سویههای تاریک بشر/نقد و بررسی کتاب «انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم»
کتاب «انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم»، نوشته جاناتان گلاور، فیلسوف برجسته بریتانیایی و استاد مرکز قانون و اخلاق پزشکی در کینگز کالج لندن، اثری است عمیقاً تأملبرانگیز و تکاندهنده که با نگاهی فلسفی و چندرشتهای به کاوش در ریشههای شرارتهای انسانی در قرن بیستم میپردازد.

کتاب «انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم»، نوشته جاناتان گلاور، فیلسوف برجسته بریتانیایی و استاد مرکز قانون و اخلاق پزشکی در کینگز کالج لندن، اثری است عمیقاً تأملبرانگیز و تکاندهنده که با نگاهی فلسفی و چندرشتهای به کاوش در ریشههای شرارتهای انسانی در قرن بیستم میپردازد. این کتاب، با ترجمه خوب و خوشخوانِ افشین خاکباز و انتشار توسط نشر نو، نهتنها یک روایت تاریخی، بلکه یک کاوش فلسفی و روانشناختی درباره سویههای تاریک بشر است.
جاناتان گلاور، فیلسوف اخلاق سرشناس، بهجای رویکردهای سنتی فلسفی که اغلب به طرح نظریههای انتزاعی میپردازند، بر «بُعد تجربی اخلاقیات» تأکید دارد. او با بررسی دقیق و جزئیات هولناک وقایع قرن بیستم ازجمله دو جنگ جهانی، هولوکاست، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، نسلکشی رواندا و یوگسلاوی، تلاش میکند تا دریابد چگونه انسانهای عادی میتوانند دست به اعمالی چنین بیرحمانه بزنند و چگونه جوامع میتوانند به هرجومرج اخلاقی سقوط کنند.
گلاور با طرح این پرسش که «چگونه افراد میتوانند مرتکب چنین جنایاتی شوند؟» خواننده را به سفری پرچالش در اعماق تاریخ و روان انسان میبرد. او معتقد است که تاریخ نهتنها رویدادها را روایت میکند، بلکه میتواند تصویری از استعدادهای پنهان انسان، چه در جهت خیر و چه در جهت شر، ارائه دهد که مستقیماً به بحثهای اخلاقی مرتبط است.
ساختار و محتوای کتاب
کتاب «انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم»، ساختاری منطقی و در عین حال تکاندهنده دارد. گلاور در بخشهای مختلف کتاب به بررسی جنبههای گوناگون فروپاشی اخلاقی میپردازد:
چالش نیچه و حمله به اخلاق یهودی-مسیحی: به اعتقاد گلاور، ایدههایی مانند «مرگ خدا» و نسبیگرایی اخلاقی میتوانند زمینهساز از بین رفتن مرزهای اخلاقی شوند. او نشان میدهد که چگونه در قرن بیستم، باور به «قوانین اخلاق ابدی» که کانت و لرد اکتون بر آن تأکید داشتند، کمرنگ شد و به بحران اقتدار اخلاقیات منجر گردید.
سنگدلی بهجای همدلی و فرسایش هویت اخلاقی: گلاور به این موضوع میپردازد که چگونه عواملی مانند انسانیتزدایی از دیگران، فاصله گرفتن از رنج قربانیان (فیزیکی یا روانی)، تقسیم مسئولیت در میان جمع و عقلانیسازی اقدامات خشونتآمیز میتوانند به تدریج هویت اخلاقی افراد را فرسوده و آنها را قادر به ارتکاب جنایات بزرگ کنند. او نشان میدهد که چگونه شوخیهای تحقیرآمیز و سنتهای قساوتبار میتوانند در این فرسایش نقش داشته باشند.
روانشناسی اخلاقی جنگافروزی: این بخش به بررسی سازوکارهای روانشناختی میپردازد که افراد را به شرکت در خشونتهای جمعی سوق میدهد. مسائلی چون اطاعت بیچون و چرا از دستورات، حساسیتزدایی تدریجی نسبت به خشونت و کاهش مسئولیتپذیری شخصی در جمع مورد تحلیل قرار میگیرد. او با مثالهایی از سربازان جنگی، بهخصوص در ویتنام و افغانستان، نشان میدهد که چگونه لذت از کشتن و ویرانگری میتواند در برخی افراد ریشه دواند. نقلقولی از یک گروهبان شوروی که میگوید: «دیگر زندگی مثل سابق نیست. واقعاً دوست دارم باز هم بکشم»، عمق این فاجعه را به تصویر میکشد.
قبایلیگری و نسلکشی: گلاور به نقش هویتهای قبیلهای، ملیگرایی افراطی و نفرتپراکنی در بروز نسلکشیها میپردازد. او نشان میدهد که چگونه این تعصبات میتوانند مرزهای اخلاقی را از میان برده و به کشتار جمعی منجر شوند.
تأثیر و اهمیت کتاب
«انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم» اثری شگفتانگیز، نافذ و تأثیرگذار است. اهمیت این کتاب در چند نکته کلیدی نهفته است:
رویکرد بینرشتهای: گلاور با ترکیب مهارتهای یک فیلسوف و دقت یک مورخ، به بررسی عمیقترین و پیچیدهترین مسائل اخلاقی میپردازد. او تنها به تحلیل فلسفی محض بسنده نمیکند، بلکه با مستندسازی دقیق وقایع تاریخی و روایتهای شخصی، به بحثهای خود بُعدی عینی و ملموس میبخشد.
چالش با خوشبینی روشنگری: قرن بیستم، با وجود پیشرفتهای علمی و بشردوستانه قرن نوزدهم، بهطرز غیرمنتظرهای به قرن فجایع و خشونتهای بیسابقه تبدیل شد. گلاور با این خوشبینی رادیکال اولیه بهشدت درگیر میشود و نشان میدهد که چگونه قرن هیتلر، استالین، پل پُت و صدام حسین، انتظارات بشریت را در مورد پیشرفت اخلاقی در هم شکست.
فهم «چرا» بهجای «چه اتفاقی افتاد»: هدف اصلی گلاور صرفاً بازگویی وقایع نیست، بلکه درک ریشهها و سازوکارهای روانشناختی و اجتماعی است که انسان را به سوی ارتکاب شر سوق میدهند. او به دنبال یافتن پاسخ این پرسش است که چرا و چگونه افراد میتوانند دست به چنین اعمالی بزنند.
قابل فهم بودن برای عموم: با وجود مباحث عمیق فلسفی و جامعهشناختی، گلاور متنی روان و دلنشین ارائه میدهد. روایتهای تلخ و در عین حال انسانی او، خواننده را با خود همراه میکند و باعث میشود تا این کتاب فراتر از محافل آکادمیک، برای عموم مردم نیز قابل دسترسی و آموزنده باشد. زبان ساده و داستانگونه کتاب، حتی تلخترین وقایع را به گونهای نقل میکند که خواننده از درک آن همزمان که میآموزد، لذت ببرد.
*توصیههای اخلاقی: با وجود روایت هولناک تاریخ، گلاور کاملاً ناامید نیست. او به امکان پیشرفت اخلاقی باور دارد و پیشنهاداتی برای تقویت «تخیل اخلاقی» (توانایی درک جهان از دیدگاه دیگران) و همدلی ارائه میدهد. او معتقد است که با درس گرفتن از گذشته، میتوانیم حلقههای دفاعی مطمئنتری در برابر احیای سیاستهای خشونتآمیز ایجاد کنیم. این کتاب به دلیل تحلیل عمیق و چندرشتهایاش، مورد تحسین منتقدان برجستهای مانند پیتر سینگر و استیون پینکر قرار گرفته است.
سینگر آن را «دستاوردی خارقالعاده» و پینکر آن را «درخشان، تأثیرگذار و بینهایت مهم» توصیف کردهاند. ترجمه افشین خاکباز، با دقت در انتقال اصطلاحات فلسفی و حفظ ساختار استدلالی گلاور، این اثر را به منبعی ارزشمند برای خوانندگان فارسیزبان تبدیل کرده است. «انسانیت» بهویژه برای دانشجویان فلسفه، تاریخ و علوم اجتماعی، همچنین افرادی که به تحلیل اخلاقی رویدادهای تاریخی علاقهمندند، اثری ضروری است.