دیپلمات آنگلوفیل
حسین علاء، دیپلمات و سیاستمدار دوران پهلوی که نزدیک به شصت سال از سفارت و وکالت مجلس تا وزارت و نخستوزیری و نهایتاً وزارت دربار را تجربه کرد، رجالی نامدار بود اما او تمامی این ترقی را مرهون خاندان و مهمتر از همه پدرش بود که باید به اندازه پسر نامدار میشد اما کمتر شناختهشده است. محمدعلیخان علاءالسلطنه که دو بار نخستوزیر و هشت بار وزارت امور خارجه را تجربه کرد، یکی از طولانیترین تجربههای سفارت را با 16 سال حضور در لندن کسب کرد و با این حال نام بزرگی از خود در سیاست به جا نگذاشت؛ کسی که لقب علاءالسلطنه یعنی فردی که موجب بلندی نام سلطان شد را از ناصرالدینشاه و لقب پرنس محمدعلیخان را از مظفرالدینشاه دریافت کرده بود در میان رجال وطندوست و خائن قاجاریه کارنامهای میانه از خود به جا گذاشت و از یادها فراموش شد، نه خدمتی بزرگ از او به یادها ماند و نه امتیازاتی که به دولتهای خارجی اعطا کرد؛ آنچنان چشمگیر بود که منفور تاریخ شود. علاءالسلطنه رویهمرفته دو بار نخستوزیر، هشت بار وزیر خارجه، سه بار وزیر علوم و معارف، دو بار وزیر فواید عامه و تجارت و یک بار وزیر عدلیه بوده است. او مردی پایبند به شریعت، تودار و محافظهکار و هوادار سیاست انگلیس در ایران بود اما در عین حال درستکار و پاکدست بود و هنگام مرگ مال چندانی از او به جا نماند. اکنون خانه او در دزاشیب که باغ علاء نام داشت محل دفتر انجمن خوشنویسان ایران است.
میرزا محمدعلیخان، فرزند میرزاابراهیم مهندس و دختر نظامالعلماء تبریزی که اصالتشان از خوی آذربایجان بود، در خوی یا تبریز به دنیا آمد. با تحصیلات مقدماتی زبان فرانسه را هم آموخت و سپس به خاطر ماموریت پدرش به بغداد رفت و تحصیلات خود را در آنجا پی گرفت و زبان عربی را به خوبی آموخت. با مرگ پدرش در بغداد به ایران بازگشت و میان دانشجویانی که عباسمیرزا نایبالسلطنه به افسران فرانسوی سپرده بود، مهندسی را آموخت.
بمبئی، بغداد و تفلیس
وی با سمت ناظم آجودانباشی به استخدام وزارت خارجه درآمد و ابتدا به مدت ده سال بهعنوان سرکنسول ایران به بمبئی رفت و سپس عنوان کارپرداز را احراز کرد. وی بعد از بازگشت به ایران با دختر حاجمیرزا محمدخان مجدالملک سینکی که از دوستان نزدیک پدرش بود، ازدواج کرد و همین ازدواج زمینه ترقیهای آینده او شد. هما خانم ملقب به عظمتالدوله دختر مجدالملک و خواهر میرزاعلیخان امینالدوله بود. چهار فرزند به نامهای میرزا مهدیخان مشیرالملک که پس از مرگ پدر لقب علاءالسلطنه نصیب او شد و میرزامحمدخان و پزشک نامآشنای تهران، جمشیدخان کارمند بلندپایه وزارت امور خارجه و میرزاحسینخان علاءالدوله که در زمان پهلویها دو بار به نخستوزیری و چند بار به جایگاه وزارت رسید از نتایج این ازدواج بود.
