| کد مطلب: ۳۱۲۹۴

مسیر پرسنگلاخ امر اجتماعی/گفتارهایی از فعالان و پژوهشگران اجتماعی درباره آخرین وضعیت جامعه مدنی ایران

مسئولان و فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد در ایران، سال‌هاست که از مسیر سخت و تن لرزان فعالیت در ایران می‌گویند؛ از امر سیاسی که با بن‌بست‌های فراوان، امر اجتماعی را خورده و شهروندان را به افرادی بی‌تفاوت به آنچه اطراف‌شان می‌گذرد، تبدیل کرده است.

مسیر پرسنگلاخ امر اجتماعی/گفتارهایی از فعالان و پژوهشگران اجتماعی درباره آخرین وضعیت جامعه مدنی ایران

حالا دیگر سال‌هاست که وقتی فعالان اجتماعی دور هم می‌نشینند تا از وضعیت جامعه مدنی و فعالیت‌های سازمان‌های مردم‌نهاد بگویند، بغض راه گلوی‌شان را می‌بندد. مسئولان و فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد در ایران، سال‌هاست که از مسیر سخت و تن لرزان فعالیت در ایران می‌گویند؛ از امر سیاسی که با بن‌بست‌های فراوان، امر اجتماعی را خورده و شهروندان را به افرادی بی‌تفاوت به آنچه اطراف‌شان می‌گذرد، تبدیل کرده است.

ستیزه‌های بین‌فردی، ناامیدی برای رسیدن به جامعه بهتر، ازهم‌گسیختگی اجتماعی و افزایش بیماری‌های روان در پی بی‌تفاوتی اجتماعی، همه موضوعاتی‌اند که ایران را بیش از پیش به فکر فرو برده است؛ نمونه‌اش تعدادی از فعالان و مددکاران اجتماعی که به‌تازگی در نشستی در موسسه رحمان دور هم جمع شدند و با صدایی رسا گفتند که جامعه ایران تا بی‌تفاوتی کامل و از دست دادن میل به هرنوع مشارکت اجتماعی، چندقدم بیشتر فاصله ندارد؛ جملاتی مثل اینها:

فیروزه صابر، عضو شبکه «کمک»: «روی نهاد مدنی اساساً رو به قدرت نیست؛ هرچند به‌واسطه برخوردهایی که با فعالان مدنی کرده‌اند، اتفاقات بدی رقم خورده اما داستان این است که نگاه ما باید به جامعه باشد. همه می‌دانیم که چتر امنیتی‌ای که بر سر نهادهای مدنی وجود دارد، بسیار سنگین است و همین موضوع می‌تواند موضوع یک مطالبه جمعی باشد تا دفع شر صورت بگیرد.»

محیا واحدی، فعال اجتماعی: «سلامت روان یک فرد به تلاش و شوق اجتماعی او بستگی دارد و حالا می‌توانیم ببینیم چقدر این تلاش در جامعه ما کم است و افراد دچار انواع اختلا‌ل‌های روانی شده‌اند. این حالت تنها در حالتی تغییر می‌کند که این شوق وجود داشته باشد و مردم مشارکت اجتماعی داشته باشند؛ اگر افراد می‌گویند باید با آنها خوب رفتار شود، باید نسبت به سوءرفتارها حساس باشند. در جامعه ایران مسائل زیادی وجود دارد و انواع تبعیض‌ها و فقرها، جامعه متوسط را دچار مسئله بقا کرده است. باید دید هنوز چقدر ظرفیت وجود دارد که حضور مادام برای ساختن جامعه باشد و افراد بیش از پیش، ایزوله و بی‌تفاوت نشوند؟ این راه‌حل ما برای زنده کردن جامعه مدنی است.» 

مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس: «امر اجتماعی در ایران درست شناخته نمی‌شود؛ امر سیاسی مهم است اما نباید آنقدر به آن خیره شویم که از شناختن امر اجتماعی بازبمانیم. امر اجتماعی یعنی اینکه مردم یا حالت اتمیزه دارند یا توده‌وار زندگی می‌کنند و چه زمانی این اتفاق می‌افتد؟ وقتی که مردم سازمان اجتماعی داشته باشند یعنی تشکل، سازمان اجتماعی، محلی و... پیدا کنند، متشکل شوند و نسبت به مسئولیت شهروندی‌شان آگاه شوند، درنتیجه مردم فقط اتوبوس‌های سیاسی نیستند که این‌طرف و آن‌طرف منتقل شوند.»

