| کد مطلب: ۴۶۶۷۵

آینده در تعلیق

وجود این انتظار و تعلیق تا مدتی اجتناب‌‏ناپذیر است ولی اگر بخواهد طولانی شود در این صورت دیگر نیازی به آغاز تجاوز جدیدی از سوی دشمنان هم نیست چون از یک سو هزینه‌‏های مادی و سیاسی جنگ را بر خودشان تحمل نمی‏‌کنند و از سوی دیگر هزینه‏‌هایی را بر ایران تحمیل می‏‌کنند که از نظر سیاسی و اقتصادی و حتی اجتماعی بسیار سنگین است.

سخنان نتانیاهو و ترامپ درباره پایان نیافتن جنگ با ایران از دو حالت خارج نیست. یا آنان بلوف می‌زنند یا در واقع برای انجام عملیات تجاوزکارانه بعدی زمینه‌چینی می‌کنند. این دو حالت گرچه بسیار متفاوت است، ولی حداقل در یک نتیجه مشترک هستند و آن تعلیق است.

این تهدیدات برخلاف تهدیدهای سال‌های گذشته است که اغلب تهدیدهای سیاسی توخالی و نه عملی تعبیر می‌شد. این‌بار به دلیل اتفاق رخ داده باورپذیر تلقی می‌شود. حتی اگر ایران نیز خود را به‌گونه‌ای آماده کند که آنان را از فکر چنین اقدامی دور کند و بتواند این اراده را منتقل کند، باز هم در فضای عمومی داخل و خارج کشور اصل بر واقعی بودن تهدیدات خواهد بود.

در نتیجه وضعیت تعلیق را بر کشور حاکم می‌کند؛ وضعیتی که بر شرایط تحریمی اضافه می‌شود. وضعیت تعلیق متناظر با پررنگ شدن بی‌ثباتی سیاسی است. هم مردم خودمان و هم دولت‌های دیگر چشم‌اندازی از آینده کشور نخواهند داشت که بر اساس آن تعامل و سرمایه‌گذاری کنند.

همه منتظر می‌مانند تا ببینند چه می‌شود. وجود این انتظار و تعلیق تا مدتی اجتناب‌ناپذیر است ولی اگر بخواهد طولانی شود در این صورت دیگر نیازی به آغاز تجاوز جدیدی از سوی دشمنان هم نیست چون از یک سو هزینه‌های مادی و سیاسی جنگ را بر خودشان تحمل نمی‌کنند و از سوی دیگر هزینه‌هایی را بر ایران تحمیل می‌کنند که از نظر سیاسی و اقتصادی و حتی اجتماعی بسیار سنگین است. شاید به همین علت، سخنان آنان در پایان نیافتن جنگ برای ادامه یافتن وضع تعلیق است. 

تجربه جهانی نشان داده کشورهایی که در وضعیت تعلیق قرار می‌گیرند از پیشرفت اقتصادی و اجتماعی باز می‌مانند و با عقبگرد مواجه می‌شوند. در روابط خارجی هم دچار انجماد و رکود جدی می‌شوند. از همه مهم‌تر منافع و نهادهای جدیدی در دوران تحریم و تعلیق شکل می‌گیرد که مانع جدی در راه بازگشت جامعه به شرایط عادی می‌شوند. قاچاق، نهادهای غیرشفاف، اقتصاد سیاه و زیرزمینی، قیمت‌گذاری‌های افراطی، رانت، توقف توسعه فن‌آوری و علم، بی‌قانونی با هدف دور زدن آن، کاهش نظارت‌های رسمی و غیررسمی، گسترش خشونت و... از تبعات وضعیت تعلیقی است.

راه‌حل چیست؟ اصلی‌ترین راه رسیدن به صلح است البته اغلب ساده و راحت نیست. ولی همواره باید هدف نهایی باشد.

راه دوم، مدیریت بحران است که در کوتاه‌مدت ممکن است ولی تداوم آن، بحران را به حالتی عادی تبدیل می‌کند و این بسیار خطرناک است. راه سوم، ارجاع دادن به مرور زمان و تغییرات داخلی و خارجی است، که این کار ممکن است در موضوعات محدودتر عملی باشد ولی در موضوع امروز ایران غیرقابل اجراست.

راه چهارم، کاهش سطح منازعه از دو طریق است. یا اعتمادسازی تدریجی را باید در دستور کار قرار داد یا از طریق میانجی‌های ثالث فشار آورد که بحران خاتمه یابد.

در شرایط کنونی جامعه ما، این روش آخر به نسبت پاسخگو است. از طریق آغاز گفت‌وگوها و نیز فشار کشورهایی که از ادامه این وضع تعلیق متضرر می‌شوند و‌ خواهان کاهش تنش‌ها هستند. این شیوه‌ای است که مذاکرات اخیر ترامپ و پوتین هم می‌تواند در این قالب تحلیل و‌ ارزیابی شود. چون رسیدن به یک صلح کامل به‌جای جنگ کنونی میان اوکراین و روسیه، عملاً محال به ذهن می‌رسد ولی کاهش تنش و اعتمادسازی و ورود آمریکا در مقام به‌ظاهر میانجی می‌تواند آتش جنگ را خاموش کند و راه را برای گفت‌وگوهای همه‌جانبه برای رسیدن به صلحی نسبی فراهم نماید.

این راهی است که ایران هم می‌تواند بپیماید؛ هرچند موفقیت آن تضمین‌شده نیست. البته احتمال موفقیت آن از تمام راه‌های دیگر و‌ ممکن به مراتب بیشتر است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

پربازدیدترین
آخرین اخبار