| کد مطلب: ۱۲۱۹۴
تنهایی استراتژیک و چالش نفوذ فرامرزی

تنهایی استراتژیک و چالش نفوذ فرامرزی

تلاش برای توسعه نفوذ منطقه‌ای یکی از نخستین ویژگی‌های انقلاب اسلامی ایران از دیدگاه دولت‌های خارجی و به‌ویژه کشورهای پیرامونی است. هرچند تلاش برای افزایش نفوذ در کشورهای همسایه و تلاش برای تعیّن قدرت ایران در کشورهای منطقه مختص به جمهوری اسلامی نیست، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، این موضوع در دستور کار ایران قرار گرفت و به‌طور طبیعی با واکنش‌های قدرت‌های رقیب ایران نیز مواجه شد. از همان ابتدای پیروزی انقلاب، دولت‌های خودکامه منطقه با مشاهده پیروزی یک انقلاب مردمی در ایران و عزم ایران برای صدور آموزه‌های انقلاب اسلامی، به‌شدت نگران شدند مبادا نفوذ معنوی و مادی نظام جدید ایران در کشورهای‌شان باعث تکرار خیزش‌های مردمی مشابه شود و پایه‌های قدرت‌شان را سست کند. در طول چهار دهه گذشته، ایران هیچ‌گاه نخواسته یا نتوانسته که رقبای منطقه‌ای خود را قانع کند که حضور و نفوذش در منطقه به معنای تهدیدی برای موجودیت آنها نیست.

اما تلاش‌های ایران برای نفوذ در منطقه تنها به شعار صدور انقلاب محدود نمی‌شد. بخشی از انقلابیون ایران از یک طرف خود را مدیون نهضت‌های آزادی‌بخش دیگر منطقه می‌دانستند و از سوی دیگر امیدوار بودند که موفقیت ایران را در مبارزه با «استکبار جهانی» در میان دیگر ملت‌ها نیز ترویج دهند. این ایده نه‌تنها در قالب تلاش‌های سیاسی و فرهنگی جریان داشت، بلکه از همان روزهای ابتدایی انقلاب اسلامی به تاسیس نهادهای نظامی هم بدل شد که تلاش می‌کردند از جنبش‌های مقاومت در منطقه حمایت کنند. واحد جنبش‌های آزادی‌بخش در واحد نظامی تازه‌تاسیس پس از انقلاب ایران، یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یکی از نخستین تلاش‌ها از این دست بود که اصلی‌ترین هدف این واحد کمک به مقاومت گروه‌های فلسطینی برای مبارزه با اشغال‌گری اسرائیل بود.

