جنگ، آوارگی و روزهای پس از آن
جنگ تجربهای سخت و فراموش نشدنی است. به تعداد آدمهای یک کشور که درگیر جنگ میشوند داستان و روایت درباره روزهای شروع، آوارگی در جنگ و پایان آن وجود دارد.

جنگ تجربهای سخت و فراموش نشدنی است. به تعداد آدمهای یک کشور که درگیر جنگ میشوند داستان و روایت درباره روزهای شروع، آوارگی در جنگ و پایان آن وجود دارد. یکی از دورانهای مهم در تاریخ جهان مربوط به ابتدای دهه 40 تا پایان دهه 60 میلادی در اروپاست.
اروپایی که ششسال درگیر جنگ جهانیدوم، اشغال و اردوگاههای کار اجباری نازیها بود و پس از آن سالهای برپایی دیوار برلین، حمله شوروی به چکسلواکی، بهار پراگ و... را دید، تبدیل به یک منبع کامل برای روایت داستانهایی شد، از دل این اتفاقات که بر مردمانش تحمیل شده بود.
هدا مارگیوس کووالی، نویسنده و مترجم نامدارِ اهل جمهوری چک در سال 1919 در پراگ متولد شد و جوانی و میانسالیاش با اتفاقات اروپا همزمان بود. او کتاب «زیر تیغ ستاره جبار: داستان یک زندگی در پراگ 1968-1941» در ظاهر زندگینامه درباره سالهای پرتلاطم اروپا و زندگی در آن شرایط نوشته است. کتابی که خواننده را به عمق آن روزها میبرد و بیشتر از حس ترحم، تفکر را برمیانگیزاند که جنگ و دست جبار قدرتها چه میکند.
روایت از سه دوره فراموشنشدنی
کتاب به سه بخش اصلی تقسیم شده است. بخش اول روایتی است از میانه جنگ جهانی دوم. زمانی که آلمان نازی یهودیان را به اردواگاههای کار اجباری میفرستد. هدا کووالی بهدلیل یهودی بودن سرنوشتی ندارد جز تبعید به گتو و پس از آن رفتن به آشویتس. جان باختن خانواده کووالی در این اردوگاه مرگ و تلاش خودش برای زنده ماندن، تصویری تلخ اما واقعی قابل لمس را از یک جنایت بشری به نام هولوکاست پیش روی خواننده میگذارد.
نویسنده در تلخترین بخشهای قصه زندگی خود، امیدی را در پس زمینه به مخاطب تزریق میکند. امیدی که از دانایی پس از پایان جنگ و اشرافش بر مسیر زندگیاش در آینده نیست، بلکه امیدی است که او را در همان روزهای وحشتناک زنده نگهداشته است. بخش اول با آتشبس جنگ و بازگشت کووالی به پراگ و مواجهه او با مردم کشورش به پایان میرسد.
بخش دوم کتاب «زیر تیغ ستاره جبار» راوی شرایط کشور چکسلواکی بعد از جنگجهانی دوم است. زمانی که برخلاف دیگر کشورهای اروپای مرکزی و شرقی، روی کار آمدن کمونیستهای چکسلواکی در سال ۱۹۴۸ حاصل قیامی اصیل و مردمی بود. آنها خودخواسته کمونیست را پذیرفتند، جریان فکری و حاکمیتی پس از چند سال به چالشهای آن رسدند و خواستار تغییر آن بودند.
در سالهای حکومت کمونیست بر کشور، هدا کووالی که با یکی از مقامهای عالیرتبه حزب کمونیست در پراگ ازدواج میکند. اما این ازدواج چندان دوامی ندارد چون همسر کووالی در جریان تصفیههای سیاسی کمونیستها اعدام میشود. این اعدام شرایط سیاسی کشور که روزبهروز بحرانیتر میشود، شخصیت اصلی کتاب را به انزوایی دردناک میبرد. او که از آشویتس رهایی پیدا کرده حالا در کشور خود با فقر و بیکاری دردناک باید دسته و پنجه نرم کند.
سال 1968 به مدت هفتماه در چکسلواکی اتفاقاتی افتاد که بعدها به بهار پراگ شهرت یافت. در آن سال در انتخابات کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چکسلواکی، آنتونین نووتنی که سمبل کمونیسم استالینی بود، در اقلیت قرار گرفت و مقام دبیر اولی حزب کمونیست به الکساندر دوبچک واگذار شد. دوبچک به ترکیبی از سوسیالیسم و دموکراسی اعتقاد داشت و تحولاتی اساسی در فضای سیاسی چکسلواکی پدید آورد.
مثلاً سانسور مطبوعات کاهش یافت و ورود نشریات خارجی به کشور آزاد شد. اطلاعرسانی آزاد و باخبر شدن مردم از آنچه نشریات خارجی مینوشتند، برای حکومتهای توتالیتر یک قاتل خطرناک است. این تغییرات حکومت شوروی را نسبت به اتفاقاتی که در کشور اقماریشان، چکسلواکی، در حال وقوع بود نگران کرد.
سرانجام در اوت 1968 قوای نظامی کشورهای پیمان ورشو، به رهبری شوروی، وارد چکسلواکی شدند و به بهار پراگ پایان دادند. پس از آن، گوستاو هوساک به دبیر اولی حزب کمونیست چکسلواکی انتخاب شد و همهچیز به حال اول بازگشت.
هدا کووالی در میانه این تغییرات سیاسی، مجبور به تبعیدی دوباره و سخت شد. او در این تبعید بود که تصمیم گرفت کتاب «زیر تیغ ستاره جبار» را بنویسد. خواننده در این بخش علاوه بر آگاهی از آنچه بر این زن نویسنده در دوران بهار پراگ گذشته، از روند شروع نوشتن کتاب هم با خبر میشود و این تصویری قابل توجه از یک خودنگاره است که با تبعید شروع میشود و با تبعید به پایان میرسد.
قصهای دوستداشتنی از یک زخم عمیق
ممکن است پیش از خواندن کتاب تصور شود که بخشهایی که هدا در اردوگاه کار اجباری گذرانده، دردناک است. اما نویسنده ما را با واقعیتی دردناک اما مهم روبهرو میکند؛ ساختار تلخ زندگی در زیر سرکوب پس از جنگ و دوران کمونیستی. او در این روایت درباره کلیات صحبت نمیکند بلکه به جزئیات میرود و ساختارهای روابط انسانی را در شرایط پس از جنگ مورد واکاوی قرار میدهد. حتی تجربه او از پیوستن به یک حزب و جدایی از آن با پیشزمینهای که از جنگ داشته، بر اتفاقات دردناکی که به ظاهر مهمتر هستند، در روایت ارجحیت بیشتری پیدا میکند.
وقتی کتاب «زیر تیغ ستاره جبار» را میخوانیم قرار نیست تنها از شرایط دردناک یک زن در جریان جنگ و اتفاقات بعد از آن مطلع شویم. هدا کووالی با نثری آرام و دقیق خواننده را به روزهایی میبرد که خود از سرگذارنده. او در این کتاب در تلاش است که با یک خودنگاره مقاومت فردی در برابر نظامهای سرکوبگر و خطر ایدئولوژیهای خشک و بسته را عیان کند. او برای روایت بهتر حافظه شخصی و خاطرات خود را در تقابل با حافظه جمعی و تاریخ یک سرزمین قرار میدهد. شکلی از روایت که خواننده را وا میدارد تا به دانستههای خود از تاریخ هم رجوع کند.