فرامرز معتمد، جامعه‌شناس و پژوهشگر شهری: «یکی از مخاطراتی که برای جامعه آینده ایران احساس می‌کنم، فضای خاص‌گرایی، دیگرستیزی و بیگانه‌ستیزی است که پادزهر آن عام‌گرایی است. ما برای آینده ایران در سال‌های آینده در برابر تکانه‌ها و ضرباتی که پیش می‌آید به استحکام بالایی نیاز داریم و نهادهای مدنی تنها سرپناه و سپری‌اند که می‌توانند از آن محافظت کنند، اما این نهادها در درون ستیزه‌ها و گفتمان سیاسی گم شده‌اند و با این حال انتظار دموکراسی هم داریم.»

نهادهای مدنی، سرپناه آینده ایران 

فرامرز معتمد جامعه‌شناس و پژوهشگر شهری

در درون بحث‌های مربوط به جامعه مدنی ایران، عقل اجتماعی در نگاه گفتمان علمی غایب است. ما نمی‌توانیم دموکراسی منهای امر اجتماعی داشته باشیم، نمی‌شود یک درصد جامعه ما در فضاهای تعاونی و سازمان‌های مردم‌نهاد حضور داشته باشند و انتظار داشته باشیم که به میوه دموکراسی برسیم. درحقیقت ما تئوری امر اجتماعی را نداریم. اجتماع در تئوری‌های ما غالب است و آنقدر فضا سیاست‌زده است که هیچ‌وقت فرصت نمی‌کنیم به امر اجتماعی برسیم. کسی که به امر اجتماعی می‌پردازد با این نگاه از آن شکاف‌های اصلی جامعه دوری می‌کند. ما با این نگاه زندگی کردیم. 

مفهوم خیریه و همیاری در درون سنت دیرپای ما وجود داشته اما با آن چیزی که در نخستین سفرهای اروپایی ایرانیان با دارالایتام‌ها و دارالشفاها روبه‌رو شدیم متفاوت است؛ درواقع اولین‌باری که با امری به این معنا آشنا شدیم، در این دوره بود. باید بدانیم مفهوم امر خیر و نگاهی که به‌نام عام‌گرایی هم شناخته می‌شود، آن برادری، دوستی، مهربانی و جهان‌وطنی بودن شعاری از انقلاب فرانسه است. امر جدیدی که با آن آشنا شدیم از دو سو با بحران روبه‌رو شد؛ بحران اول نگاه سرمایه‌دارانه بازار بود که جامعه را فرا می‌گیرد. 

از سوی دیگر با نقدهای نیروهای چپ و انقلابی روبه‌رو شد که هرگونه توجه به امر اجتماعی را منهای ستیزه‌‌های اصلی، یک کار فردی و اتفاقاً توجیه‌گر وضعیت نادرست و انقلابی می‌دانست. با این نگاه امر اجتماعی زاید محسوب می‌شد. سنتی که دکتر شریعتی مطرح می‌کند به تفکیک امر حسنه و صالحه می‌رسد و این نگاه معتقد است که امر صالحه ما را در وضعیت موجود نگه می‌دارد اما نیاز داریم از این وضعیت خارج شویم.

در این شرایط تئوری‌پردازی امر اجتماعی زاید می‌شود. با این پیشینه سازمان‌های مدنی و مردم‌نهاد جایی در تئوری‌ها نخواهند داشت. از سوی دیگر به دولت اصلاحات می‌رسیم که جامعه مدنی را مطرح می‌کند که باز هم با شرایط نامساعدی روبه‌رو می‌شود؛ بعد از اینکه پروژه اصلاحات به محاق رفت،‌ جامعه مدنی هم با همین رویه روبه‌رو شد؛ یعنی به شرایط سیاسی وصل شد. 

سیاست‌زدگی ما را رها نمی‌کند. جامعه مدنی در نگاه تئوری‌پردازان امروز که می‌خواهند فهمی از جامعه مدنی ایران داشته باشند، گویی یکی از آن مدل‌هایی است که در آن دوران باقی مانده است. هنگامی که به آینده پر از بیم و هراس ایران فکر می‌کنم، نمی‌دانم جایگاه این نهادها و جامعه مدنی کجاست؟ موضوعی که بیم و هراس را پیش روی ما می‌آورد بعد خاص‌گرایی است که ترجمه آن قوم‌گرایی و فرقه‌گرایی است. 

