اندوهیادی برای دکتر رضا رئیس طوسی
خبر کوتاه بود و جانگداز؛ دکتر رضا رئیسطوسی روز جمعه ۱۴ دی از نفس افتاد.
خبر کوتاه بود و جانگداز؛ دکتر رضا رئیسطوسی روز جمعه 14 دی از نفس افتاد. جان او در قطعه نامآوران بهشتزهرا سر بر آستان جانان نهاد. رئیسطوسی از شمار اندک بازماندگان نسلی بود که بیش از شش دهه در سه عرصه سیاست و اندیشه و دانش بیوقفه همکنشی کرد و با دغدغه ایران زیست و برای آزادی و استقلال و پیشرفت آن هیچگاه از پای ننشست.
کولهبار او در گذار از راه دشوار دموکراسی و توسعه و تعهد به ایران و اسلام پرتر از آن بوده و هست که در وصف آید چراکه در طریق وفاداری و ملامتکشی او رنجیدن جایی و سنجیدن اعتباری نداشت. فرزانه بود و فروتن و بسیار روان و کمسخن که بینش و منش و داشتههایش در ورای چهره آرام و بیادعایش پنهان ماند. افسوس بزرگ در رفتن رئیسطوسی و امثال او محروم ماندن جامعه ما از تجربههایی است که گران به دست آمدند و میآیند و ارزان از میان رفتند و میروند.
اینان آموزگاران میدانهای مختلف کنشاند و عرصههای درهمتنیده و چندساحتی زندگی را بدون توقف و گریز و بازگشت پیمودهاند و میپیمایند: روشنفکران امید و سیاستورزان بیتوقع و دانشمندان مسئلهشناس بودهاند و هستند. شاید شتاب تند تاریخ آنان را از حافظهها دور کند و جفای دوران، قلمرو دانشگاه و جامعه سیاسی و حتی جامعه مدنی را از حضورشان محروم سازند، اما آنان به واقع متون بینظیر فهم تاریخ معاصر ایرانند و باید با دریغ سطور نوشته و نانوشته مبارزات و آموختهها و آموزشهای آنان را خواند.
دکتر رضا رئیسطوسی هر جا درسی داد و متنی نوشت، پیش از آن با همه آن مفاهیم و مقولهها زندگی کرد و با آنها به تاریخ رفت و به امروز ایران بازگشت. آثارش درباره «نفت» و «زوال نظام اجتماعی و فروپاشی دولت قاجار» ممتاز و درسآموزند، اما بیشتر و پیشتر از آنها باید جهان زیست سیاسی و اجتماعی و علمی او را خواند و آموختنی کرد، دانستهها و دانشهایی که به تجربه و کنش تبدیل شد و تجربهها و کنشهایی که سر از درس و دانشگاه درآورد و به تربیت شاگردانی دغدغهمند و محققانی نوآور انجامید. افسوس که نه یاد و نه یادنامهاش در حضورش به فرجام نرسید و باری سنگینتر بر دوش همه آنان نهاد که درک مسائل امروز و آینده ایران را در گرو فهم تاریخی آنها میدانند.