تولید فیلم از این ۱۲روز
چه مدیومی میتواند تجاوز تیم بیبی به سرزمین ایران را به خوبی شرح و تفسیر کند و از طرفی این قدرت را داشته باشد که طوری این انگاره را برای مخاطب نمایان سازد که تا سالها بعد هم بتوان آن را مرجع و مدخل مناسبی دانست. بعد از جنگ هشت ساله ایران و عراق این سینما بود که به کمک آمد تا حافظه ایرانیان فراموش نکند چه بر سر این جغرافیای کهن آمد. فیلمهای حماسی ساخته شد.

چه مدیومی میتواند تجاوز تیم بیبی به سرزمین ایران را به خوبی شرح و تفسیر کند و از طرفی این قدرت را داشته باشد که طوری این انگاره را برای مخاطب نمایان سازد که تا سالها بعد هم بتوان آن را مرجع و مدخل مناسبی دانست. بعد از جنگ هشت ساله ایران و عراق این سینما بود که به کمک آمد تا حافظه ایرانیان فراموش نکند چه بر سر این جغرافیای کهن آمد. فیلمهای حماسی ساخته شد.
گاهی هم وقایع رخ دادهشده در جنگ که عینیت آن مورد وفاق همگان بود، رنگ پرده سینما به خود دید. دورهای هم سینماگرانی آمدند و از زوایای دیگری به جنگ نگریستند. گوشههایی که موارد پساجنگ و آسیبهای آن را نشانه میرفت. همه و همه اما در نقطهای مشترک بودند و آن حفظ یادمان جنگ و جانفشانیهای نسلی از ایرانیان تکرارناشدنی بود.
اینبار بعد از چند دهه، اسرائیل آتش افروز جنگی شد که میتوان پس و پیش آن را در قصههای سینمایی قوام داد. داستانهایی که از دل واقعیت پدید خواهند آمد. طولانیشدن جنگ ایران و عراق و نوع مواجهه سینماگران با آن در دوره خودش، شاید همه توان در آن زمان میبود و چارهای هم جز آن نمیبود در بیان سینماییاش. چه که نیاز بود این هشتسال به نوعی ماناییاش حفظ میشد.
اینک اما باتوجه به تجربه آن جنگ و سینمایی که رو به جلو حرکت کرده؛ میتوان از دریچههای دیگری به این تجاوز 12روزه نگریست. سینمای اجتماعی ایران این توان را دارد که ژانر جنگی را هم ذیل خودش تعریف کند. همانطور که نوع جنگآوری آن دوران تفاوت بسیاری با ستیزهای مدرن این زمان دارد؛ نوع به نمایش در آوردن کینهتوزیهای دشمنان این خاک نیز بهحتم باید از زاویه مناسبی نگریسته شود.
بهحتم فیلمنامهنویسان و رصدکنندگان اجتماعی و هنری ایرانزمین این توانایی را دارند که قصههای رئالی از دل آن درآورند. داستانهایی که حتی بتواند مخاطب بینالمللی را هم جذب کند. باتوجه به نوع دیپلماسی ایران و تلاشهایشان برای استیفای حق مردم؛ طی این چندماه دولت پزشکیان، این توان وجود دارد که نوع خاصی از فیلمهای ایرانی در دو ژانر جنگی و اجتماعی ساخته شود. فیلمهایی که قاطبه مردم ایران در آن نشان داده شود. آنسان که این 12روز همگان شاهد بودیم که نوع خاصی از وطندوستی دوستداشتنی، همه وجودمان را تسخیر کرده بود.
سینما این قابلیت را دارد که بتواند با تولید آثار واقعی از روحیات ایرانیان، چهره دیگری از ایران بزرگمان را به جهانیان نشان دهد. عمق راهبردی کشور در مباحث نظامی و سیاسی که راهگشای بسیاری از مسائل در حال حاضر است؛ این قدرت را در سایر پارامترهای اجتماعی نیز دارد که به کمک آید. تیم جنایتکار بیبی اسرائیل شاید بتواند در خفا و آشکار دست به کشتار انسانها بزند ولی این قدرت را ندارد که واقعیتهای ملموس بعد از هفت اکتبر را آنگونه روایت کند که خود میخواهد. سینمای ایران میتواند از این فرصت بهرهها ببرد. فرصتها را دریابد.
زبان بصری سینما این توان را دارد که آثاری خلق نماید که در عین واقعیت بتواند حقانیت برخی مسائل را روشن نماید. برای تولید این آثار نباید وقتکشی کرد. حتی میتوان فراخوانهایی داد. هر که دستی بر قلم دارد، میتواند از زاویه دید خودش سناریوهایی خلق نماید. تلفیق سینمای جنگ با تم اجتماعی میتواند این مهم را به سرانجام خوبی برساند. منوط به اینکه کمی درها بازتر شود. سلیقهها حکم نراند. تا در پرده آن تصویری حک شود از حمله اسرائیل به ایران که در یادها به یادگار ماند. میزانسن و دکوپاژ اینگونه از سینما فقط جنگندهها، موشک و پهپاد نیستند؛ صحنه اصلی این فیلمهای احتمالی مردمانی هستند که نام و یادشان باید در درازنای تاریخ این کشور جاودان بماند...