محمدعلیخان پس از بازگشت از بمبئی ملقب به معینالوزراء شد. سپس مدتی به فرمان میرزاسعیدخان مؤتمنالملک، وزیرخارجه که حاکم گیلان نیز بود، به نیابت حکومت گیلان منصوب شد. پس از آن به کارپردازی بغداد مامور و سپس سرکنسول شد. او در مدت هشت سال مسئولیتش برخوردهای بین شیعه و سنی را در این منطقه که بسیار شدید بود، کاهش داد. معینالوزراء پس از مأموریت در بغداد به اداره روس وزارتخارجه منتقل شد. این دفتر راهگشای او در مشاغل آینده بود. او به تفلیس رفت. اولین مـأموریت او همراهی شاهزاده عزالدوله برادر ناصرالدینشاه برای رفتن به مراسم تاجگذاری الکساندر سوم پادشاه روسیه بود. میرزارضاخان ارفعالدوله، نایب سفارت، مینویسد به من تلگراف شد که این هیئت، مترجم روسی ندارند شما حاضر باشید حرکت کنید و من تلگراف را به علاءالسلطنه نشان دادم:«علاءالسلطنه به وزارتخارجه تلگراف کرد که چون اول ورود به آنجا است اگر بنا باشد نایب من به تاجگذاری برود و من اینجا بمانم در نظر قفقازیها از برای من خوب نیست و خواهش کرد او را هم مأمور نمایند... علاءالسلطنه را هم به سمت نیابت اول این هیئت معرفی کردند». اما دلیل ارتقاء او به درجات بالاتر، سفر سوم ناصرالدینشاه به فرنگ بود که از تفلیس دیدن کرد و مهمان معینالوزراء بود: «شنبه یازدهم... شب خانه معینالوزراء شاه و همراهان مهمان بودند. چندنفر روضهخوان هم آورده بودند مختصر روضهخوانی کردند بعد از شام منزل آمدم.»
ماموریت 16ساله لندن
گویا مهمانداری او مورد توجه ناصرالدینشاه قرارگرفت زیرا پس از بازگشت به ایران در لقب علاءالسلطنه به او مرحمت سپس به سفارت لندن منصوب شد. پیش از او میرزاملکم خان وزیرمختار در لندن بود و به واسطه اتهام رشوه و کلاهبرداری در عقد قرارداد لاتاری به همراه میرزامحمدعلیخان فریدالملک، منشی سفارت، به ایران فراخوانده شد ولی از این امر سرپیچی کرد و به ایران بازنگشت. علاءالسلطنه که جانشین او شده بود، در مارس 1890 راهی انگلستان شد و یکی از طولانیترین دوران سفارت را در دولت بیثبات قاجاری کسب کرد و به مدت شانزده سال این سمت را برعهده داشت. ورود علاءالسلطنه به سفارت انگلستان مصادف با اختلافات ایران و انگلستان بر سر قرارداد «لاتاری» و مهمتر از آن قرارداد رژی یا واگذاری امتیاز توتون و تنباکو بود که منجر به فتوای معروف تحریم تنباکو توسط میرزایشیرازی و نخستین اعتراض عمومی و موفق در تاریخ سلطنت ایرانی را رقم زد و دولت را مجبور به لغو این قرارداد کرد. میانجیگری و تلاش برای حل این مسائل توسط علاءالسلطنه او را به یک دیپلمات مجرب و همچنین به یکی از دوستان و محارم صدراعظم امینالسلطان تبدیل کرد. او ابتدا اختلافات بین ملکم و دولت ایران را برطرف و از سوی دیگر مطبوعات انگلستان را که علیه ایران مینوشتند، ساکت کرد و از همه مهمتر مذاکرات دیپلماتیک او با دولت انگلستان موفقیتآمیز بود و توانست نارضایتی پس از لغو این دو قرارداد را کنترل و کاهش دهد. او در این مذاکرات با افرادی مانند لرد سالیسبوری، لرد کرزن، لنزداون که از دیپلماتها و رجال برجسته بریتانیایی بودند گفتوگو کرد و در نهایت توانست اوضاع بههمریخته سیاسی بین دو کشور را آرام کند و از همین طریق نیز به سیاست انگلیس در ایران نزدیک شد و در دوران نخستوزیری و وزارت امور خارجه از حمایت بریتانیا برخوردار بود. او در این دوران برای افزایش سهم ایران از قرارداد نفت دارسی نیز تلاش کرد و مکاتباتی در این زمینه با دولت بریتانیا داشت.
