نفوذیهای تحلیلی
آنچه که برخلاف انتظارات دشمن قدرت واقعی ایران بود، نوعی همبستگی ملی بود که اتفاقاً در رفتارهای رسمی پس از جنگ و تمرکز بر خواندن و پخش سرودهای مربوط به ایران نیز بازتاب جدی داشت. سیاستهای تندروها در حمله به این عامل قدرت، همسو با خط تبلیغی اسرائیل است و در جهت شعبهشعبه کردن مردم؛ مردمی که برای مدتی احساس همدلی و همبستگی کردند و امیدوار هستند که این مسئله در سیاستهای رسمی نیز تداوم یابد.
یک روزنامه تندرو که خود را متولی مبارزه با اسرائیل میداند، اخیراً همراه با سایر تندروها جهتگیری خود را بر تضعیف نقطه قوت ایران در جنگ تحمیلی اخیر متمرکز کرده و نوشته است که: «دشمن اگر در ساعات بامداد روز 23خرداد جسارت حمله پیدا کرد، این جسارت نه از سر اعتماد به قدرت خود، بلکه ناشی از ادراک ضعف از داخل کشورمان بهواسطه مواضع افراد و جریانات غربگرا بود.»
واقعیت ماجرا چیست؟ آنچه که برخلاف انتظارات دشمن قدرت واقعی ایران بود، نوعی همبستگی ملی بود که اتفاقاً در رفتارهای رسمی پس از جنگ و تمرکز بر خواندن و پخش سرودهای مربوط به ایران نیز بازتاب جدی داشت. بنابراین، اگر اسرائیل یا ایالات متحده آمریکا بخواهند دوباره تجاوز کنند، باید این نقطه قوت تضعیف و نابود شود.
سیاستهای تندروها در حمله به این عامل قدرت، همسو با خط تبلیغی اسرائیل است و در جهت شعبهشعبه کردن مردم؛ مردمی که برای مدتی احساس همدلی و همبستگی کردند و امیدوار هستند که این مسئله در سیاستهای رسمی نیز تداوم یابد. آنان که واقعیت را به روایت تقلیل میدهند، هیچگاه نمیتوانند درکی از واقعیت پیدا کنند.
مهمتر اینکه اساساً چیزی جز روایت خود را حقیقت و واقعیت نمیدانند. حقیقت نزد آنان پوچ و مهمل است. یک لحظه هم فکر نمیکنند که اگر اسرائیل روی روایت دیگران حساب میکرد؛ چرا روایت آنان را نپذیرفتند که بر اساس روایت مزبور هر کس که کوچکترین نظر بدی به کشور میکرد، فوری نابود میشد؟
فرض کنید که منتقدین هم مثل شما بنویسند که ما قدرتمندیم و چنین و چنان میکنیم. در این صورت آیا دشمن حرف آنان را باور میکرد؟ اگر باور میکرد، پس چرا ادعاهای شما را نمیپذیرد؟ بهعلاوه، شما بارها گفتید که جرأت اقدام ندارند؛ پس چرا آغازگر جنگ متجاوزانه شدند؟ آیا الان تضمین میدهید که دوباره جنگ نشود؟ یا همچنان در پی استقبال از جنگ هستید؟ اگر از جنگ استقبال میکنید، پس چرا با ناراحتی مواضع منتقدین را عامل حمله اسرائیل میدانید؟ اصولاً با خودتان چند چند هستید؟
بهعلاوه، متجاوزان اینهمه جاسوس و عامل عملیاتی دارند، چه نیازی به خواندن مطالبی دارند که مخاطبانش نه چندان زیاد است؟ مگر روزی که به حزبالله لبنان حمله کردند، کسی گفته بود که آنان ضعیف هستند؟
متاسفانه هنوز چند روز از پایان جنگ و آتشبس غیررسمی نگذشته است که تندروها دوباره عزم خود را برای ایجاد اختلاف میان حکومت و ملت جزم کردهاند. هر پیشنهاد و درخواست متعارفی را که به تقویت صفوف مردم منجر شود، مردود میدانند و محکوم میکنند و مهمترین مولفه قدرت ایران در برابر بیگانه را تضعیف میکنند و این، دقیقاً خط اسرائیل است.
جالب اینکه از اسرائیل درخواست ترور مسئولان و حتی رئیسجمهور را دارند. تمام تلاش خود را علیه گفتوگوی پزشکیان با تاکر کارلسون بسیج کردند، هر چه خواستند گفتند همچنان که مقامات اسرائیلی هم دقیقاً همین خط را پیگیر بودند. یا علیه نخبگان و اقتصاددانان مینویسند و لجنپراکنی میکنند و حتی یک گزاره مودبانه و منطقی نیز ندارند.
آنان ظاهراً متوجه شدهاند که برای عبور از این وضعیت راهی نیست جز اینکه اصلاحاتی رخ دهد و چهبسا ساختار سیاسی هم به این نتیحه مبارک رسیده باشد و برخی شواهد هم موید آن است. اصلاحات سیاسی در این مرحله، دیگر یک خواست عادی نیست یک ضرورت انکارناپذیر و عاجل است. به همین دلیل، تندروها عزم خود را جزم کردهاند که مانع بهبود وضع کشور شوند. تصور میکنیم که باید توجه اصلی ما معطوف به تحرکات متجاوزان باشد و از هر گونه تلاش برای رفع تنش و کاستن از خطر جنگ حمایت کنیم.
درخواست ما از مسئولین نیز همین است که خط تندروهای غیرمسئول را ادامه ندهند و نهادهای رسمی را از این ماجرا دور نگهدارند. عبور از این مرحله با رویکردهای تندروانه ممکن نیست. باید قدری درایت و عقلانیت را چاشنی سیاست کرد.
تجربه نشان داده که نفوذ تحلیلی در میان تندروها در حد اعلا وجود دارد. نمونههای آن کم نیست. کاترین شکدم را فراموش نکردهایم. خطر نفوذیهای تحلیلی، خطری وجودی است و خیلی بیش از خطر نفوذیهای اطلاعاتی و امنیتی است. این گزینه را دستکم نگیرید.
ای کاش تندروهای صادق، سخنان صریح دیروز نعیم قاسم (دبیرکل حزبالله لبنان) را بخوانند تا ببینند که حزبالله از کجا ضربه خورده و این اندازه علامتهای انحرافی ندهند. شهامت نعیم قاسم در طرح این موارد، ستودنی است.