آمریکا و آینده بلاروس
وقت آن رسیده است که به موضوع انتخابات ریاستجمهوری جدید در بلاروس با نگاهی تازه نگریسته شود. موج انتقادهای تکراری مقامات و سیاستمداران غربی علیه دولت بلاروس و رئیسجمهور الکساندر لوکاشنکو، که با کسب ۸۷/۶ درصد آرا برای هفتمین بار پیروز انتخابات شد، همچنان در جریان است.
وقت آن رسیده است که به موضوع انتخابات ریاستجمهوری جدید در بلاروس با نگاهی تازه نگریسته شود. موج انتقادهای تکراری مقامات و سیاستمداران غربی علیه دولت بلاروس و رئیسجمهور الکساندر لوکاشنکو، که با کسب 87/6 درصد آرا برای هفتمین بار پیروز انتخابات شد، همچنان در جریان است. این پیروزی، که دوران سهدههای حکومت وی را به مدت پنج سال دیگر تمدید کرد، بار دیگر رهبران اروپایی را به موضعگیری علیه او و اعمال تحریمهای جدید سوق میدهد. در پاسخ، مینسک به تقویت روابط خود با روسیه و چین میپردازد و این چرخه تنش و بیثباتی در اروپای شرقی همچنان ادامه خواهد یافت.
بااینحال، لازم نیست این روند به همین شکل باقی بماند. رئیسجمهور ترامپ، با سیاستهای منحصربهفرد خود، فرصتی تاریخی دارد تا روابط بین بلاروس و غرب را بهبود بخشد. این اقدام نهتنها منافع ایالات متحده را تأمین میکند بلکه ثبات و رفاه بلندمدت اروپا را تضمین خواهد کرد. سیاستهای پیشین ایالات متحده در قبال بلاروس عمدتاً بر پایه ایدههای خیالپردازانه و نومحافظهکارانه استوار بوده است. از دیدگاه غرب، لوکاشنکو یک غاصب غیرقانونی است که باید جای خود را به یک دولت دموکراتیک و طرفدار غرب بدهد اما این سیاستها، که شامل فشار حداکثری و انزوای دیپلماتیک میشوند، تاکنون نتوانستهاند به اهداف خود دست یابند.
پس از انتخابات ۲۰۲۰، غرب نتایج را به رسمیت نشناخت و سیاستهای تنبیهی علیه بلاروس شدت یافت. نقش بلاروس در حمایت لجستیکی از نیروهای روسیه طی تهاجم به اوکراین نیز باعث افزایش این فشارها شد و تحریمهایی علیه مینسک وضع گردید. بااینحال، این اقدامات تغییری ملموس در حکومت لوکاشنکو ایجاد نکرده و صرفاً وابستگی بلاروس به روسیه و چین را افزایش داده است. لوکاشنکو همچنان کنترل کاملی بر ساختار امنیتی کشور دارد و هرگونه احتمال شورش یا انقلاب تحت حمایت غرب عملاً بینتیجه است. همچنین، پوتین بارها تأکید کرده است که روسیه اجازه تغییر رژیم در بلاروس را نخواهد داد و در صورت نیاز، نیروهای نظامی خود را به بلاروس اعزام خواهد کرد.
اگرچه برخی به قیاس بین وضعیت بلاروس و سوریه اشاره میکنند، اما این مقایسه بیاساس است. موقعیت استراتژیک بلاروس برای امنیت ملی روسیه حیاتیتر از سوریه است. همچنین، لوکاشنکو از ساختارهای امنیتی قدرتمندی برخوردار است که امکان مداخله و تغییر سریع حکومت را از بین میبرد. سیاستهای فشار حداکثری غرب نهتنها نتوانستهاند تغییرات مثبتی در بلاروس ایجاد کنند، بلکه این کشور را بیش از پیش به روسیه نزدیک کردهاند. این روند برخلاف هدف اصلی سیاست خارجی لوکاشنکو در چند دهه اخیر است، که برقراری تعادل میان شرق و غرب و اجتناب از وابستگی یکجانبه به روسیه بود.
در چنین شرایطی، بازنگری در سیاستها ضروری است. ادامه تلاش برای جدا کردن بلاروس از روسیه، نهتنها دستنیافتنی بلکه پرهزینه و خطرناک است. این سیاست میتواند موجب اقدامهای تلافیجویانه روسیه، ازجمله مداخله نظامی شود که خطر یک بحران جدید در جناح شرقی ناتو را افزایش میدهد.
رئیسجمهور ترامپ، در دوره اول ریاستجمهوری خود، با چشماندازی جسورانه در جهت تعامل مجدد با بلاروس گام برداشت و اکنون فرصتی دوباره برای ادامه این مسیر وجود دارد. موقعیت ژئوپلیتیکی بلاروس در تقاطع جناح شرقی ناتو و اوراسیا، آن را به عنصری کلیدی در ثبات اروپای شرقی تبدیل کرده است. سیاستهای جدید باید بهجای انزوای بیشتر بلاروس، بر عادیسازی روابط متمرکز شوند. نشانههایی از تمایل مینسک برای نزدیکی به غرب وجود دارد که میتوان از آنها بهره برد.
یکی از اقدامات قابلتوجه در این راستا، آزادسازی شهروند آمریکایی بازداشتشده، آناستازیا نوفر، توسط بلاروس بود که میتوان آن را بهعنوان نشانهای از حسن نیت تعبیر کرد. این شرایط امکان توافقی عملی را فراهم میکند. بلاروس میتواند تعهد کند که همکاری نظامی خود با روسیه را فراتر از وضعیت کنونی گسترش ندهد و در مقابل، ایالات متحده نیز برخی از تحریمها را لغو کرده و روابط اقتصادی و دیپلماتیک را تقویت کند.
همچنین، گفتوگوهای سازنده درباره حقوق بشر، مشابه توافقنامه هلسینکی ۱۹۷۵، میتواند در دستور کار قرار گیرد. این چارچوب پیشنهادی، نهتنها در راستای منافع غرب و بلاروس است بلکه به تحقق هدف بزرگتر ایالات متحده برای ایجاد صلح و ثبات پایدار در اروپا کمک میکند. سیاستهای پیشین غرب در قبال بلاروس، بازماندهای از تفکرات کهنه و غیرعملی است.