حمله نمادین مرگهای واقعی
جنایتکاران کودککش اسرائیلی که ادعا داشتند با مردم کاری ندارند، جان دهها کودک، زن و مرد غیرنظامی را گرفتهاند. شکایت از این اعمال جنایتکارانه در دادگاههای بینالمللی باید در دستور کار حقوقدانان دولتی و نهادهای حقوقی غیردولتی قرار گیرد.

براساس ماده ۳۸ پیماننامه حقوق کودک، کشورهای عضو متعهد میشوند که هنگام مخاصمات مسلحانه، مقررات حقوق بینالملل بشردوستانه را محترم بشمارند و احترام به مقررات مذکور را تضمین کنند. براساس این ماده کشورهای عضو، طبق تعهدات ناشی از حقوق بینالملل بشردوستانه مربوطه حمایت از افراد غیرنظامی در مخاصمات مسلحانه، باید تمام اقدامات امکانپذیر برای تضمین حمایت و مراقبت از کودکانی که بهعلت مخاصمات مسلحانه در معرض آسیب قرار میگیرند را بهعمل آورند. طبق معاهدات بینالمللی در جنگها هیچیک از طرفین حق ندارند زندانها را مورد هدف قرار دهند.
با همه اینها روز دوشنبه چهارم تیرماه ۱۴۰۴، زندان اوین مورد اصابت موشکها و بمبهای اسرائیل واقع شد. جنایتکاران اسرائیلی در ابتدا سَر درِ زندان را میزنند و زمانی که همه کارکنان بخش اداری بهدنبال سرپناه بیرون میآیند، آنان را هدف میگیرند. اغلب کارکنان بخش اداری، سربازان و کسانی که برای کارهای زندانیان مراجعه کرده بودند، شهید میشوند. با هدف قراردادن بهداری زندان، پزشک مستقر در بهداری نیز جانش را از دست میدهد. سالن ملاقات زندان نیز مورد اصابت موشک واقع میشود.
در این جهنمسرا، مسئولان زندان تصمیم میگیرند زندانیان را به زندانهای دیگر منتقل کنند. ستاد بحرانی که بلافاصله وارد عمل شود، وجود ندارد، همچنین نیروهای هلالاحمر تجهیزات کافی برای رسیدگی به وضعیت مصدومان زیر آوار ندارند. به گفته مسئول آتشنشانی، هیچکس نیست که بگوید چندنفر زیر آوار هستند. او گفته است، به ما گفتهاند پنج، شش نفر ولی ما تا الان دهها نفر را از زیر آوار بیرون کشیدهایم. روز سوم یعنی چهارشنبه پنجم تیرماه، مدیر زندان و معاون قوهقضائیه برای بازدید از زندان میآیند، هنوز افراد زیادی زیر آوار هستند و خانوادههای سرگردان و ماتمزده زیر چادرها، گرفتن اجساد بچههایشان را انتظار میکشند. بوی ناشی از متلاشی شدن افراد زیر آوار، فضا را پر کرده است.
بالاخره پس از سه روز زیر آوار ماندن خبر دادند که دخترخاله نازنینم را پیدا کردهاند. از حلقهاش شناسایی شد ولی از فرزندش خبری نبود، همکاران مجروح گفته بودند که بعد از انفجار اول، سراسیمه دنبال بچه میگشته که مورد اصابت موشک دوم قرار میگیرد. زهرا عبادی، مددکار دلسوز زندان که همیشه برای بهبود وضعیت زندانیان تلاش میکرد، هفته قبل را مرخصی گرفته بود. مدیرش روز یکشنبه تماس میگیرد و میگوید، زندانی هم آدم است و باید بیایی. زهرا میگوید، مهدکودک تعطیل است و نمیدانم بچهام را کجا بگذارم. روز دوشنبه سوم تیرماه با مهراد جان ما که تنها پنج شمع تولد را فوت کرده بود، به سر کار میرود.
زندان هدف قرار میگیرد وقتی بچه در سالن بازی میکند. مادر، نامههای زندانیان را میزند و انفجار رخ میدهد، مادر سراسیمه دنبال بچه میگردد و در انفجار دوم بدون اینکه کودکاش را در بغل بگیرد، دچار موج انفجار و آوار میشود. ساعت ۱۱:۳۰ دوشنبه کودک را در آغوش آقای رنجبر پیدا میکنند. آقای رنجبر، خودش یک کودک پنج ساله دارد. ممنون و سپاس آقای رنجبر که کودکمان را در آغوش کشیدی تا از جهان و جهانیان فقط وحشیگری و بمب در خاطرش نماند.
و کاش دنیا جای امنتری برای کودکان شود. کاش زهرا اصرار مدیر را نادیده میگرفت و بهخاطر شرایط جنگی سرِ کار نمیرفت و هزاران ایکاش دیگر.
مواردی که به نظر میرسد، باید هرچه زودتر مدنظر قرار گیرد:
جنایتکاران کودککش اسرائیلی که ادعا داشتند با مردم کاری ندارند، جان دهها کودک، زن و مرد غیرنظامی را گرفتهاند. شکایت از این اعمال جنایتکارانه در دادگاههای بینالمللی باید در دستور کار حقوقدانان دولتی و نهادهای حقوقی غیردولتی قرار گیرد.
تشکیل ستادهای مبارزه با بحران و آموزش همه مسئولان دولتی، ضرورت عاجل دارد.
استفاده از ظرفیت و تجارب سازمانهای غیردولتی و نهادهای مدنی برای همفکری و تصمیمگیری باید در دستور کار قرار گیرد.
درنهایت بهرسمیت شناختن حقوق و منافع مردم و اولویت منافع ملی ، ممکن است مانع تکرار این جنایات شود.