| کد مطلب: ۵۱۸۵۳

دست ترامپ به بگرام نخواهد رسید

طبق توافق‌نامه دوحه، ایالات متحده متعهد شده است که «از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی افغانستان استفاده یا آن را تهدید نکند و در امور داخلی آن دخالت نکند.»

دست ترامپ به بگرام نخواهد رسید

ترامپ در یک پست در وب‌سایت Truth Social در تاریخ ۲۰ سپتامبر،  طالبان را تهدید و اعلام کرد: «اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را پس ندهد... اتفاقات بدی خواهد افتا!!» او اکنون می‌خواهد پایگاه نظامی که زمانی به عنوان بخشی از توافق‌نامه خروج ایالات متحده که در دولت اولش در سال ۲۰۱۹ امضا شد، بر سر آن مذاکره کرده بود، پس گرفته شود.

به‌طور غیرمنتظره‌ای، طالبان به سرعت این درخواست را رد کردند و خاطرنشان کردند: «طبق توافق‌نامه دوحه، ایالات متحده متعهد شده است که «از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی افغانستان استفاده یا آن را تهدید نکند و در امور داخلی آن دخالت نکند.» و با توجه به اینکه چین اکنون عمیقاً در افغانستان پس از جنگ نفوذ کرده است، احتمالاً پکن اطمینان حاصل خواهد کرد که این تهدید چیزی بیش از یک اظهارنظر فی‌البداهه دیگر نباشد که نباید به معنای واقعی کلمه یا جدی گرفته شود. از اوایل سال ۲۰۲۵، ترامپ از بگرام، نه به عنوان یک هدف نظامی، بلکه به عنوان یک مهره شطرنج استراتژیک در رویارویی گسترده‌تر خود با چین یاد کرده است.

او این پایگاه را «یک ساعت با جایی که [چین] سلاح‌های هسته‌ای خود را می‌سازد» فاصله دارد، توصیف کرده و آن را به عنوان یک پایگاه مهم مرزی که ایالات متحده هرگز نباید از آن دست می‌کشید، معرفی کرده است. از نظر ترامپ، بازپس‌گیری بگرام، تسلط آمریکا را در منطقه‌ای که به اعتقاد او در حال حرکت به سمت مدار پکن است، دوباره برقرار می‌کند. این همچنین یک روایت سیاسی قدرتمند است: آنچه را که بایدن از دست داده، بازیابی قدرت و نشان دادن عزم آمریکا در دورانی که شاهد افول است، بازپس بگیرد. اما در حالی که ترامپ در مورد بازپس‌گیری بگرام صحبت می‌کند، چین از قبل وارد عمل شده است.

پس از خروج ایالات متحده در سال 2021، پکن وقت زیادی را برای گسترش نفوذ خود تلف نکرد و در سال 2023 به اولین کشوری تبدیل شد که سفیر طالبان را پذیرفت. در آگوست 2025، وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، برای مذاکرات سطح بالا از کابل بازدید کرد که طی آن پکن به ذخایر معدنی گسترده افغانستان، از جمله لیتیوم، مس و اورانیوم، و گسترش تجارت و ارتباطات زیرساختی تحت ابتکار کمربند و جاده خود ابراز علاقه کرد.

برای چین، افغانستان اکنون یک شریک استراتژیک حیاتی است. حضور نظامی مجدد ایالات متحده این منافع را تهدید می‌کند و بعید است که پکن در صورت تلاش واشنگتن برای بازگشت به منطقه، بی‌سروصدا دست روی دست بگذارد. برخی از تحلیلگران معتقدند که درخواست ترامپ ممکن است کمتر در مورد بازپس‌گیری واقعی بگرام و بیشتر در مورد ایجاد اهرم فشار باشد. این می‌تواند یک ابزار چانه‌زنی باشد، یک گشایش حداکثری به منظور به دست آوردن چیزی کوچک‌تر، مانند بازگرداندن بخشی از 7 میلیارد دلار سلاح آمریکایی که در جریان خروج نیروهای آمریکایی باقی مانده است.

او ممکن است در ازای برخی امتیازات، تضمین‌هایی در مورد حفاظت از حقوق اقلیت‌ها یا تعهداتی برای محدود کردن پناهگاه‌های امن تروریست‌ها دریافت کند، اگرچه نگرانی‌های مربوط به  داعش-خراسان و سایر گروه‌های تروریستی واهی بوده است. به گفته هلنا ملکیار، سفیر سابق افغانستان در ایتالیا، «ایالات متحده در بسیاری از کشورهای دیگر پایگاه نظامی دارد، اما این لزوماً به معنای رابطه استعماری نیست؛ ژاپن، آلمان، قطر یا بحرین را در نظر بگیرید.»

او اضافه می‌کند: «با این اوصاف، من شک دارم که ایالات متحده نیاز فوری به بگرام داشته باشد، با توجه به اینکه پاکستان از سال ۱۹۵۹ به پایگاه‌های هوایی خود دسترسی داده است. در واقع، پایگاه‌های هوایی در خیبر پختونخوا و پنجاب حتی از بگرام هم به چین نزدیک‌تر هستند.» از نظر مواضع شفاهی ترفند ترامپ نیز خوب عمل می‌کند و به او اجازه می‌دهد خروج بایدن از افغانستان را به عنوان یک اشتباه تاریخی مطرح کند.

اما چه این یک بلوف باشد و چه یک هدف واقعی، این لفاظی‌ها خطرات را افزایش می‌دهد و قدرت‌های منطقه‌ای مانند چین، روسیه و حتی طالبان از نزدیک آن را زیر نظر دارند. اما همانطور که زلمی نشاط، محقق مرکز آسیایی ساسکس، اشاره می‌کند، «طالبان به هیچ وجه یکپارچه نیست. در حالی که برخی جناح‌ها ممکن است در همکاری با ایالات متحده سود ببینند، برخی دیگر، به ویژه آنهایی که به هیبت‌الله [آخوندزاده] نزدیک هستند، به شدت مقاومت خواهند کرد.

هرگونه اقدامی برای بازپس‌گیری بگرام، این اختلافات را آشکار می‌کند و پاسخ طالبان به این بستگی دارد که کدام جناح غالب شود.» این چندپارگی داخلی تنها یک لایه از یک معادله بسیار پیچیده‌تر است. تلاش ترامپ برای بگرام نه‌تنها طالبان را به چالش می‌کشد، بلکه با نظم منطقه‌ای که دیگر بر واشنگتن متمرکز نیست، نیز مقابله می‌کند.

واقعیت‌های میدانی از زمان اشغال افغانستان توسط ایالات متحده به طرز چشمگیری تغییر کرده است. چین قصد دارد نقش خود را در بازسازی افغانستان تثبیت کند و بازگشت ایالات متحده را که دسترسی آن به مواد معدنی ارزشمند یا منافع امنیتی گسترده‌ترش را تهدید می‌کند، تحمل نخواهد کرد. ایران مطمئناً تأسیسات ایالات متحده را به عنوان اهداف بالقوه می‌بیند و روسیه، اولین کشوری که رسماً دولت طالبان را به رسمیت شناخت، امروز ردپای گسترده‌ای در افغانستان دارد.

این کشور نفت و گندم را با قیمت‌های تخفیف‌دار ارائه می‌دهد، با سرویس‌های امنیتی خود در برنامه‌های مبارزه با تروریسم همکاری می‌کند و فرمت مسکو با حضور ۱۱ کشور را برای رسیدگی به مسائل افغانستان ترویج می‌دهد. نه پکن و نه مسکو بعید است از حضور نظامی مجدد آمریکا که می‌تواند تعادل شکننده‌ای را که آنها به دنبال حفظ آن هستند، بی‌ثبات کند، حمایت کنند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار