وداع با شاهنامهپژوه افغان/گذری بر کارنامه علمی و فرهنگی محمدیونس طغیانساکایی
از مقدمهها و یادداشتهای مرحوم ساکایی بر آثار دیگران، مقالات تحلیلی در روزنامهها و مصاحبههای رسانهایشان پیداست که او با گرایش خاص فرهنگی کار میکرد و دغدغهمند مینوشت؛ در کنار دانش تخصصی و کار دانشگاهی، فرهنگ و ارزشهای همتبارانش هم از اهمیت بالایی نزد او برخوردار بود، بههمینخاطر در نوشتن جلد اول دانشنامه هزاره هم بهعنوان عضو شورای علمی نقش داشت.

در روزگاری که مراکز علمی و فرهنگی در سرزمین ما (افغانستان)، در بسیاری از رشتههای علمی و ادبی دچار کمبود منابع کارآمد و روشمند استف کسانی مثل شاه علیاکبر شهرستانی، دکتر محمدحسین یمین، دکتر اسدالله حبیب، دکتر محمدیونس طغیانساکایی و کسانی دیگر بودند و کسانی هم هستند که در حوزه گرایشهای تخصصی خود، کارهای موثر و روشمند در عرصه آموزش و تحقیقات علمی، آثار مناسب تحویل جامعه علمی و فرهنگی دادند.
نبود استادانی مثل ساکایی که عمری را در راستای تدریس و تحقیق سپری کرد، در این روزگار آشفته فرهنگی، ضایعه بزرگی برای جامعه علمی محسوب میشود. با وجودیکه در اکثر دانشگاههای دولتی افغانستان، رشته ادبیات پارسی دری وجود دارد، متون نظم و نثر حماسی بهویژه شاهنامه تدریس میشود ولی متأسفانه آثار زیادی توسط محققان افغانستانی در این حوزه نداریم که، هم بتواند کمبود منابع علمی را رفع کند، هم عرصه پژوهشی را تکمیل نمایند؛ ولی تعدادی از استادان گرانقدر زبان و ادبیات فارسی بودند و هستند که با تخصصشان شناخته میشوند؛ ازجمله نام دکتر طغیانساکایی با حوزه شاهنامهپژوهی و فردوسیشناسی گره خورده است.
با اینکه دانشجوی مستقیم دکتر ساکایی نبودم، ولی در جریان تعدادی از کارهای علمی و پژوهشی ایشان قرار دارم و آثارشان را در حوزه شاهنامهپژوهی و فردوسیشناسی دیده و خواندهام؛ اگر با آثار تحقیقی دیگر محققان در حوزه تمدنی مقایسه شود، برابری خواهد کرد و بسیاری از آنها با معیار امروزی آموزش و پژوهش نگارش یافته است.
از این استاد شاهنامهپژوه و فردوسیشناس، آثاری در قالب کتاب، مقالات علمی ـ پژوهشی، یادداشتهای تحلیلی و مصاحبههایی منتشر شده که در آنها ساکایی تلاش کرده، بخشهایی از ارزشهای فرهنگی و ادبی حوزه تمدنی پارسی را به بررسی و تحلیل بگیرد. اما مهمترین آثار او که بهعنوان سرفصلهای درسی دانشگاههای دولتی در مقطع کارشناسی، کارشناسیارشد و دکترا در افغانستان مورد مراجعه دانشجویان و پژوهشگران میباشد، ازاین قرار است؛ در شناخت شاهنامه فردوسی، نظم درّ دری(متون شعر حماسی)، پلههایی بر کاخ بلند، تاریخ ادبیات فارسی دری در سدههای هفتم و هشم هجری (عصر مغول)، تاریخ ادبیات فارسی دری در سدههای نهم و دهم (عصر تیموریان) و متون تاریخی در زبان فارسی دری، خانوادههای گودرز و پیران در شاهنامه؛ مقالاتی چون «اسطوره دیو سپید و مازندران» و نوشتههای دیگری که در مجلات داخل و خارج از افغانستان به نشر رسیده است.
از مقدمهها و یادداشتهای مرحوم ساکایی بر آثار دیگران، مقالات تحلیلی در روزنامهها و مصاحبههای رسانهایشان پیداست که او با گرایش خاص فرهنگی کار میکرد و دغدغهمند مینوشت؛ در کنار دانش تخصصی و کار دانشگاهی، فرهنگ و ارزشهای همتبارانش هم از اهمیت بالایی نزد او برخوردار بود، بههمینخاطر در نوشتن جلد اول دانشنامه هزاره هم بهعنوان عضو شورای علمی نقش داشت. این دغدغه او نشأتگرفته از اوضاع آشفته فرهنگی نیمقرن اخیر در مراکز دانشگاهی افغانستان بود.
سالهای متمادی، نگاههای متضاد و متخاصم به خورد جوانان داده میشد؛ وضعیتیکه همواره عوامل استبداد در پشت صحنه آن وجود دارد و تا هنوز رسوبات آن تعصبهای خشک و بیبنیاد، بهقول مولانا خامی و جنین بودن، در لایههای ذهنی تعدادی از مردم و در مواردی حتی افراد آکادمیک نیز مانده است. رسیدن به یک جامعه ایدهآل انسانی و گذشتن از آن فضای آلوده، بسیار زمان میخواهد. ساکایی که شاهد چنین وضعیتی در مراکز علمی بود، دردهای انسانی در بُعد تحقیقات او نیز سرایت کرد و احیای ارزشهای اقلیتها جزو برنامههای زندگی او قرار گرفت. بههمیندلیل در روشنگری تاریخی، سهمی را به اندازه توان ادا کرد.
اگر روزی مجموعه آثار او گردآوری، تحلیل و نقد شود، این مدعا به اثبات خواهد رسید که بخشی از برنامه زندگی او، حمایت از ناگفتههایی سرزمین و همتبارانش بوده است. کسی که بیش از 30سال در بزرگترین دانشگاه یک سرزمین بهعنوان عضو هیئتعلمی فعالیت داشته باشد، قطعاً از تجربههای خوب علمی، آموزشی و فرهنگی برخوردار بوده، آثاری هم که تولید کرده، نتیجه سالها تحقیق و تدریس است؛ بهویژه آثار دوران استادتمامی و بازنشستگی چنین اساتیدی خواندنی است.
ساکایی هم چندسالی میشد که بازنشسته شده بود ولی همچنان کار میکرد و شاید دستنوشتهها، تحقیقات و خاطراتی داشته که هنوز چاپ نشده است. امید میرود که وارثان حقیقی و فرهنگی او در این قسمت، جامعه علمی را از زحمات و آخرین دستاوردهایش بیبهره نگذارند.