وحید شقاقی شهری اقتصاددان:
بازار سرمایه در دولت قبل رها شده بود
وحید شقاقیشهری، اقتصاددان و استاد دانشگاه بر این اعتقاد است که آمارهایی که در دولت قبل درباره رشد اقتصادی اعلام شد با واقعیت اقتصاد کشور همخوانی نداشت. او در گفتوگو با «هممیهن» به این نکته اشاره کرده که بازار سرمایه در یک شرایط رهاشدگی قرار داشت و دستکاری مکرر نرخها تا پیشبینیناپذیری اقتصاد ایران را در صورتهای مالی شرکتها میتوان دید.
این استاد دانشگاه میگوید در زمانی ارزش معاملات بازار سرمایه بالای ۲۵ هزار میلیارد تومان بود اما اکنون به زیر ۳ هزارمیلیارد تومان رسیده و دولت چهاردهم و تیم اقتصادی باید برای آن راهکار پیدا کنند. او البته میگوید نمیداند وزیر اقتصاد چطور میتواند با رئیس بانک مرکزی که از دولت قبل باقی مانده کار کند چراکه در همه این سالها از منتقدان سیاستهای انقباضی دولت قبل بود.
در دولت سیزدهم عنوان شد که در صنعت رشد سه برابری نسبت به دولت حسن روحانی داشتیم، اگر این چنین بوده پس چرا آمارها چیز دیگری میگوید؟
واقعیت این است که در دولت قبل اقداماتی انجام گرفت که اقتصاد قفل شد، دماسنج اقتصاد بورس است و برای دیدن واقعیت اقتصاد باید به سراغ شرکتهای بازار سرمایه رفت؛ آماری که در رشد اقتصادی اعلام میشود واقعیت اقتصاد کشور نیست. واقعیت دولت سیزدهم این نبود که آقای فرزین بهعنوان رئیس بانک مرکزی در یک گزارش «به به» ارائه داد که همه اوضاع گل و بلبل است، بلکه اینگونه نبود و به دلایلی صادرات نفت ایران افزایش پیدا کرد که یکی از آنها جنگ اوکراین و روسیه بود و امتیازاتی که آمریکاییها به ایران و ونزوئلا دادند تا تعادل در بازار انرژی جهان حفظ شود و تا حدودی از تحریمهای نفتی کاسته شد. بعد از افزایش صادرات نفت ایران، درآمدهای ارزی بیشتر شد که سرریز آن خود را در بخش صنعت و معدن مانند واردات مواد اولیه و کالاهای سرمایهای نشان داد ولی این در حقیقت حضور پول نفت در بخش صنعت و معدن بود و نه حاصل بهبود وضعیت شرکتهای تولیدی.
آماری که بنده بررسی کردم نشان میدهد در سال ۱۴۰۲، حاشیه سود خالص شرکتهای تولیدی ۱۳ درصد شده است درحالیکه در سال ۱۴۰۱، این عدد بالای ۳۰ درصد بود و این یعنی یک افت چشمگیر در سودآوری شرکتها رخ داده است. بخش عمدهای از شرکتهای مهم و کلیدی کشور با رشد منفی سودآوری مواجه شدهاند؛ بهخصوص شرکتهایی مانند پتروشیمی زاگرس که نماد سودآوری در اقتصاد ایران در ۱۰ سال گذشته هستند اما در دو سال اخیر آنجا نیز با رشد منفی مواجه شد. سیاستهای پولی انقباضی بسیار سختگیرانه بانک مرکزی در دولت سیزدهم و همچنین افزایش نرخ بهره و افزایش قیمت ارز، بازار سرمایه را کاملاً قفل کرد. همچنین سرمایه در گردش بنگاهها نیز به شدت کاهش پیدا کرد و جالب آنکه بهرغم اینکه افزایش نرخ ارز باید اثرات مثبت خود را در صورتهای مالی شرکتها نشان دهد برعکس بود و سودآوری آنها را کاهش داد.
چرا برنامههای وزارت اقتصاد دولت قبل نتوانست شرایط اقتصادی کشور را بهبود ببخشد؟
برداشت من این است که بازار سرمایه در یک شرایط رهاشدگی قرار داشت. از دستکاری مکرر نرخها گرفته تا پیشبینیناپذیری اقتصاد ایران، خود را در صورتهای مالی شرکتها نشان داد. دخالت دولت در شرکتهای شبهدولتی کاملاً واضح و حاکم بود. اقتصاد دستوری نیز شرکتها را با شرایط سختی مواجه کرده بود و دولت دست خود را در جیب شرکتهای غیردولتی کرده بود.