سال ۱۹۸۲ همزمان با تهاجم نظامی اسرائیل به جنوب لبنان، ایران تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به سوریه فرستاد تا زمینه حمایت از نیروهای لبنانی در جنگ با اسرائیل را بررسی کند. هرچند این نیروها به سرعت با دستور رهبر انقلاب به تهران بازگردانده شدند، اما همین اقدام پایه‌گذار مسیری جدید در تلاش‌های ایران برای حضور در کشورهای منطقه غرب آسیا شد. محمدعلی سبحانی، دیپلمات بازنشسته که در زمان حمله اسرائیل به لبنان معاون سفیر وقت ایران در سوریه بود، در این مورد می‌گوید: «امام به آقای محتشمی‌پور گفت این نیروها را بازگردانید و به لبنانی‌ها آموزش بدهید که از خودشان دفاع کنند. همین جمله امام و بازگشت نیروها، باعث شد که حزب‌الله لبنان تشکیل شود.» حزب‌الله لبنان را می‌توان نخستین نیروی نظامی در منطقه توصیف کرد که با حمایت ایران تاسیس شد. با گذشت چهاردهه از تاسیس حزب‌الله، حمایت‌های ایران از گروه‌های نظامی و شبه‌نظامی در منطقه به شکل گسترده‌ای افزایش پیدا کرده‌است و علاوه بر لبنان و فلسطین به سوریه، یمن و عراق هم گسترش پیدا کرده‌است. نیروهای شبه‌نظامی که از سوی دولت‌های غربی و رقبای منطقه‌ای ایران «گروه‌های نیابتی» توصیف می‌شوند به یکی از اصلی‌ترین ابزارهای نفوذ ایران در منطقه تبدیل شده‌اند و باعث شده‌اند ایران در سراسر جغرافیای منطقه نفوذی برای خودش دست‌وپا کند. این نیروها پس از ظهور داعش کمک زیادی به ایران برای مبارزه با این گروه تروریستی انجام دادند. شکست داعش در منطقه با همکاری گروه‌های شبه‌نظامی محلی تحت حمایت ایران، یکی از موفقیت‌های مهم ایران در استفاده از نفوذ منطقه‌ای‌اش برای تامین منافع و امنیت ملی و حتی امنیت منطقه بود اما برخی از تحلیل‌گران معتقدند ایران به دلایل گوناگون هنوز نتوانسته ‌است به اندازه‌ای که سرمایه‌گذاری کرده‌است، منفعتش را دریافت کند. این دسته منتقدان می‌گویند ایران در جلب افکار عمومی کشورهای منطقه، گسترش نفوذ اقتصادی و افزایش سهم از بازارهای کشورهای محل نفوذش، وادار کردن کشورهای منطقه به همکاری و مشارکت با ایران و همراستا کردن تصمیم‌های دولت‌های منطقه با منافع ایران، ناموفق بوده و این نفوذ تا به اینجای کار تقابل به همراه داشته و در برخی موارد، ایران را در معرض پرداخت هزینه‌های کلان بابت مواجهه با برخی قدرت‌های منطقه‌ای در کشورهای محل نفوذ قرار داده است. بنابراین به نظر می‌رسد که ایران چاره‌ای ندارد جز اینکه ضمن حفظ استراتژی گسترش نفوذ خود در منطقه، تغییراتی در تاکتیک‌های منطقه‌ای خود صورت دهد.

 

نگاه افکار عمومی کشورهای منطقه به ایران

نظرسنجی‌هایی که در طول یک دهه گذشته منتشر شده‌است، نشان می‌دهد که نگاه به نفوذ منطقه‌ای ایران در بسیاری از کشورهای منطقه چندان مثبت نیست. نگاه شهروندان کشورهای عربی منطقه نسبت به ایران در طول دو دهه گذشته به شکل چشمگیری منفی‌تر شده‌است. سال ۲۰۱۲، یک سال پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه، نگاه اکثریت قریب به اتفاق جمعیت‌های کشورهای غرب آسیا نسبت به حضور ایران در سوریه منفی بود. براساس نظرسنجی‌ای که مؤسسه افکارسنجی زاگبی در سال ۲۰۱۳ منتشر کرد، از میان ۱۷ کشور عربی خاورمیانه و شمال آفریقا به اضافه ترکیه، پاکستان و جمهوری آذربایجان، تنها در لبنان و عراق بود که بیش از ۵۰ درصد پاسخ‌دهندگان نظر مثبتی نسبت به حضور ایران در سوریه داشتند. این در حالی است که در نظرسنجی دیگری که ۷ سال قبل زاگبی در این کشورها انجام داده‌بود، اکثریت شهروندان مصر، اردن، کویت، مراکش، پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در خصوص بحران پرونده هسته‌ای، از ایران حمایت می‌کردند و معتقد بودند که برخلاف ادعای دولت‌های غربی و حتی دولت‌های متبوع‌شان، برنامه هسته‌ای ایران صلح‌آمیز است. هرچند این دو نظرسنجی در مورد دو موضوع مختلف انجام شده‌بود اما نشان می‌دهد، نگاه شهروندان غرب آسیا در طول سال‌های اخیر با گسترش نفوذ عملیاتی و نظامی ایران در منطقه به تدریج منفی‌تر شده‌است. سال ۲۰۲۲ مؤسسه گالوپ نظرسنجی دیگری را در کشورهای کویت، لیبی، اردن، پاکستان، مراکش، عراق، الجزایر، تونس، لبنان، افغانستان، یمن، سرزمین‌های فلسطینی و ترکیه انجام داد تا نظر افکار عمومی در مورد ایران و عربستان سعودی را بایکدیگر مقایسه کند. براساس این نظرسنجی در تمامی کشورهای مورد مطالعه، شهروندان نظر مثبت‌تری نسبت به حاکمان سعودی داشتند و تعداد کمتری نسبت به ایران نظر مثبت داشتند. تنها در پاکستان بود که بیش از نیمی از شهروندان در مورد جمهوری اسلامی ایران نظر مثبت اظهار کرده‌بودند، درحالی‌که در همین کشور ۸۳ درصد پاسخ‌دهندگان نسبت به عربستان سعودی اظهارنظر مثبت کرده‌بودند. این نظرسنجی مدعی می‌شد، در کشورهایی که ایران نفوذ بیشتری دارد، نظر منفی نسبت به سیاست‌های ایران بیشتر است. براساس نتایج این نظرسنجی در عراق ۸۶ درصد پاسخ‌دهندگان، در یمن ۸۰ درصد پاسخ‌دهندگان و در لبنان ۷۳ درصد پاسخ‌دهندگان دیدگاه منفی نسبت به سیاست‌های ایران ابراز کرده‌بودند.

