اصلاحطلبان پس از ۱۱ اسفند
با گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی، گفتمان اصلاحطلبی با رویکردی روشنفکرانه در فضای سیاسی ایران ظهور کرد و در هشت سال دوران ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی، بر روند تحولات سیاسی و اجتماعی کشور تاثیرات بسیاری داشت. علاوه بر توسعه سیاسی و بهبود وضعیت اقتصادی کشور، از گفتوگوی تمدنها گرفته تا ماجرای افشای قتلهای زنجیرهای و حادثه کوی دانشگاه، اتفاقات مهمی بود که در این دوران رخ داد؛ اتفاقاتی که برخی بروز رسانهای آن را ناشی از فضای باز سیاسی موجود در کشور میدانستند. دورانی که به دلیل رشد جمعیت تحصیلکرده، تاکید بر شعارهایی از جمله آزادی، دموکراسی و حرکت به سمت قانونگرایی باعث شد تا خواستههای مدنی و سیاسی شهروندان جهشی در مشارکتطلبی و حضور بیشتر در کنشهای سیاسی کشور ایجاد کند. دورانی که از آن بهعنوان بهار اصلاحات در ایران یاد میشود. یک سال بعد از پیروزی دوم خرداد، شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با نام «شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد» تشکیل شد و ائتلافی را تشکیل داد که اولویت اولیه حمایت آنها از محمد خاتمی بود اما اختلافات در بین نیروهای اصلاحطلب آغاز شد و عدم موفقیت در ارائه یک لیست واحد منجر به شکست آنها در انتخابات شورای شهر تهران شد. رویکردهای اصلاحاتی اصلاحطلبان که مورد توجه بسیاری از مردم قرار گرفته بود، کمکم شورای نگهبان را به سمتوسوی تصمیمگیریهای رادیکالتری کشاند؛ ردصلاحیت گسترده نیروهای ائتلاف اصلاحطلب برای شرکت در انتخابات مجلس هفتم، منجر به تحصن جمعی از نمایندگان در صحن مجلس شد و این تحصنِ بینتیجه، سرانجام با انتشار یک بیانیه و قرائت 4 متن استعفا و رایآوری آن پایان یافت. کسانی که در مجلس تحصن کرده بودند از ورود و تشویق به حضور در انتخابات سرباززدند و اصولگرایان بنابر شرایط پیشآمده عملاً بیهیچ سختیای برنده انتخابات شدند و این آغاز فشار هسته سخت قدرت برای کنار زدن جریانی بود که مردم آن را با رویکرد اصلاحی دولت خاتمی میشناختند. در این بین اشتباه استراتژیک صورت گرفته در انتخابات 1384 و عدم ائتلاف مؤثر این جریان موجب شد که ورق بهطور کامل برگردد و با روی کار آمدن محمود احمدینژاد، عملاً تجربه بسته شدن فضای سیاسی بهویژه برای جناح چپ و اصلاحطلبان دوباره رقم بخورد؛ فضایی که عملاً در پی هر انتخابات در کنار ردصلاحیتها ناکامی را برای این جریان به همراه داشت.