متاسفانه حدود ۷۰ درصد از شرکتهای فعال در بازار سرمایه مثل شرکتهای فولادی، مس، پتروشیمیها و پالایشیها شبهدولتی هستند، و دولت به دلیل مشکلات مالی که با آن مواجه بود به شکلهای مختلف نرخها را دستکاری کرد تا بتواند منابعی را از این شرکتها مثل خوراک پالایشیها به دست بیاورد و میتوان آن را به نوعی دستدرازی در جیب شرکتها دانست که سودآوری بنگاههای تولیدی را در بازار سرمایه به شدت تحت تاثیر قرار داد.
بارها دیدیم که نرخ خوراک پالایشیها چندین بار دستکاری شد و ریسک بالایی را به بازار تحمیل کرد. در شرایط رهاشدگی بازار امکان تامین مالی شرکتها از بازار سرمایه مقدور نبود، زمانی ارزش معاملات بازار سرمایه بالای ۲۵ هزار میلیارد تومان بود اما اکنون به زیر ۳ هزارمیلیارد تومان رسیده و به شدت کاهش پیدا کرده است و شرایطی به وجود آمد که امکان تامین منابع مالی برای بنگاههای بازار سرمایه از کانال بورس فراهم نبود. بازار سرمایه در این سه سال شرایط بدی را طی کرد و متاسفانه صدای سهامداران خرد نیز به جایی نرسید و گویی مسئولی در بازار سرمایه وجود ندارد. نگرانی من در دولت قبل این بود که اصولاً گوش شنوایی وجود نداشت و این یکی از بزرگترین مصیبتها در اداره اقتصاد است.
در دولت چهاردهم به جز رئیس بانک مرکزی بقیه تیم اقتصادی تغییر کرد، فکر میکنید دولت میتواند دوباره شاخصها را بالا ببرد؟
آقای همتی سه سال پیش که رئیس بانک مرکزی بود به شدت انسان پیگیری بود و برای شنیدن مسائل گوش شنوا دارد. ایشان چندین وعده داده که یکی از آنها این است که اعتماد را به بازار برگرداند، بازار هم واکنش مثبت نشان داد. اما نکتهای که ذهن من را درگیر کرده، این است که ایشان چطور میخواهد با آقای فرزین کار کند.
آقای فرزین نگاه دیگری به مسائل اقتصادی دارد و حتی در آخرین گزارشی که داد عملکرد بسیار بد دولت سیزدهم را عملکرد مثبت معرفی کرد و اینگونه عنوان کردند که گویی یک اسب زینشده را تحویل دولت آقای پزشکیان دادهاند، درحالیکه در سه سال گذشته نظر آقای همتی برخلاف این بود و گزارشهای ایشان نیز نشان میداد شرایط اقتصاد بسیار ناگوار است.
برای من این نکته مبهم وجود دارد که این دو نفر در تیم اقتصادی دولت چگونه میخواهند همکاری داشته باشند. آقای همتی میخواهد نرخ بهره با سیاستهای مالی و بخش واقعی هماهنگ باشد و تامین مالی از کانال بازار سرمایه افزایش پیدا کند اما بانک مرکزی ِآقای فرزین به دنبال سیاستهای انقباضی فوری بدون توجه به سایر بخشهای اقتصادی را در پیش گرفته بود و مسیر اشتباهی را برای مهار تورم پیش برد و اقتصاد کشور را قفل کرد.
بههرحال در میانمدت و بلندمدت بدون حل مسئله ناترازیها و صرفاً با استفاده از ابزار سیاستهای پولی، نمیتوان تورم را مهار کرد. آقای فرزین با مشورتهایی که از برخی اقتصاددانها گرفته بود مسیر خود را پیش برد و همچنان نیز در بانک مرکزی حضور دارد. هماکنون یک تیم اقتصادی ناهماهنگ در دولت چهاردهم حضور دارد و دولت آقای پزشکیان اگر نتواند این ناهماهنگیها را حل کند قطعاً به مشکل خواهد خورد.