داود غرایاق‌زندی، استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی به هم‌میهن می‌گوید: «در برخی از کشورهای منطقه مانند لبنان و سوریه، بخش‌هایی از جمعیت از رویکرد و سیاست‌های ایران حمایت می‌کنند اما این گرایش در مجموعه منطقه وجود ندارد. بخشی از مردم منطقه با رویکردهای ایران در خصوص فلسطین همراه هستند و معتقدند، دولت‌های عربی در طول دهه‌های گذشته کاری از پیش نبرده‌اند، اما این حمایت به‌معنای این نیست که این عده از شهروندان از نفوذ و حضور ایران در کشورهای عربی حمایت کنند و طرفدار حضور نظامی ایران در کشورهای منطقه باشند یا فناوری‌های هسته‌ای و موشکی ایران را بپسندند.» این استاد روابط بین‌الملل می‌گوید: «مجموعه پیچیدگی‌های رفتاری است که منطقه را شکل می‌دهد. هرچقدر که نظام‌های سیاسی توانایی مدیریت افکار خودشان را درون کشورهای‌شان داشته‌باشند، ایران وضعیت نامناسب‌تری در آن کشور دارد. در برابر هر اندازه که حاکمیت دولت‌های ضعیف‌تر باشد، در کشورهایی مثل عراق، یمن یا سوریه، گرایش ایران به ورود به این کشورها و ارتباط گرفتن با بخش‌هایی از جامعه افزایش پیدا می‌کند.»

 

