کارنامه فعالیتهای دیپلماتیک سیدحسن تقیزاده از پاریس تا لندن
اولین سخنگوی ایران در سازمـان ملل
سیدحسن تقیزادهادیب، روزنامهنگار، ایرانشناس، نویسنده، دیپلمات و سیاستمداری است که در همه کارهایی که وارد شد، طراز اول آن حرفه شد و به بالاترین رتبه آن دست یافت. تقیزاده گوینده جمله معروف «از فرق سر تا نوک پا باید غربی شویم» بود که به آن شهره شد اما بازگشتش از این اندیشه در پیرانهسر را کمتر کسی میداند یا آنان که میدانند نیز خود را به تجاهل میزنند. تقیزاده در طول عمر طولانیاش دهها کتاب نوشت و تنها مقالاتش در نشریات مختلف که توسط انتشارات «توس» منتشر شده، هجده جلد کتاب است. این مقالات بیانگر دانش و حکمت و اشراف او بر علوم مختلف است.
سیدحسن تقیزاده در عمر پرفرازونشیب خود تنها چند ماه از 22 خرداد تا سوم مرداد 1305 در دولت مستوفیالممالک، وظیفه وزارت امور خارجه را برعهده داشت؛ هرچند رسماً آن را نپذیرفت و به ایران نیامد اما از آن مهمتر سفارتش در لندن در اعوان پایان جنگ جهانی دوم بود که اهمیت یافت؛ زمانی که او نخستین پرونده شکایت شورای امنیت سازمان ملل را با دعوی دولت ایران علیه اتحاد جماهیر شوروی در نخستین جلسه این شورا در لندن ثبت کرد. او یکی از مهمترین رجال سیاسی ایران از زمان پیروزی انقلاب مشروطه در سال 1285 تا زمان مرگش در سال 1348 بود. تقیزاده در تمامی این دوران طولانی در صدر ایستاد و هرگز سیاستمداری میانهحال نبود. در دوره اول مجلس شورای ملی از رهبری اجتماعیون عامیون آغاز کرد و در پایان عمر نیز عضو و رئیس مجلس سنا بود. او هرچند به بددینی و تندروی و وابستگی به بیگانه متهم شده است اما خود میگوید: «من شخصاً به ایرانیت سربلند و شرافتمند هستم و از اینکه نَسبم به عرب [پیامبر] میرسد افتخار دارم و اگر مرا عرب بخوانند دلگیر نمیشوم. از اینکه زبانم ترکی بوده و از ولایت ترکیزبانم نیز کمال خرسندی و عزّت نفس دارم و اگر مرا ترک بگویند (نه به قصد طعن و بیبهرهبودن از ایرانیت) آن را بر خود توهینی نمیپندارم... لکن البته هیچ چیزی پیش من عزیزتر از ایران نیست و من خود را ششدانگ و صددرصد ایرانی میدانم، به همان اندازه که کاوه و فریدون یا کوروش و داریوش ایرانی بودند، و راضی نیستم یک در هزار هم از ایرانیت خود را با چیز دیگری ولو شریف باشد مبادله کنم و وِردِ زبان من آن است که چو ایران مباشد تن من مباد».
