محمدتقی فاضلمیبدی استاد حوزه و دانشگاه: میتوان از دین قرائتی داشت که همه جامعه را زیر چتر یک پرچم درآورد
محمدتقی فاضلمیبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه و استاد حوزه و دانشگاه در گفتوگو با هممیهن میگوید میتوان از دین قرائتی به دست آورد که در گرو آن، همه افراد جامعه از طریق دین زیر چتر یک پرچم قرار گیرند که همه به همدیگر احترام بگذارند.

محمدتقی فاضلمیبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه و استاد حوزه و دانشگاه در گفتوگو با هممیهن میگوید میتوان از دین قرائتی به دست آورد که در گرو آن، همه افراد جامعه از طریق دین زیر چتر یک پرچم قرار گیرند که همه به همدیگر احترام بگذارند.
با اتمام جنگ 12 روزه و روحیه اتحادی که بین مردم شکل گرفت با توجه به اینکه در مراسم امسال دهه اول محرم شاهد توجه ویژه به ملیگرایی و وطندوستی شده است؛ به نظر شما آیا امکان نزدیکسازی اعتقادات مذهبی و دیدگاههای ملیگرایانه وجود دارد؟
من در برخی موارد دین و ملیت را دو چیز جداگانه میبینم که ممکن است در برخی نقاط به همدیگر برسند. اما دنیای دینداری همراه با دولت و ملت نبوده است، بلکه همراه با ملت و امامت بوده است. ما قبل از مدرنیته، دارالکفر و دارالاسلام داشتیم و یا دنیای امت و امامت بوده است که تاریخ منحصر به خود را داشتند. براساس آن هر مسلمانی در هر جایی شهروند امت اسلام بوده است و یک فرد غیرمسلمان اگر زنده بوده باشد، او هم شهروند اسلام حساب میشده است. اما در دنیای دولت – ملت چنین تعریفی وجود ندارد.
بنابراین مفهوم ملیت یک مفهوم مدرن است، البته که قطعاً مفهوم مدرنیته به این معنی نیست که دین حذف شود و آن را قبول نداشته باشد. در امر دینی، چیزهایی که مربوط به جامعه، سیاست و اجتماع است، اگر در جهت بهبود زندگی انسانها باشد، دین هم بالاخره قبول میکند و اینگونه نیست که دین ملیت را رد کند. در واقع باید گفت که دین در تقابل با ملیت نیست.
با این مقدمه اگر بخواهیم جنگی که رخ داد را تحلیل کنیم، این اتفاق نشان داد که مردم به پای ملیت و وطن خود ایستادهاند و فرقی نمیکند که مسلمان و یا غیرمسلمان باشند. آنچه که در دنیای دینداری مطرح است، مرز دین، ایمان و اسلام است. آنچه که در دنیای ملیت مرز حساب میشود کشور، شهروندی و حدود و ثغوری است که برای کشور تعیین شده است. برای مثال یک مسلمان عراقی، یک شیعه عراقی شهروند ملت ایران نیست، یک شهروند ایرانی هم شهروند ملت عراق نیست. از سوی دیگر نیز یک غیرمسلمان که در داخل ایران زندگی میکند؛ چه مسیحی، چه یهودی، زرتشتی و... اگر در حکومت ایران بود، از حقوق شهروندی برخوردار بود.
در هر صورت آنچه که اکنون در کشور ما مطرح است نجات یک وطن و یک ملیت است و در این ملیت اقوام مختلفی با نژادهای مختلف، زبانهای مختلف و مذاهب مختلف زیست میکنند و مهم است که تمام مذاهب، اقوام و نژادهای مختلف در کشور از ملیت دفاع میکنند. جنگ اخیر نیز نشان داد که مردم به پای وطن و ملیت هستند و ایران برایشان خط قرمز است. مثلاً ممکن است که اگر کسی به اسلام حمله کند و یا آن را مسخره کند برای یک غیرمسلمان مهم نباشد ولو اینکه داخل ایران هم زندگی کند اما اگر بخواهد به گوشهای از خاک کشور تجاوز شود، همه مردم ما به این مسئله واکنش نشان میدهند و این موضوع را جنگ اخیر به خوبی نشان داد. اما مهم توجه به این نکته است که حاکمیت از یکپارچگی، اتحاد و همدلی مردم سوءاستفاده ابزاری نکند.