همکاری و مشارکت با کشورهای منطقه

ایران در طول چهار دهه گذشته کمتر موفق شده از نفوذ خود برای وادار کردن دیگر کشورهای منطقه به همکاری و مشارکت با ایران استفاده کند. به نظر می‌رسد هر بار پای ایران به یک کشور عربی باز می‌شود، رقبای منطقه‌ای به جای اینکه به منافع ایران در کشور میزبان احترام بگذارند و همکاری کنند، به سرعت واکنش منفی نشان می‌دهند و تلاش می‌کنند تا با ابزارهای نظامی و سیاسی با نفوذ ایران مقابله کنند. داود غرایاق‌زندی به هم‌میهن می‌گوید: «هرچند برخی کشورهای عربی در ظاهر با ایران همکاری نشان می‌دهند، اما در باطن راغب نیستند که ایران قدرت و نفوذ بیشتری در منطقه داشته‌باشد.» ایران هرگز نتوانسته‌است قدرت‌های منطقه‌ای دیگر را اقناع کند که نفوذش در کشورهای عربی به معنای تهدید برای آنها محسوب نمی‌شود، این مسئله فقط به سیاست‌های ایران مربوط نیست و به دیدگاه دولت‌های عربی نسبت به بافت و ترکیب قدرت در منطقه هم مربوط می‌شود. او ادامه می‌دهد: «دولت‌های عربی منطقه خیلی از حضور و نفوذ ایران در کشورهای عربی خاورمیانه راضی نیستند. کشورهای عربی معمولاً خاورمیانه را به دو بخش تقسیم می‌کنند: خاورمیانه عربی و خاورمیانه غیرعربی. از نگاه اعراب، اسرائیل، ترکیه و ایران خاورمیانه غیرعربی را تشکیل می‌دهند. دولت‌های عرب منطقه چندان تمایلی ندارند که سه دولت غیرعرب نفوذ زیادی در کشورهای خاورمیانه عربی داشته‌باشند.»  حتی در مسئله فلسطین که دیدگاه‌های نسبتاً مشترکی میان ایران و تعدادی از کشورهای عربی منطقه دست‌کم در مورد اشغالگری اسرائیل و حق فلسطینیان برای داشتن یک کشور مستقل وجود دارد، میان تهران و پایتخت‌های مهم عربی اختلاف‌نظرهای جدی وجود دارد. غرایاق‌زندی معتقد است: «دولت‌های عربی و در رأس آنها، عربستان سعودی، معتقدند مهم‌ترین مسئله منطقه مناقشه اسرائیل-فلسطین است که یک پرونده عربی محسوب می‌شود و کشورهای عربی می‌توانند آن را حل و فصل کنند. اعراب معتقدند، مداخله ایران در این پرونده باعث طولانی‌تر شدن آن شده‌است و تهران جلوی حل و فصل مسئله را گرفته‌است.»

 

فقدان نفع اقتصادی از نفوذ

یکی از انتقادهای مهمی که به رویکرد ایران به نفوذ منطقه‌ای عنوان می‌شود، فقدان نقدشوندگی در دستاوردهای امنیتی و نظامی ایران در غرب آسیا و خاورمیانه در قالب امتیازهای اقتصادی است. هرچند تحلیل‌گران یکصدا باور دارند که موفقیت ایران در مبارزه با داعش توانسته‌است منافع امنیتی کشور را تا حدود زیادی تامین کند، اما در عین حال منتقدان معتقدند، در حوزه‌های دیگر، ایران به نسبت سرمایه‌گذاری مستمر و عظیمی که در منطقه کرده،‌ نتوانسته‌ منافع امنیتی، اقتصادی و سیاسی کافی برای خود کسب کند و حتی در بسیاری موارد به دلیل مواجهه با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی دچار آسیب‌پذیری‌های امنیتی شده‌است. حتی در کشوری مانند عراق که دولتی همسو با جمهوری اسلامی ایران در قدرت است، نفوذ اقتصادی ایران نسبت به رقبایی مانند ترکیه و آمریکا بسیار کمتر است.

شاید عراق تنها نمونه موفق از نقدشوندگی اقتصادی نفوذ نظامی و امنیتی تهران باشد، اما باز هم ترکیه با سرمایه‌گذاری امنیتی و نظامی بسیار کمتر توانسته ‌است سهم بیشتری از بازارهای عراق را به خود اختصاص دهد و نسبت به ایران بازیگر مؤثرتری در صحنه اقتصاد و سرمایه‌گذاری در عراق باشد. براساس آمار تجارت خارجی ترکیه در سال ۲۰۲۲ رقم صادرات ترکیه به عراق به بیش از ۱۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار رسیده‌است، درحالی‌که ایران ۱۱ میلیارد دلار کالای غیرنفتی به عراق صادر کرده‌است. ترکیه در طول سال‌های گذشته سرمایه‌گذاری‌های کلانی در بخش نفت و حمل و نقل در اقلیم کردستان عراق انجام داده‌است. در عین حال ترکیه به دلیل وابستگی به واردات نفت خام، واردات بیشتری هم از عراق دارد، درحالی‌که واردات ایران از عراق بسیار ناچیز است و به همین دلیل روابط تجاری ترکیه و عراق، نسبت به روابط ایران و عراق، متوازن‌تر است.

