مصدق چهره تابناک تاریخ ایران
ماه اسفند همواره یادآور نام و خاطره دکتر محمد مصدق است که با واقعه جنبش ملی شدن نفت و ۱۴ اسفند سالروز درگذشت این مرد بزرگ در تاریخ ایران عجین شده است؛ نامی که همواره در یاد و ذهنیت مردم از نسلهای قبل تاکنون باقی مانده است.

ماه اسفند همواره یادآور نام و خاطره دکتر محمد مصدق است که با واقعه جنبش ملی شدن نفت و 14 اسفند سالروز درگذشت این مرد بزرگ در تاریخ ایران عجین شده است؛ نامی که همواره در یاد و ذهنیت مردم از نسلهای قبل تاکنون باقی مانده است.
کارل گوستاو یونگ (1875-1961م) فیلسوف و روانشناس شهیر سوئیسی معتقد است؛ اسطورهها و بهطور کلی همه آثار ملی مانند موجوداتی هستند که در متن فرهنگ رشد میکنند و شکوفا میشوند. در واقع بنیادها و نهادهای اسطورهای در طی تاریخ در نمادها و باورهای گوناگون آدمی درهمتنیدهاند.
این واقعیت نشان داده که برخی رویدادها در ذهنیت جامعه و مردم ایران همواره بهصورت یک مطالبه ملی باقی مانده و بهشکلی عجین شده است. در حافظه تاریخی رویدادهایی؛ از شکستهای جنگ ایران و روس تا دخالتهای انگلیس و روسیه در ایران و یا کودتای انگلیس و سازمان سیا علیه مصدق در 1332 بروشنی و دردمندانه باقی مانده و بهعنوان یک مطالبه ملی و سوال هیچگاه از اذهان عمومی پاک نشده است.
بهترین و آخرین نمونه این مطالبه را میتوان در مورد مصدق ذکر کرد که در جریان اعتراضات خیابانی در انقلاب 1357 این وفاداری از سوی مردم نشان داده شد. عکسها و شعارهای خودجوش همه نشان از این داشت که بغض جامعه بعد از سالها سکوت و خفقان شاهی علیه مصدق یکبار دیگر ترکیده و نسلهای بعد از سرنگونی همواره خواهان پاسخ به این مطالبه ملی بوده و هستند.
در جریانات بعد از کودتای 1332 شاه همواره سعی کرد اذهان جامعه را با روشهای سرکوب و تخدیر افکار علیه مصدق آن را بزداید، و میخواست با روشهای مختلف درصدد ساختن تاریخ بهشکلی که خود مایل بود جامعه را مجاب و راضی کند. دهها پروژه و اسناد غیرواقعی و یا ناقص در طی این سالها چه در محافل داخلی و یا خارجی بنا به توصیه و یا خواست حکومت وقت برای تطهیر چهره حکومت شاه ارائه شد، اما بهدلیل همان ذهنیت بجامانده جامعه هیچگاه اثری در واقعیتها نداشت و از خاطره آحاد مردم پاک نشده و تاثیری نگذاشت.
این مطالبات چنان حرکت و موجی ایجاد کرد که موجب تقویت امواج عتراضات مردمی شد. حتی تا اوایل انقلاب فضایی امیدبخش برای جبران گذشته تاریک دوران بعد از کودتا بهوجود آمده بود. نام مصدق در کنار سایر رهبران همه جا مشاهده میشد. اما پس از مدتی این موج بهشکلی مهار و تقریباً به همان وضعیت مهجور ماندن مصدق در زمان شاه برگشت و حاکمیت انقلابی چندان روی خوش نشان نداد.
آن چیزی که بیشتر مورد سوال باقی مانده و این جزو پیچیدگیهای جامعه و تاریخ ایران را میرساند این است که چگونه شخصیت مصدق در دو دوره متفاوت تاریخی همواره دارای موقعیت یکسانی قرار میگیرد؟ درحالیکه انقلاب 1357 خود خیزشی علیه جباریت و ظلم و بیداد حکومت شاه بوده و همواره در نفی آن دوران تاکید داشته، لیکن در مواردی که میباید رعایت مطالبات مردم باید جزو اساس برآورد شدن آن باشد، نمیتواند نتیجه بدهد.
به عبارتی بین چهره مصدق قبل و بعد از انقلاب 1357 چه وجه تازهای کشف شده که همواره همان برخورد نفی و انکار و بلکه با شدت بیشتر صورت گرفت، و آیا در این مورد وفاقی در قبل و بعد از انقلاب نسبت به این چهره ملی وجود داشته است؟ پاسخ را باید در نحوه این برخورد دید. اینکه جریان ملیگرایان کلاً از ابتدا و بهرغم تاثیرگذاری و حضور در صحنه در طی سالهای بعد از 1332 چه بهطور آشکار و یا در خفا توانسته بود تاثیر خود را در این حافظه تاریخی نگه دارد و آن را در روزهای اعتراضات و جوشش جامعه نشان بدهد، خود گویای این حقیقت است.
در دوران انقلاب زمانی که شاه از همه جا مستأصل شد و با پیام خود مردم را دلجویی کرد، در واقع پیام مردم را دیر شنیده بود. او سعی کرد از چهرههای مقبول ملی، نظیر دکتر غلامحسین صدیقی از یاران نزدیک و معتمد مصدق برای این کار استفاده کرده و بهنوعی خواسته و اراده ملی را بهرسمیت بشناسد. اما دیگر فرصت تاریخ تمام شده و اینگونه دلجوییهای مصلحتی پاسخگو نبود، و از آنجا که صدیقی عاقبت کار و وضعیت کشور را بهدرستی درک کرده بود، آن را نپذیرفت.
در واقع شاه میخواست تاریخ را به عقب برگرداند و از مصدق رفع تحریم نماید، و این نوعی درک واقعیت تاریخ بود. مراد آنکه چهره مصدق برای دوست و دشمن آشکار بود و همه میدانستند که وی کوچکترین انحرافی از منافع ملی و مردمی نداشته است، اگرچه برخی در سالهای اخیر با کالبدشکافیهایی از صفحات گنگ تاریخ مواردی را مطرح میکنند که میتوانست به کودتا و سرنگونی وی منتهی نشود و دوران مصدق صفحه تازهای را در تاریخ معاصر ایران بگشاید و این نظرات شاید بخشی از واقعیتها بوده باشد.
با همه اینها این صفحات نیز دلیلی بر محتوم بودن سرنوشت وی نیست. چهره تابناک آن مرد بزرگ در صحنه تاریخ درخشان و ماندگار شد، زیرا تاریخ خود بهترین قضاوت را داشته است.
اگر قرار بود طی دوران شاه که بیشترین تحریفها و سانسورها نسبت به شخصیت مصدق شد، چهره او مغشوش شده و از خاطرهها زدوده شود، این اتفاق افتاده بود. اما نتیجه برعکس شد. امروزه و در همین ایام نیز همواره به شیوه دیگر این شخصیت تحت تحریم و بلکه به اتهام دچار است. اکنون میباید نسبت به این وضعیت که دچار سردرگمی سیاسی و فرهنگی شده فکری کرد.