روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
درباره تصویر خبرنگاری در سینما
برخی شغلها بهواسطه منزلت اجتماعیاش، برخی دیگر به دلیل ارتباط گستردهاش با مردم و بعضی هم به دلیل شکل و جنس کار از حیث نمایشی، واجد ظرفیتهای دراماتیکی هستند که هم در شخصیتپردازی و هم خلق درام به کمک فیلمساز میآیند. بدون شک، شغل خبرنگاری یکی از آنهاست. شغلی که ماهیتا دراماتیک است و حتی همسوییهای کارکرد با ماهیت سینما را هم دارد، اما هنوز جای خبرنگار و حرفه خبرنگاری در سینما خالی است و فیلم و سریالی که قهرمان آن یک خبرنگار باشد یا موضوع قصه به خبرنگاری ارتباط داشته باشد بسیار کم است. درحالیکه خبرنگاری خود سوژه است و چهبسا بیش از مشاغل دیگر واجد قابلیتهای دراماتیک و نمایشی است. اگر بخواهیم به تحلیل رابطه و نسبت بین خبرنگاری و سینما بپردازیم، میتوان در یک نگاه و تحلیل کلی آن را در دو ساحت درونسینمایی و بیرونسینمایی واکاوی کرد.
خبرنگار و سینماگر
در بخش برونسینمایی میتوان به نسبت خبرنگاران و روزنامهنگاران و البته منتقدان سینمایی پرداخت که به بازتاب، تحلیل و نقد عملکرد سینما و سینماگران دست میزنند. این رابطه یا حمایتی است که به دو شکل تولید اخبار سینمایی توسط خبرنگاران این حوزه یا روابط عمومی فیلمها که اغلب خبرنگاران سینمایی مسئولیت آن را بهعهده میگیرند قابل تعریف و صورتبندی است. اما وقتی پای منتقدان سینما به میان میآید که آنها هم به نوعی درگیر ژورنالیست سینمایی هستند رابطه با سینماگران چندان خوشایند نیست و اغلب سینماگران با نگاهی بدبینانه و پر از سوءظن به آنها مینگرند و آنها را بیشتر عناصر مخرب و مزاحم در حوزه سینما میدانند تا افرادی که به پیشرفت و ارتقای این حوزه کمک میکنند. این سوءظن البته نسبت به خبرنگاران سینمایی هم وجود دارد. برخی خطاهای حرفهای در انتشار مصاحبه با بازیگران، عوامل فیلم، تیترهای جنجالی یا شایعهپراکنی و حاشیهپردازیهای زرد که حالا با وجود شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، دامنه و عمق بیشتری پیدا کرده موجب این بدبینی یا بیاعتمادی سینماگران به خبرنگاران و روزنامهنگاران سینمایی شده، اما فارغ از این آسیبها، بدون شک
خبرنگاران و رسانههای سینمایی نقش موثری در پیشرفت سینمای ایران و بازتاب پیشرفتهای سینمای ایران داشتهاند و همواره حلقه وصل سینما و مخاطب بودهاند.
آرتیست در مقام ژورنالیست
در بخش اول یعنی نسبت درونسینمایی هم میتوان به این پرداخت که چقدر سینمای ما به خبرنگار و خبرنگاری در تولید فیلم و فیلمنامههای خود توجه کرده و ردپای خبرنگاران در فیلمهای ایرانی تا کجا و چقدر پیداست. وقتی از این منظر به تاریخ سینمای ایران نگاه میکنیم به فیلمهای انگشتشماری میرسیم که به بازنمایی این سوژه دست زدهاند؛ گاهی در حد یک پلان یا سکانس. کمتر با فیلمی مواجه هستیم که قصه خود را بر مبنای زندگی شخصی یا حرفهای یک خبرنگار روایت کرده باشد. برخی از مهمترین فیلمهایی که به این مساله پرداختند، میتوان به فیلم «سرب» مسعود کیمیایی اشاره کرد. «سرب» یکی از معدود فیلمهای تاریخ سینمای ایران است که یک خبرنگار را در مقام شخصیت اول و اصلی خود قرار میدهد. بازی مرحوم اسلامی در این نقش نیز همچنان خاطرهانگیز و بهیادماندنی است. خبرنگار فیلم «کلوزآپ یا نمای نزدیک» عباس کیارستمی نقشی فرعی دارد اما حضورش بسیار تاثیرگذار است. اصلا خود اوست که با افشاگریاش اتفاقات بعدی فیلم را رقم میزند، به تعبیر بهتر، محرک درامی است که شکل میگیرد. در فیلم «قرمز» فریدون جیرانی نیز وقتی زوج هدیه تهرانی و محمدرضا فروتن به
دادگاه خانواده میروند با یک زوج خبرنگار آشنا میشود که کارشان تهیه خبر و گرفتن مصاحبه از زوجهایی است که دامنه اختلافشان آنقدر بالا گرفته که به پایان خط رسیدهاند. نقش این زوج خبرنگار را شهره سلطانی و پیمان شریعتی بازی میکنند. در فیلم «پارتی» سامان مقدم که تحتتاثیر فضای بهوجود آمده پس از دوم خردادماه 76 ساخته شد، علی مصفا در نقش روزنامهنگار جوانی ظاهر میشود که بر اثر چاپ مطلبی در نشریه خود، به زندان افتاده و دوستان نزدیکش در تکاپو و تلاش هستند تا راهی برای خلاصی او بیابند. این فیلم یکی از آثار جنجالی بهنمایشدرآمده در سال 90 است که البته با جدی شدن مخالفتها از پرده سینماها پایین کشیده میشود. حسین فرحبخش که اهالی سینما او را بیشتر بهعنوان تهیهکننده میشناسند برای ساخت دومین فیلمش، زندگی روزنامهنگاری بهنام ابراهیم را دستمایه قرار میدهد که در ابتدا فردی تندرو بوده و پس از اخراج از مقامهای دولتی خود بهعنوان اپوزیسیون در روزنامهاش مطالب جنجالی را منتشر میکند و شیوه زندگیاش بهطور کامل عوض میشود. «خانه کاغذی» ساخته مهدی صباغزاده نیز داستان پدر و دختر روزنامهنگاری را روایت میکند که همپای
هم، کار میکنند و هیچکدام بهخاطر دیگری ازدواج نکردهاند. دختر در یک نشریه کار میکند و پدر هم بعد از مدتی دوباره دستبهقلم میشود. در فیلم «پسر آدم، دختر حوا» به کارگردانی رامبد جوان، یکی از شخصیتهای اصلی داستان زنی است که در یک نشریه کار میکند و با استفاده از نفوذ و قدرت خود بهعنوان یک روزنامهنگار حتی میتواند سرنوشت یکی از قوانین کشوری را تغییر دهد که مشخص است هیچ نسبتی با واقعیت فضای رسانهای ایران ندارد. «تاراج» ایرج قادری، «دندان مار» مسعود کیمیایی، «امکان مینا» کمال تبریزی، «زندگی خصوصی» محمدحسین فرحبخش، «آقای رئیسجمهور» ابوالقاسم طالبی و «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی نمونههای دیگری از این آثار است که حضور کمفروغ و بیتاثیر خبرنگاران و روزنامهنگاران را در آنها شاهد هستیم. تصویری که در این فیلمها از خبرنگاران میبینیم، چندان منطبق با واقعیت حرفهای و حتی شخصیتی آنها نیست و بیشتر خبرنگاران افرادی جنجالساز، مزاحم و دارای قدرت و تاثیرگذاری افسانهای تصویر شدهاند. شاید نمونه قابلقبولی که بتوان نام برد که تصویر دقیقتری از شغل و شخصیت خبرنگار را بازنمایی کرده؛ سریال «کیف انگلیسی» است. منصور
ادبیان، کاراکتر اصلی این سریال روزنامهنگاری تحصیلکرده و روشنفکر، مملو از ایدههای تازه، افکار آزادیخواه و استقلال است که درنهایت نماینده مجلس شده، با تطمیع انگلیسیها وارد بازار دادوستدهای سیاسی میشود و از شعارهایش فاصله میگیرد. سریال «شهرزاد» هم نمونه موفق دیگری در این زمینه است. حسن فتحی در انعکاس روحیه حساس، نگاه تیزبین و جستجوگر فرهاد (مصطفی زمانی) که یک روزنامهنگار سیاسی است، درست عمل کرده و شخصیت قابل قبولی از یک روزنامهنگار را به تصویر کشیده است. کاراکتر «اورنگ» با بازی بانیپال شومون هم، روزنامهنگار و مدیرروزنامه «عصر ایران» است که میتواند نمونه قابلقبولی از تصویر یک روزنامهنگار باشد.
قلم در قاب دوربین
جالب اینکه خود سینماگران بیش از هر شغل دیگری با جامعه خبرنگاران در ارتباطند و دستکم یکی از شاخههای تخصصی و مهم این حرفه، خبرنگاری سینماست. واقعا این همه کارگردانی که حتی زمانی خود نیز خبرنگاری را تجربه کردهاند، به این فکر نیفتادهاند که خبرنگاری و مصائب آن را سوژه قصه خود قرار دهند؟! شغلی که پر از اتفاق، تعلیق و هیجان است و بیشترین ارتباط ماهویی را با حرفه سینماگران دارد. متاسفانه گاه در لابهلای یک پلان یا سکانس، خبرنگاری به تصویر کشیده شده است که خیلی سمج و مزاحم است و در کار دیگران فضولی میکند. تصویر خبرنگار در سینمای ایران نهتنها شفاف نیست که گاه تیرهوتار هم ترسیم شده است. آیا زمان آن فرا نرسیده است که فیلمسازان ما بهنفع خبرنگار یا حرفه خبرنگاری، دوربین خود را روشن کنند؟