یکی دیگر از کارهای مهم علاءالسلطنه در هنگام سفارت، رسیدگی و مشخص کردن حاکمیت ایران بر منطقه «هشتادان» در مرز ایران و افغانستان بود. ناصرالدینشاه در نامهای از علاءالسلطنه خواست: «امر هشتادان سرحد ما و افغانستان که قریب یک سال است قراری توسط ولف و مکلاین داده شده و نقشه آن از طرفین امضاءشده، هنوز در حالت تعطیل و تعویق است و هر وقت اجرای عمل را از وزیر مختار در تهران میخواهیم جواب درستی نمیدهند و به طفره میگذراند... ناتمامی این کار اسباب بعضی شهرتهای بد در خراسان میشود و سبب میشود که به خاطر ما کدورتی حاصل نماید. با وجودی که مبلغی از خاک و حقوق اصلیه خودمان هم در این مسئله از میان رفته است، این کار را نمیگذرانند. خیلی باعث انزجار قلبی ما و وزرای ما است. شما مأمور هستید که فوراً بروید هرجا لرد سالیسبوری است او را ببینید و همین تلگراف ما را تماماً برای او خوانده، جواب صریحی از لا و نعم بگیرید و به عرض برسانید.» مذاکره علاءالسلطنه با نخستوزیر و وزیر خارجه بریتانیا موفقیتآمیز بود و آنان دستورات لازم را صادر کردند و میرزامحمدعلیخان نامهای نزد شاه فرستاد:«به خاکپای اقدس همایون شهریاری، به عرض خاکپای همایون میرساند، وزارت امورخارجه انگلیس به موجب جواب تلگرافی جانشین هندوستان اطلاع میدهد که امیر افغانستان قرارداد دائر به هشتادان را قبول کرده است، خاطر مبارک همایونی مطمئن باشد. فدوی خانه زاد، محمدعلی». چنین امتیازهایی که انگلیسیها به علاءالسلطنه اعطا کردند زمینه نفوذ و تثبیت جایگاه او در سیاست قاجاری که از زورگوییهای بریتانیا کلافه بود فراهم کرد. ولیعهد مظفرالدینشاه نیز به واسطه ارتباط علاءالسلطنه با آذربایجان و از سوی دیگر سفارشهای خرید مکرر ولیعهد از لندن از خدمات او بهرهمند شده بود اما پس از دوران سلطنت و سفر دومش در سال 1281 شمسی به اروپا بود که بیش از پیش میرزامحمدعلیخان چشمش را گرفت و بارها در سفرنامهاش از او به نیکی یاد کرد. در جایی نوشت: «ظهر برای ناهار رفتیم به سفارت خودمان، علاءالسلطنه و پسرهایش و اجزاء سفارت همه بودند. حقیقتاً علاءالسلطنه خیلی نوکر خوبی است. از خدمات او خیلی راضی هستیم نهار مفصلی تهیه کرده بودند خوردیم». در همین سفر بود که علاءالسلطنه نشان بندجوراب یا گارتر، مهمترین نشان دولتی بریتانیا را از پادشاه انگلستان ادوارد هفتم دریافت کرد؛ نشانی که پیش از آن به ناصرالدینشاه اعطا شده بود و این اقدام دولت بریتانیا موجب رنجش مظفرالدینشاه شد اما علاءالسلطنه با تلاش فراوان این خطای دولت بریتانیا را اصلاح کرد و البته مجلس انگلستان نیز در اعتراض به ادوارد هفتم، نخستوزیر و هیئت دولت را تا پای استعفا کشاند و دو گزینه اهدای نشان به شاه ایران و یا استعفای دولت را مقابل ادوارد هفتم قرار داد و این نشان در فوریه 1903 توسط هیئتی به ایران فرستاده و تقدیم مظفرالدینشاه شد و در پی این احترام از سوی دولت انگلستان مظفرالدینشاه نیز عنوان پرنس محمدعلیخان را به او اعطا کرد. ولی مجدداً در مه 1905 بهعنوان سفیر فوقالعاده از جانب مظفرالدینشاه برای تقدیم هدایای شاه ایران به خانواده سلطنتی انگلستان، راهی لندن شد و در کاخ باکینگهام به هنگام تقدیم هدایا که شامل نامهای به خط شاه و یک قالی ایرانی بود، نشان سلطنتی ویکتوریا را دریافت کرد و مظفرالدینشاه نیز درجه نظامی امیرنویان و نشان درجه اول شیروخورشید را به او اعطا کرد.