داود غرایاق‌زندی می‌گوید: «منتقدان سیاست کنونی معتقدند، تجسم قدرت فقط نمی‌تواند یک‌بُعدی باشد. قرار نیست رشد و توسعه در کشور ما فقط در یک حوزه رخ دهد. در همین راستا نفوذ هم قرار نیست فقط از یک مسیر اتفاق بیفتد. رویکرد مبتنی بر منافع ملی معتقد است جمهوری اسلامی ایران باید همه ابعاد توسعه، پیشرفت و نفوذ را در نظر بگیرد و رشد سرطانی یک عنصر قدرت و استضعاف عناصر دیگر تشکیل‌دهنده قدرت، نه‌تنها ما را ضعیف نگه می‌دارد، بلکه در درازمدت باعث می‌شود ما دچار اشتباه‌های محاسباتی بزرگی شویم.» این استاد دانشگاه شهید بهشتی معتقد است: «همانطور که شورویِ روسیه دچار اشتباه محاسباتی شد. شوروی معتقد بود، پیروز جنگ جهانی دوم است و سلاح هسته‌ای و قدرت نظامی دارد و با تکیه بر همین عناصر تلاش کرد قدرت خود را در جهان مجسم کند اما نهایتاً به دلیل ضعف در دیگر عناصر تشکیل‌دهنده قدرت، دچار فروپاشی شد. روسیه هم در حال حاضر با تکیه صرف بر قدرت نظامی تلاش می‌کند که قدرت خود را مجسم کند، اما بعد از جنگ اوکراین مشخص شد که تا چه اندازه در مقابل توانایی‌های اقتصادی و تبلیغاتی رقبایش دچار ضعف است و با مشکلات بزرگی مواجه شد.» غرایاق زندی معتقد است، ایران هنوز نتوانسته‌است سیاست‌گذاری خارجی موفقی برای تامین منافع ملی داشته‌باشد. وی می‌گوید: «ترکیه رویکردی مبتنی بر منافع ملی در منطقه دنبال می‌کند. روش ترکیه الزاماً به این معنا نیست که سیاست‌هایی مانند نوعثمانی‌گری یا کمالیسم یا اتحاد ملت‌های ترک را در منطقه دنبال نکند. عربستان سعودی هم با حاکمیت محمد بن‌سلمان، رویکرد مشابهی را در پیش گرفته‌است و به همین دلیل است که نوع سیاست‌ها و برنامه‌هایش در منطقه فرق می‌کند.»

 

منافع ملی و انقلابی‌گری

برخی تحلیل‌گران معتقدند، ناتوانی در کسب منافع بیشتر از نفوذ منطقه‌ای ایران، ناشی از یک ضعف بنیادین در نحوه سیاستگذاری در ایران است. داود غرایاق‌زندی می‌گوید: «ایران باید دیدگاه خودش را نسبت به عملکردش در منطقه به درستی تعیین کند. اگر ایران خودش را یک دولت مستقل در منطقه بداند و بر این اساس رفتار کند، قاعدتاً باید تلاش کند تا روابطش را با کشورهای مختلف بهبود ببخشد، منافع خود را دنبال کند و یک دولت-ملت (Nation State) به مفهوم امروزی باشد.» وی می‌گوید: «اما اشکالی که ایران با آن مواجه شده‌است، این است که تهران فراتر از مسائل منافع ملی به منطقه نگاه می‌کند. جمهوری اسلامی منافع ملی را ذیل یکسری منافع دیگر قرار می‌دهد. در این چارچوب منافع ملی ایران ذیل مسائل دیگر مانند منافع اسلامی یا مقابله با قدرت‌های بزرگ تعریف می‌شود. گو اینکه ایران به‌دنبال تسویه‌حساب تاریخی با آمریکا پس از کودتای ۲۸ مرداد یا پیگیری مبارزه ضداستعماری که پس از مشروطه در ایران آغاز شده‌است، در قالب مقابله با نفوذ کشورهای غربی در منطقه است.»

استاد دانشگاه شهید بهشتی معتقد است: «تهران هیچ تمایلی برای محاسبه سود و زیان رویکردها ندارد. در رویکرد مبتنی بر منافع ملی به دلیل اینکه منافع در اولویت قرار دارد، همواره در مورد سود و زیان عملکرد محاسبه انجام می‌شود تا براساس هر اقدامی، بیشترین منافع برای کشور تامین شود. منافع ملی براساس چهار عنصر بنیادین تعریف می‌شود: بقا، خودمختاری، رفاه و اعتبار یا پرستیژ. هر چهار عنصر باید برای تامین منافع ملی در نظر گرفته‌شود. اگر کشوری بقا را دنبال کند، اما رفاهش تحت تاثیر قرار بگیرد، آنگاه درک و تعریف درستی از منافع ملی وجود ندارد.» غرایاق‌زندی می‌گوید: «رویکرد دیگری هم وجود دارد که مبتنی بر انقلابی‌گری است. در این چارچوب هرچند موجودیت کشور تایید می‌شود، اما خود را در یک زمینه وسیع‌تر و بزرگ‌تر تعریف می‌کند و خود را در این محدوده بزرگ‌تر و وسیع‌تر می‌بیند. جمهوری اسلامی هنوز نتوانسته‌است که رویکرد دقیق خود را انتخاب کند. نه در سطح دیپلماسی و نه در سطح میدان، ایران نتوانسته‌است تصمیم بگیرد که یک دولت-ملت مدرن است که تنها براساس منافع ملی واحد سیاسی خودش تصمیم می‌گیرد یا یک کشور انقلابی است که بر مبنای زمینه و Context وسیع‌تر جهان اسلام یا غرب آسیا تصمیم‌گیری می‌کند.» وی می‌گوید: «بدون توجه به اینکه کدام دولت روی کار باشد، ما دائماً با مواجهه و رویارویی مستمر وزارت امور خارجه و نیروهای فرامرزی و مستشاری رودررو هستیم.» داود غرایاق‌زندی تاکید می‌کند: «در عین حال ما همچنان دوگانه‌ای در کشور داریم که دقیقاً براساس همان تمایز دو رویکرد منافع ملی و انقلابی‌گری است. هواداران رویکرد انقلابی‌گری در منطقه می‌گویند، اگر جمهوری اسلامی ایران توانسته‌است امتیازی دریافت کند، به واسطه همین حضور وسیع منطقه‌ای است. این افراد معتقدند، اگر ایران در دوران پیش از انقلاب وابستگی مطلق به خارج از کشور داشت، حالا با این رویکرد انقلابی‌گری توانسته‌است امتیازهای متعددی از دولت‌های غربی به‌ویژه آمریکا و اروپا و برخی کشورهای منطقه‌ای دریافت کند. این دسته از تحلیل‌گران حتی معتقدند، حضور منطقه‌ای ایران باعث شده‌است که روسیه هم از یک قدرت جهانی ممتاز به یک قدرت وابسته به ایران تبدیل شود که هم در سوریه مجبور به کمک گرفتن از تهران شد و هم در جنگ اوکراین به تجهیزات نظامی ایران وابسته شد.»

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
آخرین اخبار