| کد مطلب: ۴۱۸۴۲

امکان و امتناع واقع‏‌گرایی پساجنگ/آیا تجربه نبرد با اسرائیل ذهنیت نیروهای سیاسی را تغییر داده است؟

اسرائیل پس از ۱۲روز به ایستگاه پایانی رسید؛ و اکنون آرامش نسبی در فضای کشور برقرار شده است. با فاصله گرفتن از فضای هراس، نیک است این تجربه تاریخی ناخواسته را به تأمل نشسته و پیامدهای مختلف آن را زیر ذره‌بین بگذاریم.

امکان و امتناع واقع‏‌گرایی پساجنگ/آیا تجربه نبرد با اسرائیل ذهنیت نیروهای سیاسی را تغییر داده است؟

این روزها آتش‌بس جاری شده و مانند قبل صدای پدافند را نمی‌شنویم. اتصال به اینترنتِ جهانی کج‌دار و مریز برقرار است و دیگر خبری از ستون‌های دود بر فراز آسمان تهران نیست. تقابل موشکی و پهپادی ایران ـ اسرائیل پس از 12روز به ایستگاه پایانی رسید؛ و اکنون آرامش نسبی در فضای کشور برقرار شده است. با فاصله گرفتن از فضای هراس، نیک است این تجربه تاریخی ناخواسته را به تأمل نشسته و پیامدهای مختلف آن را زیر ذره‌بین بگذاریم.

یکی از ابعاد اثرگذاری این جنگ، بُعد سیاسی آن است و تردیدی نیست که همچون جنگ هشت ساله، آمبیانسِ سیاسی در کشور به‌واسطه این جنگ نیز دستخوشِ تغییر خواهد شد. پرسشی که در این زمینه به ذهن می‌رسد نسبت این تغییرات با واقع‌گرایی سیاسی است. به بیان دیگر، آیا الگوی سیاست‌ورزی نیروها در ایران از رهگذر آزمونِ جنگ با اسرائیل به واقعیت نزدیک خواهد شد؛ یا همچنان برتری آرمان بر واقعیت در مدار سیاسی کشور محفوظ خواهد ماند؟

واقع‌گرایی (Realism) مکتبی ا‌ست در روابط بین‌الملل که بر مبنای فاصله‌گذاری میان ایده‌های آرمانی و واقعیاتِ جهان تعریف شده و بر جایگاه اساسی قدرت و منافع ملی در حل منازعات بین‌الدولی و تحقق صلح پایدار تأکید می‌کند. از منظر واقع‌گرایان، دولت‌ها می‌توانند با استفاده از ابزار «دیپلماسی» جامعه بین‌المللی را از تشتت و آشوب مصون نگاه دارند.

دیپلماسی روشی ا‌ست برای حل تعارضات بین‌المللی در چارچوب کاربردِ به‌جای اقناع، مصالحه و تهدید به توسل به‌زور. دیپلماسی موفق زمانی ممکن است که منطبق با منافع ملی باشد و با در نظر گرفتنِ حدود امنیت ملی طرف مقابل، از هر نوع ستیز ایدئولوژیک پرهیز شود. امروزه، واقع‌گرایی مکتب اصلی در روابط بین‌الملل بوده و بیشترین قرابت را با عملکرد دولت‌ها دارد. از این روی، بررسی جایگاه آن در ذهنیت سیاسی ایران در پی نبرد با اسرائیل برخوردار از اهمیت است. 

در طول دو دهه گذشته، موضوع فعالیت هسته‌ای نقشی پُررنگ در وزن‌دهی به نیروهای سیاسی در ایران ایفا کرده است. در نیمه دوم دهه 80، تمسخر واکنش‌های غرب به مسئله هسته‌ای و نادیده گرفتنِ اراده جامعه بین‌المللی، قطعه‌ای از پازل محبوبیت پوشالی رئیس‌جمهور وقت و اسباب موج‌سواری سیاسی او محسوب می‌شد. در سالیان دهه 90 نیز، حل اختلاف هسته‌ای با غرب و انتفاع عموم مردم از آثار اقتصادی آن به متغییری تعدیل‌کننده بدل شد و حسن روحانی هشت‌سال اقامت خود را در پاستور بدان مدیون است.

