| کد مطلب: ۵۴۱۶۳

چاقو دسته خودش را برید

سعید روستایی یکی از فیلمسازانی است که در مسیر مسعود کیمیایی قرار گرفته بود اما با ارتقای طبقه اجتماعی‌اش، آنچه امروز شاهد آن هستیم، افت کیفیت و نزول آثار او است

چاقو دسته خودش را برید

سعید روستایی یکی از فیلمسازانی است که در مسیر مسعود کیمیایی قرار گرفته بود اما با ارتقای طبقه اجتماعی‌اش، آنچه امروز شاهد آن هستیم، افت کیفیت و نزول آثار او است؛ نزولی‌که متاثر از دوری او از منطقه سابق زیستی اجتماعی‌اش ناشی می‌‌شود؛ منطقه‌ای‌که باعث شناخت رشد و شکوفایی او شد و نامی برای خود دست و پا کرد اما نظیر کیمیایی روند تولید آثارش پرکمیت شد اما کیفیت را فدا کرد.

او دیگر یک جنوب‌شهری نیست، سعی می‌کند قصه‌های طبقه متوسط را روایت کند، کنایه بزند، شاخ و برگ آثارش را آنچنان افزون کرده است که خط اصلی قصه‌اش را گم می‌کند؛ مثل برخی فیلمنامه‌نویسان می‌خواهد خود و مخاطب‌اش را فریب دهد. روستایی دو اثر قابل تحمل در کارنامه دارد؛ «ابد و یک روز» و «متری شیش و نیم» اما دو کار اخیرش «برادران لیلا» و «زن و بچه» در فضای خلأ به وجود آمده است و همراهی مخاطب را به همراه ندارد. 

«برادران لیلا» اثری که می‌خواهد تابوشکن باشد اما شخصیت‌های بسیاری دارد و اساساً یک شخصیت را از آن دربیاوریم برای فیلم هیچ اتفاقی نمی‌افتد (شخصیت پیمان معادی در فیلم). فیلمی‌که اینقدر اضافه دارد شاخ و برگ‌اش موجب سرسام مخاطب می‌‌شود و خود فیلمساز روح و اثرش را گم می‌کند و خط اصلی را خط خطی... جوری که دیگر هیچ نمی‌ماند.

روستایی در «زن و بچه» هم همین کار را کرده است، شخصیتی را دنبال می‌کند و تا جایی می‌تواند مخاطب را همراه سازد اما تغییر پارادایم‌های ذهنی و احساس کسی‌شدن که آفت هنر و نخبگی است باعث می‌‌شود فرض‌های باطلی در روند قصه پدید آورده، باور مخاطب را به‌هم‌بزند و از همراهی دل بکند. او در گره‌افکنی‌های این فیلم جدیدش ولش‌کن‌های زیادی دارد؛ به‌همین‌سبب مخاطب را دچار سرگیجه و عدم‌هضم این گره‌های شلخته می‌کند.

درامی که به ملودرام تبدیل می‌‌شود شبیه یک مینی‌سریال عمل می‌کند؛ آفت بزرگ سعید روستایی در «زن و بچه» است. فیلمساز هرچه می‌گذرد با وجود اینکه تمرکزش در تولید بزرگ‌تر می‌‌شود، اما راه قصه‌هایش را گم و تصور می‌کند با شاخ و برگ اضافه داستانک‌هایی که ایجاد می‌کند موجب توجه بیشتر مخاطب می‌‌شود درحالی‌که این کار او مخاطب را به‌هم می‌زند و مخاطب را از خودش مأیوس می‌سازد. 

مثلاً در «زن و بچه» اینکه شخصیت پیمان معادی در مجلس خواستگاری با دیدن خواهر عروس، خواهان او می‌‌شود و عروس اصلی را به هیچ می‌گیرد، به جوکی بی‌مزه و سطحی می‌ماند که پایه قصه‌اش را سست می‌کند. این‌چنین می‌‌شود که بقیه قصه دیگر برای مخاطب کم‌ارزش است؛ به‌خصوص اینکه روند قصه در نیمه دوم فیلم به‌دلیل تهیه‌کننده صاحب‌نام، سفارش‌پذیری را در ذهن مخاطب برجسته و جلوه‌گر می‌سازد.

مسئله زن‌بودن و مادر شدن یک‌ زن که شخصیت اصلی این فیلم است، آنچنان پرداخت معوجی دارد که مخاطب فراگیر سینمای ایران را از خود ناامید می‌سازد و اینکه قصه پُرکشش در ابتدای فیلم سیری غیرقابل هضم و باور می‌یابد که مخاطب دچار سردرگمی می‌شود. دیگر مسئله طرح‌شده در این فیلم که شامل کمبود قوانین مطروحه در مسائل خانوادگی است در فیلم به‌گونه‌ای مطرح می‌‌شود که توصیه‌پذیری روستایی از تهیه‌کننده فیلم را شاخص می‌کند.

درواقع اشکال اساسی آن است که روستایی می‌خواهد شبیه نابغه بی‌تکرار تاریخ سینمای ایران، علی حاتمی بر اهمیت حضور و پرورش بچه‌ها توسط مادر به‌عنوان نهاد یک خانواده تاکید کند اما شیوه اجرایی پرداخت قصه توسط سعید روستایی کجا و عالیجناب علی حاتمی کجا؛ پس در پردازش قصه ناتوان می‌ماند و قصه را ابتر به پایان‌‌ می‌ر‌ساند. 

نکته اساسی دیگر آن است که علی‌یار شخصیت نوجوان این فیلم که از جنوب‌شهر همراه کارگردان، سر این فیلم آمده است اساساً ابعاد شخصیتی‌اش به این قصه و فضای اجتماعی امروزی «زن و بچه» نمی‌آید؛ به دیگر سخن، شخصیت علی‌یار را نمی‌توان در طبقه متوسط اجتماعی و نسل زد دید و در این قصه انگار از کره‌ای دیگر آمده است.

این میزان بیش‌فعال‌بودن در جایی که دیگر جنوب‌شهر نیست و آدم‌هایش صفا و صمیمیت خاص آثار روستایی را ندارند، در «زن و بچه» قابل هضم نیست.  نوجوان اصلی این فیلم علی‌یار، وصله ناجور «زن و بچه» است که ساختار این قصه ملودرام‌شده را کج و کوله می‌کند؛ نه اینکه این شخصیت درنیامده است، بلکه به این قصه نمی‌آید.

صدالبته می‌توان فیلمی بسیار درخشان با وجود این شخصیت ساخت؛ مخصوصاً که تا قبل از «زن و بچه»، لوکیشن در آثار سعید روستایی شخصیت ویژه‌ای داشت و برای مخاطب همزادپنداری قابل‌تأمل می‌آورد. بااین‌حال فضای لوکیشن «زن و بچه»، بی‌طبقه و نامشخص است، علی‌یار در قالب این قصه غل می‌زند و ریخت این فیلم را ناجور می‌کند. صدالبته این شخصیت اگر بنای قصه اصلی‌اش می‌شد، به ریخت آثار سعید روستایی بیشتر می‌مانست و مخاطب را با خود همراه می‌کرد.

سعید روستایی باید در فیلمسازی خود و مؤلفه‌های موفقیت‌آمیزش درنگ کند و با آسیب‌شناسی دو اثر آخرش، به روند فیلمسازی به‌گونه‌ای ادامه بدهد که به چرخه باطل همان گودالی که مسعود کیمیایی چهار دهه است در آن معلق‌مانده، گرفتار نشود.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
آخرین اخبار