از آغاز تا نمایندگی مجلس
سیدحسن تقیزاده ۵ مهر ۱۲۵۷ خورشیدی در خانوادهای روحانی در تبریز متولد شد. پدرش سیدتقی اردوبادی، مکتبدار و امام جماعت مسجد حاجصفرعلی در محله خیابان تبریز بود. سیدحسن از چهارسالگی، تحصیل را نزد پدرش آغاز کرد و پس از آموختن علوم سنتی، در مدرسه مموریال تبریز با علوم جدید نیز آشنا شد. از حدود بیست سالگی، بر اثر آشنایی با نوشتههای عبدالرحیم طالبوف و میرزا ملکمخان ناظمالدوله و نویسندگان تجددخواه روزنامههای فارسیزبان خارج از کشور، مانند اختر، پرورش، ثریا، حبلالمتین و حکمت، به افکار آزادیخواهانه، ضداستبدادی و تجددطلبانه تمایل یافت. سیدحسن تقیزاده از سال ۱۲۸۳ تا آبان ۱۲۸۴ خورشیدی، به سفر و دیدار و گفتوگو در قفقاز، عثمانی، لبنان، سوریه و مصر پرداخت و با برخی نویسندگان، روزنامهنگاران و فعالان سیاسی، از جمله حمیدبیگ شاهتختینسکی، جرجی زیدان، زینالعابدین مراغهای، جلیل محمدقلیزاده و همکاران اصلی نشریههای فارسیزبانی که در این شهرها منتشر میشد، مراوده داشت. از سال ۱۲۸۴ خورشیدی، به تبریز بازگشت و با تجربههایی که اندوخته بود به محافل پنهانی مبارزان تبریزی ضداستبداد پیوست. او پس از پیروزی آزادیخواهان و افتتاح دوره اول مجلس شورای ملی، به نمایندگی از سوی طبقه اصناف تبریز انتخاب شد. در آن تاریخ سیدحسن تقیزاده جوانی ۳۰ساله بود؛ از این لحاظ موقعی که در میان نمایندگان تبریز در جلسه مجلس حضور یافت «سیداحمد صراف» یکی از نمایندگان به کنایه گفت: «مگر در تبریز آدم قحط بود که این پسرک را به عدالتخانه فرستادهاند؟!». اما از همان آغاز کار مجلس، توجهها را به خود جلب کرد و ظرف مدت کوتاهی، رهبری جناح اقلیت تندرو مجلس موسوم به اجتماعیون عامیون را به دست گرفت که طرفدار تغییرات و اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود و انتقادهای تندی از نظام استبدادی به عمل میآورد. تواناییهایی که تقیزاده در این دوره از خود بروز داد موجب شد تا در کنار بزرگانی چون جواد سعدالدوله و میرزاحسنخان مشیرالدوله (حسن پیرنیا) عضو هیئتی شود که از طرف مجلس، مأمور تدوین متمم قانون اساسی مشروطه شد. آنچه که بیش از همه تقیزاده را معروف کرد، خطابههایی است که وی در مجلس ایراد کرد و تحسین بسیاری را برانگیخت: «مجلس ما خیلی ناقص است و بدتر آنکه در راه ترقی و تکمیل هم نیست؛ چه اگر دول و ملل عالم و ترقی و تنزل آنان را مقیاس قرار داده و تقسیماتی با درجات اعلی و دکات اسفل ثبت کنیم، چون از صفر بالا رویم پلهپله از درجات ترقی ملل صعود کنیم، میرسیم به دول منظمه قانونی چون روس و عثمانی و چون از آن بالا رویم به دول مشروطه اتریش، آلمان و انگلیس و از آن بالاتر به دولت فرانسه، سوئیس و آمریکا میرسیم که رفتهرفته نواقص کمتر میشود و اغلب اصلاح شده و در آن درجات اعلی باز میبینیم که نسبت به خودشان نواقصی دارند که پارلمنتهای ایشان مشغول اصلاح آن هستند. ولی چون در عالم وهم از آنها نیز بگذریم و دولتی فرض کنیم که نواقص هم در آن رفع شده باشد، بالجمله به حد کمال نوع بشری رسیده باشند؛ چون این دولت را معکوس کنیم، دولت و ملت ما خواهند شد؛ همانطور که از قلب مناره چاه پدید آید. چون این نقائص فوقالعاده خود را دیدیم باید از راه ملتپرستی به رفع آنها بکوشیم و به اصلاح آنها همت بگماریم.»
در جریان بهتوپبستن مجلس و برقراری استبداد صغیر، محمدعلیشاه شخصاً دستور داد که تقیزاده را دستگیر کنند اما تقیزاده و گروهی دیگر که علیاکبر دهخدا هم از جمله آنان بودند، به سفارت بریتانیا در تهران پناهنده شدند و با وساطت سفارت بریتانیا، حکم تبعید تقیزاده و دهخدا و چند تن به خارج از کشور به مدت یک سال صادر شد. تقیزاده ابتدا به فرانسه و سپس به بریتانیا رفت. در آنجا با کمک ادوارد براون مدتی در کتابخانه دانشگاه کمبریج به کار فهرستبرداری از کتابهای فارسی و عربی مشغول بود. با همکاری مؤثر و دوستانه ادوارد براون موفق شد که مسائل ایران را به صحنه افکار عمومی بریتانیا بکشاند. تشکیل «کمیتهی ایران»، مرکب از نمایندگانی از مجلس بریتانیا، که با مشروطهخواهان مساعدت کردند، از ثمرات تلاشهای او بود. تقیزاده چنانکه در خاطرات خود گفتهاست، در اواخر سال ۱۲۸۷ خورشیدی در پی شدت گرفتن قیام مردم ضد محمدعلیشاه و استبداد، با ظاهر و نام مبدل مخفیانه وارد ایران شد. پس از فتح تهران در تیرماه ۱۲۸۸ توسط مشروطهخواهان به تهران فراخوانده و عضو «هیئتمدیره موقتی» شد که تا تشکیل دولت جدید، اداره کشور را به دست گرفت. تقیزاده از مؤثرترین و فعالترین اعضای این هیئت بود. در همان سال، در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی، از تبریز به نمایندگی انتخاب شد. در مجلس دوم، رهبری فراکسیون دموکرات برعهده تقیزاده بود. اگر در مجلس یکم، به سبب نطقهای ضداستبدادیاش مورد خشم محمدعلیشاه قرار گرفت، در مجلس دوم به سبب دفاع از مواضعی چون تفکیک دین از سیاست و لزوم عرفی شدن قوانین، مخالفت روحانیون را برانگیخت و مراجع مشروطهخواه نجف از جمله آخوندخراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی درباره «فساد مسلک» دموکراتها و رهبر آن تقیزاده فتوایی صادر کردند و در این حکم آمده بود: «و تبعیدش از مملکت ایران فوراً لازم و اندک مسامحه و تهاون حرام و دشمنی با صاحب شریعت(ع) است.». در پی ترور آیتالله سید عبدالله بهبهانی در ۲۳ تیر ۱۲۸۹ و آشوب گستردهای که این قتل در شهرهای بزرگ ایران به بار آورد و انتساب ترور بهبهانی به دموکراتها، تقیزاده به آمریت یا مشارکت در قتل بهبهانی متهم شد و از بیم جان پس از ۴ ماه اقامت اجباری در تبریز، تن به مهاجرت داد. این مهاجرت تقیزاده نزدیکِ چهارده سال به طول انجامید و با وجود آنکه در مجلس سوم باز هم به نمایندگی مجلس انتخاب شد اما آن را نپذیرفت و به ایران بازنگشت و در بریتانیا، آلمان، فرانسه و آمریکا مشغول مطالعه و تحقیق و نوشتن شد. در آمریکا بود که کنسول آلمان از تقیزاده دعوت کرد تا به برلین رفته و به نفع آلمانها در جنگ جهانی اول وارد تبلیغات شود. از آغاز حکومت قاجاری ایران محل نفوذ روس و انگلیس بود و رجال وطندوست بهدنبال راه گریزی از دخالت این دو قدرت استعمارگر در ایران بودند و هر یک به دنبال یافتن قدرتی سوم تلاش میکردند. تقیزاده از جمله این سیاستمداران بود که با دعوت آلمان به یافتن این قدرت سوم امیدوار شد و با تاسیس کمیته ملیون ایرانی در برلین و انتشار نشریه کاوه فعالیتهای ضدروسی و انگلیسی ملیون ایرانی را سازماندهی کرد.
تقیزاده در سرمقاله شماره اول دوره دوم کاوه که به خاطر پیشنهاد «از فرق سر تا نوک پا فرنگی شدن» بسیار معروف شد، چنین نوشت: «قصد مجله کاوه بیشتر از هر چیز ترویج تمدن اروپایی است در ایران، جهاد بر ضد تعصب، خدمت به حفظ ملیت و وحدت ملی ایران، مجاهدت در پاکیزگی و حفظ زبان و ادبیات فارسی... امروز چیزی که به حد اعلا برای ایران لازم است و همه وطندوستان ایران با تمام قوا باید در راه آن بکوشند سه چیز است که هر چه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود، کمتر از حقیقت گفته شده: نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب، عادات، رسوم، ترتیب، علوم، صنایع، زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا (جز از زبان) و کنار گذاشتن هر نوع خودپسندی و ایرادات بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود و آن را وطنپرستی کاذب توان خواند. دوم اهتمام بلیغ در حفظ زبان، ادبیات فارسی، ترقی، توسعه و تعمیم آن، سوم نشر علوم فرنگ و اقبال عمومی به تأسیس مدارس... این است عقیده نگارنده این سطور در خط خدمت به ایران و همچنین برای آنان که به واسطه تجارت علمی و سیاسی زیاد با نویسنده همعقیدهاند که ایران باید ظاهراً، باطناً، جسماً و روحاً فرنگیمآب شود و بس.» تقیزاده در پیری از این عقیده خود عقب نشست و اینگونه آن را تفسیر کرد: «البته ما میخواستیم فرنگیمآب بشویم ولی هیچوقت نمیخواستیم فرنگی بشویم... و اگر چنان که اشاره فرمودید، من مردم را در بیستوهفت سال قبل به اخذ تمدن فرنگی از ظاهر و باطن و جسمانی و روحانی تشویق کردهام، هیچوقت قصد، اینگونه تقلید مجنونانه و سفیهانه تجملی نبوده، بلکه قصد از تمدن ظاهری فرنگ، پاکیزگی لباس و مسکن و امور صحی و تمیزی معابر و آب توی لوله و آداب پسندیده ظاهری و ترک فحش قبیح در معابر... تقلید به آمدنِ سَرِ وقت و اجتناب از پرحرفی بیمعنی و بیقیمتی وقت... بوده. و مراد از تمدّن روحانی میل به علوم و مطالعه و بنای دارالعلومها و طبعِ کتاب و اصلاحِ حالِ زنان و احتراز از تعدّد زوجات و طلاقِ بیجهت... و پاکی زبان و قلم و احترام و درستکاری و دفع فساد و رشوه و مَداخلِ و باز هزاران... امور معنوی و حقوقی و اخلاقی و آدابی دیگر بوده که تعداد آنها هم ده صفحه دیگر میشود. بدبختانه ما نه تمدّن ظاهری فرنگستان را گرفتیم نه تمدن معنوی آن را. از تمدّن ظاهری جز قمار و لباسِ میمونصفت و خودآرایی با وسائل وارده از خارجه، و از تمدّن باطنی آنها نیز هیچ چیز نیاموختیم جز آنکه اِنکارِ ادیان را بدون ایمان به یک اصل و یک عقیده معنوی دیگر، فرنگیمآبان ما آموختند.»
عدهای از شخصیتهای فرهنگی و سیاسی ایرانی مانند حسین کاظمزادهایرانشهر، اسماعیل امیرخیزی، محمدعلی جمالزاده، محمد قزوینی و ابراهیم پورداوود با کمیته ملیون ایرانی و مجله کاوه همکاری میکردند. تقیزاده در این دوران با بسیاری از فعالان سوسیالیست و سوسیالدموکرات اروپا نیز ملاقات داشت، و در کنگره بینالمللی سوسیالیستها در سوئد در تابستان ۱۲۹۶ برابر با ۱۹۱۷ شرکت کرد و بیانیهای با عنوان «دادخواهی ملت ایران» خطاب به اعضای کنگره منتشر کرد.
ماموریتهای دیپلماتیک تقیزاده
تقیزاده به واسطه حضور مؤثر در مجلس اول و دوم در میان رجال ایرانی به درایت و تاثیر سخن شناخته شده بود و حضور طولانی او در اروپا و آمریکا موجب شد تا دولتهای پس از جنگ جهانی اول به استفاده از توان دیپلماتیک تقیزاده علاقهمند شوند. نخستین ماموریت دیپلماتیکی که به تقیزاده محول شد تلاش برای انعقاد معاهده تجاری ایران با شوروی بود. روسیه در قرن نوزدهم مهمترین مقصد صادرات ایران بود و بخش عمده درآمد تجاری ایران از تجارت با روسیه بود؛ چای، برنج، میوه، خشکبار، ابریشم، قند، شکر، نفت سفید و منسوجات پنبهای عمده صادرات ایران به روسیه را تشکیل میداد. با وقوع انقلاب بلشویکی تجارت با روسیه آسیب خورد، ناامنی ناشی از حضور روسهای سفید طرفدار روسیه تزاری در ماورای خزر بر این ناامنی دامن زده بود. گفتوگو بر سر تنظیم روابط تجاری با شوروی نزدیکِ یک سال به طول انجامید و علاوه بر تقیزاده رجال طراز اولی چون تیمورتاش و علیقلی مسعودانصاری مشاورالممالک درگیر آن بودند و پس از یک سال مذاکرات فشرده، سرانجام معاهدهای تجاری و اقتصادی در ۱۳ ماده در اردیبهشت ۱۳۰۲ با کاراخان کمیسر روابط خارجی روسیه منعقد شد و تقیزاده به برلین بازگشت. در این دوره با وجود آنکه به نمایندگی دوره چهارم مجلس و سپس وزارت امور خارجه در دولت مستوفیالممالک برگزیده شد اما به ایران بازنگشت و در آلمان ماند. در دوره پنجم بار دیگر به نمایندگی مجلس انتخاب شد و بالاخره در تابستان 1303 به ایران بازگشت. در این دوره با وقوع انقلاب بلشویکی، روسیه از رقابتهای استعماری در ایران پا پس کشیده بود و بریتانیا تنها فعال در سیاست ایران بود و بار دیگر موضوع یافتن قدرتی دیگر برای مقابله با نفوذ قدرت استعماری بریتانیا در ایران داغ شد. تقیزاده در این عصر بر این باور بود: «...اگر مطلب عمده که به عقیده اینجانب کشیدن آمریکاییها به ایران و دست دادن آنها در ادارات است سر بگیرد، عنقریب کارها به جاده اصلاح میافتد. باید آنچه ممکن است کوشش کرد که آمریکا را به ایران کشید. امتیازات داد. مستشارهای مالی و فواید عامه و زراعت و تجارت و طرق و شوارع و تلگراف از آنها آورد به مدارس آمریکایی تقویت کامل نمود...»
این سیاستی بود که در این دوران بسیار پیگیری شد و از جمله احمد قوام با آوردن میلسپو مستشار آمریکایی تلاش کرد مالیه ایران را سروسامان دهد؛ پیشتر نیز دولتهای مشروطه با آوردن مورگان شوستر آمریکایی تلاشی ناکام در این زمینه داشتند که با اولتیماتوم نظامی روسیه تزاری مواجه شده بود.
تقیزاده در دوران رضاشاه بهعنوان والی خراسان، وزیرمختار ایران در لندن، وزیر طرق و شوارع و وزیر مالیه خدمت کرد. دوران وزارت مالیه او با رویدادی مهم همراه بود. در دوران مظفرالدینشاه که هنوز نفت اهمیت آینده خود را نیافته بود، ایران در ازای مبلغی اندک امتیاز انحصاری استخراج نفت در سهچهارم از کشور را به مدت شصت سال به ویلیام دارسی انگلیسی واگذار کرده بود. اما با رونق موتورهای دیزلی و اهمیت استخراج نفت و تبدیل این ماده بدبو به طلای سیاه طی جنگ جهانی اول، دولت ایران دریافت که چه امتیاز گرانبهایی را در اختیار انگلیسیها قرار داده است. بر همین اساس رضاشاه طی سالهای 1307 تا 1311 بارها دستور مذاکره با انگلیسیها برای افزایش سهم ایران از درآمد ناشی از استخراج نفت صادر کرد اما آنان حاضر به پذیرش سهمی بیشتر برای ایران نبودند بر همین اساس او در سال 1312 قرارداد دارسی را بهصورت یکطرفه ملغی اعلام کرد. این اقدام با مخالفت بریتانیا و تهدید ایران به عملیات نظامی و مصادره اموال و شکایت به دیوان لاهه مواجه شد. هیئتی از رجال طراز اول آن دوره متشکل از تقیزاده وزیرمالیه، فروغی وزیرخارجه، تیمورتاش وزیر دربار و داور رئیس عدلیه مامور مذاکره با انگلیسیها شدند تا بتوانند با مصالحه ضمن دریافت سهمی بیشتر از تهدیدات بریتانیا نیز خلاصی یابند. در میانه مذاکرات رضاشاه پس از مذاکره با سرجان کدمن، رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس و رجینالد هوار سفیر بریتانیا به یکباره به هیئت مذاکرهکننده اعلام کرد که با شرایط جدید قرارداد را بپذیرند. در شرایط جدید هرچند سهم ایران اندکی افزایش یافته بود اما مدت قرارداد برای سی سال بیش از قرارداد دارسی تمدید شده بود. این سهم که بسیار با ادعای اولیه ایران فاصله داشت بسیار مورد انتقاد قرار گرفت و برای امضاکنندگان آن ایرادی بزرگ محسوب میشد. در بررسی اعتبارنامههای نمایندگان مجلس پانزدهم در 25 تیر 1326 اعتبارنامه سیدحسن تقیزاده بهخاطر قرارداد 1933 مورد اعتراض قرار گرفت و تقیزاده نطق مشروحی در دفاع از خود کرد و خود را در آن واقعه صرفاً «آلت فعل» و مقصر اصلی را «فاعل» -رضاشاه- دانست. وی پس از بیان مشروح مذاکرات لندن و تهران در آن مقطع که صرفاً مسئله استیفای حقوق مردم ایران مطرح بود و نه تمدید قرارداد، گفت: «...روز آخر کار، ناگهان صحبت تمدید مدت قرارداد را به میان آوردند و اصرار ورزیدند. ما چند نفر (تقیزاده؛ وزیرمالیه-فروغی؛ وزیرخارجه- تیمورتاش؛ وزیر دربار- داور؛ رئیس عدلیه) مسلوبالاختیار، به آن راضی نبودیم و بیاندازه وفوق هر تصوری ملول شدیم. هیچ چارهای نبود. ولی باید عرض کنم که مقصود از اینکه گفتم چاره نبود، تنها بیم اشخاص نسبت به خودشان نبود، بلکه اندیشه آنها نسبت به مملکت و عواقب نزاع به آن کیفیت نیز بود. من هیچوقت راضی به تمدید نبودم و دیگران هم نبودند. اگر در این کار قصوری یا اشتباهی بوده، تقصیر آلت نبوده، بلکه تقصیر فاعل بوده که بدبختانه اشتباهی کرد و نتوانست برگردد...».
تقیزاده پس از وزیر مالیه از سال 1313 مدتی بهعنوان وزیرمختار دولت ایران در فرانسه منصوب شد اما مورد غضب رضاشاه قرار گرفت و تا پایان دوران پهلوی اول در خارج از ایران مشغول تحقیق و پژوهش شد. بار دیگر وقتی که ایران به اشغال متفقین درآمد و رضاشاه از قدرت برافتاد، تقیزاده بهعنوان وزیرمختار ایران در لندن وظیفه یافت از ایرانِ اشغالشده دفاع کند. متفقین متشکل از بریتانیا و آمریکا و شوروی متعهد شده بودند شش ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم قوای نظامی خود را از ایران خارج و اشغال کشور را پایان دهند اما استالین با ایجاد دولتهای دستنشانده در تبریز و مهاباد و عدم خروج به موقع نشان داد که قصد ندارد به آسانی به این تعهد خود عمل کند و از این رو ایران وادار شد برای دفاع از استقلال خود به سازمان ملل که بهتازگی تشکیل شده بود، متوسل شود و نخستین پرونده شکایت در شورای امنیت را به ثبت برساند. سیدحسن تقیزاده، رجل طراز اول نهضت مشروطیت در ایران و نماینده دور اول مجلس شورای ملی که با تجربه چند دهه فعالیت سیاسی و علمی و فرهنگی در آمریکا و انگلستان و آلمان هفتمین دهه عمر خود را میگذراند، بهعنوان سفیر ایران در لندن، ریاست هیئت نمایندگی ایران در نخستین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد را برعهده داشت و از این فرصت بهخوبی برای بیان شکایت ایران در هشتمین جلسه مجمع عمومی استفاده کرد و گفت: «ایران کلیه امکاناتش را برای تحقق اهداف ملل متحد در اختیار متفقین گذاشت و بهحق پل پیروزی لقب گرفت. در اطلاعیه مهم سران سه کشور در تهران، از خدمات و فداکاریهای ملت ایران صریحاً یاد شده است... اجازه میخواهم چندکلمهای درباره وضعیت کنونی ایران بگویم چراکه پای اصولی که موجودیت این سازمان را تشکیل میدهد، در میان است... نمیتوانم به وضع نگرانکنندهای که در ایران به وجود آمده است اشاره نکنم. شما میدانید که ایران، با مشکلات بزرگی که جنبه بینالمللی دارد، روبهرو است... این مشکلات، از نوع مندرج در ماده ۱۴ منشور است و میتوان آن را در اجلاس کنونی تحت بررسی قرار دارد. چون هنوز از امید رسیدن به راهحلی که تمامیت ارضی، استقلال سیاسی، منافع حیاتی و حقوق حاکمانه ملت کهن و صلحجوی ایران را تأمین نماید، دست نشستهایم.» طرح سربسته مشکل از سوی تقیزاده، درعینحال که تلاش داشت از تحریک شوروی اجتناب کند، گوشزدی به این قدرت پیروز جنگ بود که ایران امیدوار است موضوع از طریق گفتوگو حل شود و ایران مجبور به طرح موضوع در شورای امنیت سازمان ملل نشود، اما شوروی هیچ اعتنایی به ایران نکرد همچنان که به انگلیس و آمریکا اعتنا نکرده بود. این سخنرانی پیشدرآمدی برای طرح موضوع در شورای امنیت بود و این اتفاق در نخستین جلسه شورای امنیت در لندن روی داد و جلسه شورای امنیت سازمان ملل روز بیستوپنجم ژانویه ۱۹۴۶ تشکیل شد و شکایت ایران از اتحاد جماهیر شوروی در آن مطرح شد. در کلیه رأیگیریها پیشنهادات شوروی و لهستان و فرانسه برای جلوگیری از درج شکایت ایران یا مخالفت با دعوت از نمایندگان ایران برای شرکت در جلسه شورا و نیز به تعویق انداختن بررسی شکایت ایران بدون استثنا رد شد و شوروی نیز ترجیح داد نامش بهعنوان نخستین قدرتی که از حق وتو در نخستین جلسه شورای امنیت استفاده میکند، ثبت نشود. شکایت ایران ۱۷ ژانویه تحویل دبیرخانه سازمان ملل شد و اعضای شورای امنیت در جلسه ۱۹ ژانویه درحالیکه هنوز دبیرکل سازمان ملل انتخاب نشده بود و هنوز در صندلیهای خود جای نگرفته بودند، باید به اولین شکایت کشوری علیه قدرت دارای حق وتو رسیدگی میکردند. نامه نماینده ایران، سیدحسن تقیزاده کوتاه و در عین حال حاوی نکات اساسی دعاوی ایران بود: «مداخله مأموران نظامی و کشوری اتحاد شوروی، در امور داخلی ایران وضعیتی را بهوجود آورده که برای صلح و امنیت بینالملل خطرناک است. پیمان سهجانبه ۱۹۴۲، اتحاد شوروی را صریحاً ملزم میسازد که حاکمیت و استقلال سیاسی ایران را محترم شمارد. شوروی، با مداخله در امور داخلی ایران، مفاد آن پیمان را نقض کرده است. ایران، بهکرات کوشیده است تا از راه مذاکره با شوروی، به تشنج در روابط دو کشور، پایان داده شود، ولی تلاشاش نتیجه نداده است. ایران خواستار توجه شورای امنیت به موضوع و بررسی آن و سفارش راهحل مقتضی است.» طرح موضوع در شورای امنیت بهمباحثهای طولانی بین سیدحسن تقیزاده و نماینده شوروی و دخالت سایر کشورهای عضو منجر شد و در نهایت دومین قطعنامه شورای امنیت به نام ایران و شوروی ثبت شد که به دو کشور توصیه میکرد، وضعیت بهوجودآمده را از طریق گفتوگو و براساس حسننیت حل کنند. این قطعنامه تصریح کرده بود: «با توجه به اینکه طرفین آمادگی خود را برای یافتن راهحل موضوع از طریق مذاکره اعلام کردهاند و این مذاکرات در آیندهای نزدیک از سر گرفته خواهد شد، شورا از طرفین درخواست میکند که هرگونه نتیجه بهدستآمده در چنین مذاکراتی را به شورا اطلاع دهند. درعینحال، شورا این حق را برای خود محفوظ میدارد که در هر زمان اطلاعاتی در مورد پیشرفت مذاکرات درخواست کند.» قطعنامه شماره یک مربوط به تشکیل کمیته امور نظامی شورای امنیت بود که طبق ماده 47 منشور ملل متحد برای مشاوره و کمک به شورای امنیت تشکیل شد.
این آخرین ماموریت دیپلماتیک سیدحسن تقیزاده بود و او پس از این در دوره پانزدهم بار دیگر بهعنوان نماینده مجلس و پس از آن بهعنوان سناتور و رئیس مجلس سنا برگزیده شد و در 8 بهمن 1348 در تهران درگذشت و در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد و البته به وصیت او برای انتقال جسدش به نجف و دفن در کنار بارگاه امام اول شیعیان عمل نشد.
تقیزاده که در جوانی به تندروی شهره بود در ادامه عمر به اعتدال روی آورد و با همین اعتدال عمر سیاسی طولانی یافت و در برهههای مهم تاریخ ایران نقش ایفا کرد.