شما نمی‌توانید در یک نهاد مدنی باشید اما همه را یکسان نبینید. نهادهای مردم‌نهاد در هر استانی همان چسب اجتماعی و همبستگی ارگانیک‌ محسوب می‌شوند. یکی از مخاطراتی که برای جامعه آینده ایران احساس می‌کنم، فضای خاص‌گرایی، دیگرستیزی و بیگانه‌ستیزی است که پادزهر آن عام‌گرایی است. 

ما برای آینده ایران در سال‌های آینده در برابر تکانه‌ها و ضرباتی که پیش می‌آید به استحکام بالایی نیاز داریم و نهادهای مدنی تنها سرپناه و سپری‌اند که می‌توانند از آن محافظت کنند، اما این نهادها در درون ستیزه‌ها و گفتمان سیاسی گم شده‌اند و با این حال انتظار دموکراسی هم داریم.

جامعه بی‌‌تفاوت، جامعه بیمار

محیا واحدی، فعال اجتماعی

vahedi_mahya2023

در زمانه‌ای که تنفس هم سخت شده، گفتن از قلب جامعه که سازمان‌های مردم‌نهادند، شاید دمی نفس کشیدن است. اگر بخواهیم به آینده سازمان‌های مردم‌نهاد بپردازیم، باید از اشکال کمی و کیفی آن بگوییم. حضور جوامع مدنی با شروع مدرنیته و خردگرایی اتفاق افتاد و ایجاد فضای جامعه متوسط با آن تعریف شد. در سال‌های اخیر باید ببینیم که چه بر سر جامعه متوسط ایران آمده است و این جامعه که به‌نوعی داعیه‌دار متشکل شدن و حضور در فضای عملگرایی بوده است، چطور پیش رفته است؛ اینکه پیگیری خلأها و رقم زدن تغییرات چطور بوده است.

در سال‌هایی که گذشت، جامعه مدنی ایران، شرایط مختلفی را پشت سر گذاشته و با مسائل وخیمی مواجه شده است و به‌نوعی در کنار الگوهایی که نشان می‌داد حضور جامعه مدنی در جامعه چقدر می‌تواند اثرگذار باشد، این سوال پیش آمد که آیا جامعه مدنی در ایران فهم شد؟ آیا جامعه مدنی و نهادسازی در فضای جامعه ایران، آموزش داده شد؟ فرهنگ شد؟ آیا همانطور که اسنایدر در فضاسازی مربوط به جامعه اشاره می‌کند و آن این است که حفظ نهادها، مقوله‌ای است که شهروندان باید نهادها را بشناسند و آنها را حفظ کنند، این موضوع محقق شد؟ سوالی که ما بعد از انحلال جمعیت امام علی با آن مواجه شدیم این است که جامعه ایران چطور در مقابل این موضوع، عکس‌العمل نشان داد؟ پاسخ این سوال‌ها به ما نشان می‌دهد که جامعه متوسط با نگاه امنیتی و برخوردها با جامعه مدنی چطور برخورد می‌کند. 

ما از دموکراسی صحبت می‌کنیم اما جامعه ما موضوعی که آن را رقم می‌زند، هنوز نمی‌شناسد و از آن گریزان است. جامعه ما همچنان در فضای مهجور و مجبورشده به انفصال عظیمی می‌رسد و حتی در حال شبیه شدن به دروغ‌هایی است که می‌شنود. این جامعه در شرایط شوک‌های اجتماعی، اقتصادی و روانی، افراد را در این زیست، دچار مرگ و فرسودگی می‌کند. تنها راه‌حل این موضوع به باور من جمع شدن است؛ گفتن از حقیقت اعتیاد کودکان، ازدواج آنها، اینکه اعتیاد به سن جنینی و کودکی رسیده است، گفتن از این حقیقت برای تغییر است که جمع را می‌تواند شکل دهد. 