به‌واقع رویکرد روحانی ـ ظریف کاربست دیپلماسی به عنوان یک روش مسالمت‌آمیز حل اختلاف هسته‌ای بود که در مقابل مشی اهمال‌کارانه دولت قبل قرار می‌گرفت؛ و برجام (با تمام انتقاداتی که بدان وارد است)، دستاورد آن بود. باز شدنِ پای ترامپ به موضوع و مطالبات جدیدی که با تأکید بر سایر ابعاد اختلاف حل‌نشده با ایران مطرح نمود، بر آتش زیر خاکستر دمید؛ لیک از آنجا که ایران موضوع را حل‌شده می‌پنداشت از همراهی با ترامپ خودداری کرد و از بازی مذاکره مجدد کناره گرفت. درنتیجه امواج سهمگین تحریم‌های یک‌جانبه ایالات‌متحده بر پیکر نحیف اقتصاد ایران بی‌رحمانه نواختند و با هر تحریم جدید، زندگی ایرانیان دشوارتر شد؛ چنانکه ظرف سه‌سال، روزنه اقتصاد آنچنان باریک شد که نه آن انتفاع معیشتی را اثری ماند، نه 23 میلیون رأی روحانی در اردیبهشت‌ماه 96. در آن سه‌سال، جناح سیاسی رقیب که از رهگذر موفقیت نسبی برجام به محاق رفته بود، احیا شد و با انهدام پایگاه مردمی دولت وقت، مسیر خود به قدرت را هموار ساخت.

مع هذا در خردادماه 1400، مسئله هسته‌ای ـ به‌رغم تداوم سویه اختلافی ـ آن جایگاه سیاسی تعیین‌کننده را از دست داده بود و کاهش مشارکت رأی‌دهندگان واکنشی به وعده‌های اقتصادی محقق‌نشده بود. چنین شد که ریاست‌جمهوری ابراهیم رئیسی در پرتو دل‌زدگی سیاسی مردم، رنگ واقعیت به خود گرفت. با این وصف، دولت سیزدهم چون در حل اختلاف هسته‌ای سرمشقی جز اهمال‌کاری احمدی‌نژادی وجود نداشت، با وجود قبض‌قدرت نتوانست با کاربست صحیح دیپلماسی، رئیس‌جمهور چپ‌گرای ایالات‌متحده را قانع کند تا موضوع ختم شود.

انتخابات ریاست‌جمهوری 2024 در آمریکا نیز نقطه‌عطف دیگری در روند اختلاف هسته‌ای ایران و غرب بود. لیکن سنگینی کفه این رویداد به‌نفع ایران نبود و متعاقب آن، بایدنِ مصالحه‌جو کلید کاخ سفید را به ترامپ عملگرا تحویل داد. اکنون پزشکیان بود و ترامپ و خاورمیانه‌ای که پس از هفت اکتبر، مختصات دیگری یافته بود. اگر پولیتیسیَنِ سرد و گرم چشیده‌ای چون روحانی موفق نشد در شرایطی کاملاً متفاوت با ترامپ کنار بیاید، پزشکیانی که بیشتر عمر سیاسی او به مجلس‌نشینی گذشته بود را چه انتظاری می‌توانست باشد؟ این شد که اختلاف هسته‌ای به بیراهه بحران رفت و در 23 خردادماه سال جاری با حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران به فاز دیگری وارد شد.

اکنون که از شرایط هیجانی اولیه جنگ فاصله گرفته‌ایم، دیده می‌شود که مجلس شورای اسلامی «قانون الزام دولت به تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی» را به تصویب رسانده است. جلیلیسم حاکم بر رسانه ملی کمافی‌السابق برقرار بوده و در مواضع خواص و گروه‌های سیاسی هیچ تغییری مشاهده نمی‌شود. لذا از مجموعه اوضاع و احوال چنین قابل استنباط است که این تجربه نه‌تنها در واقع‌گراشدنِ نیروهای سیاسی در ایران بی‌اثر بوده، که حتی بر ثقل ایدئولوژیک آنان نیز افزوده است. به‌نحوی‌که دو‌گانه «دیپلماسی ـ میدان» به نفع دو‌گانه «میدانِ تهاجمی ـ میدانِ تدافعی» کناره گرفته است.

درنتیجه مسئله هسته‌ای بار دیگر به سپهر سیاسی ایران بازگشته است؛ لیکن این‌مرتبه وزن سیاسی نیروی غالب ـ نه در توان اثبات صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای که ـ مرتبط با نقش آن در بازدارندگی خواهد بود. بدیهی ا‌ست که بازدارندگی رکن اساسی در تأمین امنیت ملی هر دولتی ا‌ست، لیکن آیا اصرارکنندگان بر تغییر دکترین هسته‌ای ایران تضمینی دارند که الگوی مد نظرشان نه یک واکنش احساسی، که گامی سنجیده در راستای تأمین منافع ملی ایران باشد؟ به نظر می‌رسد تا زمانی که الگوی تصمیم‌گیری براساس موازین مکتب واقع‌گرایی بازتعریف نشود، در این وضعیت تغییری مشاهده نشود. لذا بد نیست مادامی که واقع‌گرایی حداقلی پیشین را هم کنار گذاشته‌ایم، در این زمینه واکنشی نشان ندهیم.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار