| کد مطلب: ۵۲۲۱۳

کلاس، محل کنش سیاسی نیست/سخنرانی آصف بیات درباره نسبت کنشگری اجتماعی و کاوشگری علمی

خصلت کنشگری این است که حالت پارتیزانی به خود می‌گیرد. بنابراین کنشگر باید به سوالاتی پاسخ دهد که فکر می‌کند جواب آن سوالات را دارد. بنابراین وضعیت او، وضعیتی طرفدارگونه است و می‌تواند رویکردی ایدئولوژیک داشته باشد.

کلاس،  محل کنش سیاسی نیست/سخنرانی آصف بیات درباره نسبت کنشگری اجتماعی و کاوشگری علمی

امروز من مایلم درباره موضوع کنشگری و کاوشگری علمی یا رابطه دانشگاه و عرصه عمومی یا خیابان صحبت کنم. می‌خواهیم ببینیم رابطه میان این دو بخش چگونه است؟ آیا رابطه آنها تعارض‌آمیز است؟ آیا می‌شود آنها را در کنار یکدیگر قرار داد؟ از حیث تاریخی می‌دانید که دانشگاه، محل فعالیت سیاسی گروه‌هایی از دانشجویان و اساتید بوده است. به‌خصوص در اروپا و آمریکای دهه ۱۹۶۰ یا در آمریکای لاتین، خاورمیانه به‌ویژه در کشور خودمان ایران ـ چه قبل از انقلاب، چه بعد از انقلاب ـ چنین فعالیت‌هایی دیده شده است.

امروزه نیز در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا، فعالیت‌های سیاسی دانشجویی به‌چشم می‌خورد. جدا از دانشجویان، بسیاری از اساتید و محققان نیز تجربه کنشگری داشته‌اند؛ کسانی همچون اریک هابزبام و ای پی تامپسون در انگلستان، یورگن هابرماس و کلاوس اوفه در آلمان یا ژان پل سارتر، میشل فوکو و پیر بوردیو در فرانسه و چامسکی در آمریکا. به‌هرحال این سنت، تاریخِ نسبتاً بلندبالایی دارد.

نسبت ایدئولوژی با کنشگری و کاوشگری

حال سوال اصلی این است که چگونه می‌توان میان این کنشگری (Activism) و کاوشگری علمی (Scholarship) ـ چه آن فرد دانشجو باشد، چه یکی از اعضای هیئت‌علمی ـ رابطه‌ای برقرار کرد؟ منظورم از کنشگری، فعالیت‌های فوق‌العاده‌ای است که افراد ورای فعالیت‌های معمول روزانه برای زندگی خود انجام می‌دهند. هدف این فعالیت‌ها، تغییر سیاسی و اجتماعی در جامعه است. 

برای نمونه دانشجویی علاوه بر درس‌خواندن، تحقیق‌کردن و امتحان‌دادن، می‌تواند در فعالیت‌های فوق‌برنامه درگیر شود؛ همچنین فعالیت‌های محیط‌زیستی یا کاهش فقر و... که یک استاد دانشگاه نیز می‌تواند چنین تجربه‌ای داشته باشد و همین کارها را انجام بدهد.

خصلت کنشگری این است که حالت پارتیزانی به خود می‌گیرد. بنابراین کنشگر باید به سوالاتی پاسخ دهد که فکر می‌کند جواب آن سوالات را دارد. بنابراین وضعیت او، وضعیتی طرفدارگونه است و می‌تواند رویکردی ایدئولوژیک داشته باشد. 

چنین حالتی او را از عرصه تحقیق دانشگاهی متمایز می‌کند؛ زیرا این‌یکی رویه و عملکردی است که قصد دارد سوالاتی را مطرح کند و برای آنها جواب‌هایی را نیز بیابد. اینجا عرصه سوال، بحث و تفحص است. چنین رویکردی نمی‌تواند ایدئولوژیک باشد. 

حال سوال این است که اگر چنین باشد که گفته شد، چگونه می‌توان رابطه‌ای میان کنشگری و کاوشگری ایجاد کرد؟

تفاوت‌های «کنشگر و کاوشگر» با «کاوشگرِ کنشگر»

بااین‌حساب چطور می‌توان میان کاوشگری و کنشگری رابطه برقرار کرد و آنها را به‌هم نزدیک کرد؟ در رابطه با کنشگری کاوشگران یا محققان، دو حالت می‌توان داشت: نخست «کنشگر و کاوشگر» (scholar and activist) و دوم «کاوشگرِ کنشگر» (Scholar activist). این‌دو با یکدیگر متمایز است. اولی آن چیزی است که شامل بسیاری از افراد می‌شود؛ برای نمونه یک استاد زیست‌شناسی می‌تواند درس بدهد و کار علمی بکند و در کنار آن، عصرها در تظاهراتی برای هر کاری شرکت کند. اما دومی یعنی کاوشگر کنشگر، پیچیده‌تر است و منوط به آن سوال بنیادی است که هدف از تحقیق یا کاوشگری چیست؟ آیا فقط برای یک شغل و حرفه است یا ورای آن، هدفی دارد؟ آیا هدف‌اش تولید دانش است برای رهایی انسان‌ها و بهتر کردن وضعیت آدم‌ها؟ 

البته این سوال هم خودش پیچیده است، زیرا ازیک‌سو، بسیاری از کسانی که کار تحقیقی می‌کنند، می‌توانند این ادعا را مطرح کنند که دانش تولیدی آنها منجر به رهایی انسان‌ها می‌شود. این ادعا در حالی می‌تواند بیان شود که حتی نتیجه پژوهش‌شان ضرورتاً رهایی انسان‌ها نباشد؛ بلکه بیشتر مایه استثمار  آدمیان شود. 

برای مثال فردریک تیلر، مهندس آمریکایی، در اوایل قرن بیستم بانی رویه تقسیم کار ریز بود. این رویه موجب شد که راندمان کار بالا برود، اما هزینه‌ای که کارگران می‌پرداختند، باعث شد بیگانگی در کار بسیار بیشتر شود. علاوه بر آن باعث ازبین‌بردن مهارت‌ها و حرفه‌ها نیز شد؛ زیرا کارگرها فقط وظیفه‌ای کوچک یا ساده را برعهده می‌گرفتند.

 ازسوی‌دیگر، اما مثال‌های زیادی داریم برای تحقیقاتی که می‌خواهند تحقیق و کاوشگری را برای رهایی انسان‌ها به‌کار گیرند. در این حالت یک محقق تلاش می‌کند سوال‌هایی را مطرح کند یا تحقیقی را به انجام برساند که هدف و جهت‌گیری‌اش، پاسخ‌دادن به معضل‌هایی باشد که انسان‌ها با آنها مواجه‌اند و آن محقق درعمل تلاش می‌کند با پاسخ به آن پرسش‌ها زندگی انسان‌ها را بهتر کند و بهبود ببخشد. برای نمونه پژوهشگر در زمینه حفظ محیط‌زیست یا برای کاهش و ازبین‌بردن فقر، تحقیق می‌کند یا تلاش می‌کند پروسه کار را انسانی‌تر کند. اینها وظایفی است که بسیاری از محققان آن را انجام می‌دهند. در ایران خودمان هم تجربه‌های مشابهی وجود دارد. اطمینان دارم که خیلی از شما جامعه‌شناسان، این کار را انجام می‌دهید. به‌خصوص می‌توانم از تلاش‌های دکتر سعید مدنی یاد کنم. به‌هر روی هرچقدر این سوال‌ها و معضلات فوری باشد، کنشگری پژوهشگران هم به‌مراتب بیشتر می‌شود.

تنش میان پژوهشگر و پارتیزان

اینجا اما یک خطری هم وجود دارد؛ این محققان یا کاوشگران ممکن است به ایدئولوژیک بودن و پارتیزان بودن متهم شوند، به‌جای آنکه تحقیق آزاد کنند. اینجا باید آگاهی‌ها بیشتر شود. مثلاً در کاری که من در دهه گذشته در مورد بهار عربی یا انقلاب‌های دنیای عرب انجام دادم، همواره این تنش برای خودم وجود داشت که چطور انسان می‌تواند راجع به انقلاب‌هایی پژوهش انجام دهد که در حال اتفاق‌افتادن هستند و آن محقق می‌خواهد و تمایل دارد که چون آن انقلاب‌ها علیه دیکتاتوری، استبداد، فقر و فلاکت هستند، به موفقیت برسند؟ اینجا محقق ازیک‌سو، پارتیزان است و ازسوی‌دیگر، محقق. اینجاست که باید به آن تنش آگاه بود و لازم است روش‌هایی به کار برد تا از این تنش عبور کرد. 

در مورد خود من، تلاش کردم که به‌طور متعصبانه‌ای فکت‌ها ـ یعنی داده‌های موجود و مشاهدات ـ را  بدون نظر خاصی، برجسته و وارد معادلات تحقیقاتی‌ام کنم؛ حتی اگر آن داده‌ها و یافته‌ها مورد علاقه من نبود و از نظر روان‌شناختی مأیوس‌کننده بود. 

کلاس درس را باید از کنشگری سیاسی جدا کرد

به عنوان نتیجه‌گیری باید به این سوال بپردازم که آیا می‌توان دو عرصه کنشگری و کاوشگری را با هم مخلوط کرد؟ به‌نظرم می‌شود، اما باید نسبت به مخاطرات آن بسیار مواظب، محتاط و آگاه بود. آیا محیط‌های دانشگاهی می‌توانند محل کنشگری اجتماعی و سیاسی باشند؟ به‌نظر من، بله. از نظر تاریخی هم این‌گونه بوده‌اند. علت‌اش هم آن است که دانشگاه و دانشجو، جامعه‌شناسی و خصائل به‌خصوصی دارند که آن محیط را برای کنشگری سیاسی و اجتماعی مهیا می‌کنند. سوال بعدی اما اینکه آیا کلاس‌های درس می‌توانند محل کنشگری باشند؟

اینجا پاسخ من منفی است. کلاس‌های درس نمی‌توانند و نباید محل کنشگری سیاسی و اجتماعی باشند؛ زیرا کلاس‌های درس، جای آموختن، پژوهش، کاوشگری، سوال‌کردن، دگراندیشی، نوآوری، بدعت، خلاقیت و تفکر است. کلاس درس جایی است که در آن هر سوالی را می‌توان مطرح کرد؛ حتی اگر سوال‌کننده مورد علاقه شما نباشد و علیه شما باشد.  به‌نظر من، این خیلی مهم است که کلاس درس را از کنشگری سیاسی و اجتماعی، آزاد و رها کنیم. کسانی که کنشگر هستند، می‌توانند در کلاس، درس بیاموزند تا از آموزه‌های خودشان استفاده کنند؛ اما در خارج از کلاس درس، خواه در خیابان باشد یا نهادها یا جامعه یا هر جای دیگری. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار