روز ملّت
فردا به مناسبت سالروز برانگیخته شدن پیامبر گرامی اسلام تعطیل است و روز یکشنبه هم بهخاطر چهلوپنجمین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران در سال ۱۳۵۷ و به سبب توالی این تعطیلیها و چون شماره بعد روزنامه ۲۳ بهمن منتشر میشود، درباره ۲۲ بهمن امروز مینویسم. چون از دو مناسبت دینی و سیاسی گفته شد این اشاره هم خالی از لطف نیست که برخلاف تصور ما پرتعطیلترین کشور نیستیم چون هنوز تعطیلات هفتگی ما دوروزه نیست. تفاوت ما در تنوع تعطیلات براساس دو تقویم هجری قمری و هجری خورشیدی است و ۵ دسته بودن آنها.
اولی مذهبی (اسلامی) مانند همین فردا و مبعث رسولاکرم یا تولد و وفات ایشان. دومی مذهبی و اسلامی و در عین حال شیعی مانند تاسوعا و عاشورا و اربعین. سومی سیاسی و برگرفته از تاریخ انقلاب اسلامی مانند همین ۲۲ بهمن یا ۱۲ فروردین یا ۱۳ و ۱۴ خرداد. چهارمی ملی که تنها یک روز است: روز ملی شدن صنعت نفت ایران و پنجمی باستانی و فرهنگی شامل عید نوروز که در تقویم ۴ روز است و سیزدهبهدر و با هم عملاً ۱۳ روزه شده. این اشارات برای آن است که یادآوری کنم آیتالله خامنهای در مقام رئیسجمهوری اسلامی ایران و قبل از رهبری جمهوری اسلامی ایران در خطبههای نمازجمعه، ۲۲ بهمن را همچون اعیاد اسلامی و شیعی و ملی و باستانی توصیف کردند از این حیث که از تمام آنها نشانی دارد. به لحاظ اسلامی بهخاطر صفت اسلامی آن و از حیث شیعی به دلیل آرزوی دراز شیعیان در برقراری حکومتی با شعار عدل علی و دلایل دیگر که خارج از اندازه یک نوشته روزنامهای است. در چهلوپنجمین سالگرد و فراتر از این نکات میتوان از تلاش نافرخنده برای تبدیل اقیانوس مواج و گونهگون جمعیتها در انقلاب ۱۳۵۷ به برکهای ابراز نگرانی کرد که در تصویری از یکی از تجمعات نواصولگرایان در حسینیه جماران و جایی که جماعت با وجد و هیجان به سخنان رهبر فقید انقلاب گوش فرا میدادند بهخوبی هویداست و در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. به نکات اصلی در یادداشت پیشین (مانیفست ۱۲ بهمن) اشاره شد و در سرمقاله همان روز هم ضرورت بازگشت به آرمانهای نخستین به مثابه راهحل ارائه شده بود.
علاوه بر آنها و به بهانه ۲۲ بهمن میتوان از سه منظر ۴۵ ساله شدن پیروزی انقلاب اسلامی را بررسید:
نخست از منظر رسانههای نواصولگرا که یادآوری میکنند جمهوری اسلامی هست ولی شبکه تلویزیونی فارسیزبانی که میکوشید انقلاب اسلامی ۴۰ سالگی خود را نبیند در آستانه ۴۵سالگی همان انقلاب خود از نفس افتاده و تعطیل شده است. دوم از منظر صداوسیما که ۴۵ سال بعد از سقوط رژیم سلطنتی همچنان با آن دوران مقایسه میکند و در تازهترین مورد آقایی که در زمان انقلاب ناشناخته بوده و در ردیف دوم و سوم روحانیون مبارز هم قرار نداشته به استناد ادعای یکی از کارگران رحیمعلی خرم گفته آدمها را در آن زمان در قفس شیر میانداختند و شُکر کنیم که حالا از این خبرها نیست. سوم از منظر فعالان و کوشندگان که اگرچه اغلب آنها چهره در نقاب خاک کشیده یا رنجور و خسته در انزوا یا دور از صحنه روزگار میگذرانند در قیاس با آرمانهای اولیه و موضوعاتی مانند آزادی و حق انتخاب و مانند اینها. درباره فقره اول میتوان گفت بله، جمهوری اسلامی هست و آن شبکه فعلاً به محاق رفته و یا اینکه بازمیگردد یا نه به طرحهای آنان برای آینده و جذب بودجه بستگی دارد. اما یک حکومت را با یک شبکه تلویزیونی نه میتوان قیاس کرد و نه میتوان برانداخت اما این را هم نمیتوان انکار کرد که طی این ۱۴ سال توانستند تاریخ رسمی را به چالش بکشند و به خاطر اتفاقات ۸۸ و ۹۶ و ۱۴۰۱ دست به تطهیر بزنند و بر بخشهای قابل توجهی از نسلهای بعد از انقلاب اثر بگذارند تا جایی که مجری «من و تو» در واپسین دقیقهها بگوید یادتان باشد این خاک، هویدا هم داشته و نگویید همین هویدا را خود شاه درآبان ۵۷ به زندان انداخت و میتوانست آزاد کند تا برود اما نکرد و با خود نبرد تا جایی که خبرنگاری در شرح عکس دویدنهای روزانه شاه در ساحل پاناما همراه سگ سیاه خود نوشت: این سگ را فراموش نکرد و با خود از ایران خارج کرد ولی نخستوزیر ۱۳ساله را از یاد برد تا به چنگ انقلابیون افتد و به جای او محاکمه و اعدام شود.
درباره منظر دوم هم بسیاری از تحولات به پیشرفتهای حیرتآور فناوری منتسب میشود و به انقلاب هوش که از سال ۲۰۰۰ روند شتابان بیشتری به خود گرفته و طبعاً در دهه ۷۰ میلادی خبری از آنها نبود و به زبان علمی هم به درآمد سرانه یا تولید ناخالص ملی اشاره میشود اگرچه این واقعیت که فروش ۶ میلیون بشکه نفت خام در روز بیهیچ تحریم و مانع در بالاترین قیمت و برای تامین جمعیت ۳۵ میلیونی کجا و فروش چندصد هزار و با زحمت و مرارت در قبال جمعیت ۸۵ میلیونی کجا. منظر سوم اما منصفانهترین نگاه است و این را هم در داخل تخریب کردهاند با راندن فعالان صدر انقلاب و در خارج با شورش خواندن یکی از کمتلفاتترین و سریعترین انقلابهای کلاسیک دنیا که رهبر آن در ابتدا درباره آن لفظ «انقلاب» را به کار نمیبرد و نهضت یا جنبش را ترجیح میداد چون انقلاب مفهومی مدرن است و برگرفته از انقلاب فرانسه و ریشه قرآنی و دینی ندارد و شگفتا که اول بار خود شاه بود که در پیام ۱۴ آبان ۱۳۵۷ به دفعات از این اصطلاح استفاده کرد و گفت: «صدای انقلابتان را شنیدم«. این را کسی میگفت که این واژه را طی ۱۵ سال قبل از آن تنها درباره اصلاحات ارضی و با تعبیر «انقلاب شاه و ملت» یا «انقلاب سفید» به کار برده بود و عنوان یکی از ۴ کتاب او (یا نوشتهشده به نام او) انقلاب سفید است:
«ماموریت برای وطنم، انقلاب سفید، به سوی تمدن بزرگ و پاسخ به تاریخ».
طی این ۴۵ سال همچنین شاهد دو گرایش بودهایم. یکی گرایشی با این باور که انقلاب اسلامی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به نقطه پایان - به معنی پیروزی و تحقق هدف براندازی سلطنت - رسید و بعد از آن دولت موقت انتقالی بر سر کار بود و از ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ جمهوری اسلامی تاسیس شده و به جای انقلاب باید از نظام و دولت و حکومت سخن گفت. آیتالله خامنهای هم در اولین پیام خود به عنوان رهبر جدید تصریح کرد مجلس خبرگان مرا به رهبری جمهوری اسلامی ایران برگزید و تعبیر رهبری انقلاب را نیاوردند. هاشمیرفسنجانی اما در بازگشت از سفر مسکو و در خطبههای نمازجمعه در تیر ۱۳۶۸ یادآور شد: سه عنوان امام و بنیانگذار و رهبر کبیر انقلاب خاص و مختص امام خمینی میماند ولی رهبر انقلاب به آیتالله خامنهای هم اطلاق میشود. حجتالاسلام محمدتقی فلسفی البته در مراسم چهلم امام که در ویژهنامه کیهان انتشار یافت با این دیدگاه مخالفت کرد و گفت، رهبران بعدی رهبران جمهوری اسلامی هستند نه انقلاب اسلامی. این صدا البته چندان پژواک نداشت و هم رهبری جدید رهبری انقلاب خوانده شد و هم دادگاههای انقلاب به کار خود ادامه دادند و هم شورای انقلاب فرهنگی بهرغم بازگشایی دانشگاهها توسعه یافت و هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از همه نظر تجهیز شد و با این نگاه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به موازات هم حرکت کردهاند و دیدگاه انقلاب در انقلاب هم نزد بخشهایی از کاربهدستان هوادار داشته است. برخی بر دوگانه انقلاب و دیپلماسی تاکید ورزیدند درحالیکه مراد رهبری از تعبیر «من دیپلمات نیستم، انقلابیام» اتفاقاً این بود که از دیپلماتها نباید توقع ادبیات انقلابی داشت و از رهبری نظام هم ادبیات دیپلماتیک و غیرصریح و تعارفآمیز.
بعضی انقلاب را به معنی نادیده انگاشتن سازمانهای بوروکراتیک تلقی کردند ولی در عمل نهادهای انقلابی بوروکراتیک شدند و خود انقلابیون هم کتوشلوارپوش و بوروکرات. در سالهای اخیر اما اتفاق دیگری افتاده و آن هم این است که جناح راست که روزگاری با کلماتی چون محافظهکار و اصولگرا شناخته میشد بر انحصار «انقلاب» در خودشان اصرار دارد و از ۹۸ به این طرف تنها خود را مصداق انقلاب و انقلابیگری میدانند و به جای دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا یا تقسیمات دیگر بر دوگانه انقلاب و ضدانقلاب تاکید دارند!
اگر در سال ۸۴ شاهد یک ششضلعی در انتخابات بودیم که هاشمیرفسنجانی، مصطفی معین، مهدی کروبی، علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف و محمود احمدینژاد نمایندگان اضلاع توسعهطلبی، اصلاحطلبی دموکراتیک، اصلاحطلب سنتی، اصولگرایی میانه، نواصولگرایی و اصولگرایی تودهوار را نمایندگی میکردند در سال ۱۴۰۰ از این ۵ ضلع تنها یک ضلع را باقی گذاشتند و حتی علی لاریجانی را حذف کردند و ابراهیم رئیسی در انتخاباتی کمرمق و با مشارکت پایین به ریاستجمهوری رسید. در سال ۹۸ قبل از آن همین اتفاق افتاده بود مضافاً به اینکه مجلس جدای مشارکت پایین در حصار انواع شوراهای عالی محصور شده است. حالا کار به جایی رسیده که از سه رئیسجمهوری سابق و زنده یکی اجازه شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری را نیافته و هر چه فریاد برمیآورد دلیل ردصلاحیت مرا اعلام کنید صدایی برنمیخیزد و دیگری دغذغه تهی شدن از معنی را به میان آورده و سومی که تمدید ریاستجمهوری او به بهای صرف سنگینترین هزینههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و بینالمللی تمام شد زبان در کام کشیده و کلامی سخن نمیگوید و جدای این سه رئیسجمهوری سابق رئیسجمهوری مستقر که برای مجلس خبرگان رهبری از استان خراسان جنوبی نامزد شده، رقیبی ندارد و مشخص نیست بیرقیب باید بهعنوان نماینده راه یابد یا منتظر میاندورهای بنشیند یا به استانی دیگر منتقل شود.
این اشارات برای آن است که در چهلوچهارمین سالگرد انقلابی که ۴۵ ساله شده یادآور شویم مهمترین خطر برای آن تبدیل اقیانوس به برکه است. کثیری از جمعیت کنونی ایران یا سال ۵۷ را به خاطر ندارند یا در آن زمان کودک بودهاند و به اقتضای محدودیتهای سیاسی و اقتصادی و مهمتر از همه حس فقدان افق آینده تحت تاثیر واقعیتهای غیرقابل انکار موجود و سفیدشوییهایی قرار گرفتهاند که در پرده آخر رو به تطهیر جلاد ساواک آوردند. واقعیت اما این است که انقلاب ۵۷ یکی از سریعترین و مدرنترین انقلابات تاریخ معاصر بود و دریغ است که آن اقیانوس به برکه بدل شود و سخنان اخیر رهبری بر جریان داشتن و جوان ماندن انقلاب را اینگونه هم میتوان تفسیر کرد. چالش دو دیدگاه البته از ابتدا بوده چندان که ریشه در دو قرائت در انقلاب مشروطه دارد که یکی مشروعه میخواست و دیگری مشروطه و کار به جایی رسید که شیخ فضلالله نوری در مخالفت با تمامیت مشروطه نهتنها مشروعهخواه شد که مشروطه را به تعبیر مرحوم مهندس سحابی «مشئومه»- به معنی شوم و بدشگون- توصیف کرد. شگفتآور نیست که بعد از پیروزی انقلابی که اولین نخستوزیر و اولین رئیسجمهوری آن مصدقی بودند نام بزرگراهی در تهران شیخفضلالله نوری شد چون میخواستند توازن برقرار کنند. شگفتآور وقتی بود که نام او را بر ساختمان جدیدالاحداثی در محوطه مجلس شورای اسلامی نهادند درحالیکه هرگز به پارلمانتاریسم باور نداشت و به صراحت میگفت بقال و قصاب که نمیتوانند قانونگذاری کنند. (در مجلس اول صاحبان صنایع و حرفهها نماینده داشتند و رئیسشان هم صنیعالدوله بود؛ مرتضی قلیخان هدایت و بانی کارخانههای نوین صنعتی). شگفتآور نیست که گوینده رادیو در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفت: «این صدای انقلاب ایران است، صدای انقلاب راستین ملت ایران» و چند ساعت بعد شیخ فضلالله محلاتی از ایستگاه بیسیم سیدخندان گفت: این صدای انقلاب اسلامی ایران است. این همان ایستگاهی است که محمدرضا پهلوی در دوران ولیعهدی در آن رادیو ایران را در سال ۱۳۱۸ افتتاح کرده بود. چراکه انقلاب واقعاً اسلامی بود ولی به معنی وسیع کلمه چندان که همان شیخ فضلالله محلاتی دلبسته شیخ فضلالله نوری و تفکرات او نبود و نهتنها در انتخابات ریاستجمهوری از ابوالحسن بنیصدر با سابقه عضویت و فعالیت در جبهه ملی حمایت کرد که جامعه روحانیت مبارز را به پشتیبانی از او سوق داد. تهدید اصلی انقلاب ۵۷ شبکه برانداز فرهنگی «من و تو» نبود که شاید با طرحی تازه بازگردد یا دونالد ترامپ که رفته و او هم شاید آبان سال دیگر به کاخ سفید برگردد.
تهدید اصلی انقلاب تقلیل آن از همه به یک گروه خاص است؛ از اقیانوس به برکه.