| کد مطلب: ۵۵۷۲۵

روایت عباس عبدی از لذت روزنامه‌نگاری

عباس عبدی نوشت: لذت روزنامه‌نگاری در این است که می‌توان کاری را به نیابت از کسانی انجام دهی که آنان یا نمی‌توانند خودشان انجام دهند، یا ابزار و وسایل آن را ندارند. لذت روزنامه‌نگاری یعنی اینکه بتوانی بازتاب‌دهنده جامعه باشی. اکنون بطور بسیار مختصر می‌نویسم که چرا این قانون عادلانه نیست، حتی اگر در گذشته عادلانه بوده باشد.

روایت عباس عبدی از لذت روزنامه‌نگاری

به گزارش هم‌میهن آنلاین، عباس عبدی در کانال تلگرامی‌اش نوشت: 

روزنامه‌نگاری بویژه در ایران سختی‌ها و مشکلات خاص خود را دارد، در مقابل لذت‌های آن هم، اگر نگوییم بیش‌تر است، کمتر از سختی‌های آن نیست. یک نمونه آن را تقدیم می‌کنم. 

چند روز پیش رفته بودم بقالی محل، یک خانم بسیار کوچک اندام با قد احتمالاً ۱۵۵ سانتی‌متر و شاید بالای ۸۰ سال مرا دید و گفت شما فلانی هستید؟ گفتم بله. گفت من می‌دانستم در این محل هستید از همین بقالی سراغ شما را گرفتم که چیزی نگفت، گفت البته طبیعی بود که نگوید. الآن هم از دور دیدمتان دویدم، ولی شما را در یک لحظه گم کردم و حالا که داشتم می‌رفتم منزل دوباره پیدایتان کردم. گفتم: حالا بفرمایید؛ در خدمتم.

این خانم مساله خود را چنین تعریف کرد که در جوانی و با داشتن یک نوزاد همسرش فوت می‌کند. او آموزگار بود. مدتی بعد در سال ۶۲ و در سی سالگی با فرد دیگری ازدواج می‌کند که بچه‌دار نمی‌شده و زنش از او جدا شده بود. شوهرش ۳ سال بعد به بیماری سختی دچار می‌شود که تا پایان عمرش در سال ۹۹ درگیر بیماری بود. درآمد مرد به تنهایی اصلا کفاف زندگی را نمی‌کرد و هزینه زندگی از درآمد هر دو تأمین می‌شد. 

این زن در ضمن آموزگاری، و انجام کارهای منزل و پرستاری از او، تمام وقت زحمت می‌کشد. تا این که مرد در کرونا بیمار شد و علی‌رغم این که بارها گفته بود نتوانست یا نخواست خانه را بطور رسمی به نام زن کند. سریع فوت کرد و چون فرزندی نداشته، برادر ناتنی او(از مادر مشترک) که در استانی دور است و وضع خوبی هم دارد، مدعی ارث او شده و علی رغم حضور چند نفر از اقوام شوهر در دادگاه و شهادت دادن در باره سهم اقتصادی و نقش اصلی زن در زندگی مشترک، فقط همان یک و نیم دانگ قانون ارث از خانه را به زن و بقیه را به برادر ناتنی دادند. در حالی که مراوده چندانی هم با یکدیگر نداشتند. 

در این فاصله پس از فوت همسرش از برادر شوهر خود درخواست قرض برای پرداخت هزینه‌های سنگین زندگی کرده، که گفته نمی‌دهم. در نهایت مجبور شده که همه ثروت؛ شامل خودرو و طلاهای خود و فرزندش را فروخته تا زندگی کند و اکنون احساس می‌کند که به پایان راه رسیده‌ است.

آن خانم از من پرسید آیا این عدالت است؟ جوانی من رفت. انرژی من رفت. پس انداز پیش و پس از ازدواج من رفت. پس از مرگ او دچار بیماری خاص شدم و اکنون تحت درمان هستم. نکته عجیب برای من ظاهر او بود. فکر کردم بالای ۸۰ سال دارد. بعد فهمیدم ۷۲ ساله است. تعجب کردم. گفت در این ۵ سال چنین درمانده و پیر شده‌ام. ظاهرا وکیل هم نتوانسته کاری کند یا کم کاری نموده و فعلا دست این زن کوتاه است. 

گفتم خوب اگر حکم قطعی شده و منتظر فروش آپارتمان و گرفتن سهم خود هستی من چه کاری برای شما می‌توانم انجام دهم؟ اینجا بود که دیدم چیزی ارزشمند و فراتر از حل مساله شخصی موجب ارامش او می‌شود. گفت از من گذشت بنویس بلکه مسیولین بخوانند و فکری برای صدهاهزار زن دیگری که دچار چنین وضعی می‌شوند بنمایند. همین کار هم به من اندکی آرامش می‌دهد. گرچه رسیدگی به ادعاهای من هم وظیفه آنها است. 

شنیدن این واقعیات و دیدن و اطلاع از وضعیت این خانم بسیار محترم و زجر کشیده تأثرآور است ولی هنگامی که متوجه می‌شوی که او‌ تو را برای انعکاس آن برگزیده و تو هم می‌توانی کمکی کنی و صدایش را به جامعه و مسئولین برسانی، متوجه لذت روزنامه‌نگاری می‌‌شوی. این قطعا فراتر از احساس پزشکی است که پس از درمان یک بیمار سخت، تجربه می‌کند. 

لذت روزنامه‌نگاری در این است که می‌توان کاری را به نیابت از کسانی انجام دهی که آنان یا نمی‌توانند خودشان انجام دهند، یا ابزار و وسایل آن را ندارند. لذت روزنامه‌نگاری یعنی اینکه بتوانی بازتاب‌دهنده جامعه باشی. اکنون بطور بسیار مختصر می‌نویسم که چرا این قانون عادلانه نیست، حتی اگر در گذشته عادلانه بوده باشد. می‌نویسم که راه‌حل آن چیست؟

کسانی که نسبت به حل مسأله پرداخت مهریه از سوی آقایان این اندازه حساس هستند، که ایرادی هم در این حساسیت نمی‌بینم، آیا متقابلا در باره این وضعیت بسیار غیرمنصفانه‌ای که نسبت به زنان روا داشته می‌شود هیچ واکنشی یا اقدامی انجام می‌دهند؟ متاسفانه باید گفت، که حساسبت نسبت به مساله مهریه بیش از این که از منظر نقض عدالت و انصاف باشد از زاویه افزایش تعداد زندانی و نیز نگاه مردسالار است. در واقع مسأله دستگاه قضایی است. ولی این گونه موارد مربوط به زنان، چون بظاهر هزینه‌ای برای حکومت ندارد بی‌خیال آن می‌شوند. حکومت باید توجه کند که نقض عدالت و انصاف بزرگترین هزینه برای هر حکومتی است و از این زاویه باید مشکلات را نگاه کرد.

سخنی هم با قضات محترم. چند روز پیش فیلمی از یک قاضی آمریکایی دیدم که چگونه تفسیر قانون را با عدالت تطبیق می‌داد و به حرف افراد گوش می‌کرد. اگر چنین وضعی برای دختر، مادر یا خواهر خود آقای قاضی پیش می‌آمد آیا صدور چنین حکمی را عادلانه و‌ منصفانه می‌دانست؟ اگر می‌دانست که هیچ؛ اگر نه، راه قانونی برای رسیدن به انصاف نیز وجود داشت. از قانون‌گذاران هم مشابه همین پرسش را می‌توان پرسید.

واقعیت این است که احکام اجتماعی و نه عبادی در صدر اسلام اغلب متناسب با شرایط آن روز جامعه بود و مردم آنها را نه بصورت تعبدی، بلکه کاملا عقلایی و کارکردی می‌پذیرفتند. یکی از موضوعاتی که در قرن اخیر تغییرات مهمی کرده و قوانین ان هم باید متناسب ان تغییر کند، نهاد خانواده است. در قدیم خانواده هسته‌ای معنا نداشت، اغلب اعضای خانواده تحت حمایت قوم و قبیله و طایفه بودند. برای نمونه ضابطه‌ای در قانون کنونی خود داریم به نام «عاقله» که در جرایم خطای محض، دیه قربانی از طرف عامل خسارت پرداخت نمی‌شود، بلکه به عهده عاقله او که پدر و پسر و بستگان ذکور نسبی پدری و مادری به ترتیب طبقات ارث است. 

این قاعده در زمان خودش طبیعی بود و کسی متعرض آن نمی‌شد. هم اکنون نیز در برخی مناطق کشور به نحو دیگری و حتی گسترده‌تری نزد عشایر عرب خوزستان وجود دارد. ولی در جامعه شهری خیلی از این اقوام حتی همدیگر را نمی‌شناسند. نوه عموی من که در شهر دیگری است، بعد از دیدن من تعجب کرده بود که من پسر عموی مادر بزرگش هستم و اصلاً اطلاعی از این ماجرا نداشت. در چنین ساختاری و با وجود نهادهای بیمه‌ای و... و مستقل شدن خانواده هسته‌ای چنین مقرراتی موضوعاً منتفی است. 

به علاوه در ساختار خانواده‌ای که زنان هم همپای مردان کار می‌کنند و درآمد دارند، ولی عرف قبلی که مردان همه چیز را به نام خود می‌کنند، منطقی نیست که اموال آنان چنین ناعادلانه از طریق ارث منتقل شود. در واقع ابتدا باید سهم زنان را مطابق با شرع در همین ثروت دید. چرا زنی که کارهای خانه را انجام می‌دهد و حقوق خود را در خانه صرف می‌کند، به صرف این که به لحاظ رسمی خانه به نام مرد است، از حق مالکیت محروم می‌شود؟ مردم با این مقررات همدلی ندارند.

دو سال پیش در پیمایش سراسری ارزش‌ها و نگرش‌ها پرسیده شده بود که: با سهم ارث‌بری برابر میان زن و مرد موافق هستید یا مخالف؟ فقط ۱۹ درصد مخالف و ۴ درصد هم بی‌نظر بودند، تعداد موافقان "ارث‌بری برابر" ۷۷ درصد بود! در حالی که این مردم مسلمان هستند و چنین برداشت می‌کنند که زمان تفاوت قایل شدن میان ارث‌بری دختر و پسر به پایان رسیده است. جتی با وجود قانون ارث امکان اصلاح این موارد وجود دارد. 

به علاوه این بی‌معنا است که چون اموال بصورت ثبتی به نام مرد است، پس مال زن نیست. در قدیم که ثبت رسمی نبود افراد فامیل می‌دانستند که اموال محصول کار خانواده است و این بی‌عدالتی‌ها وجود نداشت. باید در این موارد تجدید نظر اساسی کرد. چرا باید یک نفر در این میان صاحب مال و منالی شود که هیچ نقشی در تولید آن نداشته و هیچ رابطه عاطفی مهمی هم با ارث‌گذارنده ندارد؟ در قدیم این ارث‌بری در برابر مسیولیت‌ها و تکالیف دیگری هم بود که امروز آنها عملا منتفی شده است. 

مسأله ارزش اقتصادی کار زنان در خانه را باید جدی تلقی کرد. حتی اگر قانون را تغییر نمی‌دهید، باید راه‌هایی را برای جلوگیری از اینگونه اجحاف‌های غیر عادلانه فراهم کرد. چندی پیش یک پدر و مادر دنبال گرفتن مهریه دختر فوت شده خود از شوهرش شدند و زندگی او و فرزندانش را دچار اختلال جدی کردند. در قدیم کسی از این سوءاستفاده‌ها نمی‌کرد، چون دیگران او را محکوم و طرد می‌کردند، ولی در جامعه بزرگ شهری و جدید با وجود قانون قدیم، کسی که در روستای دوری نشسته یک باره مطلع می‌شود که فلان مقدار ثروت مفت گیرش آمده است. 

یکی از آشنایان که ثروت قابل توجهی داشت گفت می‌ترسم بمیرم و بخش مهمی از ثروتم به پدر و مادر پیرم برسد و آنان هم استفاده نکنند و به دست خواهر و برادرانم بیفتد که چندان رغبتی به این مسأله نداشت. اختلافات ارث یکی از مسایل مهم کشور است که اخلاقیات را هم خراب کرده و موجب قتل هم شده است. متأسفانه هیچ نهاد رسمی نیز در این زمینه وجود ندارد که به مسأله رسیدگی کند. 

بهتر است خودمان با طرح موضوع و آموزش راه‌های ممکن به حل این مشکل کمک کنیم. هنگامی که به آن خانم راه‌های ممکن را توضیح دادم که در زمان حیات باید انجام می‌دادند گفت اینها را الآن می‌دانم ولی گذشته است، بنویسید تا حداقل دیگران دچار این مشکل نشوند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
آخرین اخبار