فضای سیاسی کشور در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد بسیار متفاوت شد. رویه سیاسی داخلی و بینالمللی پیشگرفته در دوران احمدینژاد و برخوردها با تشکلهای سیاسی کشور را در مسیر پسرفت دور از انتظاری کشاند و اتحاد بین اصلاحطلبان نیز با ایجاد یک انشعاب جدید در آستانه انتخابات به چالش کشیده میشد. لیست واحد انتخاباتی شورای شهر تهران در سال 1385 با ظهور حزب تازهتاسیس اعتماد ملی منشعب شد و در انتخابات سال 1386 نیز این اعتماد ملی بود که لیست واحد اصلاحطلبان را به چالش کشید و در هر دو انتخابات اصلاحطلبان ناکامِ انتخابات شدند. فضای ملتهب سیاسی کشور در دوران احمدینژاد بهویژه در عرصه سیاست خارجی باعث شد تا در انتخابات ریاستجمهوری سال 88 اتحادی برای برونرفت از وضع موجود شکل گیرد که با پاسخ مثبت مردم نیز همراه بود؛ هرچند که در نهایت رئیس دولت بعدی هم احمدینژاد بود. در همین فاصله تا انتخابات 1392 تشکلهای مؤثر اصلاحطلبی از جمله جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران نیز توقیف شدند و انتخابات مجلس نهم در سال 1390 هم موجب شد که نه تشکلهای باقیمانده اصلاحطلب تصمیم به حضور جدی بگیرند و نه پایگاه رای سرخورده آنها در این مسیر گام بردارند؛ البته که خاتمی در این انتخابات با توجه به نارضایتی پس از اعتراضات 1388 و برخوردهای شدید با چهرههای اصلاحطلب و تصمیم اکثریت به عدم حضور مؤثر در انتخابات، در نهایت به دماوند رفت و برگه رای خود را در یکی از شعب اخذ رای به صندوق انداخت. همین اتفاقات در کنار حواشی روزهای منتهی به انتخابات ریاستجمهوری را شاید بتوان از جمله عواملی دانست که موجب اتحاد بعدی این جریان و پایگاه رایاش در جامعه در سال 1392 شد؛ اتحادی که باعث شد تا در انتخابات ریاستجمهوری سال 1392 با وجود ردصلاحیت هاشمیرفسنجانی، با حمایت این جریان از حسن روحانی، او پیروز انتخابات شود. اما به تدریج دغدغه اصلاحطلبان، از سوی بسیاری از مردم، دغدغهای متفاوت از خواستههای جامعه شد؛ بهویژه که پس از حمایت 24 میلیونی از حسن روحانی در انتخابات سال 1396، رویکردهای او بهشدت مورد انتقاد مردم قرار گرفت. نحوه پاسخگویی او به مردم، تصمیماتی که در جریان سهمیهبندی بنزین گرفت و در ادامه رویکرد او و دولتمردانش در موضوع سقوط هواپیمای اوکراینی و مدیریت کرونا و توزیع واکسن، بزرگترین و تاریخیترین قهر مردم در انتخابات را رقم زد. بخشی از اصلاحطلبان در دو انتخابات مجلس یازدهم و ریاستجمهوری سیزدهم تلاش کردند که مردم معترض را پای صندوقهای رای بکشانند (بخشی که از میزان موافقان باقیمانده در این تشکل در آستانه انتخابات دوره دوازدهم مجلس بیشتر بود) و البته اینها هم در همه این ادوار معترض و منتقد عملکرد شورای نگهبان و نظارت استصوابی بودند. در نتیجه اما انتخابات مجلس یازدهم با وجود لیستی که برخی تشکلهای اصلاحطلب داده بودند با 42 درصد مشارکت کمترین میزان مشارکت انتخاباتی مردم کشور را رقم زد. سال 1400 و انتخابات ریاستجمهوری هم از آن ادواری بود که اصلاحطلبان گزینه مقبولی برای رقابت نداشتند اما باردیگر بخشی از آنها که خود را موظف به شرکت در انتخابات در هر شرایطی میدانستند، به میدان آمدند و از عبدالناصر همتی حمایت کردند و حتی درباره انتخابات شورای شهر آن سال هم تلاش کردند خاتمی را همراه کنند و همین هم شد که اگرچه او مردم را به شرکت در انتخابات دعوت نکرد، اما موافقت خود را با «لیست جمهور» و رایاش به این گروه اعلام کرد. به مرور شکاف بین مردم و اصلاحطلبان بهویژه پس از اعتراضات سال گذشته افزایش بیشتری پیدا کرد و با وجود رویکرد حمایتی آنها از معترضان و انتقاد به نحوه برخورد با آنها و صدور بیانیههای مکرر، اما تعاملها و سخنان خبر از افزایش فاصله میداد، آنها معتقد بودند که نگرانی اصلاحطلبان، شورای نگهبان و امکان حضور در انتخابات است و مردم یک ابزار انتخاباتی هستند. در نهایت سال انتخابات مجلس دوازدهم از راه رسید و باز هم نظارت استصوابی و ردصلاحیتهای رخداده، جبهه اصلاحات را مجاب کرد تا در بهمنماه یک سند راهبردی برای شرکت در انتخابات مبتنی بر بیانیه 15مادهای خاتمی در پسِ اعتراضات 1401 اعلام کند؛ پس از آن مبتنی بر این اصل که در انتخابات غیررقابتی و تهی از معنا شرکت نمیکنیم، اعلام کرد که در استانها اصلاحطلبان خودشان تصمیم بگیرند و در تهران نیز لیستی ارائه نخواهند داد. اما چند روز مانده به زمان برگزاری انتخابات، گروهی از اصلاحطلبان با صدور بیانیهای تحت عنوان «بیایید روزنهگشایی کنیم» بر ضرورت حضور در انتخابات تاکید کردند و در ادامه حزب کارگزاران سازندگی، ندای ایرانیان و اعتماد ملی در کنار حزب اعتدال و توسعه میانهرو از برخی چهرههای میانهرو تاییدصلاحیتشده حمایت کردند؛ حمایتی که با مخالفت بسیاری از چهرههای سیاسی اصلاحطلب مواجه شد و البته برخی نیز این را مصداق آزادی در احزاب سیاسی میدانستند. با عدم مشارکت سیدمحمد خاتمی، رهبر جبهه اصلاحات در انتخابات، واکنشهای بسیاری از حرکت به سمت مردم توسط رهبر اصلاحات و بازگشت پایگاه اجتماعی او از طریق تصمیمگیری در شرایطی که انتخابات دیگر مفهومش را از دست داده تا اشتباه استراتژیک و دست به حذف خود از نظام سیاسی، به میان آمد. او چند روز بعد از انتخابات در جمع مشاوران خود توضیحاتی درباره انتخابات و عدم مشارکت خود مطرح کرد. خاتمی راه نجات کشور را استقرار مردمسالاری توسعهگرا مطرح کرد و گفت: «تصمیم گرفتم اگر نمیتوانم کاری برای مردم بکنم، همراه و همنوا با خیل ناراضیانی باشم که در عمق وجودشان بر این باورند که اگر راه نجاتی باشد، راه اصلاح امور است. آگاهانه و صادقانه رای ندادم تا به هیچکس دروغ نگفته باشم.» هرچند که عدم مشارکت او انتقاد طرفداران لیست روزنهگشا را به همراه داشت. حال و پس از گذر از اتفاقات پیرامون انتخابات مجلس دوازدهم آینده اصلاحطلبان چگونه رقم خواهد خورد؟ آیا با شرکت نکردن رهبر جبهه اصلاحات در انتخابات، فضا برای فعالیت سیاسی آنها بازتر خواهد شد؟
حمیدرضا جلاییپور استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران:
جبهه اصلاحات قوه هاضمه خود را برای پذیرش تکثر افزایش دهد
حمیدرضا جلاییپور، فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است که آینده اصلاحطلبان در ایران به عوامل متعددی بستگی دارد و در بین اصلاحطلبان باید بین رویکرد تغییر تدریجی و ناگهانی تمایزی قائل شد. او در گفتوگو با هممیهن توضیحاتی در اینباره داده است که در ادامه میخوانید:
آینده اصلاحطلبان را بعد از انتخابات ۱۱ اسفند چطور ارزیابی میکنید؟
این آینده به عوامل متعددی بستگی دارد که بخشیاش قابل پیشبینی نیست. با این حال به نظرم باید بین آینده اصلاحطلبی (تغییرخواهی تدریجی و خشونتپرهیز و قانونی در مسیر بسط دموکراسی، توسعه، عدالت و آزادی) و آینده اصلاحطلبانی که بهدنبال تغییرات سریعتر ساختاری هستند، تفکیک ایجاد کرد. به آینده اصلاحطلبی خوشبینم، چون به نسبت انقلابیگری ناآرام (تغییر دفعی خشونتآمیز)، انقلابیگری آرام (تغییر دفعی خشونتپرهیز) و اقتدارگرایی واپسگرا در وضعیت موازنه قوای کنونی و شرایط ساختاری و نهادی حاکمیت و جامعه ایران (نظم دوبُنی/هیبریدی و دسترسی محدود) ممکن و مطلوبتر است. اما آینده سیاسی اصلاحطلبان به نظرم بستگی به تعهد عملیشان، هم به اهداف (دموکراسی و آزادی و عدالت و توسعه) و هم به مسیر و روش (تدریجی) دارد.
تفرقهای که بین اصلاحطلبان ایجاد شد؛ روزنهگشاها و جبهه اصلاحات؛ چه تاثیری بر آینده اصلاحطلبها خواهد گذاشت؟
به این دوگانه قائل نیستم. بیانیه روزنهگشایی یک بیانیه تحلیلی و راهبردی خطاب به نیروهای سیاسی و مدنی (از جمله اعضای جبهه اصلاحات بود) و نه یک جبهه یا تشکل یا لیست انتخاباتی. بخشی از نیروها در میان اصلاحطلبان با پیشنهاد بیانیه برای روزنهگشایی در انتخابات ۱۴۰۲ همراهی نکردند و بخشی از نیروهای اصلاحطلب و میانهرو همراهی کردند و در عمل هم روزنههایی فراتر از انتظار اولیه گشوده شد (۵ موردش را در یادداشت روزنامه اعتماد توضیح دادم و اینجا تکرار نمیکنم). هر دو گرایش در جبهه اصلاحات هم حامیانی دارد و هر دو گرایش به مصوبه جبهه مبنی بر لیست ندادن به نام جبهه و ائتلاف اصلاحطلبی پایبندی داشتند. برآورد من این است که بعد از انتخابات و در انتخابات ۱۴۰۴ هم بخش بزرگتری از جبهه و اصلاحطلبان و میانهروها به سمت تقویت میانه (به جای قطبیسازی) و روزنهگشایی تدریجی و جدی گرفتن مداخله انتخاباتی حرکت میکنند و بخش دیگری هم که از امکان اصلاح ناامیدند، به انواع گذارگرایی گرایش شفافتری پیدا میکنند. امیدوارم هاضمه جبهه اصلاحات برای پذیرش و پوشش تکثر افزایش یابد. همچنین امیدوارم کسانی که به گزینههای فرااصلاحی و گذارگرایی متمایل میشوند، لااقل نخواهند ذیل نام اصلاحات چنین کنند؛ چون آینده نهادهای اصلاحطلبان و ظرفیت گشایشگری مصلحانهشان را با مشکل مواجه میکند.
عدم مشارکت آقای خاتمی در انتخابات و اظهارات اخیر ایشان آیا منجر به تغییر رویکردی در دو گروه اصلاحطلب موافق و مخالف شرکت در انتخابات خواهد شد؟
مشی کلی جناب آقای خاتمی و اظهارات اخیرشان در طراز رهبری تکثرپذیر این جریان و نشانگر این است که رای ندادنشان در این دوره نه انتخابی استراتژیک که نوعی تلاش برای همدلی عاطفی با ناراضاییان رایندهنده بوده است. ارزیابی من از منظومه بینش و منش ایشان و حتی محتوا و کلیدواژههای همین صحبت اخیرشان (از جمله تاکید بر مصالحه/توافق و مردمسالاری توسعهگرا که از محورهای اصلی بیانیه روزنهگشایی هم بود و لازمهاش تقویت میانهاست و نه قطبش) این است که ایشان همچنان بین جامعهمحوری و جدی گرفتن انتخاباتهای بعدی، تعارضی نمیبینند. شخصاً فکر میکنم خود رای ندادن ایشان در این دوره شاید کمی در جهت عکس اهدافی که در صحبتشان ذکر کرده بودند، عمل کند و ناخواسته امکان نقشآفرینی مجموعه نهادهای اصلاحطلبان در تسهیل مصالحه و توافق و تمهید شرایط مردمسالاری توسعهگرا را سختتر کند و مثلاً با رای سفید در برابر دوربینها هدف ایشان بیشتر تامین میشد. اما گرایش غالب ایشان که در صحبتهای اخیر هم متجلی است میتواند در آینده با گشایشگری انتخاباتی و افزایش ظرفیت نهادهای اصلاحطلبان سازگار باشد.
آیا شرکت نکردن آقای خاتمی منجر به تغییری در رویکردهای حاکمیت و هیئتهای نظارت و شورای نگهبان در انتخابات آینده خواهد شد یا خیر؟
امیدوارم، گرچه تجربه سالهای گذشته در ایران و سایر نظمهای دسترسی محدود نشان داده است که عناصر اقتدارگرای این حاکمیتها از کنارهگیری دغدغهمندان مردمسالاری و توسعه استقبال میکنند و در برابر فشارِ صرف بر سرکوب میافزایند و پیشروی میکنند اما انتخابات 1398 و ۱۴۰۰ هم با همین حدود مشارکت پایین متاسفانه به گشایش منجر نشد. مداخله اصلاحگران و افزایش ظرفیتهایشان برای توافقسازی و ذینفعسازی برای توسعه و دموکراسی است که میتواند به گشایش تدریجی در آینده منجر شود و لازمهاش تقویت میانه و حد وسط سیاسی است. در طول سال گذشته اکثر نیروها (از جمله بخشی از جبهه اصلاحات) کمی به سمت قطب سیاسی گام برداشتند و میانه سیاسی نحیف شد، اما خوشبختانه بعد از انتخابات در میان اکثر نیروها، از جمله بخشی از جبهه و اصلاحطلبان و اصولگرایان، نوعی تغییر جهت به سمت میانه دیده میشود که در صورت تداوم میتواند نویدبخش شود. واقعیت بهترین تعدیلکننده است. مشارکت ۴۱ درصدی و ورود دهها نیروی میانه به مجلس (چند برابر مجلس 1398) هم احتمالاً به تعدیل هر دو نیروی مشارکتگریز و اقتدارگرا کمک میکند. بلندمدتنگری برای اصلاحگری ضروری است.
عباس عبدی روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی:
انتخابات تاثیر راهبردی بر آینده اصلاحطلبان نداشت
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با هممیهن درباره وضعیت آینده اصلاحطلبان پس از انتخابات 11 اسفند، تاثیر عدم مشارکت در آیندهی دیگر انتخابات و اختلافات بین دو گروه روزنهگشا و جبهه اصلاحات توضیحاتی داده است که در ادامه میخوانید:
آینده اصلاحطلبان را بعد از انتخابات ۱۱ اسفند چطور ارزیابی میکنید؟
این انتخابات نسبت به گذشته و قبل از 11 اسفند تاثیر چندانی بر وضعیت اصلاحطلبان نخواهد گذاشت. ترکیب مجلس دوازدهم هنوز معلوم نیست و اصولاً آنقدر نقش مجلس در اداره امور کشور کم شده است که فکر نمیکنم مجلس تاثیر تعیینکنندهای داشته باشد. البته تفاوتهایی مثبت یا منفی را شاهد خواهیم بود اما واجد آن تاثیری که مورد نظر سوال و تعیینکننده باشد، نیست؛ یعنی اینکه تاثیر راهبردی رخ دهد، وجود ندارد و کماکان باید براساس تحلیلها و شرایط قبل از انتخابات کار را ادامه داد و بحث و گفتوگو کرد.
تفرقهای که بین اصلاحطلبان ایجاد شد؛ روزنهگشاها و جبهه اصلاحات؛ چه تاثیری بر آینده اصلاحطلبها خواهد گذاشت؟
کلمه تفرقه با توجه به صحبتهایی که فعالان سیاسی اصلاحطلب مطرح کردند، چندان دقیق نیست. افراد مهم آن، خود را منتسب به اصلاحات میدانند و هیچ تردیدی در این ندارند. البته که برخی تندیها که طبیعت فضای انتخابات است معمولاً مطرح میشود که متأثر از شرایط همان زمان است و بعد از انتخابات خاتمه پیدا میکند. یک بخش از این تفاوتی که میبینید وجه تحلیلی و یک بخش دیگر عملی دارد. در بخش تحلیلی باید این نکته را در نظر داشت که در اصلاحطلبها همیشه این شکاف وجود داشته است و برخی طرفدار مواضع تندتر و رادیکالتری بودند و برخی معتقد بودند این راه درست نیست و معتقد به تعامل و مشارکت با حفظ اصول اصلاحطلبانه بودند و معتقدم اکثریت قاطع با گروه دوم است. اما بخشی از این افراد در عمل و در انتخابات اخیر، مسیر جداگانهای را طی کردند که فکر نمیکنم بتواند تاثیری در آینده اصلاحطلبان بگذارد.
عدم مشارکت آقای خاتمی در انتخابات و اظهارات اخیر ایشان آیا منجر به تغییر رویکردی در دو گروه اصلاحطلب موافق و مخالف شرکت در انتخابات خواهد شد؟
از نظر من موضع آقای خاتمی تغییر نکرده است و باید در بهکار بردن کلمات و مفاهیم درباره ایشان دقت کنیم. آقای خاتمی همیشه در انتخابات شرکت میکرد اما اگر دقت کنید، حضورشان در انتخابات سال ۱۴۰۰ نسبت به شرکت در انتخاباتهای گذشته خیلی رقیق شد و کنش انتخاباتی ایشان قابل مقایسه با سالهای 1392 و 1396 نبود. ایشان حتی در سال ۱۳۹۰ نیز رای داده بود، هرچند مشارکت مؤثر و دعوت از افراد برای رای دادن در آن انتخابات را از سوی ایشان ندیدیم. البته من در همان سال 1390 هم معتقد بودم و اعلام هم کردم که باید رای میدادند و این را اعلام میکردند که هرکسی تمایل دارد نیز رای دهد و توصیه میکنم که این کار را انجام دهید، چراکه از ایشان چنین انتظاری میرود اما در این انتخابات، واقعیت این است که آقای خاتمی استانداردهای لازم برای اینکه کلمه انتخابات را به این اتفاق اطلاق کرد، ندیده و در نتیجه، رای هم نداده است؛ نه اینکه با انتخابات و یا با صندوق رای قهر کرده باشد. درست مانند این میماند که مثلاً دارو یا ماده غذایی را میخوریم اما بعداً آن را مصرف نمیکنیم چراکه کیفیت قبل را ندارد و این به معنی آن نیست که از مصرف آن ماده غذایی برای همیشه منصرف شدهایم. آن ماده غذایی اسمش وجود دارد اما حداقل کیفیت لازم را چون گذشته ندارد. بنابراین تصور من این است که اینگونه به ماجرا نگاه کرده است و در آینده اگر شرایط بهبود پیدا کند، اولین نفری است که از مشارکت در انتخابات استقبال خواهد کرد.
آیا شرکت نکردن آقای خاتمی منجر به تغییری در رویکردهای حاکمیت و هیئتهای نظارت و شورای نگهبان در انتخابات آینده خواهد شد یا خیر؟
الان نمیتوانم نظری دهم. آنها به صرف اینکه آقای خاتمی در انتخابات شرکت کند یا نه، نظر خود را تغییر نمیدهند. عوامل متعددی را در نظر میگیرند و شرکت نکردن آقای خاتمی نیز میتواند یکی از عوامل تاثیرگذار باشد. امروز هم بهویژه پس از این انتخابات ضعیف، معلوم شد که جامعه بیش از گذشته به همدلی و به رسمیت شناختن یکدیگر نیاز دارد. باید در سطح کلان مدیریت به این مسئله پرداخته شود، چراکه نمیشود کشور را به این شکل اداره کرد و پیش برد. این نوع سیاستها و حذف دیگران ممکن است در کوتاهمدت سودی داشته باشد اما روش حذف مردم هم فساد را زیاد میکند و هم ناکارآمدی را افزایش خواهد داد و هم مردم را ناامید میکند و فاصله میاندازد و باید تلاش کنند و این مسئله را حل کنند.
نگاه تحلیلگر
صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه:
مشارکت در انتخاباتِ آینده مشروط خواهد بود
صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با هممیهن درباره تاریخچه شروع مخالفت اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات، گسترش این مخالفت و عدم مشارکت رهبر جبهه اصلاحات و پیشبینی مشارکت آینده، توضیحاتی داده است که در ادامه میخوانید:
درباره رویکرد اصلاحطلبها در مورد شرکت در انتخابات ادوار مجلس، با توجه به تنگتر شدن حلقه مشارکت آنها در انتخابات لطفاً توضیح دهید.
از دوم خرداد 1376 که جریانی به نام اصلاحات و اصلاحطلبان شکل گرفت، یکی از اهداف مهم اصلاحطلبها، شرکت در انتخابات و تشویق مردم به مشارکت و رای دادن بود. بعد از آن انتخابات مجلس ششم و در ادامه دیگر انتخابات را داشتیم، اما تحولی رخ داد که قدرت و اختیارات بخش انتخابی نظام مکرراً و بهصورت منظم در حال کاهش بود. هم قدرت و هم اختیارات در حال کاهش بود و هم قوه مقننه مجبور به رعایت قانون و قوه مجریه باید پاسخگو به قوه مقننه میبود. در عین حال ازدهه هفتاد به بعد به تدریج شاهد تحول دیگری نیز بودیم و به موازات بخش انتخابی، بخش انتصابی نیز[...] به تدریج در امور اجرایی کشور شروع به دخالت کردند، با این تفاوت که قدرت و اختیارات آنها نامحدود بود. چندان تابع قانون نبودند و بعلاوه پاسخگو هم نبودند. این مسئله باعث شد برخی از اصلاحطلبان رادیکالتر و جوانتر با توجه به اینکه بخش انتخابی، یعنی دولت و مجلس بهصورت منظم اختیارات خود را از دست میدهد، به این نتیجه برسند که لزومی ندارد در انتخابات این دو قوه شرکت کنیم. چراکه این شرکت باعث میشود مردم توقعاتی داشته باشند که البته بجا است اما هیچ گام مؤثر و مهمی برای تغییر و تحولات اقتصادی - سیاسی در روابط خارجی نمیتوان برداشت و در نتیجه اصرار به حضور در این دو قوه نابجا است و باید اجازه داد این دو نیز مانند ارکان حکمرانی کشور در دست اصولگرایان باشد که تکلیف روشن شود و نزد مردم مقصر شناخته نشویم و اصولگراها مکلف به پاسخگویی باشند.
این دیدگاه دقیقاً از چه سالی شکل گرفت و چه عاملی باعث شد که آن طیف مخالف بر مخالفت خود اصرار کنند؟
چنین دیدگاهی به تدریج از اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد شکل گرفت و در انتخابات سال 1384 با وجود شرکت اصلاحطلبان، همان اقلیتی که معتقد بودند نباید در انتخابات شرکت کرد، همچنان بر نظر خود اصرار کردند و آن را ادامه دادند. از سوی دیگر به تدریج نظارت استصوابی به مرحلهای رسید که عملاً نظام هر کسی را که نمیخواست به هر دلیلی در انتخاباتها شرکت کند، بدون اینکه دلیل مستدل و قانعکنندهای وجود داشته باشد، ردصلاحیت میکرد. این نیز دلیل دیگری شد که اقلیتی که موافق شرکت اصلاحطلبان در انتخابات بود، به عنوان دلیل مخالفت آنها اضافه شد.
اما در انتخابات سال 1392 و 1396 اصلاحطلبان مشارکت خوبی در انتخابات داشتند و «تکرار» آقای خاتمی بسیاری را به صندوقهای رای کشاند.
اما آقای خاتمی و رهبری اصلاحطلبها، همواره با این نظر مخالف و معتقد بودند به جز صندوق رای هیچ گزینه دیگری وجود ندارد و این بحث بین اصلاحطلبها مطرح بود تا به دوران انتخاب آقای احمدینژاد رسیدیم. در دوران هشتساله ایشان یک اتفاق بسیار مهم رخ داد؛ از ابتدای انقلاب و در دهه شصت و هفتاد و در واقع ربع قرن اول جمهوری اسلامی، حاکمیت اجرایی کشور یکدست نبود، اما در دوران احمدینژاد برای اولین بار یکدست شد و این همان موضوعی بود که اقلیت اصلاحطلبان مخالف شرکت در انتخابات میخواستند. اما جناح راست هیچوقت در آن هشت سال در قبال اوضاع کشور مسئولیت قبول نکردند و پاسخگو نبودند. بنابراین بعد از آنکه مشخص شد اگر همه نظام نیز دست جناح راست باشد اما آنها پاسخگو نیستند، موقعیت جناح اقلیت اصلاحطلب اندکی ضعیف شد و در نتیجه آقای خاتمی و بسیاری از اصلاحطلبان در انتخابات سال 1392 شرکت کردند و با یک شوک سیاسی مواجه شدند که شورای نگهبان مرحوم رفسنجانی را به بهانه سن ردصلاحیت کردند.
