فرار به جلو در موضوع تتلو
ماجرای تتلو بدجوری بخشی از اصولگرایان را به توجیه و اتهامزنی انداخته است. این افراد حتی حاضر نیستند قدری صداقت به خرج دهند و مسئولیت رفتار نادرست خود را بپذیرند. در نتیجه، خود را پشت نظام پنهان میکنند و نقد به خود را متوجه نظام میکنند، بلکه از این طریق از اصابت تیرهای زهرآگینی که شایسته آن هستند، مصون بمانند. غافل از اینکه خواسته یا ناخواسته آن تیرها را متوجه سپر خود میکنند و این نتیجه رفتار نادرست خودشان است. از آن جالبتر اینکه با فرار به جلو از آن کار زشت خود در تقدیر و جایزه دادن به تتلو دفاع میکنند و حتی برای آن مستندات تاریخی هم درست میکنند؛ همچون مستندهای دیگر اصولگرایانه تاریخها را جابهجا و وارونه مینویسند، بلکه از این جعل و ناآگاهی توجیهی برای رفتار خود بسازند. در این مورد میتوان به مطلب آخر آقای رسایی مراجعه کرد که بسیار گویاست. ولی در این میان یادداشت کیهان که با عنوان «خودزنی عجیب هممیهن بهخاطر عقدهگشایی علیه نظام» در خبرگزاری فارس هم بازنشر شده، به لحاظ فهم رویکرد نواصولگرایان، بسیار مهم و تاریخی است. دو نکته مهم در این نوشته وجود دارد. نوشتهاند: «جمهوری اسلامی اگر یک یا دوبار به تتلو فرصت خواندن روی عرشه یک ناو یا ملاقات در سال 1396 با آقای رئیسی را داده، هزاران برابر این فرصتها را به سیاسیون چپنما و بعداً مدعی اصلاحات و اعتدال، و همچنین خوانندگانی مانند شجریان داده است. همین آقای کرباسچی مدیرمسئول هممیهن، زمانی استاندار اصفهان و شهردار تهران بوده و بعداً به جرم فساد بازداشت و محاکمه و محکوم شده است....نویسنده هممیهن از شدت هیجان برای عقدهگشایی علیه نظام، دقت نکرده که از یکسو حکم به سقوط و انحطاط تتلو میدهد و از سوی دیگر، او را نماینده عصیان یک نسل معرفی مینماید. اگر ادعای نمایندگی یک نسل عصیانگر توسط تتلو درست باشد که نیست، طبعاً این برای یک روزنامه اپوزیسیون همجبهگی درست میکند؛ یعنی تتلو و حامیانش همانجا ایستادهاند که گردانندگان هممیهن. بنابراین، اگر تتلو انسان سقوط کرده و منحطی است، همانجا افتاده که گردانندگان هممیهن ایستادهاند. دراینصورت هممیهن حاضر شده برای عقدهگشایی علیه نظام، خود را و نسل مورد اشاره را در نقطه سقوط و انحطاط جانمایی کند. تنها فرق تتلو و این طیف، در شدت نفاق این طیف است.»
در مورد مدیرمسئول روزنامه بحث چندانی لازم نیست. کافی است که دوباره و اگر لازم دانستید چندباره فیلم کامل دادگاه ایشان را منتشر کنید تا سیهروی شود هر که در او غش باشد. اگر فرصت کردید و کمی التیام از سوزش دوم خرداد 76 پیدا کردید، شما هم بهجای مالهکشی فسادهای نجومی دوباره آن فیلم و دفاعیات و حتی قضاوت مردم را نگاه کنید، بد نیست. ولی مسئله اصلی توجیه رفتارتان با تتلو است که به ذکر دو نکته اشاره میشود:
اولین نکته که نشاندهنده عمق نگرش این جریان به هنر است، اشاره به شجریان در کنار تتلوست! در واقع، درکی از هیچچیز نباید داشت که این دو نفر را با هم مقایسه کرد. فردی در اوج توانمندی هنری، افتخار ایران، خیرخواه و بافرهنگ را همردیف کسی قرار میدهند که موجب وهن جامعه و فرهنگ ایرانی شده است. حمایت اصلاحطلبان از شجریان وظیفه بود و نه فرصتطلبی. او سرمایه فرهنگی ایران بود، بهطوری که بهرغم مخالفت جدی بخش مهمی از جناح حاکم، باز هم او را در یکی از مهمترین مجموعههای فرهنگی-تاریخی کشور یعنی توس دفن کردند. اصلاحطلبان نهفقط در حیات او بلکه پس از فوتش هم به حمایت از او افتخار میکنند و این را وظیفه خود میدانند. ولی شما خوب است که نگاهی به آن عکس تاریخی خودتان با امیر تتلو بیندازید که با کج کلاه گلف که روی آن عکس تاج بود با آستین بالازده و تمامی دستهای تتوشده و نحوه ایستادنش در برابر جایزهدهنده را که یک روحانی نواصولگرا بود و در عمل همه را استهزا میکرد. مسئله این نیست که چرا این همه قربانصدقه تتلو رفتید، مسئله این است که همه میدانستند او در همان زمان هم همین بود که در ترکیه دیده شد، حتماً دوستان شما شنود گزارشهای کامل او را در اختیار قرار داده بودند. مسئله این است که شما هیچ علاقه و عقیدهای به هنر ندارید، فقط دنبال تقویت جریان توابسازی بودید و این را تتلو خوب میدانست و شما را بازی داد تا نتایج این توابسازی را ببینید. و الا هر کسی در ایران باشد، میداند که آن نحوه تتو کردن از نظر ساختار رسمی چه معنایی داشت و امکان نداشت که او به این سرعت مومن انقلابی شود و در اندک مدتی دوباره به تنظیمات کارخانه برگردد.
نکته دیگر؛ همجبهه دانستن هممیهن با نسل عصیانگر است. این ادعا بیشتر از هر چیز ناشی از عصبانیت است، و اینکه شما نسل عصیانگر را نمیشناسید. نسل عصیانگر حاضر به پذیرش هیچ قاعدهای حتی گرفتن مجوز روزنامه نیست. همین نشناختن است که موجب میشود تتلو را نماینده چنین نسلی ندانید. نسل عصیانگر، یعنی زیر همه چیز زده است. از ادبیات و لحن و کلام گرفته، تا روابط شخصی، نوع لباس پوشیدن، دین و سیاست و فرهنگ، خلاصه همهچیز را به هیچچیزی حساب نمیکند. کسی اگر عصیانگر باشد، باید خیلی ابله باشد که برای گفتوگو با مخاطبان عصیانگر خودش در ایران روزنامه راه بیندازد. این نسل اصلاً نمیدانند روزنامه چی هست! آنان شبکههای اجتماعی خود را دارند. آنان نه حوصله خواندن روزنامه دارند و نه حتی میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
بنابراین، توصیه میکنیم عصبانی نشوید. کار زشتی کردهاید که در تاریخِ شما خواهد ماند، آن عکسها با تتلو فراموشنشدنی است. در پرونده سیاسی و فرهنگی شما ثبت و ضبط است. برای جبران آن راه دیگری را در پیش بگیرید. فراربهجلو چارهکار نیست. شما که در گفتوگوهای غیرعمومی بهراحتی این اشتباه را میپذیرید، چرا در فضای عمومی آن را توجیه میکنید؟ این توجیهات کار را بدتر میکند، مثل مالهکشی دوستانتان درباره فساد چای دبش است.