکردهای ناکارآمد بر یک سیاست و یک ساختار غالب میشود، این مجموعهها با رصد و پایش این موارد تلاش میکنند به احزاب سیاسی، دانشگاهها و یا به دولت هشدارهای لازم را بدهند. در وجه ایجابی نیز با تولید فکر و حتی پیشنهاد سیاستها در حوزههای مختلف اعم از فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کمککننده هستند.
درخصوص تاسیس اندیشکدهها به نام شخصیتهای سیاسی که اخیراً نیز مصداق آن به نام مرحوم رئیسی مجوز دریافت کرده است، مسئله این است که اولاً تاسیس چنین بنیادهایی با عناوین رؤسایجمهور و قوای حاکم بر کشور اگر بخواهد از بودجه عمومی کشور ارتزاق کند توجیهی ندارد و در واقع هدررفت بیتالمال است، چراکه دهها مورد از این قبیل اندیشکدهها و یا شبهاندیشکدهها داریم که از بودجههای عمومی ارتزاق میکنند. در واقع وضعیت حال کشور از نظر نظم و وضع موجود خود مؤید آن است که چقدر این اندیشکدههای حاکمیتی و دولتی اثرگذار بودهاند.
اندیشکدهها در ایران چقدر در تصمیمگیریهای حاکمیتی اثرگذار هستند؟
اگر این اندیشکدهها تا به امروز تولید فکر و برنامه داشتند که منشأ اثر بود، وضع و حال کشور آنچه که اکنون شاهد آن هستیم نبود. زمانی که امروز و با گذشت چندین سال و وجود اندیشکدههای متعدد وضع و حال کشور در حوزههای گوناگون اینگونه است، نشان میدهد که کارکرد اندیشکدهها در حد همین وضع و حال بوده است.
حال اگر مشخص شود که اندیشکده دیگری از محل بودجه عمومی بخواهد تاسیس شود و چارچوبی برای آن ایجاد کنند، در صورت ایجاد نیز تاثیری نخواهد داشت و تنها هدررفت بیشتر بودجه و بیتالمال خواهد بود. در واقع اضافه کردن یک اندیشکده دیگر با یک بودجه دولتی، آنهم به نام فردی که برجستگی علمی و سیاسی خاصی در نظر اکثریت جامعه نداشته است، کارکرد اندیشکدههای حاکمیتی در طی این سالها مشخص بوده است و بخشی از این وضع و حال ناشی از همین تولیداتی است که به صورت سلبی و ایجابی از سوی این اندیشکدهها ایجاد شده است.
چه دلایلی باعث شده در دهه اخیر تعداد اندیشکدهها در ایران رشد فزایندهای داشته باشد؟
ازدیاد اندیشکدهها به این دلیل است که در واقع این نهادها موقعیتهایی را فراهم میکنند که باندها و گروههای ذینفع در قدرت، برای خود و نه برای منافع عموم، منافعی را ایجاد کردند تا بتوانند آرا و محافل خود را بازاندیشی کنند و یا دیگر گروههای ذینفع و رقیب را به نوعی مورد کنکاش و بازبینی قرار دهند و نفع این کار در نهایت یک نفع دموکراتیک عمومی نیست.
در جوامعی که از نظر سیاسی پیشرفته و گسترده هستند، منافع این اندیشکدهها چه در قالب انتفاعی و دولتی و چه در قالب غیرانتفاعی و وابسته به احزاب و دانشگاهها، در نهایت به این دلیل که از بودجه عمومی بهرهمند میشوند، و رسانهها نیز امکان نظارت شفاف و روشن از آنها را دارند، در نتیجه رصد و پایش خروجی اندیشکدهها فراهم است و مشخص خواهد شد که هزینهها در جای درست خرج میشود و یا به نفع جریان و گروهی خاص. از آنجایی که چنین شرایطی را در کشور نداریم با تاسیس چنین نهادهایی هرچند که صورت و ظاهر مدرن و جدید دارند اما اغلب تنها منافع گروههای غیردموکراتیک ذینفع در حوزه اقتصادی و سیاسی را تامین میکنند و خیرعمومی چندانی ندارند. این ادعا را میتوانید با نگاه به وضعیت کنونی کشور ببینید و شرایط موجود گویای آن است که اندیشکدهها تا چه اندازه گویای وضع و حال کشور بودهاند.
چه اصلاحاتی میتوان در ساختار اندیشکدهها انجام داد تا نقش واقعی خود را در حل مسائل مدیریتی و حکمرانی ایفا کنند؟
امیدی به اصلاحات در این حوزه ندارم چراکه این یک امر جزئی در یک کل بزرگ است؛ بهویژه آن بخش از اندیشکدههایی که از نهادهای دولتی و حاکمیتی ارتزاق میکنند، تا کل سیستم رو به گشایش پیش نرود و دموکراتیک نشود و نظارت بر بودجههای عمومی کشور شفاف و نظارتپذیر نشود؛ عملاً هیچگونه اصلاحاتی امکانپذیر نیست. اساساً این اندیشکدهها متعلق به سامانههای سیاسی مدرن و دموکراتیک هستند و اینکه در یک ساختار بسته به کار گرفته شوند در تعارض با تعریف مبنایی آنها هستند.