در ساختاری که دولت ناکارآمد است و در بطن جامعه حضور ندارد و به‌نوعی مردم خودش را باور ندارد و اعتمادها را از دست داده، فقط حضور جامعه مدنی و تشکل‌ها نجات‌بخش است. مسئله انسان، حقوق انسان، کودکان و آسیب‌پذیرها در این شرایط است که می‌توانند شکل و ساختار داشته باشند. این روند از خانواده باید شروع و آموزش داده شود و برای نسل نوجوان و جوان در این باره الگوسازی شود.

سلامت روان یک فرد به تلاش و شوق اجتماعی او بستگی دارد و حالا می‌توانیم ببینیم چقدر این تلاش در جامعه ما کم است و افراد دچار انواع اختلا‌ل‌های روانی شده‌اند. این حالت تنها در حالتی تغییر می‌کند که این شوق وجود داشته باشد و مردم مشارکت اجتماعی داشته باشند؛ اگر افراد می‌گویند باید با آنها خوب رفتار شود، باید نسبت به سوءرفتارها حساس باشند. در جامعه ایران مسائل زیادی وجود دارد و انواع تبعیض‌ها و فقرها، جامعه متوسط را دچار مسئله بقا کرده است. 

باید دید هنوز چقدر ظرفیت وجود دارد که حضور مادام برای ساختن جامعه باشد و افراد بیش از پیش، ایزوله و بی‌تفاوت نشوند؟ این راه‌حل ما برای زنده کردن جامعه مدنی است.

وقت گذر از امر سیاسی و رسیدن به امر اجتماعی 

مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس

maghsood frasatkhah

مردم در این سرزمین، محکوم به زیستند و تنها به‌مدد یک ساخت سیاسی خوب می‌توانند زندگی باکیفیت داشته باشند، شرافتمندانه زندگی کنند، زندگی‌شان رضایت‌بخش باشد؛ مثلاً حق و حقوق شهروندی، رفاه اجتماعی، برابری، احترام و زیست صلح‌آمیز داشته باشند. 

در یک کلام تصور من به‌عنوان یک جامعه‌شناس این است که مردم این سرزمین انتظار دارند کشورشان در مسیر توسعه و پایداری پیش برود؛ اینکه حداقل در حد کشورهای در حال توسعه منطقه مثلاً کره جنوبی در آسیا و امارات در منطقه، ما هم بتوانیم کشور در حال توسعه موفقی باشیم ولی همین خواسته‌های اولیه تاکنون از طریق بهبود ساخت سیاسی کشور تامین نشده است.

برای همین است که گفته می‌شود در ایران دچار انسداد سیاسی هستیم. بیشتر پوشش‌های ملی هم که برای گشودن قفل سیاسی صرف شده، عموماً با مشکل مواجه شده است. فارغ از نوع ساختار سیاسی در ایران که سبب این مشکل ملی شده، این است که امر اجتماعی در ایران درست شناخته نمی‌شود؛ امر سیاسی مهم است اما نباید آنقدر به آن خیره شویم که از شناختن امر اجتماعی بازبمانیم.

امر اجتماعی یعنی اینکه مردم یا حالت اتمیزه دارند یا توده‌وار زندگی می‌کنند و چه زمانی این اتفاق می‌افتد؟ وقتی که مردم سازمان اجتماعی داشته باشند یعنی تشکل، سازمان اجتماعی، محلی و... پیدا کنند، متشکل شوند و نسبت به مسئولیت شهروندی‌شان آگاه شوند، درنتیجه مردم فقط اتوبوس‌های سیاسی نیستند که این‌طرف و آن‌طرف منتقل شوند. مردم یعنی ساکنان مجتمعات؛ یعنی همسایگی‌ها، همشهری‌ها، هم‌صنفی‌ها، اهالی محل و...، یعنی کسانی که جعلی نیستند.

امر اجتماعی یعنی ساکنان یک مجتمع و شهروندان یک شهر روی محیط‌زیست، کودکان خیابانی، مادران سرپرست خانوار، فرزندان بازمانده از تحصیل، بیماران صعب‌العلاج، گروه‌های کم‌درآمد، حاشیه‌نشین‌ها و... را ببینیم و برای این منظور تولید ظرفیت کنیم. امر اجتماعی یعنی دانش‌افزایی برای معلمان، چون میلیون‌ها فرزند را آنها به آینده تحویل می‌دهند درحالی‌که معلوم نیست چقدر از آنها حرفه‌ای‌اند. امر اجتماعی یعنی پایگاه‌های محلی شهروند، یعنی توسعه علم جامعه، نه‌فقط در نزد نخبگان؛ بلکه در کف زندگی. حال باید دید از طریق امر اجتماعی چقدر می‌توان کیفیت زندگی مردم را ارتقاء داد.

امر اجتماعی بیشتر از مطالبه سیاسی است. امر اجتماعی می‌گوید، مطالبات فروخورده را به بسته‌های اجتماعی تبدیل می‌کنم؛ یعنی مردم بتوانند با مسئولان و سازمان‌های مختلف بتوانند گفت‌وگو کنند، چانه‌زنی کنند، مسئولان را برای حل مشکلات متقاعد کنند و.... پس درمجموع امر اجتماعی مراقبت از عدالت با ایجاد همبستگی و پیوند. اینها همه درحالی‌است که جامعه ایران کمتر توانسته به امر اجتماعی دست پیدا کنند.

چتر سنگین نگاه امنیتی بر سر نهادهای مدنی

فیروزه صابر، عضو شبکه «کمک»

فیروزه صابر نیکوکار

بهتر است که برای بررسی وضعیت سازمان‌های غیردولتی روی همین سازمان‌ها متمرکز شویم و نقدشان کنیم. در یک مقیاس کوچک، سازمان‌های غیردولتی اثر مثبتی در جامعه داشته‌اند. اساساً نهادهای مدنی تفاوت اجتماعی در محل‌شان و جامعه مخاطب ایجاد می‌کنند و همین روند تشکل‌گرایی را شکل می‌دهد. ما گروه‌های غیررسمی اجتماعی زیادی داریم که به‌شکل سنتی و هیئتی اداره می‌شوند و البته که بخشی از آنها در همین سازمان‌های مدرن حاکم شده است.

اعتمادسازی نکته مهم دیگر است؛ این یک واقعیت است که نهادهای مدنی در وضعیتی همچون وضعیت ایران که حاکمیت نتوانسته اعتمادسازی کند، می‌توانند در جوامع محلی اعتمادسازی کنند. من خاطرم هست شبکه کمک که در زمان کرونا شکل گرفت، در همان هفته اول و در اولین جلسه، دکتر زاهدی ـ که فرمانده ستاد کرونای تهران بود ـ خیلی صریح گفت که ما نمی‌توانیم به مردم بگوییم ماسک بزنید و رعایت کنید اما شما می‌توانید. برای ما خیلی عجیب بود که یک بحران جدی پیش آمده ولی آنقدر حاکمیت در معذورات بود که این موضوع را از ما طلب می‌کرد.

جلب مشارکت اجتماعی، موضوع دیگری است؛ واقعیت این است که یک نهاد مدنی اگر سالم، شفاف و دارای دانش کافی باشد، می‌تواند بسیج مردمی را رقم بزند اما در جایگاه تسهیل‌گری، نه اینکه بخواهد تصمیم‌گیر باشد. این نهادها می‌توانند بستری را فراهم کنند که مردم خودشان برای مشارکت برانگیخته شوند. البته این موضوع تعارضی هم در پی دارد که ما به‌عنوان تسهیل‌گر به‌دلیل اینکه فکر می‌کنیم دانش برتر داریم، تصور می‌کنیم که آخر سر باید حرف ما به کرسی بنشیند. مشارکت پایدار در چنین وضعی اتفاق نمی‌افتد، بنابراین ما باید نقش تسهیل‌گری خودمان را ادامه دهیم. 

اما در این میان موانع ساختاری هم وجود دارد. قانون تشکیل نهادهای مدنی مثل قانون تجارت است؛ در این قانون سهامدار، مدیرعامل و هیئت‌مدیره وجود دارد و همین موضوع در تشکیل نهادهای مدنی هم در نظر گرفته می‌شود درحالی‌که این موضوع در ساختار نهادهای مدنی آنقدر کارایی ندارد. نهادهای مدنی باید شورایی باشند و اساساً مدیرعامل نداشته باشند، چون با این کار گویی شرکت‌داری شکل می‌گیرد و در این صورت عملاً یک‌نفر تصمیم می‌گیرد.

نهادهای مدنی باید روی این موضوع کار جدی کنند. در این میان حتی روی جانشین‌پروری هم کار نمی‌شود؛ چون نهاد مدنی باید منتقل شود و مالکیت آن برای اجتماع است. حرفه‌گرایی موضوع مهم دیگری است؛ درست است که کار در نهادهای مدنی کار دل و یک کار اجتماعی است، اما استانداردهای مدیریتی، دانش، تیم کارشناسی، شفافیت و رویکرد تخصصی می‌خواهد؛ به‌ویژه اگر بخواهد اثرگذاری اجتماعی داشته باشد.

درباره موانع اگر بخواهیم صحبت کنیم، باید بدانیم که پرهیز از سیاست‌زدگی هم در این میان مهم است؛ درست است که درحال‌حاضر در ایران به همه امور نگاه سیاسی می‌شود اما نهاد مدنی باید از این موضوع پرهیز کند، درعین‌حال که فهم سیاسی داشته باشد. بخشی از این موضوع هم متاثر از نگاه، رویکرد و عملکرد حکومت است. حکومت مثلاً فشار می‌آورد که فلان شخص نباید مدیرعامل باشد؛ بعد طرف فکر می‌کند که باید جمع کند برود درصورتی‌که آن فرد می‌تواند در آن نقش حضور نداشته باشد اما نهادش می‌تواند پایدار باشد.

البته که یک حکومت حق ندارد به نهادی امر و نهی کند که چه کسی مدیرعاملش باشد یا نباشد، اما ما داریم در طول و عرض این جامعه زندگی می‌کنیم. درنتیجه اگر نهاد و آن امر اجتماعی برایمان مهم است، باید برایش تدبیری بیاندیشیم. بعضی مواقع می‌بینیم بازجویی پس‌دادن و زندان رفتن، ارزش می‌شود و این موضوع در نهاد مدنی خوب نیست. روی نهاد مدنی اساساً رو به قدرت نیست؛ هرچند به‌واسطه برخوردهایی که با فعالان مدنی کرده‌اند، اتفاقات بدی رقم خورده اما داستان این است که نگاه ما باید به جامعه باشد.

همه می‌دانیم که چتر امنیتی‌ای که بر سر نهادهای مدنی وجود دارد بسیار سنگین است و همین موضوع می‌تواند موضوع یک مطالبه جمعی باشد.  مانع دیگر این است که نوآوری در نهادهای مدنی ما کم است؛ نهاد مدنی اساساً سه کار باید انجام دهد؛ حمایتگری، روشنگری و مطالبه‌گری. نهادهای مدنی هرچقدر سمت مطالبه‌گری می‌روند، بیشتر سیبل برخوردهای امنیتی قرار می‌گیرند. وقتی یک نهاد مدنی برای کودکان کار، فقر و زنان سرپرست خانوار کار می‌کند، باید به ریشه فقر هم بپردازد و همین موضوع سیاسی می‌شود. همترازی این سه مورد در نهادهای اجتماعی بسیار مهم است و این موضوع با نوآوری‌های اجتماعی می‌تواند رقم بخورد.

یکی از چیزهایی که در ایران نسبی توانسته موفق باشد، تجربه شبکه کمک در دوران کرونا بود که در دفتر جمعیت امام علی شکل گرفت. در آن زمان 12 شبکه غیردولتی که در این زمینه کار می‌کرد، دور هم جمع شدند و روی موضوع متمرکز شدند. حتی بعد از کرونا هم ما فعالیت را با تغییر موضوع ادامه دادیم. در جاهای مختلف دنیا درباره موضوعات محیط‌زیست نوآوری‌های بسیار خوبی شکل گرفته است که ما هم می‌توانیم از آنها الگوبرداری کنیم. 

مهمترین مسئله درحال‌حاضر در ایران، عدالت اجتماعی و تبعیض و نابرابری است که روز‌به‌روز بیشتر می‌شود و این موضوع یکی از بحران‌های جدی است؛ به‌ویژه تبعیض علیه زنان و فقر مطلق آنها که روی زندگی‌شان اثر جدی می‌گذارد. جامعه زنان از نابرابری‌ها و حتی همین موضوع حجاب عبور کرده و بسیاری موضوعات را زیر سوال برده است و نهادهای مدنی در این حوزه‌ها می‌توانند تاثیرگذار باشند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
آخرین اخبار