اگر به عملکرد صداوسیما نگاه کنید، فقط تا آنجایی با ملیت و مردم همدل هستند که در جهت منافع خودشان باشد و اگر منتقد و یا مخالفی وجود داشت چندان بهایی به آن نمیدادند. اگر رویکرد همین باشد به نظر من خطرناک است، یعنی دقیقاً در مقابل این ملت باید دولت قرار گیرد و نه حاکم به معنای قدیمی؛ دولت یعنی کسی که هم از منافع مردم دفاع میکند، چه مردم مسلمان و چه غیرمسلمان و هم از حقوق شهروندی آنها حفاظت میکند. متاسفانه برخی افراد الان به دلیل انتقاد در زندان هستند و در حمله اخیری که به زندان اوین شد هم آنها را آزاد نکردهاند.
درحالیکه باید آنها را آزاد کنند و نحوه برخورد با ملیت است که کشور را نجات میدهد. در جریان جنگ ایران و عراق هم ملیت بود که در مقابل تجاوزات صدام ایستاد، الان هم این ملیت و وطنپرستی بود که در برابر تجاوزات آمریکا و اسرائیل ایستاد و باز هم اگر تجاوزی شود این ایستادگی را نشان خواهد داد. این روحیه و همبستگی بهوجودآمده باید حفظ شود و در سخنرانیهای ما، ادبیات ما، خطبههای ما باید لحاظ شود و تلاش برای حفظ آن امری موقت و گذرا نباشد.
آیا فکر میکنید در شرایط فعلی کشور این موضوع که برخی به آن اشاره دارند که باید از فرصت محرم برای کاهش فاصله مردم با دین و دینداری بهره برد؛ ضرورت دارد؟ و اگر بله چه عاملی میتواند آنها را در شرایط فعلی کشور به همدیگر نزدیک کند؟
اگر پای دین را به همه جا بکشانند، دین ضربه میخورد، ممکن است حقوق خیلی از شهروندان به رسمیت شناخته نشود، همانگونه که الان نیز در مورد حقوق برخی از مذاهب بحث است و این موضوع باید قویاً در چارچوب حقوق دنیای مدرنی که مورد قبول واقع است، حقوق هر شهروندی را نیز تامین کرد. هر کسی در کشور ما و در هر کشور دیگری از هر مذهبی؛ مسلمان و غیرمسلمان باید به عقاید همدیگر احترام بگذارند، در قرآن نیز ذکر شده است که کسانی که چه یهود و چه مجوس و چه مسلمان هستند زمانی که کار نیک انجام دهند پیش خداوند سعادتمند هستند. معتقدم اینکه انتظار داشته باشیم پای دین را به همه جا باز کنیم و حدود و ثغور شهروندی را دین قرار دهیم، در دنیای امروز قابل قبول نیست. آن چیزی که ما را در برابر تجاوز حفظ میکند و نجات خواهد داد و ملت را یکپارچه میکند مفهوم ملیت است.
در حال حاضر بخش قابل توجهی از برنامههای مذهبی در کشور ما توسط نهادهای مربوط به حکومت به اجرا درآمده است. تحلیلتان از این روند چیست و چطور میتوان موجب تفکیک انتقاد از حکومت به مثابه دین شد و جلوی تضعیف دین به خاطر اعمال متصدیان و مسئولان کشور را گرفت؟
متاسفانه ما در ساختار قانون اساسی این مشکل را داریم که مذاهبی که به رسمیت شناخته شده محدود است و خیلی از غیرمسلمانها را نیز از مناصبی که به افراد داده میشود محروم کرده است. در نتیجه ما به یک اصلاح ساختاری نیاز داریم که همهی افراد و آحاد ملت را با حقوق یکسان زیر چتر خود بگیرد. اینکه فردی را به دلیل غیرمسلمان بودن از حقوق شهروندی محروم کنیم، اقدام درستی نیست. در مسئله سیاست و نظاممندی کشور آن چیزی که بر ادبیات سیاسی باید حاکم باشد مفهوم ملیت است.
بعد از جنگ رخ داده بین ایران و اسرائیل آیا حاکمیت تمایل دارد که به سمتی حرکت کند که مفهوم دین را به همان چیزی که اشاره کردید حفظ کند و یا اینکه همان روال قبلی تکرار خواهد شد؟
امیدوارم که اینگونه باشد و هیچکس را به خاطر عقیده و مذهب از حقوق خود محروم نکنند و حاکمیت به این یکدلی احترام بگذارد و به این یکپارچگی با دید مثبت نگاه کند و آنرا حفظ کند و اینگونه حرکت نکند که برای مثال باز فصل انتخابات که رسید، فیلتر شورای نگهبان نظارت استصوابی را ملاک قرار دهد و به افرادی که عرق ملیگری دارند و در برابر تجاوز ایستادند را محروم کنند. این احترام به ملیت باید به معنای واقعی کلمه در همه ابعاد و همه زمانها، بهویژه در انتخابات حفظ شود.
در طول تاریخ همواره ایرانیها رابطه سازگاری با دین داشتهاند اما دهههای گذشته موضوع فاصله گرفتن دین در سطح جامعه با نگاه ملیگرایانه به انحای گوناگون مطرح شده است؛ به عبارتی در رفتار مردم هم عرق به وطن و هم دینداری همیشه به نوعی در تعادل بوده است، الان برای ایجاد سازگاری میان این دو مفهوم و اقناع مردم با توجه به اینکه بحث ملیگرایی و وطندوستی در روزهای اخیر بسیار به میان آمده و در دهه اول محرم در شعائر مذهبی و مراسم آن به کرات مطرح شده، چه باید کرد؟ آیا دین میتواند در ترمیم این موارد اثرگذار باشد؟
بخشی از این مسئله به قانون اساسی و برخی به فقه ما باز میگردد و حقوق شهروندی یک مسئله مدرنی است که باید در قانون اساسی به درستی تعریف شود. این مرزهای اعتقادی و فکری در حقوق اجتماعی دیده نشده است. هر شهروند ایرانی، چه مسلمان و چه غیرمسلمان باید در حقوق مساوی باشند و این اصلاح باید صورت بگیرد. درحالیکه مردم در دفاع از وطن ولو اینکه به دلیل اعتقادات از مناصب هم محروم شده باشند همیشه ایستادهاند و همدل بودهاند. در حال حاضر تنگنظریهایی که در جامعه ما از سخنرانیهای برخی خطیبهای جمعه گرفته تا صداوسیما و برخی سخنرانها رخ داده، نمیگذارد که چنین اتفاقی رخ دهد.
میتوان از دین قرائتی به دست آورد که در گرو آن همه افراد جامعه از طریق دین زیر چتر یک پرچم قرار گیرند که همه به همدیگر احترام بگذارند. در قرآن نیز در همین رابطه آیه داریم و در سیره ائمه ما نیز بوده است. در زمان پیامبر، قانونی که پیامبر اسلام نوشتند همه مردم مدینه را؛ چه مسلمان و چه غیرمسلمان، تحت لوای واحد درآورد. میشود چنین کاری کرد و دین مانع و مزاحم این کار نیست، به شرط آنکه قرائت درستی از دین وجود داشته باشد و یک نواندیشی دینی در جامعه صورت بگیرد و تفسیرهای درستی ارائه شود. متاسفانه با تفسیرهایی که برخی از دین ارائه میدهند؛ چه در مجلس، چه در صداوسیما و برخی خطبهها، سخت است که بین ملیت و دین بتوان هماهنگی خوبی برقرار کرد.