پیشبینی این بود که با ردصلاحیت آقای رفسنجانی، مشارکت مردم بهویژه تهرانیها در انتخابات کاهش یابد اما این امر محقق نشد و آقای روحانی در دو دوره با رای خوبی رئیسجمهور شدند. کمکم عملکرد ایشان، مردم را از صندوق دور کرد. آیا معتقدید که از دست دادن پشتوانه مردمی جریانهای تندرو اصولگرا را جسورتر کرد و ردصلاحیتها نیز با قوت بیشتری رخ داد؟
جناح راست به هدف خود نرسید چراکه امیدوار بود با ردصلاحیت آقای رفسنجانی ایشان با صندوق قهر کنند و انتخابات را بایکوت کنند اما مرحوم هاشمیرفسنجانی همه انتظارات جناح راست را نقش برآب کردند و از آقای روحانی حمایت کردند و از اصلاحطلبان خواستند با تمام قوا از ایشان حمایت کنند. آقایان خاتمی، کروبی و میرحسین نیز از ایشان حمایت کردند و روحانی پیروز شد. با وجود عملکرد نسبتاً خوبی که در دوره اول ریاستجمهوری روحانی رخ داد، اما او در دور دوم ریاستجمهوری اصلاً خوب عمل نکرد و از طرفی اختیارات مجلس و قوه مجریه نیز کاهش پیدا کرد و دوباره اصلاحطلبان به دوراهی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات رسیدند؛ با این تفاوت که اینبار تنها اصلاحطلبها نبودند که به این دوراهی رسیدند، بلکه بخش قابلتوجهی از مردمی که به روحانی رای داده بودند، به صندوق رای پشت کردند و حتی اگر رهبری اصلاحطلبان نیز رای میداد، به هیچ کجا نمیرسید. همچنان که آقای خاتمی هم در انتخابات مجلس در سال 1398 و هم در انتخابات سال 1400 ریاستجمهوری شرکت کردند، اما دیگر از آن جمعیت 24 میلیونی حتی ده درصد نیز حاضر به آمدن به پای صندوق رای نشدند و در انتخابات 11 اسفند نیز از جمعیت یکونیم میلیونی که به عارف رای داده بودند، حاضر نشدند در این دوره مشارکت کنند. عملاً نیز عدم شرکت در انتخابات منجر به پیروزی جریانهای تندرو راست میشود و این به نفع آنها است.
حال از انتخابات 11 اسفند گذر کردهایم. پیشبینی شما از مشارکت انتخاباتی اصلاحطلبان و آقای خاتمی در آینده بهویژه با توجه به اینکه ایشان برای اولین بار رای ندادند، چیست؟
اینکه در انتخابات پیش رو، آقای خاتمی شرکت خواهند کرد یا نه بستگی به تحولات آینده خواهد داشت. هرچند که ایشان نیز به این نتیجه رسیدهاند که درست است که جز انتخابات گزینه دیگری نداریم اما عملاً انتخابات بیمعنا شده و تمام تصمیمگیریهای کشور و سیاستگذاریها در حوزه انتصابی گرفته میشود و عملاً نقشی در سیاستهای تاثیرگذار و مهم نظام ندارند. باید تغییر و تحولات داخلی و خارجی کشور را در ادامه ببینیم، اگر در ادامه نیز بخش انتخابی هیچکاره و همه امور تحت نظارت بخش انتصابی باشد، آن 24 میلیون نفر در انتخابات شرکت نخواهند کرد و اما اگر شرایط بهگونهای باشد که رهبری اصلاحات احساس کنند بخش انتخابی در حکمرانی کشور اثرگذار است، اصلاحطلبان در انتخابات شرکت خواهند کرد.