| کد مطلب: ۱۰۷۰۱

حماس؛ گروه تروریستی یا جنبش آزادی‏خواه

e8e306b9-98eb-4de1-b995-39d010a922c5 حمیدرضا اکبرپور

حمیدرضا اکبرپور

دکتری حقوق بین‌الملل

حمله حماس در 7 اکتبر، بار دیگر آتش مباحث مرتبط با ماهیت این‌چنین گروه‌هایی را شعله‌ور کرد. دوراهی در نظر گرفتن ماهیت تروریستی یا آزادی‌بخشی برای این گروه‌ها، نتایج متفاوتی را در بر خواهد داشت. قدم نخست در این روند، تعریف تروریسم و گروه‌های تروریستی است.

ریشه اولین تعریف تروریسم در حقوق بین‌الملل به کنوانسیون مربوط به جلوگیری و مبارزه با تروریسم برمی‌گردد که در سال 1937 میلادی با نظارت جامعه ملل تدوین شد ولی به تصویب نرسید. بعد از تصویب منشور سازمان ملل به ‌عنوان نهادی جامع و چندوجهی، باز هم جامعه جهانی سعی کرد به ارائه تعریفی واحد از تروریسم برسد. از جمله در برخی قطعنامه‌های سازمان ملل سعی شد تعریفی ضمنی از تروریسم ارائه شود. از این دست اقدامات در برخی از کنوانسیون‌ها نیز ادامه داشت. برای مثال در کنوانسیون بین‌المللی مقابله با بمب‌گذاری‌های تروریستی و کنوانسیون بین‌المللی مقابله با اقدامات تروریستی هسته‌ای، تعاریفی از تروریسم ارائه شد. البته مهم‌ترین سند بین‌المللی در باب تعریف و مبارزه با تروریسم، پیش‌نویس کنوانسیون جامع مبارزه با تروریسم بین‌المللی است. این کنوانسیون هنوز در مرحله پیش‌نویس است و به تصویب نرسیده است. با وجود تمامی تلاش‌هایی که تاکنون صورت گرفته است و تعاریفی که در بسترهای مختلف از تروریسم ارائه شده است، این تعاریف فاقد جامعیت و مقبولیت عام بوده و هیچ تعریف توافق‌شده بین‌المللی از تروریسم ارائه نشده است. تصریح مکرر در قطعنامه‌های شورای امنیت از جمله در بند ۹ مقدمه قطعنامه ۲۸۸/۶۰ که بر ضرورت دستیابی به یک تعریف جامع تأکید کرده است نیز به‌صورت ضمنی اشاره به این امر دارد. این عدم‌دستیابی به تعریف جامع، دلایل متعددی دارد. یکی از دلایل عمده به اهداف و سیاست‌های متفاوت دولت‌ها برمی‌گردد. یک دولت ممکن است عملیاتی را مصداق عملیات دفاعی و غیرقابل اجتناب در نظر گیرد و دولت دیگر آن را مصداق عملیات تروریستی بداند اما مهم‌ترین بخش مورد اختلاف در تعریف مشترک و جامع از تروریسم، در اختلاف دیدگاه کشورها به‌ویژه دولت‌های عضو سازمان همکاری اسلامی در ارتباط با تروریستی خوانده شدن جنبش‌های آزادی‌بخش است. این نگرانی دولت‌های اسلامی در چند دهه اخیر، عمده‌ترین دلیل، عدم حصول اجماع برای دستیابی به تعریفی جامع از تروریسم بوده است و به‌طور مکرر تأکید کرده‌اند باید میان اقدامات آزادی‌بخش با اقدامات تروریستی تفاوت قائل شد. این موضوع با موج دوم تروریسم مدرن طبق تقسیم‌بندی دیوید راپوپورت پررنگ‌تر شده است. این موج با عنوان موج پسااستعماری یا ضداستعماری شناخته می‌شود و به‌طور دقیق‌ در پی پیمان صلح ورسای پس از جنگ جهانی اول ایجاد شد. 

تعریف گروه‌های تروریستی نیز به تبعیت از پراکندگی و عدم‌جامعیت مفهوم تروریسم، دارای تعریف مشخص، واضح و عام‌الشمول نیست. اما به‌طور کلی، سه نوع رویکرد در این خصوص وجود دارد. براساس رویکرد نخست، هیچ تعریفی از گروه‌های تروریستی وجود ندارد. برای این فقدان تعریف، دلایل متعددی ذکر شده است. یکی از دلایل می‌تواند این باشد که محققان فکر می‌کنند این اصطلاح به‌سادگی قابل تعریف نیست. دلیل بالقوه دیگر، می‌تواند این باشد که از نظر محققان، تروریسم ممکن است فقط یک تاکتیک باشد و بنابراین هیچ گروهی ذاتاً یک گروه تروریستی نیست. رویکرد دوم، تعاریف صریح و جامع از گروه‌های تروریستی ارائه می‌دهد. اکثر آثاری که از تعاریف جامع استفاده می‌کنند، به تعریفی کلی اشاره دارند مانند اینکه «گروه تروریستی، هر گروهی است که از تروریسم استفاده می‌کند». در این تعریف، به‌طور ضمنی گروه‌های جنایتکار از حوزه تعریف تروریسم حذف شده است. به‌طور کلی طبق این رویکرد، گروه‌های تروریستی سه شاخص مهم دارند. این شاخص‌ها عبارتند از اینکه گروه‌های تروریستی، گروه‌های فروملی و دارای اهداف سیاسی هستند و از تروریسم استفاده می‌کنند. رویکرد سوم، تعاریف صریح و انحصاری از گروه‌های تروریستی ارائه می‌دهد. این تعاریف انحصاری معمولاً حاوی همان معیارهای اساسی تعاریف جامع هستند ولی معیار دیگری را اضافه می‌کنند. دو دسته عمده این تعاریف شامل تعاریف کُنش‌محور و بازیگرمحور می‌شود که ناشی از دو تمایز کلیدی است. یکی از این تمایزات کلیدی که برخی نویسندگان قائل به آن هستند، تمایز بین گروه‌هایی است که قلمرویی در اختیار ندارند؛ مانند گروه‌های تروریستی یا گروه‌هایی است که دارای قلمرو هستند. مصداق گروه‌های اخیر، گروه‌های چریکی است. این تعاریف از گروه تروریستی، بازیگرمحور است و شاخص آن، نداشتن قلمرو است. تمایز دیگری که برخی نویسندگان به آن تأکید دارند این است که یک گروه تا چه اندازه از تروریسم استفاده می‌کند. برخی از محققان استدلال می‌کنند، یک گروه تروریستی در درجه اول باید از تاکتیک‌های تروریستی به نسبت سایر انواع اقدامات خشونت‌آمیز، بیشتر استفاده کند. این تعاریف از گروه تروریستی، کُنش‌محور است و شاخص آن، تأکید و اولویت دادن به تاکتیک‌های تروریستی است. این نگاه‌های گوناگون سبب شده است که کشورها نیز بنابر برداشت خود، دست به تدوین لیست‌های ملی گروه‌های تروریستی بزنند که گروه‌های تروریستی مدنظرشان را در آن درج کرده‌اند. قاعدتاً این لیست‌ها مبتنی بر عقاید و منافع دولت تدوین‌کننده شکل گرفته است و همین امر در برخی موارد باعث سوءاستفاده شده است.

با توجه به مباحث مطرح‌شده، تعریف حماس به‌عنوان یک گروه تروریستی دچار تزلزل است. چراکه تعریف عام‌الشمول و مورد قبول از تروریسم ارائه نشده است و دیدگاه‌های مبتنی بر آن برای تعریف گروه تروریستی نیز متکثر است. کما اینکه با ارجاع به قطعنامه‌های شورای امنیت، تاکید این اسناد به‌طور کلی بر دو گروه القاعده و داعش است و این دو گروه به‌صورت رسمی به‌عنوان گروه تروریستی شناسایی شده‌اند و در مابقی رویدادهای تروریستی، به محکوم کردن اقدام تروریستی بسنده شده است. به همین علت است که به‌‌رغم شناسایی حماس به‌عنوان گروه تروریستی از سوی ایالات متحده، اتحادیه اروپا و برخی کشورهای دیگر، هنوز از سوی اکثریت جامعه جهانی به‌عنوان یک گروه تروریستی شناسایی نشده است. علاوه بر این تعریف حماس به‌عنوان گروه تروریستی، مسیر تعامل سیاسی را مسدود می‌کند. این در حالی است که پس از حمله 7 اکتبر و سپس اقدام نظامی اسرائیل، چندین کشور در جهت اقدامات میانجی‌گرایانه برای تبادل گروگان‌ها و زندانیان اقدام کردند. اگر حماس به‌عنوان یک گروه تروریستی از سوی جامعه جهانی شناسایی می‌شد، اقدامات میانجی‌گرایانه فوق بسیار دشوار می‌بود.

اما در خصوص حماس، زمانی این تزلزل بیش از پیش تقویت می‌شود که به اقدامات این گروه در چارچوب حق تعیین سرنوشت و براساس حقوق اشغال نگریسته شود. با وجود خروج اسرائیل از منطقه غزه در سال 2005 میلادی، اما باز هم به گواهی اکثر کارشناسان حقوق بین‌الملل، با وجود محاصره، نظارت و کنترل شدید مرزهای غزه از سوی اسرائیل، وصف اشغالگر شامل این رژیم می‌شود. بنابراین در بستر حقوق اشغال، جنگ میان اسرائیل و حماس به‌عنوان جنگ یک گروه با یک دولت و تحت عنوان جنگ داخلی شناخته نمی‌شود، بلکه به‌عنوان جنگ میان دو دولت متفاوت است و وصف مخاصمه مسلحانه بین‌المللی پیدا می‌کند. در نتیجه می‌توان به حق مقاومت حماس براساس اصل تعیین سرنوشت نگاه کرد که از زمان تدوین پروتکل اول الحاقی ۱۹۷۷ به کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو تثبیت شده است. البته این حق مقاومت در صورت مطابقت با حقوق بین‌الملل بشردوستانه، مشروع قلمداد شده است. بر همین اساس، اقدامات حماس از جمله حمله 7 اکتبر را باید شامل اقدامات مشروع و غیرمشروع دانست. بخش مشروع آن که در مقابل نظامیان و شبه‌نظامیان اسرائیلی بود را می‌توان طبق حقوق اشغال و براساس حق تعیین سرنوشت به رسمیت شناخت. اما بخش غیرمشروع آن می‌تواند در گستره اقداماتی قرار گیرد که ناقض حقوق بشردوستانه است و حماس به‌عنوان یک گروه با ماهیت آزادی‌بخشی باید نسبت به آن متعهد و پاسخگو باشد. این اقدامات را ورای رویکردهای ملی و بلوک‌بندی‌های سیاسی، می‌توان در چارچوب جرائمی بررسی کرد که در حوزه صلاحیت دیوان بین‌المللی کیفری است. کما اینکه واکنش نظامی اسرائیل در 7 اکتبر را هم در چارچوب همین جرائم می‌توان بررسی کرد. البته در این خصوص برخی سوالات اساسی و جدید نیز مطرح می‌شود که آیا غیرنظامیان دخیل در اشغال نیز می‌توانند هدف باشند یا خیر؟

در مجموع، قدم اساسی و مهم به تعریف تروریسم برمی‌گردد. در تعاریف مختلف می‌توان به مؤلفه‌های مشترکی رسید اما تا زمانی که یک تعریف عام‌الشمول و مورد قبول جامعه جهانی شکل نگیرد، نمی‌توان به تعریف مشخصی از گروه‌های تروریستی و در نتیجه یک لیست واحد جهانی از گروه‌های تروریستی رسید. بر همین اساس، حماس و ماهیت آن نیز تا زمان اجماع جهانی، قابل تعریف در چارچوب یک گروه تروریستی نیست. مگر اینکه سطح اقدامات آن از بعد کیفی و کمی به سطحی از تداوم برسد که ماهیت آن را به‌عنوان گروه آزادی‌بخش دچار دگرگونی کند و در نتیجه جامعه جهانی به چنان اجماعی دست یابد که حماس را در سطح گروه‌هایی مانند داعش و القاعده قرار دهد. 

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی