سودای بازگشت به افغانستان
اینکه یک رئیسجمهور آمریکا علناً خواستار بازگرداندن یک پایگاه نظامی از یک دشمن سابق شود، هر روز اتفاق نمیافتد. اما دقیقاً همین بود که هفته گذشته رخ داد، زمانی که رئیسجمهور دونالد ترامپ گفت دولت او در حال «تلاش برای بازپسگیری» بگرام از طالبان است.

آنچه در این مطلب میخوانید، دیدگاههای رسانههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و این دیدگاهها موضع روزنامه «هممیهن» نیست.
اینکه یک رئیسجمهور آمریکا علناً خواستار بازگرداندن یک پایگاه نظامی از یک دشمن سابق شود، هر روز اتفاق نمیافتد. اما دقیقاً همین بود که هفته گذشته رخ داد، زمانی که رئیسجمهور دونالد ترامپ گفت دولت او در حال «تلاش برای بازپسگیری» بگرام از طالبان است. هرچند طالبان بهسرعت ایده ترامپ را رد کردند، اما موضوع به هیچوجه خاتمهیافته نیست.
در سالهای اخیر، شکافهای درونی این گروه عمیقتر شده است؛ ناشی از نارضایتی فزاینده نسبت به تمرکز قدرت توسط امیر و ادغام اقتدار مذهبی او با کنترل اجرایی بر سیاستگذاری و انتصابات. استدلال برای بازگشت به بگرام براساس نیازهای فوری امنیتی شکل گرفته است. ارزیابیهای دولت آمریکا هشدار میدهند که داعش-خراسان میتواند در صورت عدم مهار، طی چند ماه توانایی اجرای عملیات خارجی را دوباره احیا کند.
بدون حضور فیزیکی آمریکا در افغانستان، مدل کنونی «فرا افق» که بر پایگاههای دوردست در خلیج[فارس] متکی است، جایگزینی ضعیف برای نزدیکی جغرافیایی و دید مستقیم زمینی مورد نیاز برای مبارزه مؤثر با تروریسم است. مستقیمترین مسیر پیشرو، توافقی مذاکرهشده با طالبان خواهد بود؛ یا بهعنوان توافقی مستقل یا بهعنوان گسترشی از چارچوب موجود توافق دوحه میان آمریکا و طالبان.
در ازای دسترسی جزئی یا کامل به بگرام، واشنگتن میتواند بستهای برای بقا پیشنهاد کند که شامل کمک اقتصادی، همکاری ضدتروریسم و گامهای تدریجی بهسوی عادیسازی سیاسی و کاهش تحریمها باشد. طالبان تقریباً قطعاً خواهان مشروعیت بینالمللی خواهند بود، از جمله کرسی در سازمان ملل، و نیز رفع محدودیتهای مالی و سفر. یک فرصت دورتر اما مهم، سرمایهگذاری احتمالی آمریکا در یک معدن لیتیوم در افغانستان است. در حالی که انتظار میرود تندروها، بهویژه امیر در قندهار، هرگونه سازش با واشنگتن را رد کنند، دیگر جناحهای ائتلاف ناهمگون طالبان ممکن است در خفا چنین توافقی را هم قابل تحمل و هم سودآور ببینند.
بااینحال، امیر نه دستنیافتنی است و نه شکستناپذیر، بهویژه اگر از مصالحه خودداری کند و با نارضایتی در میان صفوفش روبهرو شود. گرچه گفتوگوی مستقیم با امیر تا حد زیادی بیسابقه است، اما واقعیت گستردهتر رژیم ـ بهعنوان یک دولت بیپول و منزوی که بیشازپیش در برابر داعش-خراسان آسیبپذیر است ـ اهرمهای قابلتوجهی فراهم میکند. این شرایط میتواند یک گشایش مذاکرهای را قابلباورتر از آنچه به نظر میرسد، کند.
گزینهای از نظر سیاسی قابلقبولتر میتواند شامل ترتیبی ثالث باشد، به این معنا که مدیریت بگرام به یک واسطه خلیجی مثل قطر یا امارات متحده عربی، یک عضو ناتو مانند ترکیه یا حتی یک شریک آسیای مرکزی مانند ازبکستان واگذار شود. این کشورها روابط نزدیکی با طالبان دارند، سفرای منصوب رژیم را پذیرفتهاند و همچنان شرکای امنیتی نزدیک واشنگتن هستند. برای نمونه، قطر در حال حاضر میزبان دفتر منافع آمریکا در سفارت خود در افغانستان است و گفتوگوهای پشتپرده با طالبان را تسهیل میکند.
ازبکستان، که با افغانستان مرز مشترک دارد، همچنان دهها بالگرد جنگی و تجهیزات نظامی دیگر ساخت آمریکا را در اختیار دارد که قبلاً به دولت سابق افغانستان داده شده بود ـ داراییهایی که طالبان مشتاق بازپسگیری آنها هستند. اما مهمتر از آن، ازبکستان با تهدید جدی دستکم چهار گروه جهادی ازبکی مواجه است که همگی از پناه طالبان برخوردارند و روابط عملیاتی با القاعده، داعش-خراسان و هیئت تحریرالشام در سوریه دارند.
این نگرانیها باعث شده ازبکستان به دنبال شراکت ضدتروریسم نزدیکتر با واشنگتن باشد. در همین حال، امارات متحده عربی مدیریت چهار فرودگاه اصلی افغانستان، از جمله فرودگاه بینالمللی کابل را بر عهده دارد. این کشور سامانهها و فناوریها، عملیات ترمینال و خدمات زمینی را کنترل میکند و دید گستردهای بر لجستیک و تحرکات طالبان دارد.
این نقش، همراه با ردپای فناورانه روزافزون امارات در بخشهای مخابرات و انرژی افغانستان، بینش بیشتری نسبت به کارکردهای درونی رژیم فراهم میکند. امارات همچنین میزبان ناراضیان طالبان بوده و دسترسی مستقیم در سطح بالا به رهبری طالبان دارد، از جمله در مذاکرات حساسی مانند آزادی گروگانها.