هشتبار وزارت خارجه
پیش از این در سال 1275 شمسی علاءالسلطنه مقام وزارت امور خارجه را رد کرده بود چراکه چنان از مقام سفارت در لندن راضی بود که وقتی برادرزنش امینالدوله به صدراعظمی مظفرالدینشاه رسید و مقام وزارت امور خارجه را به او پیشنهاد کرد، جایگاه باثبات و آرامش را به وزارت پرمشغله و بیثبات در تهران ترجیح داد اما با صدور فرمان مشروطیت رسماً به ایران احضار شد و در کابینه میرزانصراللهخان مشیرالدوله، مقام وزارت امور خارجه را برعهده گرفت و این منصب را در دولتهای آینده بیثبات مشروطه در دوره محمدعلیشاه برخلاف اکثر رجال و صدراعظمها برای چند دوره همچنان حفظ کرد. علاءالسلطنه بهجای خودش فرزندش میرزامهدیخان مشیرالملک را که پس از مرگ پدر صاحب لقب او نیز شد، وزیر مختار در لندن نمود که او نیز مانند پدر پانزده سال عهدهدار این مسئولیت بود.
با به توپ بسته شدن مجلس و شروع استبداد صغیر نیز همچنان زمامدار وزارت خارجه ماند. درحالیکه در این دوره سفارت بریتانیا در تهران به محل پناه مشروطهخواهان متواری بدل شده بود و شاه به قزاقها دستور داده بود سفارت را محاصره و مانع پناه بردن افراد بیشتری به آن شوند و این امر با اعتراض سفارت مواجه شد و وزیر امورخارجه برای رفع و رجوع ماجرا تلاش کرد و در نهایت سفارت چنین پاسخ داد: «جناب علاءالسلطنه، وزیر امورخارجه، نامه جناب اشرف ارفع را که بر حسب امر اعلیحضرت اقدس شهریاری برای وهنی که در چندین روز به سفارت اعلیحضرت پادشاه انگلیس وارد آمده، اظهار تأسف فرمودهاید به نظر اولیای دولت خود رسانیدم. به موجب دستورالعمل که امروز از وزیر امورخارجه اعلیحضرت پادشاه انگلیس رسیده، مأمورم به جناب اشرف ارفع اطلاع بدهم که عذر بیاحترامیهای مکرری که با وجود اعتراضهای رسمی دوستدار از طرف پلیس و بریگاد قزاق نسبت به سفارت شده است، دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان پس از دقت کامل به وضع مشخصی که از این بابت حاصل شده است، مطالب ذیل را طلب مینماید: اول قزاق و پلیس را از حوالی سفارت بردارند و متعرض رعایای انگلیس و سایر رعایا نشوند. دوم وزیر دربار از طرف اعلیحضرت شهریاری و وزیر امورخارجه از سوی دولت ایران هر دو با لباس رسمی به سفارت انگلیس در دارالخلافه آمده و رسماً عذرخواهی کنند.» چند روز بعد مارلینگ به وزیر خارجه انگلستان ادوارد گری نوشت:«علاءالسلطنه، وزیرامورخارجه از طرف دولت ایران و وزیر افخم، وزیر دربار از طرف اعلیحضرت شاه روز شنبه 11ژوئیه /20 تیر برای جبران بیاحترامیهایی که اخیراً نسبت به سفارت اعلیحضرت پادشاه انگلیس شده بهطور رسمی حاضر شده و در محل سفارت ترضیه خواستند».
صدارت عظمی
در اوضاع آشفته پس از استبداد صغیر نیز بارها بهعنوان وزیر امور خارجه برگزیده شد اما مانند سایر کابینهها مستعجل و کوتاه بود و اقدام شاخصی از او سر نزد و چند دوره نیز وزیر فرهنگ و فوائد عامه بود تا اینکه پس از استعفای صمصام السلطنه از سوی نایبالسلطنه بهعنوان صدراعظم به مجلس معرفی شد. از جمله مهمترین اقدامات دوره وزارت فوائد عامه او به تصویب رساندن قانونی بود که پانزده هزار تومان از عایدات اداره نمک را به اداره مدرسه حقوق و سیاسی تخصیص داد. همچنین در همین دوره وزارتش بهعنوان سفیرکبیر فوقالعاده به نمایندگی از ایران در تاجگذاری جورج پنجم، پادشاه انگلستان شرکت کرد.
وزرای کابینه او سلطان عبدالمجیدمیرزاعینالدوله، وزیر داخله، میرزا حسنخان وثوقالدوله، وزیر امورخارجه، میرزا حسنخان مستوفیالممالک، وزیر جنگ، میرزا احمدخان قوامالسلطنه، وزیر مالیه، میرزا اسماعیلخان ممتازالدوله، وزیر عدلیه، میرزا صادقخان مستشارالدوله وزیر و پست و تلگراف، میرزا حسنخان مشیرالدوله، وزیر علوم و اوقاف، میرزا حسینخان موتمنالملک، وزیر تجارت و فوائد عامه بودند و عضو چهرههای دوستدار سیاست انگلیس در آن چشمگیر بود و بر همین اساس مهمترین اتفاقات این کابینه اعطای امتیاز راهآهن از جلفا به تبریز و از صوفیان تا دریاچه ارومیه و کشف و استفاده معادن حریم راه به روسیه تزاری و دادن امتیاز راهآهن خرمشهر به خرمآباد و ساختن اسکله در جنوب به انگلستان بود. امتیازی که به روسیه بخشیده میشد برای برقراری موازنه با بریتانیا و مبتنی بر توافق این دو دولت در قرارداد 1907 بود که ایران را به مناطق نفوذ تقسیم کرده بود صورت میگرفت. با شروع جنگ جهانی اول میرزامحمدعلی خان از صدارت استعفا داد و در دولت مستوفیالممالک وزیر خودش، دوباره وزارت امور خارجه را برعهده گرفت و در دولتهای مستعجل و ناتمام بعدی دو بار دیگر بهعنوان صدراعظم انتخاب شد و کار مثبتی از پیش نبرد اما در اقدامی ناصواب سازمان پلیس جنوب را انگلیسیها با نقض حاکمیت ایران در فارس و بوشهر راه انداخته بودند به رسمیت شناخت و در نهایت جای خود را به وثوقالدوله داد تا با قرارداد معروف 1919 زمینههای تحتالحمایگی ایران از سوی بریتانیا را فراهم کند؛ قراردادی که با اعتراضات عمومی در ایران و جار و جنجال در اروپا لغو شد. در همین اعوان بود که پرنس میرزامحمدعلیخان علاءالسلطنه در سال 1297 بر اثر کهولت سن درگذشت و کارنامه سیاسیاش بسته شد.