| کد مطلب: ۵۹۰۴۲

محور کیاست/ درباره تجربه سه‌گانه علا، تقی‌زاده و قوام

از تمایلات جاری و زیان‌بار در تاریخ‌نویسی معاصر ایرانی، نفی سوژگی و نقش‌آفرینی ایرانیان در دستاوردهای حاصل‌شده است؛ به‌نحوی که در تحلیل بزنگاه‌های تاریخی، عوامل سطح کلان و میانی مانند نظام بین‌الملل و اراده قدرت‌های بزرگ، جدی‌تر از کنش‌گری ایرانیان برای تحقق منافع ملی ارزیابی می‌شود اما در جهت مخالف، شکست‌ها و ناکامی‌ها عموماً به کاستی و قصور نخبگان نسبت داده می‌شود.

محور کیاست/ درباره تجربه سه‌گانه علا، تقی‌زاده و قوام

از تمایلات جاری و زیان‌بار در تاریخ‌نویسی معاصر ایرانی، نفی سوژگی و نقش‌آفرینی ایرانیان در دستاوردهای حاصل‌شده است؛ به‌نحوی که در تحلیل بزنگاه‌های تاریخی، عوامل سطح کلان و میانی مانند نظام بین‌الملل و اراده قدرت‌های بزرگ، جدی‌تر از کنش‌گری ایرانیان برای تحقق منافع ملی ارزیابی می‌شود اما در جهت مخالف، شکست‌ها و ناکامی‌ها عموماً به کاستی و قصور نخبگان نسبت داده می‌شود.

از وقایعی که با توجه به همین نکته باید مورد بازخوانی قرار گیرد، بحران آذربایجان است. از این‌رو به بهانه نزدیک شدن به سالروز آزادسازی آذربایجان، در یادداشتی کوتاه به نقش‌آفرینی نخبگان ایرانی در جهت فائق آمدن بر این بحران می‌پردازیم:

طبق عهدنامه مابین ایران، شوروی و انگلستان در بهمن سال1320، قوای متنفق موظف بودند ظرف شش ماه پس از پایان جنگ ایران را ترک کنند. در اردیبهشت‌ماه سال 1324 با تسلیم ارتش آلمان، جنگ پایان یافت. اما برخلاف آمریکا و انگلیس، نیروهای شوروی خاک ایران را ترک نکردند. مقارن با این شرایط و با پشتیبانی شوروی وقایع مهمی در آذربایجان و کردستان در جریان بود.

در روز 21 آذرماه 1324، فرقه دموکرات آذربایجان و سه روز بعد فرقه دموکرات کردستان اعلام موجودیت کردند. حسین علاء در 8 آذر 1324، زمانی اعتبار‌نامه سفارت خود را به ترومن تقدیم کرد که آذربایجان در کنترل فرقه دموکرات بود. در همان ملاقات اول، علاء به ترومن اظهار داشت که ایالات متحده قادر است به ایران کمک کند. وی در این ملاقات فشار ایالات متحده به شوروی و همچنین پشتیبانی از نماینده ایران در سازمان‌ملل را به عنوان دو راهبرد کمک به ایران، به اطلاع ترومن رساند.

علاء به مانند دو دوست دیرین خود، سیدحسن تقی‌زاده (سفیر وقت ایران در انگلستان) و قوام، از دیرباز به ورود آمریکا در صحنه سیاست ایران به عنوان سدی در برابر نفوذ انگلستان و روسیه خوشبین بود. مخصوصاً اینکه سیاست خارجی ایالات متحده در آن زمان، مختصات متفاوتی از آنچه اکنون می‌شناسیم داشت.

تلاش‌های علاء در این زمان مصروف بین‌المللی کردن بحران ایران بود. در آن زمان مقر سازمان ملل به طور موقت در انگلستان واقع بود و از این رو سیدحسن تقی‌زاده به عنوان نماینده ارشد ایران در این سازمان، به طرح شکایت علیه شوروی، دفاع از حقوق ایران و رایزنی با دیگر کشورهای عضو سازمان جهت جلب حمایت آن‌ها و ایجاد ائتلافی حقوقی علیه شوروی مشغول شد.

پس از چندی شکایت ایران به شورای امنیت احاله شد و در نخستین جلسه شورا، پس از مشاجره شدید بین تقی‌زاده و آندره ویشینیسکی، شورای امنیت از دو دولت درخواست کرد که به مذاکرات مستقیم مبادرت ورزند. در چنین فضایی بود که قوام به نخست‌وزیری رسید. قوام قصد داشت علاوه بر طرح موضوع در شورای امنیت، به‌طور مستقیم با شوروی وارد مذاکره شود. از این رو بعد از تشکیل کابینه برای مذاکره روانه مسکو شد اما بدون نتیجه خاصی به ایران بازگشت.

در مسکو استالین اعلام کرده بود که درصورت پذیرش خودمختاری آذربایجان و واگذاری امتیاز نفت شمال، ارتش سرخ بخش مرکزی کشور را تخلیه خواهد کرد، اما به‎موجب قرارداد 1921 میلادی استان‎های شمالی را تا هروقت مقتضی بداند در اشغال خود نگه می‎دارد. روس‌ها خود واقف بودند گزینه‌ای بهتر از قوام برای مذاکره در اختیار ندارند. بنابراین پس از بازگشت قوام، به ایوان سادچیکف(سفیر جدید شوروی در ایران) دستور داده شد که به ایران برود و مذاکرات را ادامه دهد. گفتنی است که پرونده حضور نیروهای اشغالگر در ایران اولین محک جدی سازمان‌ملل بود و همه دولت‌ها در انتظار بودند که آیا سازمان‌ملل سرنوشتی مشابه نیای خود، جامعه ملل، خواهد داشت یا خیر.

در ادامه، بنا به لابی‌گری نخبگان ایرانی و همچنین ملاحظات بین‌المللی ایالات متحده، رئیس‎جمهور آمریکا در طی اخطاری خطاب به استالین تهدید کرد که درصورت عدم تخلیه ایران، ارتش ایالات متحده نیز به ایران رجوع خواهد کرد. بعد از این، شوروی با نرمش بیشتری به مذاکرات ادامه داد و برنامه گفت‌گوهای قوام و سادچیکف سرعت گرفت.سادچیکف با دو پیشنهاد وارد تهران شد: ۱) تخلیه ایران طی ۵ تا ۶ هفته ۲) تشکیل یک شرکت مختلط نفت شمال متعلق به ایران و شوروی.

این طرح تصریح می‌کرد که مشکل آذربایجان مسئله داخلی ایران است که دولت باید آن را حل کند. این قرارداد در ۱۵ فروردین ۱۳۲۵/ ۵ آوریل ۱۹۴۶ امضا شد. در همان روز سادچیکوف خبر داد که روس‌ها قوای خود را از قزوین و کرج فراخواندند. خبر انعقاد قرارداد در ۱۷ فروردین 1325 به علاء مخابره شد. سپس، قوام به علاء دستور داد تا شکایت ایران از سازمان ملل پس گرفته شود.  همین موضوع سبب مشورت علاء و تقی‌زاده شد.

تقی‌زاده در این‌باره می‌نویسد: «مصلحت‌بینی من این شد که آقای علاء آن تلگراف تهران را نادیده بگیرد و فردای آن روز به بحث خود مداومت بکند. او نیز چنین کرد و چنانکه معلوم است عاقبت با کمک آمریکا و شورای ملل متحد و بیش از همه به وسیله مجاهدت مرحوم علاء روس‌ها ایران را تخلیه کردند». در نتیجه علاء که نسبت به روس‌ها بدبین بود و از طرف دیگر حمایت کشور‌های عضو و همچنین ایالات متحده را دریافته بود، از پس گرفتن شکایت سر باز زد و در نامه‌ای به قوام، حمایت دولت‌های عضو سازمان ملل، جراید بین‌المللی و ایالات متحده را از دلایل پس نگرفتن شکایت عنوان کرد.

استمرار فشار بین‌المللی بر شوروی، آزادی عمل آنها را محدود کرد. در نتیجه بعد از انعقاد قرارداد، روس‌ها از پشتیبانی فرقه‌‌های دموکرات دست کشیدند. قوام نیز با بهانه قرار دادن انتخابات مجلس پانزدهم، نیروهای مسلح را به‌ دلیل تأمین امنیت، به حوزه‌های انتخاباتی اعزام کرد؛ که موجب شد ارتش ایران به‌سهولت فرقه را کنار زده و تبریز را آزاد کند. از طرفی به این دلیل که اجرایی شدن قرارداد نفت شمال منوط به تایید مجلس بود، مجلس پانزدهم به راحتی قرارداد را باطل نمود.

سال‌ها بعد، در مرداد 1344، علاء در مصاحبه‌ای با مجله خواندنی‌ها اظهار داشت که پیگیری شکایت ایران در سازمان ملل، خطیر‌ترین مسئولیت وی بوده و نقش‌آفرینی در حل بحران آذربایجان را بزرگترین افتخار خود می‌داند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار