خوبی چه بدی داشت
ایران در یکدهه اخیر کم جنبشهای اعتراضی به خود ندیده است. از دیماه ۹۶ بگیر تا آبانماه ۹۸ و جنبش ۱۴۰۱ که هر یک خصوصیات ویژه خود را داشت و در عین تفاوتها، بیانگر وجود نارضایتی در میان اقشاری از جامعه به علل و دلایل مختلف بود.
ایران در یکدهه اخیر کم جنبشهای اعتراضی به خود ندیده است. از دیماه ۹۶ بگیر تا آبانماه ۹۸ و جنبش ۱۴۰۱ که هر یک خصوصیات ویژه خود را داشت و در عین تفاوتها، بیانگر وجود نارضایتی در میان اقشاری از جامعه به علل و دلایل مختلف بود. واقع امر آن است که رفتار حکومت نیز در قبال هر یک از این رخدادها یکسان نبوده، اما در واکنش حکومت در تمام این سالها و پس از پایان اعتراضات، میتوان به یک نقطه مشترک نیز رسید و آن، اتخاذ روشمند الگوی فراموشکاری تعمدی یا بهتر است بگوییم تجاهل است.
مینویسم فراموشکاری تعمدی و تجاهل و منظورم این است که بعد از این اعتراضهای دامنهدار، نهفقط شاهد اتخاذ سیاستهای جدید نیستیم، بلکه متاسفانه، هم بسیاری از سیاستهای نادرست قبلی تکرار میشود، هم بسیاری از مسببان شکلگیری خشم عمومی همچنان به سخنان تحریکآمیز و رفتارهای مشکوک خود ادامه میدهند؛ گویی نه خانی آمده، نه خانی رفته است.
نمیدانیم این امر را دقیقاً باید به چه نسبت داد اما تردید نباید کرد که پیامد اتخاذ چنین بیسیاستی آشکاری، فقط وخیمترشدن اوضاع خواهد بود و اگر در مخیله بعضی تصمیمگیران این ایده میگذرد که میتوان بحرانها را مشمول مرور زمان کرد و با گذشت ایام بهتدریج یا مردم فراموش میکنند یا اوضاع متحول میشود، باید نگران بود که باز هم در، بر همان پاشنه پیشین خواهد چرخید و کشور روی ثبات، آرامش و رفاه را نخواهد دید.
شنیدن این صحبتها البته شاید خوشایند مسئولان نباشد اما واقع امر آن است که بحرانها و مردم عصبانی از گرههای ناگشوده که زندگی و بقای آنها را نشانه گرفته است، معطل هیچکس ازجمله مقامات مسئول نمیشوند، بنابراین بهتر است یکبار هم که شده کلید را در قفل بچرخانیم و درصدد حلمسئله باشیم. شاید البته بگویید آخر مسئله چیست؟ زیرا هر گروهی اعتراضهای خودش را دارد و حتی در میان مخالفان حکومت نیز در مورد اینکه دقیقاً خواسته مردم چیست، اتفاقنظر وجود ندارد.
اختلافنظر در اپوزیسیون البته آشکارتر از آن است که پنهان بماند و همین که این روزها بر سر تقدم فضل «بازار» و «دانشگاه» در فضای مجازی درگیریها فزونی گرفته، خود نشانی است از آن. من البته متحیرم از این رویهای که این گروههای مدعی سرنگونی در پیش گرفتهاند و بیشتر وقتشان را به جای مخالفت با حکومت، صرف همدیگر میکنند اما به هر روی مسئله این یادداشت این صحبتها نیست بلکه اصل حرف آن است که برای حکومت و دولت پزشکیان صحیحتر آن است که این اعتراضات و ازقضا پیشگامی بازاریان را نشانهای معنادار بدانند از جان به لب رسیدن مردم در زمینه اقتصادی و بدتر از آن شیوع این احساس در جامعه که انگار اصلاً دولتی و حکومتی نیز در کار نیست که حواساش لااقل به سفره شهروندان باشد. همین چندروز پیش بود که دیدیم وزیر امور خارجه تحریم را برکت نامید.
رئیسجمهور هم در حیاط دولت بدون اعتنایی در خور به پرسشهای خبرنگاری که از نگرانی مردم درباره افزایش یکباره قیمت ارز و طلا سوال میپرسید با لبخندی که نفهمیدیم نشانه چیست، عبور کرد. در همین روزها بود که باز جناب ایشان در مجلس خیلی راحت گفت از کجا بیاورم افزایش حقوق کارمندان را چاره کنم؟ از پس این اعتراضات اما ناگهان دولت نامهای فرستاد به مجلس و افزایش حقوق را پذیرفت و اینک نیز با تعویض رئیس بانک مرکزی قصد دارد بازار ارز را مدیریت کند.
بتواند یا نتواند، دیر شده باشد یا هنوز فرصتی مانده باشد، غرض اینکه انگار تا صدایی بلند نشود، فریادی زده نشود و خدایناکرده خونی ریخته نشود، نمیتوانیم تدبیر کنیم مسائل مردم را. بار دیگر بهیاد بیاوریم حوادث ۱۴۰۱ را. پیشازآن کم گفته شده بود که گسترش حجاب با گشت ارشاد، نتیجه معکوس دارد؟ کو گوش شنوا. حتی پس از آنهمه ناگواریها و خوندلها، باز عدهای رفتند سراغ آن لایحه دردسرساز و اگر نبود مخالفت قاطع پزشکیان معلوم نبود امروز کشور چه وضعی داشته باشد.
بههرروی امروز نشانی از گشت ارشاد نیست. مردم نیز متوجه این تغییر شدهاند، منتها همراه با یک برآورد جنبی اما بسیار مهم و آن اینکه، هنوز هم میخواهند گشتها را به خیابان بیاورند اما دیگر نمیتوانند. اگر در ذهن جامعهای این باور ریشه بدواند که حکومت توان اجرای تصمیمها یا منویات خودش را نیز ندارد، کار آن حکومت بسیار دشوار میشود؛ زیرا از نظر مردم آن جامعه، کلاه حکومت دیگر پشمی ندارد.
حالا این احساس ناتوانی دولت را بگذارید کنار این حس فراگیر که دولت عزمی نیز ندارد برای رفع مشکلات؛ خواهید دید چه آششوری بار گذاشته خواهد شد. کوتاه کنم، خطاب به آقایان مسئول؛ اینبار متفاوت باشید. اصلاً خوبی چه بدی داشت که یکبار نکردی؟