عباس عبدی تحلیلگر سیاسی: نقد بیانیه جبهه اصلاحات نقد ادبیاتی است
عباس عبدی، در گفتوگویی که با خبرنگار هممیهن داشت معتقد است وظیفه هر نیروی سیاسی است که درباره مسائل کشور اظهارنظر کند و بیانیه جبهه اصلاحات هم در راستای همین وظیفه است. او میگوید نقدی که بیانیه جبهه اصلاحات وارد است، بیشتر از اینکه نقد محتوایی باشد، نقد ادبیاتی است.

عباس عبدی، در گفتوگویی که با خبرنگار هممیهن داشت معتقد است وظیفه هر نیروی سیاسی است که درباره مسائل کشور اظهارنظر کند و بیانیه جبهه اصلاحات هم در راستای همین وظیفه است. او میگوید نقدی که بیانیه جبهه اصلاحات وارد است، بیشتر از اینکه نقد محتوایی باشد، نقد ادبیاتی است.
صدور بیانیههایی مشابه بیانیه جبهه اصلاحات چقدر کارکرد دارد و آیا اصولاً این بیانیهها توانایی تاثیرگذاری در تصمیمگیری ساختار سیاسی را دارد؟
یکی از مهمترین وظایف یک نیروی سیاسی این است که درباره مسائل کشور و وضعیت جاری موضعگیری کند و آنها را صریح با مردم و حکومت در میان بگذارد. ناظرین سیاسی و طرفداران و مخالفان آن نیروی سیاسی هم انتظار دارند از این مواضع مطلع شوند. اما اینکه توانایی تاثیرگذاری را داشته یا نداشته باشد، بستگی به این دارد که آنها هدفشان از بیانیه چیست و قاعدتاً باید مطابق آن هدف بیانیه را بنویسند، حالا تشخیصشان میتواند درست یا غلط باشد.
بنابراین بر حسب مورد میتواند تاثیرگذاری مثبت یا منفی داشته باشد. من نمیدانم مخاطب مورد نظر این ببانیه چه کسانی بودهاند. اگر اثرگذاری بر حکومت باشد احتمالاً پاسخم منفی است و اگر اثرگذاری بر مردم باشد خیلیها از این مرحله عبور کردهاند. آنان هم که با این موارد موافق باشند خواهند پرسید: بعدش چی؟ آنان هم که مخالف هستند، انرژی گرفته و به میدان میآیند، که آمدند.
بعد از انتشار بیانیه جبهه اصلاحات اظهارنظرها از سوی تندروهای اصولگرا شروع شده است. برای مثال روزنامه کیهان در سرمقاله امروز خود گفته که اصلاحطلبان قصد کودتا دارند و یا صادق محصولی هم نوشته که تغییر پارادایم کلیدواژه فتنه جدید و در راستای براندازی است. نظرتان درباره این نوع تفسیر ارائهشده از سوی تندروها چیست؟
یک بیانیه که منتشر و یک موضع که گرفته میشود، نمیتوان به دیگران گفت که چیزی نگویند. کیهان هم همینطور است. ولی اینکه گفته قصد کودتا دارند، چطور میتوان کودتا کرد؟ کودتا را نظامیان انجام میدهند. یا اینکه میگویند چرا از تغییر پارادایم حرف زده میشود. خوب تغییر ندهید، همین راه را بروید تا مملکت را به فاجعه بکشانید. یک حزب یا گروه سیاسی، نظرش را گفته است. آن حزب یا گروه اگر در بین مردم پایگاه دارد، آن نظر در بین مردم نفوذ پیدا میکند، اگر هم ندارند که اصلاً چه باکی از نظر دادن آن گروه دارید؟ وقتی که در جامعه اثری نمیگذارد. بنابراین به نظرم، این نوع برخوردها، بیشتر هدف دیگری دارند و گویا هدفشان این است که تندروها که در این سالها، به خصوص با عملکرد دولت قبل و نتایج فاجعهبار راهبردهای گذشته خیلی تضعیف شدهاند، سعی کردهاند فرصتی را گیر بیاورند و خودشان را در عرصه عمومی و با حمله به دیگران بازسازی کنند.
تحلیلتان از واکنش مجموعه حاکمیت به صدور این بیانیه چیست؟ آیا اصلاً واکنشی نشان میدهند و یا بدون توجه از کنار آن رد میشوند؟
در حاکمیت دو نوع واکنش معمولاً باید وجود داشته باشد، یک واکنش این است که خیلی صریح بیایند و صحبت کنند و بگویند که میپذیریم یا نمیپذیریم، خوب و درست گفتهاید یا بد گفتهاید. متاسفانه در ایران، ساختار سیاسی در ارتباط با نیروهای داخلی اینطور برخورد نمیکند، اصلاً در مسائل داخلی، جوابی داده نمیشود، مگر اینکه نتانیاهو یا ترامپ حرفی بزنند، اینجا هم فوری یک جوابی به آنها بدهند. واکنش دیگر هم واکنشهای امنیتی است که در گذشته معمول بوده ولی اکنون ممکن است برخورد کنند یا نکنند. البته میدانند که دوره برخورد گذشته است.
اگر واکنش نشان میدهند این واکنش چگونه است؟ اگر هم توجهی به بیانیه ندارند، علت چیست؟
توجه که دارند، اینطور نیست که توجه نداشته باشند اما اینکه در این مورد خاص چطور برخورد میکنند را من نمیتوانم پیشبینی کنم. نکته بسیار مهم این است که نقدی که به این بیانیه وارد است، بیش از اینکه نقد محتوایی باشد، نقد ادبیاتی است. خود ما هم به عنوان خواننده وقتی بیانیه را میخوانیم، متوجه نمیشویم که مخاطب اصلی چه کسی است. آیا مخاطب اصلی حکومت است؟ اگر حکومت است که هیچ وقت با این ادبیات نوشته نمیشود اما اگر مخاطب اصلی، طرفداران جبهه است که ماجرا مقداری متفاوت است. اگر مخاطب اصلی مردم هستند، یعنی فارغ از طرفدارانشان هستند، فکر نمیکنم این بیانیه خیلی به دردشان بخورد. بنابراین کاری است که برای من هم قابل فهم نیست که چرا این کار انجام شده؟